تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

نگرانی از احتمال اعدام هفت بهایی

سازمان عفو بین‌‌الملل با انتشار فراخوانی فوری اعلام کرد که نگران جان هفت تن از رهبران بهایی ایران است که قرار است هفته آینده محاکمه شوند.

این سازمان هشدار داد در صورتی که این افراد در دادگاه محکوم شوند، خطر اعدام آنها وجود دارد.

فریبا کمال‌آبادی، جمال‌الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، و وحید تیزفهم شش عضو گروه رهبری بهائیان هستند که از ۲۴ اردیبهشت ماه سال گذشته تاکنون در زندان به سر می‌برند.
مهوش ثابت، هفتمین عضو بازداشتی این گروه ۱۵ اسفندماه ۱۳۸۶ بازداشت شده بود.

۲۲ اردیبهشت ماه، جامعه جهانی بهائیان اعلام کرد که مقام‌عای قضایی به خانواده این هفت نفر گفته‌اند که آنها به احتمال زیاد، با اتهام «فساد در ارض» مواجه خواهند شد؛ اتهامی که مجازات آن در ایران مرگ است.

اتهام «مفسد فى‌الارض» همان اتهامى است که علیه بهائیانى که در سال‌هاى نخستین بعد از انقلاب اسلامى اعدام شدند، به کار رفته بود.

عفو بین‌الملل همچنین از فعالان حقوق بشر خواست در پیام‌های خود به مقام‌های ایران از آنها «تضمینی» مبنی بر شکنجه نکردن رهبران بهائی زندانی بخواهند

سازمان عفو بین‌الملل در فراخوان خود از مردم خواسته است که از طریق تلفن و ای‌میل از مقام‌های ایران بخواهند که اتهام این هفت نفر را ملغی و آزادشان کنند.

این سازمان همچنین از فعالان حقوق بشر خواست در پیام‌های خود به مقام‌های ایران از آنها «تضمینی» مبنی بر شکنجه نکردن این افراد بخواهند.

محاکمه این هفت نفر در تهران که عضو گروهی به نام «یاران ایران» هستند، قرار بود در هفته‌های پایانی سال گذشته خورشیدی برگزار شود. مقام‌های قضایی ایران، توضیحی درباره علت تاخیر در برگزاری دادگاه این هفت بهائی ارائه نکرده‌اند.

نهاد‌ها و سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر با صدور بیانیه‌هایی، اتهامات این هفت بهائی را «رد کرده» و خواستار آزادی فوری آنها شده‌اند.

فعالیت جامعه بهائیان از سال ۱۳۶۲ در ایران ممنوع اعلام شده و هم‌اکنون در حدود ۴۰ بهائی به اتهام‌های مختلف در ایران زندانی هستند.

از نظر حکومت ایران، بهائیان مرتد محسوب می‌شوند.

اگرچه در قانون اساسی این کشور حقوق اقلیت‌هایی چون مسیحیان و زرتشتیان به رسمیت شناخته شده است، اما بهائیان از هیچ حقی برخوردار نیستند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ایا این انصاف است که با پیروان این د ین بهایی به این شکل بر خورد میکنند

-- روح الله ، Jul 7, 2009

در جامعه ای که اکثریت از حقوق اقلیت دفاع نکند روزی اقلیتی از همان اکثریت بر آنان حاکم خواهد شد. بی ربط نیست اگر گفته شود دفاع از اقلیت در واقع دفاع از خود است.

