تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
این‌سو و آن‌سوی متن

تکنيک در "رمان نو"

در انواع رمان مانند رمان مدرن، رمان کلاسیک‌ مدرن، و رمان به شیوه‌ی جریان سیال ذهنی،مکتبی هم در قرن بیستم ظهور کرد به نام "رمان نو".
آلن‌ رب‌ گریه، ناتالی ساروت، و مارگریت‌دوراس مشهورترین نظریه‌پردازان و نویسندگان "رمان نو" به شمار می‌روند.

Download it Here!

آلن رب‌ گریه درباره‌ی رمان نو می گوید: «رمان نو اغلب بر پیوند اشیا، نشانه‌ها و موقعیت تأکید می‌ورزد و از هرگونه تعبیر و تفسیر روانشناختی و عقیدتی رفتار شخصیت‌های داستان می‌پرهیزد.»

چنان که در برنامه‌های پیشین گفته‌ام "رمان نو"، رمان موقعیت است. رمانی که اشیا در آن شخصیت‌اند و هر نشانه‌ای می‌تواند به عنوان یک تم تلقی شود. رمان نو قهرمان ندارد،شخصیت‌هاش،روانشناسی خاص نمی‌شوند. بلکه کنش آنها واکنشی است نسب به موقعیت. یعنی هر شخصیت نسبت به موقعیتی خاص تعریف مي شود.

اخیراً کتابی در ایران منتشر شده که خواندن آن را به نویسندگان جوان توصیه می‌کنم و فکر می‌کنم که این کتاب اهمیت به‌سزایی در شناخت انواع ادبی دارد؛ کتاب "راهی به هزارتوی رمان نو" نوشته‌ی جواد اسحاقیان که بوسیله‌ی نشر گل‌آذین منتشر شده است.

جواد اسحاقیان در این کتاب اصول رمان نو را جزء به جزء شرح داده و با یک نمونه‌ی داستانی مسئله را شکافته است.

من سعی می‌کنم که مختصری از این اصول، یعنی تعریف‌ها و جزییات اصول رمان نو را به روایت جواد اسحاقیان نقل کنم که صورت مثالی‌اش رمان «پاکن‌ها» اثرآلن ‌رب‌ گریه‌ است.

یک - هنجار عدم قطعیت:
رمان نو زاییده‌ی زمان، و زیر تأثیر باورهای علمی و فرهنگی چیره بر زمان است.

دو - غیبت نویسنده در رمان:
در رمان رئالیستی نویسنده خود را با کسان داستان می‌آمیزد، و دست کم با یکی از آنان هم‌داستان است.

گذشته از این خود گاه به ساحت رمان آمده و به داوری می پردازد؛ یکی را می‌نکوهد، دیگری را می‌ستاید، و باورهای اخلاقی و اجتماعی خود را به خواننده القا می‌کند.
چنین اثری بیش از آنچه واقع‌گرایانه باشد ذهنیت‌گرا است. زیرا به اندیشه و عاطفه‌ی نویسنده آغشته است.


سه - حضور خواننده در صحنه‌ی متن:

آن غیبت نویسنده طبعاً حضور فعال خواننده را می‌طلبد. در آثار رئالیستی سنتی نویسنده آن اندازه اطلاعات در اختیار خواننده می‌نهاد که خواننده کاری نداشت جز این که در لذت رخدادها با کسان داستان انباز و از خود متن غافل شود.

در رمان نو کار اصلی خواننده پس از پایان گرفتن رمان تازه آغاز می‌شود.

خوانندگان مبتدی رمان نو پیوسته از دشواری چنین رمان‌هایی شکایت می‌کنند و از دشواری آنها می‌نالند.

اما این همه از هشیاری نویسنده‌ی رمان نو است. او به تعبیر "آندره ژید" در مقدمه‌ی "سکه‌سازان" از خواننده‌ی خود می‌خواهد که در فهم رمان با وی همداستانی کنند.

چهار - عنصر و جایگاه زمان:
حرکت زمان در آثار واقع‌گرای سنتی خطی و افقی است. از نقطه‌ای آغاز شده است و مطابق زمان تقویمی ساعتی به پیش می‌رود و به پایان خود نزدیک می‌شود.

در رمان نو اما زمان، حرکتی ناهمگون دارد. از گذشته به اکنون و از اکنون به گذشته و از اکنون مستقیماً به آینده‌ای دور در نوسان است. گاه گویی زمان از حرکت ایستاده و سر بازرفتن ندارد.

گاه سیر رخدادها و زمان حرکت رمان از یک شبانه روز در نمی‌گذرد. با اینهمه خواننده احساس می‌کند که گویی عمری را با کسان داستان گذرانده است.

