خانه > عباس معروفی > هفتاد ثانیه با چهرهها > فرهنگ ايرانی يعنی نرم کردن خشونت | |||
فرهنگ ايرانی يعنی نرم کردن خشونتسیروس علینژاد متولد ۱۳۲۴ رشت، فارغالتحصیل روزنامهنگاری از دانشگاه تهران است، و از همان اوان جوانی به مهارت در نگارش Essay شهرت یافته. پیش از انقلاب در روزنامهی کیهان به کار میپردازد و سپس در "آیندگان" میدرخشد و در همان دوران و همان روزنامه به خاطر نوشتن مقالههایی گرفتار ساواک میشود.
مدتی بعد سیروس علینژاد به همراه گروهی از همکارانش از جمله غلامحسین ذاکری نشریهی روشنفکری و ادبی "آدینه" را بنیانگذاری میکند. نشریهای که با سردبیری علینژاد یک دوره از حرکتهای روشنفکری را ساماندهی و سازماندهی میکند. ولی چندی بعد، برخی از همکارانش او را از سردبیری آدینه کنار میگذارند.
علینژاد که سردبیری نشریاتی مثل "صنعت حمل و نقل" را هم در پروندهاش دارد در یک دوره سردبیر نشریهی "پیام امروز" می شود، و این آخرین جایی است که او با عنوان یک رونامهنگار مؤلف رسماً به کار سردبیری میپردازد و نقش خودش را نشان میدهد. من سیروس علینژاد را از سال ۱۳۶۸ میشناسم. از روزی که به من زنگ زده بود تا با من در مورد رمان تازه منتشر شده "سمفونی مردگان" مصاحبه کند. برای من که نویسنده جوانی بودم توجه علینژاد اهمیت فوقالعادهای در زندگی و کارم داشت. هر چی بود کارهاش را میشناختم، نثرش، قلمش و سلیقهاش را دوست داشتم، و او را به عنوان یک روزنامهنگار مؤلف میستودم. در سالهایی که مجلههای مختلفی با سردبیری و سليقهی سیروس علینژاد میخواندم همیشه دلم میخواست با چنین سلیقهای خودم کار مطبوعاتی بکنم. همیشه او را به عنوان استادم در روزنامهنگاری میدیدم و کارهاش را دنبال میکردم. تا اینکه در سال ۲۰۰۵ او به مدت یکسال به برلین آمد و این برای من موهبتی بود، و ارزشی بیاندازه داشت که میتوانستم با حضرت استادی در فرصتهای مناسب نشست و برخاست کنم. از ویژگیها و قدرت علینژاد نثر پاکیزه، ایجاز، عمق و تیزهوشی است که در مقالههاش و یا در Essayهایی که مینویسد، او را از بسیاری از روزنامهنگاران متمایز میکند. من از سیروس علینژاد بسیار آموختهام. آقای علینژاد ایران یعنی چی؟ خیلی سوال سختی است. ایران یعنی آن مجموعهی فرهنگی که به نام ایران شناخته میشود. یعنی به جغرافیاش در واقع منحصر نمیشود و بیرون از جغرافیای امروزش تا جاهای بسیار دوری میرود. به لحاظ جغرافیایی شاید تا آن سمت تاجیکستان و افغانستان هم برود. اما از اینچیزها فراتر است. من اصلاً در چهره آن اسب هم ایرانی بودن را میدیدم. حالا دست کم میشود دو شاخهی اساسی برای آن قایل شد؛ یکی اینکه همین زبان فارسی است، که یعنی ایران یک جوری در همین زبان فارسی خلاصه میشود و هر جا که این زبان هست و نقش و تأثیراتش هست، آنجاها در واقع منتقل کنندهی فرهنگ ایران این زبان است و یا برپشت این زبان است که فرهنگ ایرانی حمل شده و خیلی هم غنی است. و بعد در طول این هزار سال اخیر، شاید فرهنگ شیعه به هرحال یک ستون دیگر فرهنگ ایران بوده، و هیچ گریزی هم از این نیست... و بعد ايران يک جوری بعد از اسلام در شعرش زنده میشود که از ویژگیهای مهمش این است؛ یعنی در فردوسی، در سعدی، در حافظ، در مولانا، در نظامی. يعنی وقتی اینها را نام میبرم انگار ایران را میفهمم. اين سوال تو واقعاً سوال سختی است. کسی باید بنشیند و ببیند ایران چیست؟ يک کسی دارد اين کار را می کند. به گمانم باقر معين مدتها است که دارد میگردد که ببيند ایران يعنی چی؟ فکر کنم که تو باید با او هم مصاحبه کنی. این توارد بسیار خوبی است. تو هم داری همين کار را میکنی. بايد رفت ویژگیهای فرهنگ ایران را دید و در واقع تفاوتهایش را با فرهنگهای دیگر و ویژگیهای فرهنگهای دیگر سنجيد؛ آنهم همین دشواریها را پیدا میکند. آنجوری که مثلاً بزرگمهر حکیم اول میرود توی مقدمهی کليله و دمنه که خودش تعریف میکند، میگوید اول رفتم ببینم که کدام دین بر حق است، و وقتی که جستجو میکند، هرکسی را میبیند میگوید: من مصیبم و خصم من مبطل، یعنی اینکه آنها باطلاند و فقط ما حق داریم.