-- بدون نام ، Jul 7, 2009

به خدای واحد قسم صرف نظر از همدین و هم عقیده بودن، این هفت نفر عزیز که با یک یک ایشان آشنا هستم، انسان های پاکی هستند و بیگناه اند و تهمت هایی که به ایشان زده شده همه دروغ و افترا است. متأسفانه بعضی در این سی سال حقایق را در خصوص دین بهائی و پیروان آن وارونه جلوه داده و می دهند. مثلاً ارتباط و مشورت مدیران جامعهء بهائی به نمایندگی از یک یک بهائیان ایران- مانند دیگر مدیران جامعهء بهائی در سایر کشورهای جهان- با مدیریت جهانی بهائی در اسرائیل، که صرفاً مربوط به رسیدگی به امور روحانی و اداری بهائیان و رفع مشکلات ایشان و تلاش برای کسب آزادی عقیده و وجدان و حق اظهار آن به هموطنان شریف است، جاسوسی و خیانت و فساد عقیده و اقدام علیه امنیت ملی کشورجلوه داده می شود. به عنوان مثال بنده و خانواده ام مانند سایر بهائیان ایرانی از همان اول انقلاب از کار و دانشگاه اخراج شدیم. فرزندمان که نسل پس از ماست نیز علیرغم رتبۀ بالا در کنکور از ورود به دانشگاه محروم شد. قبر پدرم همراه دیگر قبور با خاک یکسان شد. خود و همسر و خواهرم در سال 1362 بترتیب سه سال و نه ماه و هفت ماه به دلیل اصلی بهائی بودن و با برچسب جاسوسی زندانی شدیم. کتب و آثار و عکس های دینی و غیر دینی ام توسط اطلاعات از خانه برده شد و اکثراً معلوم نیست چه شد. یکی از نزدیکان عزیزترازجانم در سال 1362 در زندان اوین، مانند بیش از 200 نفر بهائی دیگر در سراسر ایران، به شهادت رسید. سال ها از طریق مزاحمت های تلفنی تهدید و تحقیرشدیم و.... پس از آزادی از زندان بارها به ادارۀ اطلاعات احضار شده و بازجویی های تکراری شدیم؛ توهین و تحقیر و تهدیدمان کردند؛ بر سرمان کوبیدند؛ زمانی که سیاستشان ندادن گذرنامه بود، در جوابم در حراست گذرنامه بجای آن که بگویند گذرنامه نمی دهند، توهین های ناموسی کردند.
خوب فکر می کنید برای احقاق حق خود و رفع مشکلات متنوع سی ساله چه کردیم؟ آیا از ایشان انتقام گرفتیم و به خشونت متوسل شدیم؟! والله نه! چه که طبق اعتقادات بهائی انتقام و خشونت را ممدوح و مشروع ندانسته و نمی دانیم. بجای انتقام، بنده و خانواده ام مانند بیش از 300000 بهائی محروم در ایران که بعضاً مشقات بمراتب بیشتر از بنده تحمّل کرده اند، با هفت مدیر دربند مزبور و قبل از ایشان با همتایانشان مشورت می کردیم که چگونه احقاق حق کنیم. هزاران نامه و تلگراف به مقامات مختلفۀ حکومت از مقام رهبری تا ادارات جزء نوشته شد. صدها بار حضوری با ایشان در خصوص مشکلات جامعهء بهائی ملاقات شد. هزاران بار بهائیان در ادارات اطلاعات شهرستان ها بازجویی شدند بطوری که در این سی سال وزارت اطلاعات اطلاع کامل از وضعیت جامعۀ بهائی داشته و دارد. اما نتایج حاصله ناچیز بود. مدیران جامعۀ بهائی نامه به جناب خاتمی نوشتند و توسط صدها بهائی به همۀ مسؤولین و ادارات ذیربط داده شد تا بلکه گشایشی در وضعیت جامعۀ بهائی حاصل شود. اما به عللی که حکومت بهتر می داند این کار نیز نتیجۀ پایایی نبخشید. در عوض ادارات اطلاعات شهرهای مختلف ایران، حاملان بهایی نامه به ریاست محترم جمهوری کشور متبوعشان را بازخواست کردند که چرا نامۀ مزبور را نوشته و به مسؤولین داده اند!!! پس از آن در چهار سال اخیر اوضاع بدتر و بدتر شد.
