خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > فروید و توکای مقدس | |||
فروید و توکای مقدسونداد زمانیv.zamaani@gmail.comاز دید فروید حس غریبِ «آنکنی»1 هم احساس خانگی و اهل و آشنا بودن را تداعی میکند و هم در همان لحظه حس غریبه بودن ونااهل بودن را. به عقیدهی فروید، آشنایی و غربت توامان که هیچگاه آرام نمیپذیرد سوغات ناخواستهی دنیای مدرنی است که از اواخر قرن نوزدهم میلادی به خصیصهی اصلی انسان اروپایی و به تدریج سایر انسانهای جهان تبدیل شده است.
ذهن انتقادی توکا نیستانی مقدم بر هر چیزی، همیشه سایهی نگاه تیزبین خود را بر اعمال و انگیزههای درون خود افکنده است. نمونهی بارز آن پاسخ مکتوب توکا است به درخواست دوست مطبوعاتی خود پوریا عالمی که در آن به صمیمیتیترین شیوهی ممکن رازها و دغدغههای شخصیاش را برملا میکند. یلدابازی توکا نیستانی اول - از سه سالگی به مرگ فکر میکردم و از مردن وحشت داشتم، یادم است که به خودم دلداری میدادم که هنوز خیلی زمان پیش رو دارم و نباید به آن فکر کنم... هنوز هم می ترسم. دوم - در همان سه سالگی عادت داشتم که لوازم قیمتی پدرم مثل خودنویس و عینک و... را از جیب او بردارم و گوشهی حیاط خانه با سنگ بشکنم. بزرگتر که شدم انباری خانهی مادربزرگم را آتش زدم و شیشههای نوشابهی بوفهی مدرسهیمان را دور از چشم ناظم، پشت بوفهی مدرسه، با سنگ خورد میکردم و از صندوق بوفه پول میدزدیدم! (خودم مسئول بوفه بودم!)... هنوز هم هر روز در حال شکستن چیزی یا خراب کردن زندگیام هستم. سوم - از مردهایی که با کت و شلوار رسمی جوراب سفید میپوشند متنفرم! ه چهارم - پدرم خوابیدن را زیاد دوست داشت و همیشه بهترین مدل من برای طراحی بود. وقتی که مُرد
نویسندهی وبلاگ «توکای مقدس» که دو بار لقبِ بهترین کاریکاتوریست مطبوعات ایرانی را از آن خود کرده، معماری است که به نظر خودش، طراح بودن مهمترین برچسب هنری است که دوست دارد با آن شناخته شود. روشنفکری که تعهد اجتماعی را از طریق شناختن ژان پل سارتر، دیدن نقاشیهای «گویا» و همکاری نزدیک با کتاب کوچهی احمد شاملو ملکهی ذهن خود کرده است، بیتردید از قابلیت ضبط و گَرتهبرداری موشکافانهای نیز برخوردار است.
قابلیت به تصویر کشیدن همزمانِ تناقض و چندش در هیبت طنزی که در شکل کاریکاتورهای توکا نیستانی بروز یافت، توانست مرزهای کاریکاتور سیاسی - اجتماعی ایرانی را وسیعتر کند و به آن عمقی مدرنتر بدهد. بیتردید جذابیت توضیحناپذیر و استقبال از تواناییهای «آنکنی» توکا نیستانی در سطح بینالمللی و بویژه اروپا نیز از همان مجموعهی تفکر انتزاعی سرچشمه میگیرد که فروید در تبیین آن سهم بسزا داشته است. توکا نیستانی سرانجام برای فرار از دلیل سومی که فروید برای تشریح «آنکنی» به کار برده است که همانا ترس از اخته شدن و سرکوب است، بعد از مقاومت طولانی کشور ناامن (خانه) خود را ترک کرد. او در این باره در یکی از آخرین نوشتههایش با عنوان «فرار از قطعهی هنرمندان» به گونهای آشکار ابراز میکند که چرا تن به مهاجرت دادهاست: - « از زندگی مجرمانه خسته شده بودم... به چند پسر و دختر طراحی درس میدادم که مجاز نبود، برای طراحی از مدل زنده استفاده میکردم که مجاز نبود، سر کلاس صحبتهایی میکردم که مجاز نبود، به جای سریالهای تلویزیون خودمان کانالهایی را تماشا میکردم که مجاز نبود، به موسیقیای گوش میکردم که مجاز نبود، فیلمهایی را میدیدم و در خانه نگهداری میکردم که مجاز نبود، گاهی یواشکی سری به «فیس بوک» میزدم که مجاز نبود، در