خانه > عباس معروفی > این سو و آن سوی متن > او خودش را خبرنگار میخواند | |||
او خودش را خبرنگار میخوانددر سفری که به شهر رم داشتم، این فرصت دست داد تا با احمد بنبن گفتگو کنم. آدمی که یکی از شخصیتهای رمان تازهام، «تماما مخصوص» است. روزنامهنگاری مشهور که ریاست یکی از مهمترین آژانسهای خبری ایتالیا را به عهده دارد. از او پرسیدم اگر شخصیت منفی رمان من میبودی، میرنجیدی؟ و این مهم است که بدانم آیا به نفع یک رمان حاضری در آن رمان شخصیت منفی داشته باشی و او پاسخ داد، اگر این شخصیت منفی در تولد و رشد یک رمان، نقش مثبتی ایفا کند، چرا نه. گرچه شخصیت تو در رمان من منفی نیست، اما احمد بنبن من همین است. همین آدمی که حالا روبروی من نشسته، پرسشی بر کاغذ ننوشته بودم، همینطور فیالبداهه با او از هر دری حرف میزدم. بیشتر دلم میخواست که سفره حرفهاش را بگشایم، ببینم چگونه کار میکند. میزان علاقهاش به این حرفه چیست. مساله نوشتن، میز ریاست و مسائل اقتصادی. به هر طرف که میچرخیدم او خودش را خبرنگار میخواند. این فرصت هم دست داد که ما با هم سفری به شهر ناپل داشته باشیم. او برای تهیه گزارشی به شهر ناپل میرفت و از من دعوت کرد که همراه او باشم. فیلمبردارش هم سایه به سایه با او همراه بود و من چشمها و گوشهایم را تیز کرده بودم که خود احمد بنبن را در جاهای مختلف، در شرایط و لحظههای مختلف به ذهن بسپارم. میخواستم ببینم آدمی که در رمانم خلق کردهام، چقدر با اصلش تفاوت دارد. چه شباهتهایی در آنها هست که ناخودآگاه بر کاغذ من آمده و نشسته. این دیدار برای من هیجانانگیز بود. آخر با آدمی حرف میزدم، غذا میخوردم که شش سال روی میزم با او زندگی کرده بودم. شش سال با او حرف زده بودم و حالا روبروی من نشسته بود. دومین قسمت از گفتگوی من با احمد بنبن را میشنوید.
به نفع رمان، حاضر هستید شخصیتتان در یک رمان منفی بشود؟ اگر این شخصیت منفی در تولد یا رشد یک شخصیت مثبت نقش داشته باشد، آری چرا که نه. احمد بنبن من هم همین است. البته احمد بنبن من در رمان شخصیت منفی نیست. چه بیرون از رمان من، چه احمد رافت یا احمد بنبن، الگوی من است و او را دوست دارم. زمانی که این آدم مثلا رییس اتحادیه روزنامهنگاران و ژورنالیستهای ایتالیا میشود، باز هم دوربین روی دوش او و میکروفون در دست او است و باز هم نقشش را ایفا میکند. یعنی نمیرود پشت میز مصلوب یا مغلوب بشود و بگوید حالا من دیگر رییس هستم و وارد این کار نمیشوم. من شما را در حین کار دیدم. شما همین الان هم که دارم حرف میزنم، میتوانی اصلا کار روزنامهنگاری نکنی و فقط کار ریاست بکنی. یکی از ویژگیهای شخصیت احمد بنبن، همین است که او یک روزنامهنگار است. یک روزنامهنگار راستگو که با تمام صداقتش، عاشق کار خود است. یعنی اگر پستی هم دارد، خب، آن پست هم میتواند باشد و میتواند نباشد. ولی مساله این است که او فهمیده، این شغل من است. من خیلی فیگورها را در رمانهای مختلف ساختم. ولی این فیگور در برخوردها، در دیالوگ، یکباره دستهاش بالا میرود. میخواهم یککم راجع به این حرف بزنی؟ من مدیر یک آژانس ایتالیایی هستم، که از نظر اهمیت دومین آژانس ایتالیا است. من راحت میتوانم صبح بروم سرکار و آنجا به خبرنگارهایی که زیر دست من کار میکنند، به روسای بخش بگویم که امروز فلان و فلان کار را میکنید. بعد هم آنها را کنترل کنم. هفتهای یکبار هم، من یک ستون تحلیل دارم؛ ستون تحلیلم را بنویسم و عملا کار خبرنگاری فعال را کنار بگذارم و به کار بوروکراتیک بخش خبری که آنها هم نه اینکه واجب نیست؛ این حرفه احتیاج به آن نقش هم دارد، فقط آن کار را بکنم. الان کمتر از گذشته مینویسم ولی خب، من خبرنگارم. من ۳۳ سال است که خبرنگارم. برای من اصلا فکر اینکه یکروز میتوانم خبر نسازم و فقط خبری را که دیگران ساختند کنترل کنم و رد کنم، قابل قبول نیست. به همین دلیل هم بعد از اینکه به ریاست آژانس انتخابم کردند؛ یک مقدار از همکاریهای مطبوعاتی که اینور و آنور داشتم، کم کردم. ولی همکاری در سطح ایران را اصلا دست نزدم و در قراردادم هم گنجاندم که من برای مطبوعات ایرانی که کار میکنم، به هیچوجه این شرکت ایتالیایی حق دخالت ندارد. چون من طبق آن قرارداد برای هیچ نشریه ایتالیایی نمیتوانم چیزی بنویسم، چون انحصاری برای آن آژانس خبری کار میکنم. به دو دلیل. یکی به خاطر آن که در خودم یک بخش اکتیو و فعال در این حرفه داشته باشم و بروم خبر تهیه کنم، رادیویی، تلویزیونی، نوشتنی و دلیل دوم آن که من فکر میکنم صحنه مطبوعات ایران، وضعش به هیچوجه خوب نیست. بگذریم که داخل کشور یکسری مشکلات قانونی و فشار و سانسور وجود دارد ولی اصولا من معتقدم که بخش مطبوعاتی ما اشکال دارد، چون عمده خبرنگاران ما در سیستم غیر دموکراتیک خبری بزرگ شدند و این سیستم را اینطوری و به این زودی نمیشود تغییر داد که بگویی مثلا از ایران بیایید بیرون، در یک کشوری که آزادی وجود دارد، فوری میتوانید با یک سیستم خبری آزاد، کار بکنید. بنابراین فکر میکنم کسانی که مثل من، که کم هم نیستند، عمده تجربه کاری آنها در مطبوعات غیر ایرانی بوده، خارجی بوده، یعنی با یک سیستم اطلاعرسانی آزاد کار کردهاند، وظیفه آنها است که با مطبوعات ایرانی، آنجاهایی که امکان دارد، همکاری بکنند و این تجربه را به نوعی انتقال بدهند. برای مثال این رادیوهایی که در خارج است، اکثرا بچههایی که در آنها کار میکنند، بچههایی هستند که یک سال، دو سال و یا چند سال قبل از ایران آمدند. عمدتا بچههایی هستند که در مطبوعات دوم خردادی این حرفه را یاد گرفتند، به جز تعداد معدودی که با سابقهتر هستند. این مطبوعات دوم خردادی هم اگر ما با یک دید فنی مطبوعاتی به آن نگاه کنیم، آزادی نسبی و بسیار کمی داشتند؛ چون در هر صورت در ایران، جایی که مطبوعات بر پایه سرمایه شخصی و تبلیغات استوار نیستند و بنیادها یا آقای ایکس و ایگرگ به خاطر مسائل و فعالیتهای سیاسی پول میگذارند، روزنامه فلان وابسته به شهرداری یا یک حزب است. در عمل این مطبوعات آزادی با مسئولیت محدود داشتند. یعنی آزادی کامل نداشتند. اصلا سیستم مطبوعاتی ما در ایران به این خاطر مریض است. به خاطر اینکه ما سالیان سال است ناشر خالص، یعنی کسی که فقط نشر روزنامه را یک حرفه انتخاب کرده و سرمایه میگذارد برای اینکه پولش برگردد نداشتیم.
