خانه > عباس معروفی > پرسه در متن > داستان کوتاه، راوی زندگی انسان امروز | |||
داستان کوتاه، راوی زندگی انسان امروزادبیات و هنر شکلها و انواعی دارد که بنا به ضرورت و انگیزه در قالبها و فرمهای گوناگون در دورههای مختلف زندگی و اجتماع پدید میآید.
ادبیات گل و بلبل در زمانهای تولید میشود که جامعه و نویسندگانش غمی نداشته باشند تا هنر بتواند در این زمینه پا سفت کند و میبینیم که حاصل دورههایی از تاریخ است که شاعران درباری گوی سبقت از همدیگر میربودند تا در وصف شکار و زن و عشق، و در نهایت در نعت و تقدیس شخصیتی، طبع ادبی خود را بیازمایند. همانطور نقاشانی که طبیعت را به بوم مینشاندند و پیکرتراشانی در اندامها روح خود را صیقل میدادند. اما همواره نوع دیگری از ادبیات و هنر وجود داشته و دارد که معترض است و کژی و نامردمی و ظلم و بیداد را برنمیتابد و از سر رنج و درد، به خلاقیت و آفرینش دست میزند. ادبیات مبارز و مهاجم بخشی از ادبیات جهان است. اما گستردهترین بخش ادبیات جهان در دستهی ادبیات مقاومت شکل میگیرد. ادبیات مقاومت در طول بقای خویش نشان داده که جامعه هنوز نمرده و خون در رگهای آن میدود. احمق و خائن نیست، فریب نمیخورد، کنار مردم میایستد و از بیعدالتی رنج میبرد. داستان کوتاه از ابتدای پیدایش خود در زمرهی ادبیات مقاومت شکل میبندد و نشان میدهد که اگر حتی نسبت به مردم و زندگی آنان منتقد باشد، اما در خدمت مردم و منافع آنان قرار دارد و خاستگاهاش جامعهی متوسط به پایین است. نویسندگان بارور و صاحب صدایی همچون گوگول، ادگار آلنپو، گیدومو پاسان، آنتوان چخوف، ایزاک بابل، فرانک اوکانر، ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر و بسیارانی دیگر در طول زندگی ادبی خویش بر همین حقیقت پای فشردهاند. از دورانی در قرن نوزدهم، داستان کوتاه قالبی برگزیده شد برای بیان دردهای بشری، برای اعتراض، برای مقاومت، برای انسان. فرانک اوکانر، داستاننویس و منتقد نامدار ایرلندی در بارهی داستان کوتاه گفته است که داستان کوتاه از آغاز با افراد تنها، منزوی و غمزده، با چیزی که او آنها را جمعیت غریق مینامد، سروکار داشته است. اوکانر مینویسد: «در داستان کوتاه همیشه شخصیتهای رانده شده و محرومی میبینیم که در حاشیهی جامعه سرگردانند و گاهی جای شخصیتهای نمادینی مینشینند که خود کاریکاتور یا برگردانی از آناناند؛ شخصیتهایی مانند مسیح، سقراط، موسی.» صفدر تقیزاده، منتقد، استاد و کارشناس داستان در بارهی شخصیتهای داستان مینویسد: «این خویشتن منزوی که از خود بیگانه مانده، خشمگین است یا نسبت به خود دل میسوزاند، برای داستان کوتاه مهمترین موضوع و درونمایه را فراهم میآورد.» تقیزاده در مورد پیدایش و جایگاه و سیر تطور داستان کوتاه میگوید: «داستان کوتاه به عنوان یک قالب تازه و متشخص ادبی شناخته شد؛ قالبی متفاوت، با قصههایی کوتاه و استدلالی قدیمی و نیز متفاوت با رمان کوتاه کممایه، اما کشدار. البته از یک جنبهی مهم، استادان اولیهی داستان کوتاه از اصول و نظرات ادگار آلنپو پیروی نکردند. برخلاف پو که با موضوعات غریب و خارقالعاده سروکار داشت، امور معمولی و روزمرهی زندگی بشری و شخصیتها و مردم عادی و حال و روز واقعیشان را کارمایهی داستانهای خود قرار دادهاند و به تصویر حالات آنان پرداختهاند. در این زمان داستان هنری در روزنامهها و مجلههایی که در قرن نوزدهم در سراسر اروپا و امریکا رشد و رواج فراوان یافته بود، وسیلهی انتشار آماده و راحتی پیدا کرد. این نشریات که در واقع به خاطر ارضای نیاز ادبی بورژوازی رو به توسعه طرح و منتشر میشد، نقش بس حیاتی در نگهداری و حمایت و پیشرفت داستان کوتاه جدید ایفا کرد. بسیاری از زیباترین داستانهای موپاسان نخستین بار در نشریات روزانهی پاریس ظاهر شد و اهمیت مجلههای ادبی و هنری برای نویسندگان داستان کوتاه امریکایی، طی ۱۰۰ سال گذشته نیز انکارناپذیر است.» صفدر تقیزاده در ادامه مینویسد: «داستان قرن بیستم، چه داستان بلند و چه کوتاه، مسئولیت دردناک و دشوار بازگویی حقیقت وضع و حال انسان