کامپیوترم کلی عکس از آدمهای دوستداشتنی و زیبا داشتم که مجاز نبود، در مهمانیها با غریبههایی معاشرت میکردم که مجاز نبود، همه جا با صدای بلند میخندیدم که مجاز نبود، مواقعی که میبایست غمگین باشم شاد بودم که مجاز نبود، مواقعی که میبایست شاد باشم غمگین بودم که مجاز نبود، خوردن بعضی غذاها را دوست داشتم که مجاز نبود، نوشیدن پپسی را به دوغ ترجیح میدادم که مجاز نبود، کتابها و نویسندههای مورد علاقهام هیچکدام مجاز نبود، در مجلهها و روزنامههایی کار کرده بودم که مجاز نبود، به چیزهایی فکر میکردم که مجاز نبود، آرزوهایی داشتم که مجاز نبود و... درست است که هیچوقت بابت این همه رفتار مجرمانه مجازات نشدم اما تضمینی وجود نداشت که روزی بابت تک تک آنها مورد مؤاخذه قرار نگیرم و بدتر از همه فکر اینکه همیشه در حال ارتکاب جرم هستم و باید از دست قانون فرار کنم آزارم میداد...»3 ساختار زبان و روایت توکا نیستانی ویژگی خاص و متمایزی ندارد ولی زبان سلیس و کمغلط نوشتههایش از متنهای احساسی و شفاهی بابشده در وبلاگها فاصله گرفته است. نوشتههای توکا نیستانی همرا با صمیمیت مجازی «فرویدی»، توانمندیهای یک طراح ریزبین و دقیق را دارد که امکان خلقِ خطوط کنترلشدهی مینیمالیست، سایه روشنها، هاشورها و ایجاد لایههای تو در تو در متن را نیز برای خود و خوانندگانش فراهم کرده است. برای آشنای بیشتر با این نویسنده و خواندن مطالبش میتوانید به وبلاگ او رجوع کنید. پانوشتها: ۱- Uncanny ۲- طنزها و یادداشتهای مطبوعاتیِ پوریا عالم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
انگار تقدیر همه توکاها مثل هم نوشته شده . اول قفس و بعد فرار و آزادی .
-- آزاده ، Aug 25, 2010از توکایی در قفس نیما یوشیج تا خود توکا نیستانی .... تقلا برای نفس کشیدن بدون دشواری ، فرق نمی کند که آسمان و آب و خاکش کجا باشد .
نقد کوتاهی بود ولی حرفی و نظری برای گفتن داشتید. امیدوار بودم راجع به سه دلیل فروید و ربطش به توکا بیشتر توضیح داده می شد ولی به هر حال ممنون. من از دنبال کنندگان مداوم وبلاگ توکای مقدس هستم و حتما در وبلاگش این مطلب را در آن لینک می دهم
-- بدون نام ، Aug 25, 2010امیدوارم در مهاجرت هم بتواند کارهایش را ادامه دهد.
-- بدون نام ، Aug 25, 2010ما سالهاست که زمزمه های آرام او را تعقیب می کنیم. کاریکاتورهایش را حتما می شود به فروید چسباند.
-- مونا وعلی ، Aug 26, 2010توکا نیستانی اگر نوشتن را جدی بگیرد بهترین نویسنده ایران امروز می شود. نوشته هایش خیلی خیلی با اتکای به نفس تحریر می شود
-- دیبا ، Aug 26, 2010بهتر نیست به جای تعبیر غریب "آنکنی"واژه اصلی فروید یعنی das Unheimliche را بنویسید یا معادلی فارسی از آن بدهید؟ معمولا در ترجمه تلاش می شود تمام واژه ها به زبان مقصد برگردانده شوند و اگر در این بین واژه ای بود که به دلایلی غیرقابل ترجمه بود اصل واژه به زبان اصلی آورده می شود - چنانکه واژه هایی مانند کلاژ یا بریکلاژ در فلسفه های فرانسوی نیمه دوم قرن بیستم به تعبیر مترجمی چون خانم ولیانی به فارسی غیرقابل ترجمه اند.
-- عابد ، Aug 29, 2010پیشنهاد می کنم برای واژه اونهایملیش در معنای فرویدی آن "آشنایی غریب" را استفاده کنید.
فکر می کنم مایه "آشنایی غریب" در تاریخ هنر معاصر ما مسبوق به سابقه است. در سینما می توان به "شاید وقتی دیگر" و "هامون" اشاره کرد. تلاش جالبی است اگر این موضوع جذاب در کنار بررسی روانکاوانه یک وبلاگ در برخی از آثار هنری ایرانی تحلیل شوند.