کسی اگر پول گذاشته، به خاطر منافع سیاسی گذاشته و برای اینکه هدر برود. مطبوعات کوچک مثل مجله و اینها داشتیم. منظورم نشریاتی است که در سطح وسیع و عمومی پخش میشوند و نه مجلات حرفهای و کوچ و ادبی و غیره. بنابراین کسانی که مثل من نوع سالم این سیستم را میشناسند، باید این تجربه را انتقال دهند. خب من در مطبوعات ایتالیا، اسپانیا یا آمریکا کار کردم که همه آنها با سرمایه خصوصی بوده و هیچگونه فشار سیاسی نداشتیم، بنابراین یک تجربهای کسب کردم و وظیفه خودم میدانم در همکاری با نشریات فارسی زبان این تجربه را انتقال بدهم و به نوعی فکر میکنم دینی که به مملکتم دارم، از طریق حرفهای که آن را خوب میشناسم و بلد هستم را ادا کنم و یکجوری ان سرمایه را که ایران برای من خرج کرده، یک بخشی از آن را برگردانم. به همین خاطر هم به همکاری با مطبوعات ایرانی ادامه دادم، چون نه احتیاج مالی دارم و نه احتیاجی دیگر فقط به این دو دلیل است که همانطور که شما گفتید خودم را محدود به حرفه اصلیام که مدیریت این آژانس است نکردهام. هنوز هم میروم ۲۰۰ کیلومتر آن طرفتر برای اینکه یک رپورتاژ تهیه کنم. میکروفون دستم میگیرم و همراه فیلمبردار میروم در خیابان و با مردم صحبت میکنم. در صورتی که فکر میکنم اکثر کسانی که در موقعیت من قرار دارند، این کارها را نمیکنند. خب همین هم مهم است. من هم به همین داشتم فکر میکردم و میگویم یکجا آدم الگو میشود. یک شخصیتی یکجا در ذهن یک نفر مینشیند. من هم دوتا شخصیت دارم؛ یکی داستاننویس و یکی هم ژورنالیست. آن روز که با شما آمدم، خب برای گزارش ۳ دقیقهای و ۷ دقیقهای که میخواهید تهیه کنید، آدم ۴۰۰ کیلومتر رانندگی کند و در خیابان راه بیفتد و گزارش راجع به زباله مثلا بوده، تهیه کند. برای من یک درس بود و از شما یاد گرفتم که آدم باید کار کند. یک چیزی برای من تثبیت شد، آدم در هر جایگاهی که قرار میگیرد، این حرفهاش را از یاد نبره. شما میگویید من اصلا خبرنگارم. من کیف میکنم وقتی شما این کلمه را میگویید. به نظر من یک بازی است، یعنی فوتبال از قاعده خودش پیروی میکند، رمان قاعده بازی خودش را دارد، روزنامهنگاری هم قاعده بازی خودش را دارد. حالا میتوانی رییس باشی و یا یک خبرنگار ساده باشی. اینجا به نظر من یک آموزش است برای بسیاری از افرادی که در جامعه ما هستند. من قبلا در این آژانس کار میکردم به عنوان کارشناس امور ایران و خلیج فارس. زمانی که مدیر شدم، یک دعوتنامهای آمد از یک کنفرانس در کویت. منشی آمد و گفت که چه کسی را بفرستم. گفتم کویت را خودم میروم. گفت یعنی بلند میشوی و میروی کنفرانس. گفتم آری. گفت مدیر قبلی اصلا هیچ کنفرانسی نمیرفت. گفت چرا میروی و من گفتم برای اینکه من خبرنگارم و هیچکدام در این هیات تحریریه ما به اندازه من راجع به کویت نمیدانند. خب من بروم یک محصول خیلی بهتری داریم تا اینکه کسی برود که راجع به کویت چیزی نمیداند. به نوعی میخواست بگوید کسر شان شما است و آدمهای خیلی مهمی در کنفرانس نیستند. من به او گفتم منظورت این است که کسر شان من است بروم؟ گفت، اگر خودت میگویی، آری. گفتم اگر چند روز پیش این داستان پیش میآمد این دعوتنامه را به کی میدادید، دعوتنامه را روی میز کی میگذاشتید؟ گفت میز شما. گفتم خب من از چند روز پیش تا حالا بجز اینکه حقوقم اضافه شده، چه تفاوت دیگری در من دیدید؟ گفت هیچ چیز. گفتم پس چرا من نباید کنفرانس را بروم. من که همان آدم هستم. حرفهام هم همان است و من متخصص امور کویت و امارات و اینها هستم. دوستان عزیز رادیو زمانه، برنامه اینسو و آنسوی متن را تحت عنوان کتاب در محاق ادامه میدهم با احمد رافت و تجربههای زندگی و نوشتن و خبرنگاری او. با شخصیت رمان تازهام «تماما مخصوص» و حرفهای صادقانه خبرنگاری «تماماً مخصوص». در همین زمینه: • بخش اول- «بچهها تا وقتی بنبن میخورند به جنگ فکر نمیکنند»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من واقعا نمی دانم چرا باید در رادیو زمانه مطلبی تا به این حد شخصی بخوانم.این یک مطلب و یک گفتگوی شخصی ست که به مخاطبان ربطی ندارد.خصوصا با تصوری که از اقای معروفی داریم -فاصله دارد:این همه شیفتگی و ستایش از کسی که به هیچ وجه منشاءاثری نبوده است.اقای رافت -در بهترین حالت-یک خبرنگار حرفه ای هستند که فرضا قبول.نویسنده ای هم او را در قالب یکی از شخصیتهای رمانش ریخته باز هم قبول.دیگر این همه تمجید و تحسین افراطی چیست که:یکجا ادم الگو می شود یامن کیف میکنم وقتی شما می گویید ....
-- سایه ، Jul 27, 2008اصلا چه چیزی عاید خوانندگان می شود از اینکه با شخصیت رمانی که هنوز نوشته نشده و معلوم نیست اصلا چگونه نوشته شود مصاحبه شود و او هم جو بگیردش و از راه فروتنی شروع کند از خودش تعریف کردن؟و مصاحبه کننده و مصاحبه شونده هر دو محو خصائل ناب این اقا شوند؟
علاوه بر اینها اقای رافت دارد به خود خبرنگاران رادیو زمانه اشاره می کند:جوانانی که تازه از ایران امده اند و خبرنگار شده اند.از اقای معروفی گله مندم به خاطر این مصاحبه.توقع ما هنوز از ایشان بیشتر از این است.
ager agaye marofi matbale tazi nadareh,majbor nist ke inha ro chap koneh.ham tekrarai bod ham ba nazare bala movafegam
-- a_b ، Jul 28, 2008شيفتگي جناب معروفي به آقاي رافت قابل تحسين است!
-- بدون نام ، Jul 28, 2008اتفاقن این مطلب بنظر من بسیار مهم آمد. و همچنین معتقد هستم که مبحث ژورنالیسم ایرانی و آزادیهای مطبوعاتی مبحث شخصی نیست و به همه مربوط است. سایه جان اولن این شخص را می گویی منشا اثر نبوده! یا بقول خودت "به هیچ وجه منشاءاثری نبوده"
لابد معیار "منشا اثر" بودن فقط با قصاوت جنابعالی میسر میشود. چنانچه به کارنامه مطبوعاتی ایشان اشراف داشتید و موقعیتهایی را که ایشان از آن کارها و کارنامه بدست آورده است میشناختید و تلاشهای این خبرنگار را در زمینه خبر و خبرنگاری، بعید میدانستم که باز هم زحمت جملات بالا را بهخود میدادید. دومن ایشان توهینی به دوخردادیها و خبرنگارانش نکردند که شمارا تا این حد آزرده کرده است.(تازه اگر به این نظر ایشان هم اعتراض مطرحی داشتید، می بایست از آقای رافت می خواستید برای همه ما این مساله را باز کنند، که چرا خبرنگاران دو خردادی هم خود سانسور گرند) ایشان میگویند که تجارب این دنیای آزاد و مطبوعات دمکرات را ندارند(خود سانسوری، تابو، و یک جهت داشتن، خودی غیر خودی)، این کمبود تجربه که ایشان از آن دم میزنند همین بی طاقتی شماست از چنین مصاحبهای و حتی تا حدی پیش میروید که اعتراض به آقای معروفی هم میکنید که چرا با چنین نوشته شخصیی وقت شما را گرفته است..دستور سانسور نوشتن و نگاه به این موصوعات میفرمایید.
