معرفی نشريه
بوی نشريه کاغذی
سرانجام در برهوت نشر یک نفر شهامت به خرج داد و یک نشریه پروپیمان ادبی- فرهنگی بر پیشخوان کتابفروشیها گذاشت؛ منصور کوشان که از سال ۱۹۹۹ در نروژ زندگی تبعیدیاش را میگذراند سردبیری نشریه جنگ زمان را به عهده گرفته که سعید هنرمند، نسیم خاکسار، خسرو دوامی، علی زمانی و فواد نویدی در این کوشش همراهیاش میکنند.
شمارهی نخست جنگ زمان در قطع رقعی بهار ۱۳۸۸ در ۱۸۰ صفحه در چاپخانه آرش سوئد چاپ و صحافی شده و با قیمت ۱۵ یورو عرضه میشود.
آنچه مهم است در عصر نشریات اینترنتی و سایتها گرایش بسیاری از خوانندگان و نیز نویسندگان و روزنامهنگاران به نشریات اینترنتی گروهی یا شخصی بوده و یا بر تارنماها و سایتها چرخیده. این روزها ما ایرانیان ملتی پراکنده در جهان با یک حقیقت و واقعیت به خوبی آشنا شدهایم که اگر بتوان یک نشریه را منتشر کرد و تمام سختیهایش را به دوش گرفت برای پخش این نشریه یا کتاب دچار مشکل و معضل میشویم.
هیچ مرکزی در هیچ جای اروپا و آمریکا وجود ندارد که پخش نشریه یا کتاب ایرانیها را به عهده بگیرد و وجه آن را برگرداند.
شاید در کل اروپا ۴ یا ۵ کتابفروشی ایرانی وجود دارد. البته چند بقالی و کتابفروشی توأمان هم هست که بیشتر لغتنامه و کتاب آشپزی و فال قهوه میفروشند.
و این که میگویم هیچ مرکز پخش کتاب و نشریهای وجود ندارد به این معنا نیست که یکی هست و خوب عمل نمیکند. نه، اصلاً وجود ندارد. شاید ضرورتی هم وجود ندارد که کسی روی نشریات و کتابهای پراکندهی ما ایرانیها سرمایهگذاری کند.
۴ ناشر در اروپا فعالند؛ باران، گردون، خاوران و فروغ.
که دو تا آنها یعنی گردون برلین و فروغ کلن خود دو کتابفروشی ایرانی را در اختبار دارند و دو تای دیگر از طریق همین کتابفروشیها نشریات و کتابهای خود را عرضه میکنند.
هر چند تجربههای ناکام نشان داده که ایرانیها برای کالای فرهنگی و نشریهی ادبی- فرهنگی هزینه نمیکنند، و هر چند آدمها و نشریات نامداری قربانی این عدم توجه ملت ما شدهاند، در چنین وضعیتی جنگ زمان به سردبیری منصور کوشان منتشر شده است.
منصور کوشان در سرمقالهاش با عنوان حضور جمعی، ضامن حضور فردی میگوید:
«در این که پاسخ تمام این پرسشها به ویژه در بیرون از مرزهای ایران در نزد تکتک نویسندگان فارسینویس وجود دارد، انکارناپذیر است.
پرتو هرازگاهی جرقهای، شعلهای در اینجا و آنجا دلیل بارزی است برای این ادعا. اما با توجه به کمیتی که وجود دارد و با توجه به انتظاری که میرود، با توجه به اهرم مخربی که سی سال است تارو پود فرهنگ و ادب فارسی را زیر عبای سنگین خود مهار کرده، و بویژه با توجه به گستردگی تولیدکنندگان و مصرفکنندگان فرهنگ و ادبیات در کشورهای گوناگون قارهها این خطر هولناک وجود دارد که ممکن است فرهنگ و ادبیات فارسی در همجواری و اصطحکاک با فرهنگهای دیگر بیش از آنکه توانمند و صیقلخورده شود فرسوده و ناکارا گردد.»
