خانه > گزارش ويژه > تاریخ > نخـستین روزنـامهی فـارسی در آسـیای مـیانـه | |||
نخـستین روزنـامهی فـارسی در آسـیای مـیانـهنجم کاویانیروزنـامـهی «بخـارای شـریف»، نخستین روزنـامـهی فـارسی در آسیـایمیـانـه بـود کـه نزدیک به یک قرن پیش (۱۱ مارس ۱۹۱۲) در شهر تاریخی بـخـارا، مرکز علم و فرهنگ تـاجـیکان، آغاز بـه نشر کرد. سالروز تأسیس روزنـامـهی «بـخـارای شـریف»، بعد از فـروپـاشی اتحـاد شوروی و سربرآوردن جمهوری مستقل تـاجـیکستان بـه عنوان روز مطبـوعـات تـاجـیکستان همه ساله تجلـیل میشود. روزنـامهی «بخـارای شـریف» مینویسد: «... به همت ملتپسندانه چند نفر معـارفپرور و ترقیخواهان، روزنـامـهی بخـارای شـریف بـه زبان رسمی بـخـارا کـه فـارسی است، تأسیس شـده ... برای ۹– ۱۰ میلیون نفر ... همین یک روزنـامـه است و فقط.»1 تـجـددگـرایان و نواندیشان بـخـارائی را فضای عمومی منطقه از یک سو و اوضاع و احوال سیاسی نسبـتاً آرام پیش از جنگ جهانی اول از سوی دیگرU واداشت کـه بـه منظور آگاه ساختن مردم بـخـارا از اوضاع جهان، منطقه، کشور و تحقق اصـلاحـات در امارت بـخـارا، بـه نشر و تبلـیغ منـظم دیـدگاه و اندیشههـای خود در میان مردم بـپردازند. از این رو آنها به تأسیس روزنامه دست یازیدند. میرزا محیالدین و میرزا سراجالـدین کـه هر دو از پیشگامان جنبش تـجـددخـواهی بـودند و بـه نقش روزنـامـه در امر بیداری و تشکل جـوانان بـخـارا و امر پـیشبرد اصـلاحـات و تـجـدد بـه خوبی آگاه بـودند، برای به دست آوردن روزنـامـه برنامهای دقیق طرحریزی کردند.
ق. ل. لـیوین، بازرگان شناخته شدهی پـنبه بـه نمایندگی روسیه در بـخـارا برای دریافت امـتیاز نشر روزنـامـه مراجـعه وادعا کرد کـه برای آشنا ساختن مردم بـخـارا با سیاست روسیه و نیز افزایش محصول پنبـه، کـه صنایع بافـندگی روسیه بـه آن نیاز جدی داشت، تأسیس یک روزنـامـه ضروری است. تجددخواهان بخارا برای اطمینان خاطر نمایندگی روسیه، حیدر خواجه میربدل، متـرجم سفارت روسیه در بـخـارا را به عنوان مدیر روزنـامـه تعیـین کردند و میرزاجلال یـوسفزاده را که با روزنـامـهنـگاری آشنایی نزدیک داشت، از قفـقاز دعوت کردند. امیر عالم خان2، امیر بـخـارا براساس تقاضای سفارت روسیه بـه «ق. ل. لیوین» و «حیدر خواجه میر بدل» اجازه نشر روزنـامـه را داد و بـه این ترتیب روزنـامـهی «بـخـارای شـریف»، نخستین نشریه بـخـارائی بـه کوشش جدیدیها3 بـه زبان فـارسی در ۱۱ مارس ۱۹۱۲ در بـخـارا چاب شـد. نـقش فعـالان جـنبش جـوانبـخـارائیــان (جدیدیها) در نوشتن مقالهها برجسته است، اما بنا بر جو حاکم سانسور و استبدادزدگی جامعه، تعداد زیادی ازمقـالـهها بـه نام مستعار نشر میگردید. گردانـندگان روزنـامـهی بـخـارای شـریف با در نظرداشتن