خانه > عباس معروفی > این سو و آن سوی متن > ادبیات مداحی | |||
ادبیات مداحیعباس معروفیmaroufi@radiozamaneh.comمدتی پیش علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، به کارخانهی ایران خودرو رفت و آنجا دربارهی صنعت، توسعه و پیشرفت راهکارهایی ارائه و صادر کرد که بُعد تظاهری و تقدسی آن، ابعاد تزلزل و ضعف رهبری را بهخوبی نشان میداد.
پیامد این رفتارهای متزلزل نوعی ادبیات نوظهوری است که اخیراً در کشور ما زبان و پروبال باز کرده است. ادبیاتی که سایه و سابقهاش را تنها در دربار شاهان متزلزل میتوان جستوجو کرد. آن هم تنها سایهی کمرنگی از آن را؛ همانجا که نکبت و نحوست و ضعف در شخصیت شاهی خانه داشته است. گلباران کردن مجسمهی شاه در مراسم چهارم آبان و ششم بهمن، توسط کسبه و معلمان، یکی از نکوهیدهترین رفتارها و پلشتترین مراسم اجتماعی بود. افرادی با توسل به زور و خشونت، معلمان و کاسبان را به پای مجسمهی شاه میکشاندند تا وفاداری ملت به شاه را نشان دهند. آنچه از این مراسم ماند، تعدادی عکس بود و عدهای آدم ناخرسند و ترسیده که بر لب سکوت داشتند و در دل نفرت؛ و تنها نفرینشان برجای ماند. مراسم دستبوسی گرچه دربین علما و روحانیون هم همچون شاهان رواج داشته است و بسیاری از روحانیون از اینکه مردم دستهایشان را ببوسند لذت میبردند و میبرند، اما اتفاق تازهای که رخ داده، از مجموعهی همهی تظاهرهای تقدسنمایی و وفاداری و گلباران و دستبوسی و مداحی، گذشته است: این عنوان یا تیتر را دوباره خواندم: «تشکیل بنیاد بزرگداشت حضور مقام معظم رهبری». بهاین ترتیب چندین بار آن را خواندم و فکر کردم شاید دچار اشتباه شدهام. از خودم پرسیدم: چرا من معنی این جمله را نمیفهمم: تشکیل بنیاد بزرگداشت حضور؟! یعنی گروه صنعتی ایران خودرو قصد دارد بنیاد تشکیل دهد که کارش، بزرگداشت حضور مقام معظم رهبری است. یعنی روز و شب بنشینند دربارهی حضور علی خامنهای در کارخانهی ایرانخودرو حرف و حدیث بسازند. این که برای حضور فلان پادشاه یا فلان روحانی یک کوچه را قُرُق میکردند و بنا به بزرگی مقام، دورشو! کور شو! را با تحکم بیشتر بر سر مردم فرود میآورند، امری تکراری است، اما این که یک بنیاد تشکیل شود تا دربارهی «حضور رهبر»، فعالیت کنند، نخست این پرسش را به ذهن میآورد که کار اصلی این بنیاد چیست؟ آنها چه مسئولیتی دارند؟ سایت گروه صنعتی ایرانخودرو نوشته است: «گروه صنعتی ایرانخودرو در ابتکار عملی تازه، با هدف ایجاد روندی پایدار در بهرهگیری از برکات حضور مقام معظم رهبری در این شرکت، مبادرت به تشکیل "بنیاد تولید ملی، افتخار ملی" با هدف بزرگداشت روز حماسهی حضور معظمله کرده است. به گزارش ایکوپرس، این اقدام به عنوان نشانهای از نهایت تعهد گروه صنعتی ایرانخودرو به رهنمودهای مدبرانه و هدایتبخش حضرت آیتالله خامنهای است که معظمله در نهم فروردین ماه سال جاری از دستآوردهای صنعت خودروسازی در این شرکت، بازدید و فصل تازهای در تلاشهای این شرکت گشودند. این بنیاد قصد دارد هر ساله مراسمی در اولین روز سال کاری خود، به پاس نکوداشت عطر حضور مقام معظم رهبری در ایرانخودرو، برگزار کند. همچنین این روز بهیاد ماندنی و مبارک، تحت عنوانی خاص در تقویم رسمی کشور درج شود. «بنیاد تولید ملی، افتخار ملی» برنامهی مدونی را برای تبیین راهکارهای جدید و کارشناسی در راستای رهنمودهای مقام معظم رهبری در مورد توسعه و پیشرفت در این صنعت، در دستور کار دارد تا منویات ایشان به عنوان سرفصلهای پایدار رشد و