آری اقداماتی که هفت مدیر جامعۀ بهائی هم اکنون به خاطر آن در زندان به سر می برند و بیم اعدام آنها می رود، از قبیل موارد فوق است! مسؤولین حکومت بارها با این عزیزان ملاقات داشته و از امورشان مطلع بودند. چیزی نبود که تازگی داشته باشد و به خاطر آن به یکباره ایشان را دستگیر و بمدت یک سال تا حال زندانی کنند. البته خارج از جامعهء بهائی تنها چیزی که تازه بود، آشکار و علنی شدن همدلی و همدردی هموطنان عزیزتر از جانمان در داخل ایران با بهائیان بود و این که کم کم شروع کردند نارضایتی خود را از مظالم واردۀ سی ساله بر هم میهنان بهائی خود ابراز کردند که از جملۀ ایشان سرکار خانم عبادی و همکارانشان بودند.
مدیران جامعۀ بهائی به خاطر تلاش برای احقاق حقوق بهائیان زندان اند و نه برای اقدام علیه امنیت ملی و جاسوسی و خیانت به وطن که آن را طبق دستورات مولایشان حرام و پست ترین و زشت ترین کار می دانند و خیرخواه و دوستدار دولت و ملت عزیز ایران هستند. یکی از اسناد به اصطلاح مجرمیت مدیران جامعۀ بهائی طبق توضیحات فوق همان نامه است که عین آن را تقدیم می کند تا عزیزان هموطن بیشتر در جریان اتهامات وارده بر ایشان قرار گیرند و بدانند که اصل ماجرا چیست. امروز و در وقایع اخیر که هم میهنان عزیزمسلمانمان خود نیز طعم تلخ اتهامات و مشقات را چشیده اند، بهتر درک خواهند کرد که مسأله تهمت جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی که اتهامی رایج برای هر دگراندیشی در ایران شده، نیست، بلکه مقصود نسل کشی کسانی است که تنها جرمشان اعتقاد به عقیده ای جدید است و لا غیر.
۲۵/۸/۱۳۸۳
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب آقای خاتمی،
بیش از ۱۶۱ سال است كه بهائیان در كشور مقدس ایران سرزمین آباء و اجدادی خود كه به نام پر افتخار آن به خود می بالند به علّت پیروی از آیین جدید و در حالی كه بزرگترین اقلیت دینی در این كشور محسوب می شوند، تا به امروز همواره معرض انواع اذیت و آزار و قتل و كشتار واقع شده و انواع تضییقات و بلایا و محرومیت های گوناگون را در سبیل ایمان به خداوند تحمّل كرده و بنا بر دلائل و مدارك موجود بر خلاف همۀ موازین دین و قانون و اخلاق در مسائل مختلفۀ فردی و اجتماعی دچار تبعیضات ناروا و مظالم گوناگون بوده اند و هر زمان در این كشور تحولات سیاسی و اجتماعی به وجود آمده است تحریكات جدید بر علیه این اقلیت دینی به عمل آمده و حقوق مسلم ایشان به نحوی تضییع شده است. از جمله در سال ۱۳۵۷ كه انقلاب اسلامی ایران واقع شد و قانون اساسی آن تدوین و تصویب گردید هر چند صراحتاً در این سند ذكری از حقوق جامعه بهائی به میان نیامد ولی با توجه به اینكه قانون اساسی نظام را بر پایه ایمان به خدای یكتا و اختصاص حاكمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او و معاد و عدل الهی و كرامت و ارزش والای انسان و نفی هر گونه ستمگری و ستم كشی و سلطه پذیری و قسط و عدل تعریف می نمود، چنین انتظاری می رفت كه دوران ظلم و ستم بر بهائیان به سر آید و عدل و داد جایگزین آن شود تا بتواند تحت حكومت عدل منبعث از احكام الهی به زندگی خود ادامه دهند ولی مع الاسف چنین نشد. روز به روز فشار بر این جامعۀ مظلوم شدید تر و دامنۀ مظالم و تضییع حقوق در شؤون مختلفۀ زندگی گسترده تر شد به نحوی كه جان و مال و مسكن و شغل افراد مورد تعرّض واقع شد. عده ای در دهات و بعضی شهرها به منازل بهائیان هجوم آورده و آنان را به زور و عُنف مجبور به ترك لانه و آشیانه خود نمودند چنان كه مجبور شدند شبانه فرار اختیار نمایند و در مكانهای امن ساكن شوند و تا