اینکـه ورود و پخش روزنـامـههـای فـارسیزبان در قلمرو بـخـارا ممنوع بـوده است، اما این روزنـامـهها بـه دست شان مـیرسیـد؛ مطالب آن را در صفحههای روزنـامـه انعکاس میدادند، اما بـه آنها استناد نمیکردند. خط فکری و مرامی روزنـامـه، کمتر رنگ سیاسی، اما بـیشتر جنبـه اجـتماعـی، فرهنگی و اصلاحطـلبانه داشت. روزنـامـه بـخـارای شـریف بسیاری از مشخصات و اصول شناخته شـده روزنـامـهنگاری را رعایت کرد. بـهطور کل همه شمـارههای روزنـامـه دارای سرمقـالـه بـوده و در صفحه اول روزنـامـه عمدتاً بـه امضای مدیر آن درج شـده. البته با توجه بـه اینکـه روزنـامـه بـخـارای شـریف، یگانه روزنـامـهی فـارسی در آسیایمیانه بود، اخبار آن بهطور کلی تازگی داشت. در برخی از شمـارههای روزنـامـه گزارشهای جالبی نیز چاپ میشد. خبر به عنوان یک عنصر ضروری و لازم، جایگاه مهمی در روزنـامـه دارد. نامههـای منتشرشدهی خوانـندگان روزنـامـه، عمدتاً روح انتقادی و اصلاحی دارد. داستانهـای ل. تولستوی و چخوف از زبان روسی بـه فـارسی روان ترجمه شـده و در شمـارههای پـیوستهی روزنـامـه اقـبال نشر یافته است. نوشتهها در بارهی اهمیت و نقش زبان فـارسی و همچنین آموزش دستور زبان فـارسی در صفحههای روزنـامـه جایـگاه ویژهای دارد. نثر فـارسی روزنـامـه آمیزهی از فـارسی کـهن و فـارسی متعارف در ایران و افغانستان با لهجهی تـاجـیکی بـخـارائی4بـوده و متاثر از هجوم واژههای روسی، ترکی و عربی است. روزنـامـه در قطع ۲۶ در ۴۳ سانتیمتر، در چهار صفحه و در هر هفته شش شماره منتشر میشد. اشعار فـارسی در صفحههای روزنـامـه بـه ندرت انعکاس مییابد. بـه بـهرهگیری از طنز، لطیفه و کاریکاتور توجه نشـده است. نوشتههایی در بارهی نقش و مقام زن در صفحههای روزنـامـه بـه چشم نمیخورد. بهطور کلی، همهی شمـارههای روزنـامـه دارای سرمقـالـه است کـه در آنها مسایل مهم اجـتماعـی همراه با نظر دستاندرکاران روزنـامـه بازتاب یافته است. اندیشهها و دیـدگـاههای روزنـامـه قبل از همه متأثر از «نهضت جدیدیه» مـاوراءالنـهر و جنـبش تـجـددخـواهی منطقه در همان دوره است. از ایـنرو، آشنا شـدن با محتوای سرمقـالـههـای روزنـامـه بـخـارای شـریف، از یکسو در امر شناخت اندیشهها و دیدگاههـای گردانندگان روزنـامـه، کـه بازتابدهنده نظریات روشنفکران بـخـارا است، کمک میکـند و از سوی دیگر در امر شناخت مسایل جدی مطروحه در همان دوره. مسلماً هر دو نکتهی فوق برای پی بردن بـه اوضاع و احوال و مناسبات اجـتماعـی ـ سیاسی آن دوران امارت بـخـارا بااهمیت است. از اینرو نگارنده، سرمقـالـههـای روزنـامـه را برحسب درونـمایه آنها طبقـهبـندی نموده و بر اساس آن، فشردهی از محتوای آنها را در زیر ارایه کرده و بـه بررسی آنها پرداخته است.