تعالی در صنعت خودرو کشور، در دستور کار صنعتگران قرار گیرد». آنچه ادبیات و حتی صدای ادبیات مقاومت را بهخاموشی کشانده، تنها سانسور علنی و رسمی و سرکوبهای وقیحانه نیست. بهموازات این قلع و قمع انتشار، ادبیات دیگری دارد در کشورمان جلوهگری میکند که پیشترها و در طول تاریخ، هرگز بدین رسوایی و خفت سابقه نداشته است. مداحی قدرت و شاهان در ایران بیسابقه نیست. هر پادشاهی بهنسبت وحشتاش از نفرت مردم و مابهازای فاصلهاش از ملت و جامعه، بساط و سفرهی مداحان و قصیدهسرایان و ثناگویان را گستردهتر میچیند. از سلطان محمود غزنوی بگیر تا شاهان متزلزل قاجار، کم و کیف استفاده از القاب و عناوین را خوب میدانستند و راه سیر کردن چشم و دل مداحان و شاعران مناسبتی را همواره بلد بودند. اما همان سلطان محمود، سفرهاش آنقدر گسترده بود که از آن سر سفره، بزرگشاعری چون ناصرخسرو سر به بیابان میگذاشت تا بسراید: من آنم که در پای خوکان نریزم و بیرون و بیرونتر از آن سفره، حماسهسرای بزرگ ایران، فردوسی، نفس میکشید تا شاهنامه، یعنی مهمترین کتاب حماسی و اسطورهای ایران را بیافریند. اما از یاد نمیبریم که همان سلطان هم دستور کتابت شاهنامه را بهدبیران صادر کرد که از سر این لطف، ما امروز از داشتن چنان گنجی محروم نیستیم. جایی بد نیست خود را مرهون لطف سلطانمحمود غزنوی بدانیم که ما را از داشتن شاهنامه بینصیب نگذاشت. حتی این امکان را داریم که از آثار ناصرخسرو قبادیانی، شاعر شوریده بر سلطان نیز استفاده کنیم. گرچه سلطان، خود شاعر را از بلخ و دربار و شهر راند و تبعید کرد، اما آثارش گرامی داشته شد و برای نسلهای دیگر به یادگار ماند. این روزها که چراغ ادبیات خاموش شده، نشر مملکت به ورشکستگی کامل افتاده و حتی صدای ادبیات مقاومت هم از ته چاه به گوش نمیرسد، نوعی ادبیات مداح شاخ و شانه میکشد که میخواهد تمامی ملت و کشور و ثروت و شخصیت و انسانیت و ادب و فرهنگ را به پای یک انسان متزلزل و وحشتزده قربانی کند؛ انسانی که خود را نمایندهی فرهنگ و نماد انسانیت میخواند، اما در سالهای اخیر، بزرگترین افتخارش این است که در میان حلقهی سرداران و تیمساران و نظامیان عکس یادگاری بهجای بگذارد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای معروفی وقتی فردوسی کار نوشتن شاهنامه را آغاز کرد سلطان محمود کودکی بیش نبود. در واقع فردوسی پنجاه و هفت ساله بود وقتی که محمود به سلطنت رسید. نکته دیگر اینکه در همان زمانی که فردوسی داستانهای شاهنامه را میسرود، بخش و بخش و هر داستان جداگانه توسط کاتبان، که ناشران آن موقع بودند، به صورت دفترهایی کوچک منتشر میشد. خود فردوسی در جایی از شاهنامه به این موضوع اشاره میکند و اینکه همه سخن به رایگان میبردند الا حی قتیب و یکی دو نفر دیگر از ناشرانی که به فردوسی پول میدادند. فردوسی برای اینکه شاهنامه را به نام محمود کند و جلوی این هرج مو مرج را بگیرد و در ضمن پولی هم دریافت کند مجبور شد چند سال دیگر روی شاهنامه کار کند و خب میدانیم که کار زمانی تمام شد که وزیر ایراندوست محمود و مشوق فردوسی به این کار جای خود را به وزیری ضدایرانی و طرفدار زبان عربی داده بود و به این ترتیب محمود کتاب و در واقع کپی رایت آن را به ارزانترین قیمت از فردوسی خرید. داستان آن را همه میدانند و نیاز به تکرار نیست. دهخدا زیر نام فردوسی و دکتر امین ریاحی در مقاله ای این مسایل را شکافته اند و تغییرات و همخوانی آنها با سالهای عمر فردوسی را در خود شاهنامه نشان داده اند.