مدتها متواری بمانند سپس دادگاههای شرع تحت عنوان اعراض از اموال، مایملك آنها را ضبط و حتی به فروش رساندند. صدها نفر از پیروان این آیین را بنا بر اتهامات بی اساس و واهی به اعدام محكوم و اموالشان را مصادره نمودند. هزاران كارمند صدیق را از ادارات بدون هیچ گونه وجهی اخراج و بعضی از آنها را با زندانی نمودن مجبور به بازپرداخت حقوق دریافتی سالیان خدمت خود نمودند. كارگران را از كارخانجات و شركت ها اخراج كردند و هیچ گونه وجهی بابت سنوات خدمت و خسارت اخراج و حق بیمه به آنها نپرداختند، حتی حقوق تقاعد افراد سالمند و از كار افتاده را كه حاصل پرداختهای آنان در دوران خدمت به صندوق بیمه و بازنشستگی بود قطع نمودند. در مقاطعی خاص دانش آموزان را از مدارس اخراج كردند و محرومیت تیز هوشان از مدارس مخصوص و شركت در المپیادهای درسی همچنان استمرار دارد و به دلایلی از ادامه تحصیل دانشجویان در دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی عالی ممانعت به عمل آوردند كه هنوز ادامه دارد. مراكز دفن اموات را تخریب و تصرف نمودند و اجساد را به نقاط نامعلومی بردند و اماكن مقدسه و متبركۀ بهائی را كه مورد احترام بهائیان سراسر عالم می باشد مصادره و بعضاً به كلی تخریب نمودند. بدین ترتیب انواع و اقسام مظالم را بر جامعۀ بهائی روا داشتند كه مدارك و مستندات آن كلاً موجود است. این روند همچنان ادامه یافت و بهائیان بر اساس اصول اعتقادی خویش كراراً به دولت متبوعۀ خود كتباً و شفاهاً تظلم و دادخواهی نمودند و رویه و تصمیمات آنها را كه بر خلاف آیات قرآنی و شرع انور و قانون اساسی و میثاق های بین المللی بود به سمع مسؤولان امور رساندند و بر این نكات پافشاری نمودند كه جامعۀ بهائی ایران با وجود تمام فشارها و تعدیات ابداً به اعمال خلاف قانون دست نمی زند، خیر خواه دولت و ملّت است و در هیچ حزب و دسته سیاسی مشاركت نمی نماید، به اصول و مبانی اعتقادی خود پایبند است و در مسیر خدمت و محبت به ابناء بشر و صلح و دوستی و اتحاد ادیان گام بر می دارد. مع الاسف توجهی ننمودند و گامی در جهت آزادی و احقاق حق پیروان آیین بهائی بر نداشتند.
وقتی این اعمال را از دیدگاه شرع انور و آیات قرآن مجید مورد توجه قرار می دهیم ملاحظه می كنیم كه خداوند دیانت مقدسۀ اسلام را بر مبنای برادری و برابری صرف نظر از عقیده، رنگ و قومیت و نظایر آن قرار داده و صرفاً فضل و تقوی را نزد خود قابل اكرام دانسته است. مستند این مطلب آیۀ شریفۀ ۱۳سورة الحجرات است كه می فرمایند: «یا ایها النّاس انّا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبایلأ لتعارفوا انّ اكرمكم عندالله اتقیكم انّ الله علیم خبیر» از نظر دیانت مقدسهء اسلام مردم در قبول دین آزادند و هر كس می تواند از دین خود پیروی كند و هیچ كس حق ندارد دین خود را به زور و عُنف به دیگری تحمیل نماید. آیات شریفۀ «لا اِكراه فی الدین...» «لكم دینكم و لی دین» مُبَیِّنِ این امر است. از نظر دیانت مقدسه اسلام مردمی كه تحت لوای این آیین زندگی می نمایند از امنیت مال و جان و ناموس برخوردار بوده و هیچ كس حق ندارد به مال و جان و مسكن افراد تعرض نموده یا هتك حرمت نماید: «من قتل نفساً او فساداً فی الارض فكانّما قتل النّاس جمیعاً» اسلام دین رحمت، صلح و دوستی است. آیات «و رحمتی وسعت كل شیی» «ما ارسلناك الّا رحمة للعالمین» حاكی از رحمت خداوند نسبت به تمام قبائل، ملت ها و كل بشر صرف نظر از قوم، نژاد، رنگ، مذهب و عقیده می باشد.