سرمقـالـههـای روزنـامـه «بـخـارای شـریف» عمدتاً بـه موضوعات زیرین پـرداخته است: درباره تعمـیم عـلوم، ترویج معـارف، گشایش و اصلاح مکاتب و مدارس، بـهبـود امور کشاورزی، آبیاری، باغداری، دامپروری و ترقی اقتصادی، توجه بـه حقوق و وظایف حکـومـت و رعایا، اصلاح اداره امارت بـخـارا، مبارزه علیه جهل، خرافهپسندی و عادات ناپسند، درباره بـهبـود امور بـهداشتی، پرورش زبان و ادب فارسی، درباره رابطه دین و مذهب و وحدت جهان اسلام بود. بسیاری از پژوهشگران، جنبشهای جدید سیاسی در آسیایمیـانه در آستانه سدهی بیستم را با حرکت عمومی اصلاح طلبانه کـه سراسر غرب و خـاور را فراگـرفته بـود، پـیوند میدهند. از این رو جنبش تـجـددخـواهی و اصلاحطـلبانهی در قلمرو «امارات بـخـارا» در دو دهه اول قرن بیستم مسلماً متاثر از جریانها و جنبشهای فکری و سیاسی، تغییر و تحولات سیاسی و اجـتماعـی روسیه، ایران ، قـفـقاز، افـغانستان، شبـه قاره هند و امپراتوری عثمانی بـوده. اما بدون شک نقش روشنگرانه احمد دانش (۱۸۲۷– ۱۸۹۷)، نویسنده و متفکر بزرگ و اندیشهپرداز توانای تـاجـیک در عرصه اصـلاحـات و از جمله نظام معـارف در بـخـارا در نیمه دوم قرن نوزده و اوایل قرن بیست، برجسته است. احمد دانش، از یکسو بـه واقعیتهای کشور خویش بـه خوبی آگاه بـود و از سوی دیگر جریان تحولات کشورهای خاور و باختر و بهویژه روسیه را مطالعه کرده بـود. آثار وی در امر تحول فکری ـ سیاسی و تشکل جهانبینی تـجـددخـواهان آسیایمیـانـه نقش بزرگی ایفا کرد. روزنامههای «اخـتر»، «قـانون»، «حبلالمـتین»، «سراجالاخبار»، «چهره نما»، «وقت»، «شورا»، «ترجمان»، «ملانـصرالدین»، «صراط مستقیم» بهرغم همه موانع بـه دست گروههـای روشنفکری و اصلاحطلب آسیایمیـانه میرسید و در امر بیداری و تشکل جدیدیها (جوان بـخـارائیان) نقش با اهمیت داشته است و یا بـه عبارت دیگر جنبش اصلاحطلبانه حلقات روشنفکری بـخـارا با امواج نهضت مشروطه و آزادیخواهانه منطقه پیوند داشته است و مسلماً از آن تاثیر می پذیرفته و بر آن تاثیر میگذاشته است. یکی از اهداف جدی و برجستهی محـافـل و گروههـای روشنفکر و اصلاحطلب در منطقه و از جمله مـاوراءالنـهر در آن زمان، تعمیم عـلوم، گسترش معـارف و گشایش مکاتب و مدارس بـود. معـارفپروری در بـخـارا دارای پیشینهی قدیمی است. روشنفکران بـخـارا در پایان سال ۱۹۱۰ جمعیت مخفی بـه نام «تربـیه اطفـال»5 تأسیس کردند کـه هدف اساسی آن ترویج معـارف جدید بـود. «در مدارس قـدیمی آسیای میانه دروس، بیشتر گفتاری بـود و در زمینهی نوشتاری تنها بـه خطاطی و نوشتن دروس دینی، تجوید... و آموختن تفسیر و فقـه اکـتفا مینمـودنـد.»6 بهطور کل مدارس وضع نابسامانی داشت و تعداد باسوادان و شاگردان مدارس، اندک و امر فراگیری عـلوم، محدود بـود. روزنـامـه امر تعمیم علم و اشاعـه معـارف و گـشایش مدارس را یک امر «دیـنی و ملی» میداند و نقش آنها را در بیداری مردم و مجاهدت علیه جهل، خرافـهپسندی و انکشاف جامعه برجسته میسازد. روزنـامـه در این راستا نه تنها خوانندگان خویش را تشویق بـه آموختن عـلوم طبیعی و اجـتماعـی و اشاعـه معـارف و اصلاح مدارس میکـند، بلکـه دراین زمینه پِـیشنهادهای مشخص را برای امیر بـخـارا و دستگاه ادارهی آن و گروههای روشنفکری امارت بـخـارا ارایه میکـند.
