تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

ممنوع‌الخروجی گلشیفته و حق انسانی و ملی هنرمندان

محمدعلی ابطحی
http://www.webneveshteha.com/

چندی پیش در جلسه‌ای با آقای بهزاد فراهانی، هنرمند نامی کشورمان هم‌صحبت شدم. با هم در رادیو همکار بودیم و همیشه خیلی به من ابراز لطف می‌کرد.

آن‌جا خبر داد که گلشیفته، دخترهنرمندش، بعد از فیلمی که در هالیوود کار کرده، قرار است در کنار لئوناردو (دی‌کاپریو) بازیگر یکی از مشهورترین و پربیننده‌ترین فیلم‌های سینمای جهان - تایتانیک - در هالیوود در فیلمی با کارگردانی ریدلی اسکات بازی کند. خبر خوبی بود.

آن روز بهزاد کمی نگران بود و نمی‌دانست که در ایران چه برخوردی با این مسأله خواهند داشت. من گفتم در همه ی دنیا حکومت‌ها هزینه می‌کنند تا هم‌وطنانشان جزء چهره‌های جهانی شوند.

اگر یک هنرمند جوان ایرانی که در داخل کار می‌کند و فیلم‌هایش در سینماهای ایرانی روی اکران می‌رود، بتواند در کنار چهره‌های جهانی سینما بازی کند که برای آن کشور افتخارآفرین و غرورانگیز است.

مردم و هنردوستان وعلاقه‌مندان به ایران هم طبعاً از این‌که هموطن هنرمندشان در این جایگاه قرار گرفته، احساس خوب و مغرورانه‌ای پیدا می‌کنند. وظیفه‌ی هر حکومتی هم این است که زمینه و جایگاه این ارزش‌های بین‌المللی را برای مردمشان فراهم کنند.

اما با اعلام ممنوع‌الخروج شدن خانم فراهانی، احساس کردم که چه نگرانی بجایی داشت بهزاد فراهانی. این حرف غیر حقوقی است که هنرمندان که مثل دیگران باید از حقوق مدنی برخوردار باشند، برای بازی در فیلمی در خارج کشور باید از ارشاد اجازه بگیرند. (این) اهانت مستقیم به انسان بودن و آزاد بودن و حقوق اجتماعی آنان است.

غیر از مباحث عام کرامت انسان و حقوق مدنی و شرعی انسان‌ها، قانون اساسی خودمان هم اجازه نمی‌دهد که این حقوق انسانی را از افراد سلب نمایند و دولت و وزارت ارشاد این قیمومیت را، که بر اطفال هم روا نمی‌دارند، بر هنرمندان روا دارند.

این کار، و یا بخشنامه‌ای که چندی پیش برای هنرمندان صادر کردند که نباید حضور تبلیغاتی داشته باشند و یا دستورالعمل‌های دولتی برای نحوه‌ی ریش و موی بازیگران و مواردی از این گونه، خلاف روح قانون اساسی و قوانین انسانی است.

دولت و حاکمیت، امکانات عمومی هنر کشور را در اختیار دارد که باعث رشد و تشویق هنر شود؛ نه آن که باعث رنجش و دلخوری و یأس هنرمندان گردد.

این کارها اگر چه خلاف قانون و اخلاق و حقوق انسانی هنرمندان است و نباید بکنند، اما گویا می‌کنند و می‌شود! امیدوارم که هنر ایرانی با هنرمندان پراستعدادی که دارد، جایگاه خودش را به دست آورد و بی آن که چشمه‌های جوشان هنر در وجودشان خشک شود، از این مرحله گذر کنند.

Share/Save/Bookmark

برگرفته از:
وب‌نوشت

نظرهای خوانندگان

مگه جای نظر هم باقی می مونه؟

-- امیرحسین ، Aug 21, 2008

نمی دونم چی میشه گفت حسرت و افسوس که کشور ما داره به کجا میره با سیاست این آقایان

-- mari ، Aug 22, 2008

ایکاش این آخوندان مملکت ما یک بار که شده از درون انبان انتقاد می کردند! ایکاش یک بار هم که شده از پایه و اساس این این دین و این آیین حرف می زدند. ایکاش حتا یکیشان به ازاله بکارت درخترکان خردسال بدست برادران پاسدار و قبل از اعدام اشاره ای می کردند، ایکاش یکیشان نامزدبازی پیامبر اعظم اسلام در سن پنجاه و هفت سالگی با دختر بچه ی پنج شش ساله و بعد به ازدواج با او در سن شصت سالگی اشاره می کردند، ایکاش یکیشان طغیان می کرد و با این همه ظلم که از این طزیقت به انسان و انسانیت شده خودش خودش را خلع لباس می کرد و به عنوان اعتراض فریاد می زد و ایکاش با این عمل نشان می داد که بالخره نور خرد در او نیز می تواند نفوذ کند. و ایکاش آقای ابطحی می توانست قدری در اقیانوس این دین حنیف قور کند و ژرف شود و از این همه سطح فاصله بگیرد تا شاید بتواند آن موقع اصلاحطلب شود. اگر اصلاح طلبان شکست خوردند همانا به خاطر این بود که در سطح ماندند و نتوانستند از این لایه ی آبکی بگذرند و بزیر این پوسته ی متمرکز فساد و عفونت مقدس بروند و مکانیسم این همه شرارت در حق انسان را بازشناسند و آنرا هم برای خود و هم برای جامعه توجیه کنند. و آنچه به آقای ابطحی مربوط می شود ایکاش ایشان دست کم برای نشان دادن نپذیرفتن تبعیض و نژادپرستی دست کم دست کم دست کم و باز هم دست کم چند عمامه با چندرنگ مختلف می خرید تا از این فرزند عرب بودن و به آن افتخار کردن در سرزمین ایران دست بردارد و شاید این تظاهر وسیله ای شود برای نفوذی در آنجا که گفتم.