دوست عزیز لطفن به سایت رادیو زمانه خوب نگاه کنید...چنانچه این مقاله یگانه مقاله شخصی باشد حق با شماست...
آقای معروفی عزیز البته معرفی انسانهای شایسته ایرانی (و حتی غیر ایرانی)که در چنین سطحی در قله خبرنگاری اروپا قرار دارند یک غنیمت است. و صد البته این بیمهری به کسی است که نهتنها از سر تعریف و خود بزرگبینی در مقابل اصل سوژه که اتفاقن همین خاکی بودن ایشان است بایستی به شما جواب می داده ناچار به زبان گشودن و نقل خاطره می شود. من هدف دفاع از احمد رافت را ندارم ولی میدانم که در مورد حقوق بشر در ایران در همه اروپا زحمات ایشان در ایتالیا یک طرف و همه ایرانیان در بقیه اروپا یک طرف است. یعنی همان "منشا اثر" البته اگر سایه عزیز منظورشان از منشا "این چیزها" باشد..
PS. وای بهحال ما اگر نویسنده چیره دستی مثل آقای عباس معروفی نتواند با یکی از باتجربهترین ایرانیها در صحنه ژورنالیسم جهانی مصاحبهای بکند و از چیزهایی بپرسد که برایش جالب است.
-- رحمان جوانمردی ، Jul 28, 2008و بازهم بد بحال ما که قدر احمد رافت ها را نمیدانیم. چنانکه قدر هدایت را ندانستیم. ایتالیایی یا انگلیسی بود و تا این حد متواضع و قابل دسترسی در عکسش قرار بگیرد.
من هم کاملا با نظر سایه موافقم. متاسفانه جناب معروفی گمان می کند که رمان نوشتن ایشان چنان کاری یگانه است که باید به مخاطبان گزارش لحظه به لحظه داده شود. هر ساله تعداد انبوهی رمان تولید می شود و خیلی از این نویسندگان رمان ها شانس جناب معروفی را ندارند که از یک رسانه برای مانورهای شخصی استفاده کنند.
-- خسرو ، Jul 28, 2008اصولا مصاحبه های جناب معروفی در اینجا بسیار خام و غیر حرفه ای است. مثلا همین مصاحبه ها ی ایشان در مورد ایران شناسی هیچ گونه اهمیت رسانه ای ندارد.
آقای احمد رافت ظاهرا خیلی فداکار هستند و خود را چند سرو گردن بالاتر از همه موجودات ایرانی می بینند. کاش به این چند سئوال هم پاسخ دهند: شما می گویید فقط و فقط برای ادای دین و انجام وظیفه با رسانه های فارسی زبان همکاری می کنید و احتیاج مالی ندارید. یعنی آقای عزیز ما باور کنیم شما آنقدر فداکار هستید که هر هفته در تلویزیون آمریکا و رادیو فردا ظاهر می شوید تا به آدم های عقب افتاده مثل ما درس آزادی بیان بدهید؟ یعنی هیچ منافع مالی ندارد برای شما؟ شما که انقدر به ایرانی ها گیر می دهید، با این اخلاق قهرمان بازی و ارائه تصویر پیرمردی فداکار از خودتان، دست همه ملت را از پشت بسته اید. لااقل این دوم خردادی ها انقدر شهامت داشتند که بگویند می خواهند خرج زندگی شان را هم دربیاورند. این اخلاق بت سازی و قهرمان بازی را کنار بگذارید. همین کسانی که شما آدم حسابشان نمی کنید لااقل انقدر حساب کار دستشان آمده که دیگر برای بت های خودساخته که خود را نجات دهنده مردم و فرهنگ ایران معرفی می کنند و منافع خود را مخفی می کنند ارزشی قائل نباشند. من مخالفم کسب درآمد شما نیستم. نوش جانتان. لذتش را ببرید اما تو را به خدا منت کار کردنتان را بر سر کسی نزنید و ادعای فداکاری نکنید. خوب نیست. در حقیقت زشت است.