یک ششم صفحههای روزنـامـه صرف نشر همین مساله میشود. روزنامه یادآور میشـود کـه این درست است کـه «... یک وقت آسیا، مرکز عـلوم بـود... اما اگر با این حرفها افتخار کنیم... چه سود؟ روزنامه تأکید میکند کـه «طلب علم فرض است و کارمندان ادارات لشکری و کشوری باید در مکتب و مدرسهی مخصوص درس بخوانند... امتحان داده و شهادتنامه [گواهینامه] بگیرند... روزنـامـه در شمـاره ۱۳۹ در مقـالـهی بلندی زیر عنوان «اصول جدیده چگونه است؟» آن را «به مثابـهی قاعده تازه کـه مکتب پچـهگـان را بـه طرزی دیگر تعلیم میدهد» معرفی میکند. فعالیت روشنفکران بـخـارا برای پیاده کردن «صول جدیده»9 در مکتبها موجب شـد کـه این حرکت را «جدیده» و هواخواهان آن را «جـدیدیها» بنامند. جـدیدیهـا متعلق بـه نسل دوم معـارفپروران بـخـارا هستند. از آنجایی کـه اکثریت مردم آسیای میانه بـه امور کشاورزی، پختهکاری (کشت پنبـه)، پیلهوری، باغداری، دامپـروری و تولید پوست قره قل، بافتن قالی و گلیم و پرورش گل مشغول بـودند و جامعه مـاوراءالنـهر اساساً یک جامعه زراعتی بـود؛ از اینرو یکی از جهات با اهمیت نشریات روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» پرداختن بـه مسایل بالا بـوده است. زمین و آب در حیات مردم آسیای میـانـه، از جمله بـخـارا، نقش کلـیدی داشته و دارد. دهقانان در آن سالها بـه غیر از کمبـود وسایل کشاورزی و تخـم بذر، پیوسته با کمبـود جدی آب مواجه بـودهاند. از همین جاست کـه نقش میرآبباشی کمتر از نقش کـدخـدا، رباخوار و ملای ده در زندگی روستایان نیست. «بـخـارای شـریف» رباخواری را در روستا نقد میکـند و آن را مانع در امر پیشرفت کشاورزی و دامـداری میداند و بـه منظور کمک بـه دهقانان و تهیدستان تأسیس «بانک دهقانی»10 را با بـهرهی پایین پـیشنـهاد میکـند. در قلمرو امارت بـخـاراU ظلم و استـبداد، رشوهخواری و چپـاولگری بیداد میکـرد؛ از قانون خبری نبـود و اداره امیرU فعال مایشاء بـود. در واقع رابطه بین دولت و مردم رابطه بین حاکم و رعایا و بین آمر و مادؤن بـود. در چنین اوضاعی، روزنـامـه تلاش دارد اجرای اصـلاحـات را در دستگاه امارت ترغیب کند و جامعه را بـه سوی قانونگرائی سوق بدهد. عقبماندگی جامعه، سطح پایین سواد و قبل از همه سرشت نظام مستبد امیران بـخـارا پارهی از سننتهای ناپسند و عادات مضر را در جامعه ایجاد کرده بود، کـه گروههای وسیعی از مردم بـه آن باور داشتند. این باورهای خرافی به مثابـهی نیروی سخت جان به عنوان مانع در راه مدرنـیزاسیون و رشـد جامعه عمل میکردند. امیر و ملاهـای محافظه کار سعی میکردند کـه مردم عادی را در جهل و خرافهپسندی نگهدارند. روزنـامـه بارها توجه مردم را بـه ترک سنتها و عادات ناپـسند در زمینه تداوی وعدم رعایت امور بـهداشـتی جلب میکـند و آنـها را بـه نظافت منزل، کوچه و استفاده از آب نوشیدنی و ... ترغیب میکند.