وقتی از دیدگاه قانون اساسی ایران این وقایع را بررسی می كنیم توجه به اصول ۱۴ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۲ و ۲۳ و بندهای ۱۴و۸ و ۹ اصل سوم، این تصویر را از قانون اساسی به دست می دهد كه آن سند؛ تساوی در برابر قانون، محفوظ و مصون بودن جان و مال و شغل و مسكن و آزادی عقیده، انتخاب شغل، برخورداری از تأمین اجتماعی، دادخواهی و برخورداری از روند عادلانه دادرسی، مشاركت در ادارۀ امور عمومی كشور و برخورداری از حق آموزش و پرورش و امثال اینها صرف نظر از هر نوع وابستگی قومی، زبانی و مذهبی را به رسمیت می شناسد و مبین این است كه اتباع و شهروندان بدون هیچ گونه تبعیضی می توانند از این حقوق بهره مند گردند.
در مقررات بین المللی و در صدر آن منشور ملل متحد و اعلامیۀ جهانی حقوق بشر همه بر تساوی افراد بشری و برخورداری آنان از حقوق و آزادی های اساسی بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب تصریح شده است: مقدمه و مواد ۵۵ و ۱۳ و ۷۶ منشور ملل متحد و مادۀ ۲ اعلامیۀ جهانی حقوق بشر (مصوب دولت ایران در سال ۱۳۲۴).
مادۀ ۲ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و مواد ۱۸ و ۱۹ و ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ (مصوب دولت ایران در سال ۱۳۵۴)، كنوانسیون رفع تبعیض در تعلیم و تربیت یونسكو (مصوب دولت ایران در سال ۱۳۴۶)، مقاوله نامۀ شمارۀ ۱۱۱ در مورد رفع تبعیض در استخدام و اشتغال مصوب سازمان بین المللی كار (مصوب دولت ایران در سال ۱۳۶۳) كل بر تبعیضات ناروا بر جامعۀ بهائی ایران دلالت دارند.
از جمله در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر در اسلام که در سال ۱۹۹۰ میلادی به تصویب اعضای كنفرانس اسلامی رسید به طور كلی مبانی حقوقی۱)حق حیات ۲)حق كرامت انسانی ۳)حق تعلیم و تربیت ۴)حق آزادی مسئولانه ۵)حق مساوات در مقابل قانون را برای كلیۀ انسان ها شناخته و عدم انجام آنها را ارتكاب خطا در دین به شمار آورده است.
علیرغم كلیۀ موازین الهی و قانونی و اجتماعی كه به طور اختصار به شمه ای از آن اشاره شد در دایرۀ حاكمیت جمهوری اسلامی ایران در اوائل انقلاب تصمیمی اتخاذ شد كه بشریت را دچار بهت و حیرت نمود. متولیان فرهنگی كشور تحت عنوان انقلاب فرهنگی تصمیم گرفتند دانشجویان بهائی شاغل به تحصیل در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی كشور را كه بعضاً ترم های پایانی را می گذراندند از دانشگاه ها اخراج و از ورود داوطلبان جدید تحصیلات عالی صرفأ به علت بهائی بودن جلوگیری به عمل آورند و سپس در سال ۱۳۶۹ شورای انقلاب فرهنگی طی مصوبه ای مدوّن صرحتاً جوانان بهائی را از تحصیلات عالیه محروم و باب پرورش و شكوفایی استعدادهای فطری عده ای از جوانان این مرز و بوم را مسدود نمود. این وضعیت قریب ۲۰ سال ادامه یافت تا اینكه در آذر ماه ۱۳۸۲ در نشریۀ پیك سنجش (نشریۀ وابسته به وزارت علوم) رسماً اعلام شد كه برای اولین بار در تقاضا نامه شركت در آزمون سراسری از دین داوطلبان سؤال نمی شود و فقط پرسیده می شود داوطلب در آزمون چه معارف دینی شركت می نماید كه داوطلبان بهائی به علت محدودیت مذكور در اصل ۱۳ قانون اساسی الزاماً در معارف اسلامی شركت می نمایند پس از اخذ كارت ورودی و شركت در آزمون و اعلام نتایج مرحلۀ اول ملاحظه شد موفقیت جوانان بهائی چشمگیر بوده و بالغ بر ۸۰۰ نفر كه صدها نفر