-- علي ، Jul 29, 2008علی.
به دوست نادیده ام توصیه میکنم بطور جدی سطح توقع خودتان را از آقای معروفی پایین بیاورید.
-- پیمان ، Jul 29, 2008نگاهی به مصاحبه های قبلی ایشان بیاندازید
بزرگ کردن چهره های مختلف ظاهرایکی از شگردهای کار ایشان در فرنگستان شده است و قطعا دارای مزایای هر چند اندک.
چهت اطلاع آقای معروفی و آقای احمد رافت. چندی پیش این پیام را در واکنش به خانم یا آقای سایه که به مقاله" او خودش را خبرنگار میخواند" اعتراضیه نوشته بود پست کردم ولی تا بحال انتشار نیافته است. امیدوارم که عدم اجازه به این نوشته بنده بدلیل سانسور نباشد.
اتفاقن این مطلب بنظر من بسیار مهم آمد. و همچنین معتقد هستم که مبحث ژورنالیسم ایرانی و آزادیهای مطبوعاتی مبحث شخصی نیست و به همه مربوط است. سایه جان اولن این شخص را می گویی منشا اثر نبوده! یا بقول خودت "به هیچ وجه منشاءاثری نبوده"
لابد معیار "منشا اثر" بودن فقط با قصاوت جنابعالی میسر میشود. چنانچه به کارنامه مطبوعاتی ایشان اشراف داشتید و موقعیتهایی را که ایشان از آن کارها و کارنامه بدست آورده است میشناختید و تلاشهای این خبرنگار را در زمینه خبر و خبرنگاری، بعید میدانستم که باز هم زحمت جملات بالا را بهخود میدادید. دومن ایشان توهینی به دوخردادیها و خبرنگارانش نکردند که شمارا تا این حد آزرده کرده است.(تازه اگر به این نظر ایشان هم اعتراض مطرحی داشتید، می بایست از آقای رافت می خواستید برای همه ما این مساله را باز کنند، که چرا خبرنگاران دو خردادی هم خود سانسور گرند) ایشان میگویند که خبرنگاران 2 خردادی تجارب این دنیای آزاد و مطبوعات دمکرات را ندارند(خود سانسوری، تابو، و یک جهت داشتن، خودی غیر خودی)، این کمبود تجربه که ایشان از آن صحبت میکنند، همین بی طاقتی شماست از چنین مصاحبهای و حتی تا حدی پیش میروید که اعتراض به آقای معروفی هم میکنید که چرا با چنین نوشته شخصیی وقت شما را گرفته است..دستور سانسور نوشتن و نگاه به این موصوعات میفرمایید.
دوست عزیز لطفن به سایت رادیو زمانه خوب نگاه کنید...چنانچه این مقاله یگانه مقاله شخصی باشد حق با شماست...
آقای معروفی عزیز البته معرفی انسانهای شایسته ایرانی (و حتی غیر ایرانی)که در چنین سطحی در قله خبرنگاری اروپا قرار دارند یک غنیمت است. و صد البته این بیمهری به کسی است که نهتنها از سر تعریف و خود بزرگبینی در مقابل اصل سوژه که اتفاقن همین خاکی بودن ایشان است بایستی به شما جواب می داده ناچار به زبان گشودن و نقل خاطره می شود. من هدف دفاع از احمد رافت را ندارم ولی میدانم که در مورد حقوق بشر در ایران در همه اروپا زحمات ایشان در ایتالیا یک طرف و همه ایرانیان در بقیه اروپا یک طرف است. یعنی همان "منشا اثر" البته اگر سایه عزیز منظورشان از منشا "این چیزها" باشد.