پنج - عنصر و جایگاه مکان:
مکان و نام شهرهایی که رخدادهای رمان در آن می‌گذرد همانند ساعت والاس نامعلوم است.

تنها چیزی که بر خواننده دانسته است نام دقیق کوچه‌ها،خیابان‌ها و میدان‌ها است و پلی که دو ساحل را در دو سوی شهر از هم جدا می‌کند. اما پایتخت را به این شهرک پیوند می دهد. نام یکی از خیابان‌ها کورنت است که درمانگاه دکتر ژوآر در آن قرار دارد و چنان که می‌دانیم کورینتوس زادگاه ادیپوس است، جایی که تقدیر وی کشتن پدرش ادیپ و ازدواجش با مادر‌ش یوکاسته در آنجا رقم زده شده است.
ادیپ از این شهر می‌گریزد تا سرنوشت شوم خویش را از خود دور کند. اما چون به شهرتب می‌آید پدر را بر سر سه راهی ندانسته می‌کشد. مردمی که از آسیب ابولهول با اندام شیر و چهره‌ای زنانه جان به در برده‌اند او را به شهریاری برمی‌گمارند. ادیپ با همسر پیشین ادیپ یعنی مادر خود ازدواج

می‌کند. پس شهری که والاس به آن وارد شده جایی جز همان کرينتوس نیست.

او نیز ناخواسته از پایتخت به زادگاه خود بازمی‌گردد تا آنچه را که خدایان برايش مقدر کرده‌اند گردن نهد.

یکی از دقایق عنصر مکان در این رمان سرگردانی و گمشدگی والاس در این شهرک است.

شش - عنصر و جایگاه اشیا:
در رمان نو شخصیت داستانی به معنای متعارف آن در آثار رئالیستی سنتی وجود ندارد. نویسنده به عواطف،اندیشه‌ها و آرمان‌های آنان بی‌اعتنا است.

روانشناسی کسان داستان جز در آثار برخی مانند ناتالی ساروت که تحت تأثیر داستایوفسکی به ضمیر ناخودآگاه و ضمیر درونی مربوط می‌شود و یا برخی رمان‌های میشل بوتور مناسبات اجتماعی و تاریخی آنان در رمان نو جایگاهی ندارند.

با غیبت عنصر شخصیت آنچه جای خالی آنان را پر می‌کند اشیایند.

هفت - عنصر و نقش هزارتویی:
"در هزارتو" نام یکی از رمان‌های آلن‌رب گریه است که به دشواری در امر خوانش رمان معروف است.

اصولاً ساختار هزارتویی در همه‌ی آثار وی حضوری برجسته دارد. اما آنچه در ابتدای امر باعث دشواری در دریافت اثر می‌شود سپس خود به علتی برای لذت خواندن بدل می‌گردد. ما در "پاکن ها" برای عنصر هزارتویی رمان چند عنصر یافته‌ایم.

عنصرها

یک - عنصر و نقش تکرار:
در این رمان چه بسیار رفتارها،گفتارها و رخدادها که تکرار می‌شود و ممکن است خواننده را به ملال گرفتار کند.

اما اندکی آهستگی و شکیبایی در خواندن، از جمله پیش‌شرط‌های درک رمان نو است. آنچه در رمان نو به تکرار می‌آید خود یک نشانه‌ی دلالت‌گر است و از نیتی پنهان سخن می‌گوید.

دو - عنصر و نقش معما:
برخی از پازل‌ها صفحه‌ای دارد که جای و جایگاه صفحات به دقت تعیین شده است و بازیگر می‌تواند بر پایه‌ی الگویی که بر روی صفحه مقوایی بوده است قطعات به هم‌ریخته را دیگر بار کنار هم بچیند.

رمان نو اما الگویی ندارد. قطعاتی کوچک و بزرگ،بی حجم و نشانه روی هم انباشته شده است و خواننده باید با شکیبایی، تیزهوشی و دقت آنها را مرتب کند. با این‌همه لذت ناشی از نظم دادن به قطعات پراکنده آن اندازه است که خواننده رنج حل معماهای رمان نو را بر خود هموار کند.

هنر به باور هگل فعلی است که دو فاعل دارد: نویسنده و خواننده.

کوشش مشترک این دو فاعل است که درک رمان را ممکن می‌سازد.

سه - عنصر و نقش جابجایی متن:
در رمان نو هیچ چیز سرجايش نیست، چون اصل بر هنجارشکنی در ساختار و فرم رمان سنتی است.

رمان نو گونه‌ای بازنگری در هنجارهای داستان‌نویسی و سرایندگی است که در دهه‌ی دوم سده‌ی بیستم ریشه دارد. نظریه‌پردازان رمان نو، چه اعتراف کنند یا انکار مدیون نظریه‌ی فرمالیسم روسی و شگردهای ناظر بر آن هنجارگریزی و آشنازدایی هستند.