به همین جهت همه را رها میکند و هیچ دینی اختیار نمیکند، اینجوری اختیار میکند که بهترین چیزها را از تمام ادیان میگیرد و این میشود ایرانیت او، میشود تحول روشنفکری دوره آخر ساسانی و پیش از دورهی آمدن اسلام. اما بعد از اسلام این اتفاقات و ویژگیها به کلی از فرهنگ ایران سترده میشود. دردهای سنگينی پیدا میشود که اساساً روشنفکری ایران نابود میشود، و از یاد روشنفکری باقیمانده هم میرود. بعدها که در قرن سوم و چهارم دوباره اين ماجرا کمی ظهور و نضج پيدا میکند؛ در رودکی، در ابن سینا و دیگران، آنها نیز مایههایشان مربوط میشود به دوره پیش از اسلام. یعنی مربوط به دوره پس از اسلام نیست . ولی از آن زمان ویژگی فرهنگ ایرانی بیشتر در شعر بروز میکند و همینطور ادامه پیدا میکند و باقی میماند. بعد البته مقداری عرفان وارد شعر و دین و جامعه میشود. این ویژگی ايرانی در تمام این ۱۳۰۰ و ۱۴۰۰ سال بعد اسلام ادامه پیدا میکند. يعنی وقتی اعراب میآیند، با اعراب همین وضع را پیدا میکند، آنها را نرم میکند و دینشان را ملایم میکند. اما در یک دورهی به خصوصی که این مملک پراکنده است و میرود که بر روی ستونی جمع شود، یعنی در دورهی صفویه، دورهی پیش از شاه عباس و در واقع پدران شاه عباس مثل شاه اسماعیل و شیخ حیدر و غیره، این طوری میشود که دوباره گویا ضرروت پیدا میکند یک نوع تعصبی بوجود بیاید تا بر محور آن یک ایرانیتی شکل بگیرد و آن ایران پراکنده را دوباره گرد هم بیاورد و به صورت یک واحد جغرافیایی و ملی در بیاورد، و آن مبنایش دین اسلام که نه، بلکه مذهب شیعه بوده است. البته چیزهای خوب فراوانی در آن وجود دارد همانطور که چیزهای بد هم هست.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
راستی که خوب گفتید.تاریخ وپیش از تاریخ ایران پر از تلاش ماست برای بهتر کردن جهان. از انسو برده داری را که صاحبان دنیاهای کهنه و نو را فربه می ساخت و زشت -برنگرفت .از اینسو مقدس نمودن درخت و اب و زمین هم از همین جاها پیدا شده است.
-- بهروز ، Nov 20, 2008زنده و پاینده باد اندیشه ایرانی
ایران یعنی هوم
-- بهنام ، Nov 20, 2008عکسی از ایشان میاوردید.
-- بدون نام ، Nov 20, 2008essey? فکر میکنم منظورتان essay باشه
-- بدون نام ، Nov 21, 2008فرهنگ ايرانی يعنی نرم کردن خشونت. مثل کاری که آقای معروفی در زمانه و وبلاگاش انجام داد! عاقلان دانند!
-- سوشیانت ، Nov 21, 2008با سلام
-- reza.ensi@yahoo.com ، Jan 3, 2009ایمیل اقای علی نژاد کو؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا ناسيوناليست نيستم اما كاش استاد مي فرمودند دقيقا جاي من تو اين ايراني كه وصف كردند و نكردند كجاست ؟! من بر حسب اتفاق كرد هستم .
-- زانيار ، Aug 29, 2010سپاسگذارم !