مباحثه پیرامون علم، دین، تمدن و تـجـدد در نوشتههای روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» جایگاهی برجسته دارد. دستاندرکاران روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» با در نظر داشتن جو سانسور و خفـقان در نشر افکار تـجـددگرایانه و آزادیخواهانه، جانب احتیاط را مراعات میکردنـد؛ تا از یکسو با حکمران روسیهی تزاری در ترکستان و از سوی دیگر، با هیأت حاکمه امارت بـه رهبری امیر بـخـارا و روحانیون محلی درگیر نگردند. اما از شمـارههای نودم بـه بعد آرام، آرام خط سیاسی و ملی روزنـامـه پررنگ میشود. روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» واژه دولت ـ ملت را بـه هیچوجه بـه مفهوم اروپایی آن بـه کار نمیبرد. باشندگان بـخـارا، صرف نظر از قوم و ملیتشان، خود را بـخـارائی یا ملت بـخـارا یا امت مسلمان میخوانداند و کلمهی ملت را بیشتر برای غیرمسلمانان مورد استفاده قرار میدادند. این روسها بـودند کـه با حضور خویش در منطقه، از جمله در بـخـارا، موجب گسترش این مفاهیم بـه معنای اروپایی آن در سرزمینهای چندقومی آسیایمیانه شـدند. روشنفکران پانترکیستها، پاناسلامیستها و بلشویکها... سرزمین آسیایمیانه را حوزه جالب و مهمی برای پخش اندیشههای ملیتگرایانه خویش یافتند. گردانندگان روزنـامـه، با در نظر داشتن فضای اختناق و استبداد خشن امیرعالم خان و حضور روسیه تزاری در آسیای میانه از یک سو و نفوذ و جذبـهی دین اسلام از سوی دیگر، سعی میکـند کـه از زاویه دین اسلام، بـهطور غیرمستقیم، از یک سو امیر و ادارهی فعال فاسدش را همراه با حضور روسیهی تزاری مورد انتفاد و حمله قرار بدهند؛ از سوی دیگر با حربـهی دین اسلام، بیداری مردم و تشکل آنها را بـه دور برنامهی اصـلاحـات تأمین کنند. پرچم اسلام و وحدت جهان اسلام برای تـجـددگرایان و آزادیخواهان، ملیگرایان و اصلاحطلبان بـخـارا در آن اوضاع و احوال پیش از همه بـه مفهوم احیای هویت ملی، تأمین استقلال کشور و اجرای اصـلاحـات است. سراسر صفحات روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» مشحون از این امر است. بدین ترتیب، روزنـامـه تلاش میکـند گرد و غباری را کـه در نتیجهی دستاندازیهای استیلاگران بروی فرهنگ کـهن منطقه نشسته است، بزداید. یکی از شیوههای شناخته برای بیان افکار و اعتراض علیه دشواریها و نابسامانیهای اجـتماعـی، بیش بردن مناظره، دیالوگ، پرسش و پاسخ در صفحههای روزنـامـههاست. روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» از این سبک استفاده نموده است. روزنـامـه بـه امر پاسداری و رشـد زبان فـارسی و تدریس دستور زبان از طریق صفحات روزنـامـه، نهایت توجه را مبذول می دارد. روزنـامـه زیر عنوان «مجملی در خصوص زبان» در طی شمـارههای زیادی، بـه بحث وسیع در این زمینه میپردازد و یادآور میشود که ترقی هر قوم با این میشـود کـه حرف زدن و سخن گفتن خودشان را تابع نوشتن و کتابت کنند، نه اینکـه نوشتههای خود را تابع حرف زدن عوامالناس کنند و ابراز امیدواری میکند کـه زبان روزنـامـه بهقدر امکان، فـارسی ساده و به زبان غالب باشـد. همچنین روزنـامـه با نقد از کمبودیهای زبان، در پی اصلاح آن است و ستونی را درباره دستور زبان فـارسی، زیر عنوان «قواعد فارسیه» باز میکـند و بـه تشریح دستور زبان فـارسی بـه نحو مختصر با استفاده از منابع معتبر بـه شیوهی آموزشی همراه با تعریف و ارایه مثالها میپردازد. روزنـامـه مقـالـهی را زیر عنوان «زبان ایران و یا آرین» بـه قلم منیره نشر میکند کـه بر پژوهشهای دکتر اپیکل، شرقشناس شناخته شـدهی آلمانی استوار است و شجره زبان ایرانی و یا آرین را نیز چاپ کرده است کـه مسلماً قابل بحث است.
