خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و تاریخ > دموکراسی ویژه هند | |||
دموکراسی ویژه هندبرگردان: ونداد زمانیv.zamaani@gmail.comبرقراری جمهوری در سرزمین بزرگ هند، حادثهی غیرمترقبهای به نظر میرسید. هند همراه با کسب استقلال در سال ١٩٤٧ موفق شد تا حکومتی دموکرات، قانون اساسیای لیبرال و مؤسسات دولتی غیرمذهبی را پایهگذاری کند. همهی دستاوردهای فوق، انتخابی بود که توسط طبقهی نخبه جامعه هند شکل گرفته بود، گروه اجتماعی مرفهی که ضمن تماس با غربیها به پرورش سلیقهی دموکراتیک تن داده بود و اصراری نیز نداشت تا قوانین جدید بازتاب شیوه ارزشی ملتهای بومی هند باشد.
یک دیدگاه عمومی نیز وجود داشت که تجربهی دموکراسی هندی را از همان بدو پیدایش شکننده و موقت میدانست. وینستون چرچیل نمایندهی پرهیبت استعمار انگلیس از جمله اشخاصی بود که معتقد بودند هند بدون سرپرستی بریتانیا قادر به هدایت جامعه نخواهد بود و ناگزیر: « چندین قرن عقب خواهد نشست و سقوطی خواهد داشت به سمت بربریت و جهل قرون وسطی.1» به اعتقاد چرچیل هندیها «نیازمند نیروهای هشیار و قاطع امپراطوری بریتانیا برای سرپرستی هندوستان هستند.» بیاعتمادی به تداوم دموکراسی هندی دهها سال ادامه یافت. با وجود آنکه هند ثابت کرد میتواند انتخابات آزاد و انتقال صلحآمیز قدرت را عملی سازد و برعکس سایر کشورهای آسیای جنوبی قادر به حفظ اصول اولیه دموکراسی است، ولی همانطور که مورخ هندی « راما چاندرا» اذعان داشته است این تجربهی موفق، به یک معما تبدیل شده بود: «در علوم سیاسی، دموکراسی در هند در حکم یک استثنا بود و به گفتهی صاحبنظر مطرح علوم سیاسی رابرت داهل، باور اینکه هند بتواند مؤسسات دموکراتیک پایدار داشته باشد غیرممکن مینمود، چون هند هیچکدام از عناصر اصلی دموکراسی را در خود نداشت. سایر نظریهپردازان به عوامل متناقض دیگری همچون سابقهی طولانی هند در نادیده گرفتن قوانین علوم اجتماعی اشاره میکردند و به استناد آن ادامهی حیات دموکراسی هندی را زیر سئوال میبردند2.»
بدبینها پربیراهه نمیرفتند، چون در واقعیت تاریخی، شکلگیری دموکراسی در غرب، در یک آگاهی عمومی ریشه داشت که ما از آن به عنوان مدرنیته یاد میکنیم. بدبینان به دموکراسی نیم بند هند، صحبت از زمینههای ضروری شکوفایی دموکراسی نظیر میل به نظم اجتماعی مساواتطلبانه، پرورش اخلاقیات فردگرایانه، جدایی دین از حکومت و پذیرش وجود دیگران میکردند و آنچه که در هند گردآوری شده بود در تضاد با آن زمینهها بود. مردم هندوستان ارزشهای قومی و خانواده را بالاتر از ارزشهای اجتماعی میدانستند، علاقهای به شرکت در سرنوشت سیاسیشان نداشتند، فقط بخش بسیار کوچکی از طبقه و قوم برتر، اعتبار شهروند رسمی هند را مختص خود میدانستند و به خود این حق را میدادند که در رهبری سیاسی جامعه نقش داشته باشند. هندوستان به شکل شگفتآوری ملغمهای بود از هویتها، قومها، گروههای نژادی، طبقاتی و مذهبی با زبانها و آداب و رسومهای کاملاً متنوع و متفاوت که از شکلگیری یک هویت ملی ثابت باز نگه داشته میشد.
دموکراسی یارانهای دکتر ب. ر آمبدکار3 اولین صاحب نظر هندی بود که این تناقض را به درستی شناسایی کرد و تلاش اصلی خود را برای یافتن راه حل جدیدی مطابق با وضعیت هندوستان معطوف ساخت. او که طراح اصلی قانون اساسی هند نیز بود با هوشیاری تمام بر این نکته انگشت گذاشت که بعد از اخراج انگلیسیها نباید بگذاریم قوم نخبه هند همه قدرت را در دست بگیرد. آمبدکار معتقد بود که اگر طبقه فقیر – که بخش عمده جمعیت هند را در بر میگیرد- نتواند در دموکراسی تازه متولد شدهی هند نمایندهای داشته باشد، هند قادر به هیچ نوع تحول اجتماعی نخواهد گشت. او میدانست که نمایندگان سیاسی هند از نخبگان مرفهای خواهند بود که کوچکترین رغبتی برای تماس با طبقات و گروههای فقیر و بیارزش «کاست» های هند نشان نخواهند داد. آمبادکار میدانست که صرف برابری در حق رأی، هیچ تضمینی را به دنبال نخواهد داشت تا اکثریت بسیار عقب نگاهداشته شده از موهبت دموکراسی بهره برده و با ارائه و انتخاب نمایندگانی که منافع آنها را مد نظر قرار دهند به تصحیح موقعیت خویش نائل آیند. آمبادکار به درستی بر این اصل پای فشرد که دموکراسی واقعی زمانی نصیب هند خواهد گشت که طبقهی همیشه حاکم، از مسند قدرت کنار گذاشته شود.