کوشان در جای دیگری میگوید: «چرا با وجود نبودن سانسور در بیرون از مرزهای ایران هیچ تلاش جمعی ادبی تا امروز دوام نیافته، یا مخاطبی گسترده نیافته است؟
چرا نشریههایی چون سنگ، مکث، آفتاب، پر، دفترهای کانون نویسندگان در تبعید، گردون و دهها نشریهی فرهنگی و ادبی دیگر در بیرون از مرزهای ایران و دور از چهارچوب منشهای حزب دوام نیافتهاند؟ و فصلنامهها و گاهنامههایی چون بررسی کتاب، سیمرغ، چشمانداز، آرش، باران و غیره نمیتوانند صدای جمعی ما باشند و در شمارگانی تاثیرگذار منتشر شوند؟ مشکل کجاست؟»
خواندن این سرمقاله را که با درد نوشته شده، به ایرانیان و به خصوص به ایرانیان خارج از کشور توصیه میکنم.
فصلنامهی جنگ زمان با مطالبی از منصور کوشان، نسیم خاکسار، سعید هنرمند، محمودفلکی، عباس معروفی، منیرو روانیپور، ناصر زراعتی، فرج سرکوهی، علی زرین، علی نگهبان، رضا اغنمی، مهدی فلاحتی، علی حصوری و دوستانی دیگر منتشر شده است.
نسیم خاکسار مطلبش را اینگونه آغاز میکند: «خواندن یک متن خواندن متنی دیگر را میآورد. منظورم تداوم خواندن است و من با خواندن منطقالطیر عطار نیشابوری و رسیدن به برگهای آخر آن و روبه رو شدن با بیان عجز و بیچارگی عطار در قطعهی پایانی سفر دشوارش که همراه مرغان رفته بود برای یافتن مقصود در اندیشه فرو رفتم.
در تردید از اینکه با یک نتیجهگیری خام و شتابزده درهای اندیشیدن به آن حروف پایانی کتاب زود بسته شود، مصمم شدم با حفظ آن نتیجه گیریها در گوشهی ذهنم سفری آغاز کنم. سفری در متنهای همزمان این کتاب و پیش از آن...»
سعید هنرمند مطلبی دارد با عنوان "دو نگرش بر عشق در ادبیات فارسی، عشق با سطه، عشق بر سلطه"، او میگوید: «همانطور که هر خوانندهای میتواند به سادگی ببیند در داستانهای عاشقانه یک نوع چانهزنی دایمی بین دلدادگان همزمان میان آنها و قدرتمداران جامعه و سنت در جریان است.
چانهزنی که گاه تا حد مذاکره پایین میآید و گاه تا حد جنگی تمام عیار پیش میرود...»
او در نوشتهاش به متون عاشقانهی ادبی در ایران پرداخته است.
محمود فلکی مطلبی دارد با عنوان "ماضی روایتی در داستان» او مینویسد: «آیا این تاریخ دوم مارس ۱۹۰۳ گذشتهی مشخصی را به دست میدهد؟ که در آن سال انتشار رمان یعنی ۱۹۳۱ و انسانهای واقعی آن زمان را به خاطر میآورد؟
آیا این زمان تجربهی واقعی را به خاطر میآورد که به بیست و هشت سال پیش از انتشار رمان ارتباط می یابد؟و..»
محمود فلکی بحث تکنیکی زمان را در رمان پیش گرفته است.
و اما در فصلنامهی "جنگ زمان" سه داستان تازه از سه نویسندهی معاصر وجود دارد. "شاهزادهی برهنه" از عباس معروفی، "نخستین روز درس" از منیرو روانیپور و "تله" از ناصر زراعتی.