باید یادآور شد که در قرن شانزدهم میـلادی با حاکم شدن ترکـهای چغتایی سنیمذهب بر مناطق آسیـای میـانـه و پشتونها بر بخشهای خراسان و رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران و اشغال سرزمین آسیـای میـانـه در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط روسها، سبب شد که فـارسی زبانان عمدتاً در سه کشور مجزا کـه با هم چندان ارتباط نداشـتـند، تقسیم شوند. این امر باعث ایجاد گویشهای مختلف در یک زبان واحد شـد. اما در واقعیت فـارسی، تـاجـیکی و دری نه سه زبان، بلکـه یک زبان واحد و با سه لهجه است. تفاوت آنها در هر سه کشور با هم دیگر از نقطه نظر ریشهی و منشأ نیست، «... بلکـه نتیجهی سرنوشت تاریخی متفاوت است... این اخـتلافات ناچیز است و بـه هیـچوجه مربوط مبانی دستوری و ذخیره لغوی نیست...»11 روزنـامـهی «بـخـارای شـریف»، در نبـود نظام مطبـوعـاتی و قانون مطبـوعـات، یعنی در فضایی کـه دستور و فرمان امیر بـخـارا قانون است، فعالیت میکرد. عمدهترین دشواری فعالیت گردانندگان روزنـامـه و روشنفکران بـخـارا جو حاکم نظام مستبد، فضای اختناق و سانسور امیر بـخـارا و حکمران امپراتوری روسیه در آسیایمیانه بـود. زمزمههای آزادیخواهی، دادخواهی، تمدنخواهی و اصلاحخواهی روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» به تدریج راه خود را در میان گروههایی روشنفکری و بدنهی جامعه باز کرد و نقش موثری در امر رشـد و انکشاف افکار اجـتماعـی ـ سیاسی و تشکل آنها دور یک برنامهی اصلاحطلبانه بازی کرد. حاکم خودکامه بـخـارا، آخوندهای محافظهکار و استعمار روس، افزایش نقش و تأثیرگذاری روزنـامـه را بـه حال خود، مضر و خطرناک تلقی کردند و از آگاه شـدن مردم بـخـارا نسبت بـه سرنوشت تاریخی و اجـتماعـیشان و مطلع شـدن آنها از تحولات جهان و منطقه ترسیدند، بنابراین، تصمیم گرفتند کـه انتشار روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» را برای همیشه توقیف کنند. در پایان دسامبر ۱۹۱۲ نمایندگی سیاسی روسیهی تزاری در ترکستان از امیر بـخـارا تقاضا کرد کـه روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» را تعطیل کند. البته امیر این تقاضا را با گرمی و مسرت پذیرفت. همین ۱۵۳ شمـارهی روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» اسناد ارزشمند اجـتماعـی، سیاسی و فرهنگی آن روزگار است، کـه درونمایه اندیشههای مطروحه در آن عمدتاً بر محور تـجـددطلبی و قانونگرایی استوار بود و در امر بیداری ملی، سیاسی و فرهنگی و تقویت روحیهی خودشناسی و استقلالخواهی و احیای هویت ملی و اسلامی مردم بـخـارا به ویژه جوانان، خدمات ارزندهی انجام داده. روزنـامـه موفق شد کـه دیدگاههـای عالمان دینی را به روی صفحههای روزنـامـه بکشاند و در معرض قضاوت خوانندگان قرار بدهد. روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» اولین تجربـهی روزنـامـهنگاری بـه زبان فـارسی از طرف بـخـارائیان بود. گردانندگان روزنـامـه سعی کردند کـه زبان گفتاری و نوشتاری را بـه هم نزدیک بسازند و در همین راستا، در بسیاری موارد، برای بیان افکار خویش از زبان عامیانه بـهره میگرفتند. بهطور کل، نثر روان و قابل فهم و بیان افکار بـه زبان ساده، زمینهی نفوذ روزنـامـه را نه تنها در میان گروههای روشنفکری افزایش داد، بلکـه میزان تأثیرگذاری آن را درمیان لایههای کمسواد جامعه بالا برد. نقش روزنـامـه در تحول نثر فـارسی در قلمرو بـخـارا بااهمیت است. نثر روزنـامـه عفت کلام، حرمت و عزت قلم را نگه داشته و از به کار بردن عبارات مستهجن دوری نموده و به طور کلی از تحریک و تهدید، اتهام و افترا، زخم زبان و استهزا پرهیز کرده است. روشنفکران و تـجـددخواهان بـخـارا در تمام دوره حاکمیت امیر بـخـارا، دیگر امکان نیافتند کـه روزنـامـهی بـخـارای شـریف را احیا کنند و یا امتیاز نشریه دیگری را بـه دست آورند. بعد از تأسیس حاکمیت شوروی در بـخـارا، طی هـفت دهه، دههـا روزنـامـه و مجله در آسیـای میـانـه و بـخـارا بـه زبان فـارسی (تـاجـیکی) منتشر شـد، اما همه تلاشهـای فرهنگیان بـخـارا برای احیای روزنـامـه، بنابه دلایل سیاسی به شکست انجامـید. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و سر بر آوردن جمهوریهای مستقل در آسیایمیانه و از جمله اعلام استقلال جمهوری ازبکستان در ۱۹۹۱ فـارسی زبـانهـای بـخـارا بنیاد جمعیت مدنی تـاجـیک و پارسای بـخـارا را بـه نام «آفتاب سغدیان» پایهریزی کردند و بـه همت و تلاشهای پیوسته آنها سرانجام بعد از هفتاد سال و اندی روزنـامـه «بـخـارای شـریف» در سال ۲۱۹۹ بـه حیث هفتهنامه احیا شد و بـه زبان فـارسی با حروف سیرلیک بهمثابـهی ارگان نشراتی بنیاد چاپ شـد و تیراژ آن تا هفت هزار نسخه رسید. نشر هفتهنامهی «بـخـارای شـریف» در پایان سال ۲۰۰۳ بعد از یازده سال نشر بـه زبان فـارسی، بار دیگر تعطیل شـد. گردانندگان هفتهنامهی «بـخـارای شـریف» دشواریهای مالی را دلیل چنین تعطیل عنوان میکنـند. در واقعیت از یکسو بحران اقتصادی در سالهای اخیر در ازبکستان قدرت خرید مردم را کاهش داده است و از سوی دیگر سوگمندانه باید گفت کـه مکتبها (مدرسهها) و دانشگاه بـه زبان فـارسی در بـخـارا سال بـه سال محدود میشود و مسلماً هردو عامل، باعث کاهش مشتریان هفته نامه شده است. اما عدهی از صاحب نظران تـاجـیک در بـخـارا بر این نظرند کـه تداوم نشر روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» نزدیک به یک قرن پیش هم بـه یاری مالی روشنفکران بـخـارا امکانپذیر شـده بـود. از توقیف روزنـامـهی «بـخـارای شـریف» نزدیک به یک قرن میگذرد، اما شگفتا، بسیاری از اندیشهها، دیدگاهها و مسایلی کـه در صفحههای روزنـامـه طرح شـده بـود، هنوز با قوت مطرح است. این مجموعه در بایگانی پژوهشکده بینالمللی تاریخ اجتماعی آمستردام نگهداری میشود و برای پژوهشگران و علاقمندان قابل دسترسی است. پانوشت: |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بوي جوي موليان آيد همي
-- علي كبيري ، May 6, 2009ياد يار مهربان آيد همي
ريگ آموي ودرشتيهاي او
زير پا چون پرنيان آيد همي
اي بخارا شاد باش وشاد زي
مير سي تو ميهمان آيد همي
با درود
-- دارا ، May 6, 2009چقدر از شما سپاسگزارم که این مطلب ارزشمند ومفید را گذاشبید لطفا بیشتر از اینگونه بگذارید که اگر در گذشته روس ها عامل فاصله ما بودند اکنون خود ما چه افغان چه تاجیک و چه ایرانی هستیم از تاجیکان ازبکستان نمیتوان انتظاری داشت که در چنگال حکومتی گرفتار آمده اند که اگر ما به یاری آنان نشتابیم دیگر در بخارای شریف فارسی زبانی یافت نحواهد شد انتظار ما از آنان مبارزه است برای حفظ هویتشان مخصوصا که آنان اصلند و ترک زبانان فرعی که اکنون زورمدارند.چرا نباید تاجیکان ازبکستان خواهان پیوستن مجدد به سرزمینشان باشند من نمیدانم اصولا امکان دارد یا نه و میدانم که انسان ناانسانی به نام استالین عامل بسیاری از این بدبختی هاست آیا ما میتوانیم کاری برای تاجیکان ازبکستان بکنیم ؟اطمینان دارم که میتوانیم مشکل اصلی ما نداشتن آکاهی است حتما روشنفکرانی مانند سالهای 1912 هستند که توانایی جنگیدن با ارتجاع و استبداد و استعماررا دارند و دستشان خالی است اگر هویت تاجیکان ازبکستان نیست و نابود شود ضربه ای است کاری که بر پیکر ما فرود آمده است و دیری نخواهد پایید که بر قسمت هایی دیگر از این زبان و فرهنگ ضربه های کاری تر فرود آورده و ما را به تاریخ بسپارند .هرچه بیشتر ار اینگونه مطالب بگذارید قدم های بیشتری برداشته اید
سپاسگزارم