بر اساس همین مباحث و ضرورتها بود که آمبادکار شکل ویژه و جانبدارانهای از دموکراسی را برای هندوستان پیشنهاد کرد که از طریق قوانین مخصوص، شرایط لازم برای شرکت گستردهتر همهی مردم هند در دموکراسی وجود داشته باشد. قدم اول در این نهفته بود تا با تقسیم بندی کردن شرایط و امتیازات ثابت برای قومها و «کاست» های بسیار فقیر، موقعیتها و فرصتهای ثبت شده در نظر گرفته شود. آمبادکار به این یقین رسید که برای برداشت محصول واقعی دموکراسی باید زمینه خشکیده و فقیر نگه داشته شده ی کهنسال جامعه هند را به کمک قوانین جانبدارانه تقویت کرد. بر همین اساس، بر طبق دموکراسی مخصوص هند، از درصد ثابتی از مشاغل دولتی گرفته تا نسبت ثابتی از تحصیلات عالیه و حتی سهمیه ثابتی از نمایندگان مجلس باید به فقیرترین بخش جامعه هند اختصاص داده شود تا در درازمدت فاصلهی بسیار عظیم بین طبقهی نخبه و مردم کمتر گردد.
با وجود آنکه از همان آغاز دموکراسی هندی، شیوه حمایت جانبدارانه از فقرا، از طریق اختصاص موقعیتهای ثابت، به اصل جاافتاده شبکه سیاسی اجتماعی هند تبدیل گشته است ولی با این همه، در طول تاریخ حیات سیاسی هند جدید، این دموکراسی یارانهای به یکی از بحثهای اساسی سیاستمداران و صاحبنظران نیز بدل گشته است. بعد از ٦٠ سال، و با وجود تغییرات و پیشرفت بسیار عظیم هند، هنوز دموکراسی ویژه هند و امتیازات قانونی شده که در حقیقت برای حفظ دموکراسی هند تنظیم شده بود در کشور در حال اجراست. به یمن پیشرفت های جدید و کم شدن فاصله طبقات بر تعداد مخالفان دموکراسی یارانهای افزوده گشته است، ولی بسیاری نیز بر این واقعیت پای میفشارند که تا دستیابی به موقعیت کمابیش برابر شهروندان، لغو قوانین حمایتی به ضرر دموکراسی هند خواهد بود. پانوشتها: 1. Ancient India did have many democratic republics. See Steve Muhlberger, Democracy in Ancient India, 1998. TheDanceofIndianDemocracy
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با تشكر از نويسنده مقاله. اين نوع دموكراسي يارانه اي ضعف هاي آشكاري در سيستم علمي، اقتصادي و اجرايي هند به وجود آورده است . براي مثال افراد بسياري كه صلاحيت لازم براي تدريس در دانشگاه هاي هند را ندارند صرف اينكه از طبقه ضعيف هستند هيئت علمي مي شوند، دريغ از اينكه در سطح استاد دانشگاه باشند. اين باعث مي شود كه دانشجويان بطور آشكار فرق ميان استاد يارانه اي و استاد برجسته عادي را متوجه شوند. دانشجويان تحصيلات تكميلي يارانه اي نيز دانش بسيار كمتري نسبت به دانشجويان عادي دارند. در ادارات دولتي نيز كارمندان يارانه اي عملا اتلاف وقت مي نمايند و كسي نمي تواند از آنها به علت عدم انجام وظيفه خرده بگيرد.
-- امير / هندوستان ، May 27, 2010دمکراسی غربی خالی از اشکال و کمبود نیست و برای همین تطبیق آن با شرایط زندگی در کشورهای در حال پیشرفت و یا کشورهایی که مذهب در ان نیروی مهمی است ضروری است. تجربه هند نیز موید این مسئله است. نجس ها و سایر قوم های هزار رنگ که در زیر خط فقر بودند نمی توانستند از دمکراسی معمول غرب سودی ببرند.
-- sina ، May 27, 2010باتشکراز نویسنده مقاله که درمورد دموکراسی هند مکثی نموده اند. باید گفت اگر دموکراسی هادرمطابقت ساختار های جنسیتی ،مذهبی ، دینی، فرهنگی ،اتنیکی و.... ورعایت اصول ازادی برای هریک در زیر چتر قانونیت که برابری،مساوات وعدالت نسبی ازرهکارهای ان باشد. اگر این ارزشها ازطریق تشویق وامتیاز برای ان شهروندان ایکه بنا بروضعیت های خاص تحمیلی سیاسی واجتماعی از حضور درساختارهای نظام دموکراسی بی بهره اند، گزینه سازی شود،بهترین بدیل جهت مشارکت همه شهروندان درمیکانیزمهای دموکراسی خواهد بود.این نظریه رادموکراسی هند که عالیترین نوع ازدموکراسی های جهان است به اثبات رسانیده است. درافغانستان امروزه که دموکراسی بنا برقانون اساسی کشوردر ساختارجامعه ما جا گزین شده است بنا برعدم آگاهی وتسلط دکماتیزم اندیشوی قبیلوی دربین لاحیه های مختلفه اقوام شریف کشورما ارزشهای رو بکمال وتحول دموکراسی جای پای بازننموده است، اگر ازتجربه دموکراسی هند که یک تجربه مستقل آسیایی ومنطقه ای میباشد، استفاده گردد،راه حضورفعالانه مردم افغانستان درساختاردموکراسی جوان اقغانستان بصورت مطلوب ومساعد تری اماده خواهند گردید.
-- Dr. m.radmard ، Jun 1, 2010