-- آذر ، May 1, 2010شما را به یک شعر زنده یاد مهدی اخوان ثالث در مورد این ملت توجه میدهم بدون این که بدبین باشم. ولی با وجود همه ی خوش بینی های ظاهری و امیدواری بعضی ها و با نگاهی به تاریخ خودمان واقعیت نمایان میشود
ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان روست نتواند
-- محمد حسین ، May 1, 2010ای گروهی برگ چرکین تاب و چرکین پود
یاد گارخشکسالی های گرد آلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند
دوستان عزیز مگر نه این است که همه این افراد مدح و ثنا گو از هموطنان ایرانی !!! هستند.این مشکل رهبر معظم!!! نیست این مشکل قوم ایرانی است که در طول تاریخ مداح هر حکمران و نیروی اشغالگر بوده است.نگاهی به خود بیافکنیم...
-- حامد ، May 1, 2010سلام خسته نباشید من 1معلم هستم 1خواهش کوچک ایا قبول دارید خاندان پهلوی بتاریخ پیوست چرا هر وقت میخواهید انتقاد از حکومت بکنید شاهد از انها می اورید که شاه هم این کار انجام می داد بد بود اینها هم اججام می دهند بد است چرا خوبیهائی که انها کردند را اینها اجام نمی دهند مثل تحصیل مجانی ....؟
-- ابراهیم قهرمان ، May 2, 2010آدم اگر ذره ای شعور و عزت نفس داشته باشد از اینکه لقبی به او بدهند که سزاوارش نباشد شرمساری میبرد . اما این آقا انگار باورش شده که معظم و فرزانه و رهبر مسلمین جهان است . خیلی وقاحت میخواهد
-- بدون نام ، May 2, 2010البته ایران خودرو پاداش تملق خودراگرفت و تعرفه گمرکی خودروهای خارجی افزایش 20درصدی یافت تا آهن پاره های خودرا به قیمت گزافتری به مردم بفروشد!
-- علی ، May 2, 2010در هر «بده-بستانی» دو طرف وجود دارند. در مناسبات اجتماعی نیز چنین است واین مناسبات تغییر نمیکنند مگر آنکه جامعه تغییر کند. اولین گام در راه تغییرات اجتماعی به عهده اهل فرهنگ و پیاده نظام اهل فرهنگ همانا نویسندگان هستند که با ایجاد بدایعی نوین، مردم را درجهت ارتقاء اجتماعی راهبر میگردند. به عنوان مثال، باید به مردم آموزش دهند تا از بکاربردن ادبیات دوران ارباب-رعیتی نظیر بنده، مخلص، چاکر، کوچکترین، حقیر، خاک پا و واژه هائی که شخصیت یک انسان را پائین میآورند، خودداری کنند، حتی اگر پای مرگ وزندگیشان دربین باشد. در مقابل نیز کسانی هستند که به عقده حقارت وخود کم بینی دچار بوده و این لفّاظیها به آنها شخصیت کاذب میدهد. درست مثل سید علی خامنه ای که قبل از وقوع منجلاب آه نداشت تا با ناله سودا کند وبرای چند تومان درآمد مجبور بود تا چند ساعتی برای مردم روضه خوانی کند. حالا به یکباره همچه آدمی را یک عده بخور-برو میبرند تا عرش اعلاء و«رهبر معظم» خطابش میکنند و هر که غیراز این کند، اورا توهین کننده به رهبر انگ زده ولابد رهبر معظم هم در باطن تبدیل به «رهبر معذب» خواهد شد. دست طرف را میبوسند. جلویش تعظیم وکرنش میکنند. پایش را میبوسند. اشعاری درباره اش میسرایند و او را تادرجه خدائی بالا میبرند. اینها گفتار واعمال مربوط به دوران بردگیست وباید در قبرستان تاریخ دفن شوند.
-- علی کبیری ، May 3, 2010اقای معروفی عزیز
-- Sirous ، May 3, 2010بعد از اثبات مضر بودن دخانیات عکس با پیب پیام خوبی نمیتواند داشته باشد