و بعد مطلبی هست از فرج سرکوهی با عنوان "درآمدی بر فرهنگ تک صدایی و روایت اقلیت": «حذف روایت در ایران نه فقط از گذشتههای دور و نزدیک که حتا در سه دهه اخیر نیز از روندهای اصلی تاریخنویسی، زندگینامه، خود زندگینامه، خاطرهنویسی از فرایندهای مهم فرهنگ جامعهی ایرانی است...»
و علی زرین مطلبی نوشته با عنوان "یادداشتی بر موقعیت ادبیات معاصر فارسی در جهان".
او مطلبش را اینگونه آغاز میکند: «راستی را این دغدغهی جهانی بودن و جهانی شدن کجا آغاز شد و بار معنایی آن چیست و یا به چه معناست؟
شاید از زمانی که مفهوم وطن به مثابه ذاتی ذهنی جزو ذهنیت جمعی ما قرار گرفت حول انقلاب مشروطیت، این دغدغه هم به سراغ ما آمد.
در همین حدود زمانی بود که اندیشمندان و جهاندیدگان ما به مقایسهی وضعیت اجتماعی سیاسی ما با دیگران به ویژه اروپاییان پرداختند و همین باعث شد که ما با واقعبینی بیشتر و معیار سنجشی وزینتر به وضع خود نظر بیندازیم. و به ارزیابی آن برخیزیم.
اما برگردیم به عرصهی ادبیات که بحث مورد نظر من است. به مثل نیمایوشیج این دغدغه را هم داشت و هم نداشت...»
مطلب دیگر از علی نگهبان است با عنوان "تجدد ادبی یا جخ - اکنون مدرن" یعنی ردیابی مدرنتیته و سکولاریسم در ادبیات معاصر. او نوشته است: «در ۳۰ سال گذشته زیر ساختهای فرهنگی ما به شدت ویران شدهاند و جوان ایرانی که در مهار حکومت جمهوری اسلامی به بار آمده نه تنها از نظر هویتی که از لحاظ پرورش استعدادهای فردی و فکری و خلاقه نیز تا حدود زیادی سردرگم است.
اکنون باید بتوانیم گمانهزنی کنیم که اگر همین فردا بلای سانسور به گونهای از میان برداشته شود و آزادی بیان تأمین گردد انتظار پدیداری چگونه اثرهایی باید داشت؟...»
مطلب دیگر از رضا اغنمی است "گرتههايی از عشق در گذر هفت دفتر" و دیگر این که مهدی فلاحتی "پیوست مانیفست کانون نویسندگان" را نوشته است. او مطلبی از محمد قوچانی را فرارو گذاشته و به آن پرداخته و بحثهای کانون نویسندگان را زیر و رو میکند. و دیگر این که در ضرورت استقلال نهاد ادبیات از نهاد سیاست پافشاری دارد.
و آخرین مطلب فصلنامهی جنگ زمان از علی حصوری است با عنوان "شوخی راه فرار، چهرهی دیگر غم".
و حیف است که نگویم ساختار روی جلد کار بردیا کوشان، عنوانها کار سیامک بابک، طراحی بین مطالب اثر قاسم حاجیزاده، تیتر بندیها و همه چیز در این نشریه نشان از نگاهی حرفهای دارد که شاید از کوشان و یارانش برمیآمده است. کار دیگری که این نشریه را زیباتر جلوه میدهد شعرهایی در اینجا و آنجاست از شاعری بزرگ که تو به هنگام مطالعهی نشریه ناچاری بار دیگر آنها را مرور کنی. کارهایی از شاملو، فروغ، میم آزاد، منوچهر آتشی و دیگران.
برای سردبیر نشریه جنگ زمان، منصور کوشان که پا به چنین خطری گذاشته و نشریهای باز برای ایرانیها منتشر کرده آرزوی مقاومت و ایستادگی میکنم.
این نشریه اگر بپاید و در دسترس علاقهمندان قرار بگیرد کاریست کارستان، کاری که میماند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
دوست دارم همه داستان ها را با صدای شما گوش بدم جذابیت نوشته چند برابر میشود
-- آنیا ، Jul 28, 2009