از آنها حائز رتبه های یك تا چهار رقمی و بیشتر بوده اند واجد شرایط برای انتخاب رشته می باشند ولی پس از دریافت كارنامه، داوطلبان بهائی متوجه شدند كه در كارنامۀ صادره دین داوطلب اسلام قید شده است و این دوگانگی تصمیم موجب حیرت و تعجب جامعه بهائی گردید و متأسفانه خبر مسرت بخش و شادی آفرین عدم پرسش از دین داوطلبان كنكور كه جلوه ای از تأمین آزادی عقیده و تلاشی در راه تحقق مبانی حقوق بشر و رفع تبعیضات در امر آموزش و پرورش از ناحیۀ دولت جمهوری اسلامی بود عمر كوتاهی داشت و از آن جایی كه قبول شدگان مرحلۀ اول با توجه به این كارنامه انتخاب رشته را نوعی تبرّی از عقیده خود می دانستند از این اقدام و بالطبع از رفتن به دانشگاه منصرف شدند و آن طوری كه روش جامعۀ بهائی است به ارسال تظلم نامه ها به مقامات ذی ربط پرداختند و سازمان سنجش آموزش كشور تلفنی به معدودی از كسانی كه تظلم نامه هایشان را دریافت داشته بود اعلام داشت كه به شكایاتشان رسیدگی و ستون دین را از كارنامه هایشان حذف نموده است و تصریح نمودند كه به تمام هم كیشان اطلاع دهید تا برای تصحیح كارنامه و انتخاب رشته مراجعه نمایند و این امر مجدداً بارقۀ امیدی در دل جوانان بهائی دمید و مجاز شدگان به سرعت مراجعه و به انتخاب رشته پرداختند ولی با كمال تأسف در هنگام اعلام نتایج ملاحظه شد كه تعداد انگشت شماری از داوطلبان بهائی تنها در رشتۀ زبان انگلیسی پذیرفته شده اند كه به نظر می رسد اعلام اسامی این افراد معدود صرفاً به جهت انحراف افكار بین المللی صورت گرفته باشد، در حالی كه دلائل و مستندات محكم و غیر قابل انكاری وجود دارد كه می بایست اغلب شركت كنندگان بهائی در كنكور سراسری كه مجاز شناخته شده بودند در دانشگاه های كشور پذیرفته می شدند. لذا همچنان این سؤال در ذهن اعضای جامعۀ بهائی در ایران و سراسر جهان و تمام آزاداندیشان و طرفداران حقوق بشر باقی می ماند كه آیا اتخاذ چنین تصمیمات غیر عادلانه و تشبث به چنین روشهایی كه ماهیت آن آشكار و هدف آن ایجاد تبعیض و تضییع حقوق مسلمۀ یك جامعۀ مظلوم است موافق عدل و انصاف می باشد؟ آیا می توان عده ای طالب كمال را به صرف اعتقادات دینی از تحصیل علم و دانش و بروز استعدادات خدادادی آنها محروم و ممنوع نمود؟
به هر تقدیر ۲۵ سال از دوران حكومت اسلامی می گذرد و بهائیان در برابر هر جفایی وفا نمودند و تعدیات گوناگون و تضییقات شدید پردامنه موجب نشد كه هرگز سر مویی از منهج قویم الهی پا فراتر گذارند و همچنان به حكم ایمان و اعتقاد به حبل صبر و تحمل متمسكند و انتظار دارند كه اولیا محترم امور در این مدت طولانی كه برای رفع شبهه و سوء ظن مدت قابل توجهی است دریافته باشند كه بهائیان معتقد به وحدانیت الهیه و معترف به حقانیت جمیع ادیان و مرسلین و بقای روح و مصدق كلیۀ كتب آسمانی می باشند و بنابر احكام شریعت خود از حكومت و مقررات و قوانین مملكتی اطاعت می كنند و در تأمین منافع وطن از طریق خدمات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و عمرانی ساعی و جاهدند و برای استقرار فضائل و كمالات عالم انسانی و تحقق آرمانهای بین المللی از جمله صلح عمومی و وحدت عالم انسانی از هیچ تلاش و فداكاری دریغ نمی ورزند. حال انتظار این است كه نسبت به تأمین آزادی جامعۀ بهائیان ایران و اعادۀ حقوق مسلوبه و رعایت حقوق انسانی آنان به موجب اصول قانون اساسی اقدام عاجل معمول فرمایند.
با احترام، جامعۀ بهائیان ایران