PS. وای بهحال ما اگر نویسنده چیره دستی مثل آقای عباس معروفی نتواند با یکی از باتجربهترین ایرانیها در صحنه ژورنالیسم جهانی مصاحبهای بکند و از چیزهایی بپرسد که برایش جالب است.
-- رحمان جوانمردی ، Aug 1, 2008و بازهم بد بحال ما که قدر احمد رافت ها را نمیدانیم. چنانکه قدر هدایت را ندانستیم.
Ba nazar Ali movafegham
aghaye Rafat beh an porsesh ha pasokh dahad va begooyad aya vaghean az rooye fadakri ba resaneh haye farsi kar mikonad
in joori ha ham nist agha
khod gooee o khod khandi
-- reza SH ، Aug 2, 2008ajab mard e honarmandi
che jaleb.
-- بدون نام ، Aug 2, 2008من نمیدونم چرا بعضی افراد هر چیزی رو که خوششون نیاد به عنوان توهین به خود تلقی میکنند. سایت زمانه اینقدر گسترده و رنگین هست که هرکس با هر سلیقه ای، چیزی رو که دوست داره توش پیدا کنه. من یک مخاطب ساده و غیر حرفه ای هستم و ادعائی ندارم ولی میدونم که یکی از دلایل عدم پیشرفت بسیاری از ما ایرانیها، بخل و حسد است و اینکه که از پیشرفت هم ناراحت میشیم. در حالی که باید افتخار کنیم به ایرانی هایی که نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهانی مطرح هستند. بی اطلائی ما از کارهای مثبت افراد به ما اجازه توهین به آنها را نمیدهد و اگر در رسانه فارسی و جای آزادی مثل زمانه از این افراد تجلیل نشود، پس در کجا؟چقدر خوبه که بجای ناراحتی، به آموخته ها و اطلاعات خودمون بیافزائیم و اگر دوست داریم، تلاش کنیم تا ما هم مهم، مطرح و قابل افتخار شویم سپاسگزارم از زمانه
-- Keyvan ، Aug 2, 2008به راستی ما کجا ایستاده ایم و به کجا می رویم؟ من فکر می کنم که ما در جا می زنیم. ما هنوز سیستم فکری منسجم،فراگیر و جامعی برای نقد کردن نداریم یا به طور کل ما نقد کردن بلد نیستیم و حرفه ما نیست. با بخل و حسد و کینه نمی توان نقد کرد.
-- افشــین ، Aug 3, 2008اگر به متن گفتگو رجوع کنیم، عباس معروفی ادعای مصاحبه حرفه ای نکرده، صادقانه می گوید که پرسشی روی کاغذ ننوشته بودم فقط می خواستم که سفره حرفه اش را بگشایم. بد نیست که با شخصیت های رمان آشنا شویم. سلینجر می گوید که به هر دانشگاهی که دعوت می شدم یا تدریس می کردم باید قبل از همه چیز در مورد شخصیتهای داستانم گزارش می دادم. حتی هنوز دانشجویان ادبیات که سراغم می ایند سراغ هولدن را می گیرند و من هم می گویم که حالش خوب هست. چرا نباید با شخصیت یک اثر آشنایی پیدا کنیم و منشا یک اثر را چه کسی باید تعیین و تبیین کند؟ متاسفانه عمر آیدین کوتاه بود مگرنه رو در رو نشستن با او هم شنیدنی بود.
من فکر می کنم داستان نویسی یکی از برنامه هایی بود که عباس معروفی در زمانه شروع کرد و شخصیت پردازی هم یکی از مباحث آن بود حال چه خوب جه بد، این گفتگو به نظر من یک نمونه بارز از شخصیت پردازی در داستان نویسی توسط یک نویسنده نامی هست. معروفی در چندین برنامه متوالی داستان جوانان تازه کار را نقد کرد از ضعف و قوت همه شان گفت از دیگر نویسندگان مثال می آورد بنابراین او از زمانه استفاده سخصی برای ارائه آثارش نمی کند.