امروز و نیز برگردان تصویر روشنی از پیچیدگی زندگی مدرن را بر عهده داشته است. نویسندگان امروز دیگر آن اعتماد بهنفس سادهدلانه را ندارند که همچون نویسندگان قرن نوزدهم به پرسشهای کلی و پرطمطراق زندگی بپردازند و ناگزیرند بر اثر وضع و موقعیت زندگی، در اهداف خود بسیار فروتن باشند. آنها امیدوارند که بینشهای بهظاهر جزیی، اما پرمعنی و مهم مربوط به تجربهی بشری را دریابند و بهنمایش بگذارند. در دنیایی که در آن همه چیز در گردابی جاری و چرخان است، داستان کوتاه ظاهراً قالبی بس درخور و متناسب برای گزینش تکههایی از این تجربه و تعبیر و تفسیر آنها است.» ویلیام پدن گفته است: «داستان کوتاه در ادبیات به صورت آیینهای است، منعکس کنندهی زمانهای که در آن هر چیز تازه، روز بعد میل به کهنه شدن دارد؛ که در آن فقط دگرگونی پایدار به نظر میرسد و تنها واقعیت ویرانی غایی است؛ که در آن ارزشهای قدیمی، آداب و رسوم قدیمی، اندیشههای قدیمی جملگی برحسب عنوانهای روزنامههای هفتهی بعد ارزیابی میشوند.» ادبیات داستانی امروز ادبیات مقاومت است. کنار مردم میایستد تا انسانهای محروم و در حاشیه را بهنمایش درآورد. از محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی میگوید؛ از تنهایی. از بلایی که انسان سر انسان میآورد؛ از برادر کشی. از عدالت ناباب که به انسان و انسانیت رکاب نمیدهد و در خدمت زر و زور و تزویر درآمده؛ از فریاد آدمهایی که در چاه محرومیتها و تنهاییها خاموش میشود. به همین خاطر ادبیات داستانی در طول ۳۰ سال حکومت جمهوری اسلامی بیش از هر کتاب و اثر دیگری مورد کنکاش و بررسی و سانسور قرار گرفته و بیش از هر کتاب دیگری به تیغ و محاق گرفتار آمده است. چه این که ادبیات داستانی بخشی از تاریخ زنده و تپنده و پرخون جامعه است که همچون آیینهای تمام قد، همه چیز را از متن تا حاشیه به نمایش میگذارد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
از یک نظر هم که به ادبیات داستانی در روزگار جمهوری اسلامی نگاه می کنم- چون خودم نویسندهء این دوران هستم- می بینم که در هیچ دوره ای از تاریخ ادبیات داستانی ایران این همه داستان های کوتاه زیبا، قوی و منحصر بفرد که به قول شما هریک "صداهای خودشان را هم دارند" یکجا ندیده ام. در این دوران، رمان قابل توجه و خیره کننده اصلا نداریم، شعرهایی تا حدی تحسین برانگیز داریم ولی در مورد داستان واقعا شمار بهترین ها، چشمگیر است. این داستان ها در حالی که سانسور شدید و انکارناپذیر وزارت ارشاد ایران را پشت سر گذاشته اند، مثل سایر متون ادبی مدرن فارسی هم دچار سمبولیزم و سوررئالیسم افراطی نشده اند و یکی از بزرگ ترین موفقیت های این داستان ها، کتاب خوان کردن مخاطب ایرانی است با هرسلیقه و طرز فکری و در سطوح مختلف جامعه.
-- نارسیس زهره نسب ، Feb 17, 2010با درود و خسته نباشید به جناب آقای عباس معروفی. برنامه فوق العاده جذاب و هوشمندانه ای بود که نشان از ذکاوت و ذوق بی مانند این استاد ارجمند داشت. امیدوارم این چنین برنامه هایی هم چون گذشته توسط جناب عالی ادامه یابد. موفق، پیروز و سر زنده باشید.
-- هدایت شناسایی ، Feb 17, 2010به راستی ادبیات قدرت لطیفی است.
-- شهرزاد ، Feb 17, 2010چه مطلب زیبایی و چه بیان دلنشینی.
مرسی
با درود
-- ع.رنجبر ، Feb 17, 2010من از زمانی که در دوره راهنمایی درس می خواندم ( تا حالا )همیشه فکر می کردم که ادبیات مقاومت همان است که فقط باید قلم دست بگیرید و در مورد جنگ ایران و عراق و واقعه عاشورا چند تا دروغ و توهم سر هم کنید و بنویسید همیشه نمره ی ادبیاتم فراتر از 4 یا 5 نمی رفت و فقط معلم ادبیاتمان چون می فهمید من شعر می نویسم به من نمره ی 10 می داد
حال می فهمم که ادبیات مقاومت همان است که باید قلم دست بگیرید و فریاد بر آورید و چهره ظلم وظالم را سیاه و سیاه تر کنید
پس درود بر ادبیات مقاومت
با تشکر از دوستان در رادیو زمانه و آقای عباس معروفی عزیزم
پاینده باشید
مخلص عباس آقا پیپ کش عزیز
-- بدون نام ، Feb 19, 2010که هرهفته مارا به جهان قصه ها می برد