-- نوید ، Jul 7, 2009

با آرزوي بهترينها براي ايران عزيزمان

حوادث اخير بخصوص مسائلي كه بعد از انتخابات خرداد روي داد ثابت كرد كه جرمهايي مانند جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي و امثال اين مسائل بكلي واهي و بي اساس و حقيقتا جرم بي جرمي است و از سويي نيازي به اثبات و اعلام سند و شاهد نداشته و ندارد و فقط به جهت سركوبي و خفقان بكار مي آيد و از طرف ديگر به گفته اهل نظر مصرف داخلي دارد زيرا كساني كه از عمق قلب به صداقت حاكميت اعتقاد دارند نبايد اين تصور برايشان ايجاد شود كه حاكميت حاضر است با تمام شعارهايي كه در جهت عدالت و آزادي و حفظ اصول دين سر مي دهد هر گاه احساس خطر كرد خلاف اين شعارها عمل نمايد و به همين سبب انتساب اين جرمها براي اقناع معتقدين است كه البته براي حاكميت بسيار با ارزشند و الا سايرين به حساب نمي آيند كه بخواهند باور كنند يا انكار. و اما اينكه بهائيت جرم سنگيني است كه معتقدين آن بايد بهاي گزافي بپردازند به راحتي از بين صحبتهاي افراد صاحب نفوذ واضح است بخصوص در حال حاضر كه برخي از آنان سعي دارند ضمن تحليل اوضاع به علت بازندگي برخي كانديداها نيز اقدام كنند. جالب است كه همگي معترضين كه البته به يك گروه فكري تعلق داشته به اتفاق نظر خاصي اعتراض كرده اند

كه چرا برخي كانديداها حتي حق وجود و يا حق شهروندي براي بهائيت قائل شده اند در صورتي كه حق شهروندي تقريبا هيچ امتياز خاصي را هم براي بهائيان ايچاد نمي كند بلكه عكس آن بسيار تعجب آور است. بعنوان مثال حجت الاسلام سعيدي نماينده ولي فقيه در سپاه كه لابد بايد نظرات رسمي رهبري را بيان دارد در تحليل وضع موجود شش چالش عمده را بيان كرد كه يكي از آنها به گفته ايشان "قائل به حق براي بهائيت" شدن بود كه به نظر ايشان "عبور كانديداها از خطوط قرمز" بوده و جزء "سخنان فراديني و فراتر از قانون اساسي" بوده است البته چالش بعدي نيز گر چه ارتباطي با بهائيت ندارد اما بي ارتباط هم نيست و پيام خاصي از تعريف آزادي بيان و عقيده را دارد ايشان ششمين چالش " را تقابل گرايي برخي از مسئولان با سياست هاي رهبري دانست و گفت: برخي از شخصيت ها و افراد به خود اجازه بدهند که در محافل عمومي ديدگاه تقابلي خود را با رهبري بيان کنند" و البته در چنين جامعه‌اي چگونه مي توان از بهائيت و عقايدي سخن گفت كه ايشان هم مذهبان خود را به عنوان اسلام اموي و عباسي خطاب مي كند چنانچه در ادامه خبر مي گويد "اگر ما مي خواهيم كه تفكر اصولگرايي را با اصلاح طلبي باهم مقايسه كنيم بايد به صدر اسلام برويم و اسلام ناب محمدي را با اسلام اموي و عباسي مقايسه كنيم " در اين گونه تفكر مشخصا فقط كساني مي توانند صاحب حق باشند كه تنها از يك نوع فهم خاص از اسلام برخوردار باشند و ساير تفكرات حتي در حوزه اسلامي پذيرفته نيست چه برسد به بهائيت و مشابه آن و جايي كه بيان ديدگاه كه در راستاي رهبري نباشد جرم نابخشودني محسوب شود تكليف عقايد بهائيان معلوم و از پيش نوشته شده است (منبع خبرWWW.IRNA IR/VIEW/FULLSTORY/NEWSLD=576690) به نظر مي رسد كه تنها بهائيان نيستند كه به واسطه اين جرمها سركوب مي شوند بلكه بسياري از دگر انديشان مذهبي و سياسي نيز به همين مشكل دچارند اما بهائيان از ابتداي انقلاب به همين جرمها در دسته هاي نه نفري و هشت نفري اعدام شدند و هنوز نيز به همين جرم سركوب مي شوند در حاليكه برخي از همين افرادي كه سي سال قبل اين جرمها را طوطي وار به جهت سركوب بهائيان بكار مي بردند ناباورانه در اين چند روز به همين جرم دستگير و علت اعتراضشان به وضع حاضر ارتباط با بيگانه يا جاسوسي بيگانه تعريف شد. متاسفانه بايد اذعان كرد كه بسياري از مسائل با هم مرتبط و در هم آميخته اند و بايد با هم حل شوند اينكه حاكميت مي تواند به جز خود را تحمل نمايد يا نه پاسخ ريشه اي به اين ابهامات است اما مي توان به اطمينان گفت امروز ميليونها ايراني بطور بسيار ملموس و محسوس دريافتند كه عدم پذيرش ظلم و احقاق ابتدايي ترين حقوق انساني چگونه و به چه سادگي مي تواند معادل اقدام عليه امنيت ملي و منافع ملي و ارتباط با بيگانه و خط گرفتن از صهيونيسم و جاسوسي و امثال آن تلقي شده و حرمت انساني را به سادگي هتك نمايد و حالا بهائيان بهتر از هر كسي حال هزاران خانواده هموطن را كه هراسان و نگران به اوين و اطلاعات و دادگاه انقلاب و ... مراجعه كرده و از حال عزيزان خود جويا شده و با بي توجهي و حتي اهانت مسئولين روبرو مي شوند درك مي كنند. اين است كه سوخته حال سوخته داند و دردناكترين ناله‌هاي معصومانه تاريخ نيز در همين مراجعات تا اوج فلك راه مي سپرد در آن هنگام كه اطفال معصوم و بي گناه با چشمان جستجوگر و نگران خود هر جمعيتي را به جهت يافتن آغوش گرم مادران خود مي كاوند و با سكوت مرگبار نزديكان خود دردشان چندين برابر مي شود آنجا كه نمي توانند علتي بر غيبت ناگهاني مادر يا پدر خود بيابند و اين نزديكان نيز نمي توانند كوچكترين ارتباطي بين خط گرفتن از صهيونيسم و بي بي سي و ايادي استكبار با يك احقاق حق ساده بيابند.
به اميد آنروز كه تمام اين سليقه هاي متنوع در خدمت آباداني و رفاه بكار گرفته شود.