-- دانشگاهی ، Aug 22, 2008

من از تعجب کردن آقای ابطحی تعجب کرده ام.
آقای ابطحی حتما گذارشان به میدان بهارستان افتاده و تابلو آن وزارتخانه فخیمه را خوانده اند. نام آن وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی است. طبیعتا وظایفش با وزارتی به نام فرهنگ و هنر متفاوت است. این وزارت باید ارشاد کند هنرمندان را. آن هم ارشادی که در جهت اسلام باشد. افزودن این پسوندها این عواقب را هم دارد البته. نمی شود از کسی که وظیفه اش این است که مراقب باشد شما پایت را کج نگذاری توقع دیگر داشت. وقتی که خبر این فیلم خانوم فراهانی منتشر شد بنده و آنهایی که می شناسم کاملا منتظر چنین عواقبی بودیم. ایشان لابد راهش از راه هنر و سینمای اسلامی کج شده بود به سمت سینمای هالیوود. هالیودد را همین وزارت ارشاد سالهاست دستگاه تبلیغاتی شیطان لقب داده است. آقای ابطحی! هر صفتی وقتی که به موصوف خود می چسبد دنیای جدیدی از معانی را می آفریند. وزارت فرهنگ و هنر با فرهنگ و ارشاد اسلامی کاملا متفاوت است.
عجیب است که آقای ابطحی به این تفاوت ها اشاره نمی کند. ایشان می فرمایند:"قانون اساسی خودمان هم اجازه نمی‌دهد که این حقوق انسانی را از افراد سلب نمایند و دولت و وزارت ارشاد این قیمومیت را، که بر اطفال هم روا نمی‌دارند، بر هنرمندان روا دارند"
ایشان چه طور نمی دانند از همان کلمه ارشاد، مفهوم مستقیم قیمومیت می آید؟ وگرنه کسی آدم عاقل و بالغ را که ارشاد نمی کند. آن هم کارمندان پشت میز نشین وزارتخانه. مثلا فرض بفرمایید بهرام بیضایی برای میزانسن یکی از فیلم هایش با قلم و کاغذ پشت در یکی از اتاقهای ارشاد بنشیند تا کارمندی بیاید و خط و خطوط کار را برای او ترسیم کند.
نخیر...وزارت ارشاد که برای این حرفها نیست آقای ابطحی...وزارت ارشاد برای همین جور قیم بودن هایش است که شده وزارت ارشاد. یعنی نه مخاطب و نه هنرمند خود قادر به تصمیم گیری نیستند برای خودشان که چه چیز را ببیند، چه چیز را بخوانند، چه چیز را گوش کنند و حالا هم ارشاد رفته یک قدم جلوتر: بازیگر به کجا سفر کند یا نکند. به این می گویند بسط تجربه ارشادی.
حرف زیاد است اقای ابطحی. من فقط از تعجب کردن شما تعجب کرده ام.

-- بیژن // ، Aug 22, 2008

Dear Mr Abtahi,

May I hereby request you kindly to publish translation(s) of your present article in some prominent international newspapers? We, the Iranians living in the West, spend an extraordinary amount of our times to convince our friends, neighbours and colleagues, that Iranians are normal and peace-loving people. And here we get the extraordinary news that Ms Farahani’s basic rights, as enshrined in the Iranian Constitution (a fundamental point that you rightly and commendably raise in your present article) have been violated with impunity. The perpetrators of this and similar violations of citizens’ rights must be asked whether they are not the enemies within, those who corrupt the ideals of the Revolution of 1979. I am old enough to remember that the main driving force of the Revolution was the heartfelt desire of the overwhelming majority of the Iranian people to live their lives free from the constant interference of the State in their exercise of their lawful rights as citizens of a country with a written Constitution.

The injustice that has been done to Ms Farahani is not an isolated one, but is symptomatic of an Iranian disease; not only no day passes by without hearing that Iran has executed yet another young person for a crime (or crimes) committed at young age, in utter contravention of the international legal obligations of Iran in regard to Human Rights conventions (to which Iran is a signatory), but that Mr Ezzatollah Entezami, Mr Kiumars Pourahmad and Mr Parviz Parastooi have recently been summoned to Court for having had the temerity to undertake to collect money for saving the life of a fellow human being. It should be evident that even criminals are human beings; they are God’s creations, created in the image of God; even though they have at some point in their lives left the path of righteousness, they can at any moment in time find salvation. Wither has gone the Islamic charity in today’s Islamic Republic of Iran?

I close this comment by providing you with the address of the article that The Guardian has published following the barring of Ms Golshifteh Farahani from leaving Iran:

http://www.guardian.co.uk/world/2008/aug/21/iran.religion

This news item has been for three consecutive days on the front page of the World Section of The Guardian, an English-language newspaper with the largest international readership amongst all English-language newspapers the world over. As an Iranian, in shame I feel unable to raise my head in front of my neighbours, friends and colleagues for this and similar violations of citizens’ rights in my beloved country of birth that is Iran.

Yours sincerely,


BF.

-- BF ، Aug 22, 2008

زن بودن و زیبا بودن: مساله این است!
مسالهء گلشیفته فراهانی در جمهوری اسلامی و نا مساله بودن کیارستمی!

http://negahi.com/yoldash/index.php

-- یولداش ، Aug 23, 2008

For the interested, here is Ms Golshifteh Farahani at her best, in "Mahi-ha Ashegh Mishavand" (directed by Mr Ali Rafi'ie):

http://www.youtube.com/watch?v=mXUjBOIDBJw&feature=related

BF

-- BF ، Aug 30, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)