چهار - عنصر و نقش هجو:
آنچه در بلاغت قدیم ما به آن "اطناب ممل و ایجاد مخل" می‌گفته‌اند اینک در رمان نو به یکی از شگردهای داستان‌نویسی بدل شده است.

در دشوارسازی متن بی‌گمان هجو یکی از گونه‌های ایجاز بیانی است.

نمونه‌های متعدد از حشو می‌توان شاهد آورد که به حدس و گمان از فحوای کلام می‌توان آن را دریافت. اما در پاره‌ای از موارد حشوها تعمدی است.

نویسنده در رمان نو در دادن اطلاعات به شدت اقتصادی رفتارمی‌کند زیرا می‌خواهد خواننده را در پی خود بیش‌تر به وادی متن بکشاند.

گاه شخصیت داستان در حال نزدیک‌سازی خواننده به قلب هزارتو است که بی‌درنگ سخن را ناتمام می‌نهد،از روی آن می‌جهد، و خواننده را با دریغ روبه‌رو می‌سازد. آنچه نویسنده از سر آن می‌پرد همان واژه‌ای ا‌ست که گره از کار فرو بسته‌ی معما می‌گشاید.

پنج - عنصر و نقش گمراه‌سازی خواننده:
این عنصر با شگرد اغفال تفاوت دارد. اغفال نتیجه‌ی آگاهی اندک خواننده است و وقتی در برابر رخدادی غیرمترقبه قرار می‌گیرد غافلگیر می‌شود.

در گمراه‌سازی نویسنده از زبان شخصیت‌ها اطلاعاتی می‌دهد که خواننده آنها را درست و قابل استناد می‌پندارد. اما متوجه می‌‌شود با دیگر داده‌های خودش‌همخوانی ندارد. تردید در دریافت‌های خود و مستند پنداشتن داده‌های شخصیت‌ها خواننده را گمراه می‌کند.

شش - عنصر و نقش دیالوگ:
رمان نو خلاف رمان سنتی رفتارگرا نیست، به حادثه باور ندارد،بیش‌تر بر گفتار و گفت و شنود تأکید دارد.

اهمیت گفتار نیز به خاطر پیوندی است که با ذهن شخصیت داستان دارد.

ناتالی ساروت دیالوگ را «ادامه‌ی حالات درونی در بیرون» می‌داند. در رمان مورد نقد ما گاه گفت‌وگوها از زبان کسان رمان جاری نمی‌شود و از بیرون بر رمان تحمیل می‌گردد و به ظاهر هیچ پیوندی با زمینه و شخصیت‌ها ندارد.

دوستان عزیز رادیو زمانه،
برنامه ی این‌سو و آن‌سوی متن را با تعریف داستان به روایت نویسندگان معاصر ادامه می‌دهم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بخواهیم یا نخواهیم رمان نو مورد توجه قرار گرفته.یکجور ساختار شکنی علیه رمان سنتی است که ویژگی های به خصوصی دارد.اما می توان جایگاهش را بالاتر یا پایینتر از رمان های کلاسیک دانست؟ یا هرکدام جای خودشان را دارند؟
اگر چند ویژگی از این هایی که نوشته ایید را داشته باشد باز هم رمان نو تلقی می شود؟ مثلا موارد یک تا پنج.

-- david ، Nov 15, 2008

چنانچه باید بشود " چنانکه" .
-----------------------------------
مرسی

-- آرش کرامتیان ، Nov 15, 2008

درود جناب معروفی عزیز و ممنون از زحماتتان.
راستش به جای نوشتن درباره ی مطلبتان میخواهم از شما بپرسم اگر می شود موسیقی استفاده شده در این برنامه را معرفی کنید. سالها پیش در ایران آن را شنیدم و سالهاست به دنبالش می گردم و نمی یابمش، آیا گروه اسموکی است؟ به هر صورت اگر نام آهنگ و گروه سازنده را معرفی کنید بسیار سپاسگذارتان می شوم. ممنون

-- مجتبا ، Nov 16, 2008

با درود خدمت شما جناب آقای معروفی
به نکات جالبی در امر ساختار ، روایت داستان اشاره کرده اید . که با خواندن این مقاله موفق به باز کردن گره های کوری شدم، که در مبحث تئوری های روایت فیلم در ذهنم ایجاد شده بود . بسیار سپاسگذارم.

-- Davidiyya ، Dec 6, 2008

با درود
رمان فریودن سه پسر داست را 2 سال پیش خواندم ولی هنوز باهاش درگیرم نمیشه هیچی در موردش گفت. ممنونم ازتون .
منتظر رمان های جدیدترتون هستیم

-- vahid rahmati ، Jan 30, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)