شهاب

-- شهاب ، Jul 9, 2009

اين نگراني بسيار منطقي و بجاست. اين دقيقا همان جنايتي است كه سي سال پيش و در آغاز انقلاب ايران اتفاق افتاد. در آن شلوغي هاي روزهاي آغازين انقلاب بهائيان به دلايل واهي اعدام يا مفقود شدند.
اكنون نيز اين خطر وجود دارد كه در نا آرامي ها و اعتراضات پس از انتخابات ايران اين هفت مدير بهائي با حكمي غير انساني روبرو شوند. اتهام جاسوسي اتهامي است كه اين روزها بسيار استفاده مي شود و صد البته كه دولت ايران هيچگاه دليل محكمي ارائه نداده و تنها دليل آنها براي اين اتهام وجود اماكن مقدسه بهائي در اسرائيل است. اما اين موضوع بارها و بارها توسط بهائيان توضيح داده شده كه بهائيان و آن اماكن مقدسه سالها قبل از تشكيل دولت اسرائيل آنجا وجود داشته است.
مشكل دولت ايران با بهائيان نه جاسوسي است و نه ارتداد مشكل اين است كه با قبول ديانت بهائي بعنوان يك دين و دادن آزادي به آنان براي تبليغ ديگر بايد بساط آخوند و تقليد و... برچيده شود و دولت از اين وحشت دارد.

-- فرهاد ، Jul 10, 2009

خیلی عجیب است دراین چند روزه مسئولین ورساناهای دولتی می کوشند ،حقوق از دست رفته خانمی محجبه ومقتول در آلمان را به جهانیان اثبات نمایند در حالی که مدت سی سال است که خود به تضییع حقوق بهاییان در ایران مبادرت ورزیده واگر فردی نیز به دفاع از آنان برخواست به تقبیح از عمل وی ویا بهائی جلوه دادن او، عملا راه دفاع را نیز سد کرده اند وحالا با این اوصاف چطور میشود نگران وضع محاکمه مدیران بهائی در بند،نبود
سئوالی از مسئولین دولتی وقضایی ایران دارم آیا میشود حقوق بشر را نیز نسبی در نظر گرفت؟که به فردی بگوییم حق داری وبه فرد دیگر بگوییم چون عقایدترا نمی پسندیم از ابتدایی ترین حقوق بشربی بهره ای.واز آن بدتر چون عقایدش را نمی پسندیم به او اتهامات واهی نیز بزنیم .ایا واقعا در قرن بیست ویکم میتوانیم اینطورعمل کنیم و اعتراض جوامع بین المللی را نیز دخالت را در امور داخلی بدانیم؟ اگر حقیقتا اینطور میخواهیم عمل کنیم چرا زحمت امضا کردن میثاق نامه های بین المللی را بر خود هموار کرده ایم اصلا چرا با خودمان صادق نباشیم؟

-- ندا ، Jul 11, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)