دوستان عزیز زمانه، اگر احمد رافت را دوست ندارید کارهای بزرگی را که تاکنون انجام داده کوچک و خرد نکنید، خصومتی را که در دل دارید در نقد شریک و دخیل نکنید. من نه حامی رافت هستم نه مخالف. اما هیچ نکته درخور توجههی در نقدهای دوستان ندیدم به غیر از کینه و دشمنی. من نمی گویم که نقد همیشه باید مثبت باشد، خیر،من مخالف نقد خنزر پنزری هستم که امروزه در دنیای مجازی رشد کرده.
در جواب سایه هم باید بگویم که این مصاحبه به هیچ وجه شخصی نبوده. سایه عزیز شما فقط بعد شخصی اش را برداشت کرده اید نه جنبه های دیگر آن را. با تشکر از رادیو زمانه برای پخش این برنامه.
من به این واسطه دوست دارم که به این آقای خسرو که توی سر آثار عباس معروفی می زنند و با این کتاب های آبکی که این روز ها در ایران و خارج از ایران نوشته می شوند مقایسه می کنند، بگویم که من به عنوان یک روزنامه نگار و یک کارشناس ادبیات فارسی وا قعاً برای هموطنانی مانند شما متأسفم که هنوز در مقوله ی هنر ارزش و ضدارزش برای شما مشخص نیست. گاهی در زمینه ی ادبیات داستانی به آثاری بر می خورم که شرمنده می شوم از اینکه توی اون مملکت هم تنها به این دست داستان های کلیشه ای و آبکی مجوز چاپ می دهند و هنوز تا هنوز بوف کور با سانسور چاپ می شه و بردن نام هنرمندانی چون ساعدی، معروفی، هدایت،علوی،.....هنوز احتیاج به مجوز داره، چه رسد به انتشار آثارشان.
-- مرسده هاشمی ، Aug 3, 2008جناب خسرو
جدأ برای شما و امثال شما متأسفم.
من به این واسطه دوست دارم که به این آقای خسرو که توی سر آثار عباس معروفی می زنند و با این کتاب های آبکی که این روز ها در ایران و خارج از ایران نوشته می شوند مقایسه می کنند، بگویم که من به عنوان یک روزنامه نگار و یک کارشناس ادبیات فارسی وا قعاً برای هموطنانی مانند شما متأسفم که هنوز در مقوله ی هنر ارزش و ضدارزش برای شما مشخص نیست. گاهی در زمینه ی ادبیات داستانی به آثاری بر می خورم که شرمنده می شوم از اینکه توی اون مملکت هم تنها به این دست داستان های کلیشه ای و آبکی مجوز چاپ می دهند و هنوز تا هنوز بوف کور با سانسور چاپ می شه و بردن نام هنرمندانی چون ساعدی، معروفی، هدایت،علوی،.....هنوز احتیاج به مجوز داره، چه رسد به انتشار آثارشان.
-- مرسده هاشمی ، Aug 3, 2008جناب خسرو
جدأ برای شما و امثال شما متأسفم.
دفاع از آقای معروفی و فعالیت های حرفه ایشان را به عهده خودشان می گزارم. آنچه مربوط به خودم می شود هم احتیاجی به دفاع و پاسخ ندارد و هرفردی مجاز است نظراتش را در رایطه با من و نظرات و نوشته هایم آزادانه در این سایت یا در هرجای دیگری منتشر سازد. تنها یک نکته روشن شدنش لازم است. من هرگر نگفتم برای رسانه های فارسی مجانی کار می کنم، زیرا من اصولا به کار حرفه ای رایگان اعتقادی ندارم. آنچه گفتم و تکرار می کنم آن است که بدلایلی که ربطی به مسائل مالی ندارد از حدود ده سال پیش تصمیم گرفتم با رسانه های فارسی زبان همکاری داشته باشم، در حالیکه می توانستم چون 23 قبل از این تصمیم تنها با رسانه های ایتالیائی، اسپانیائی و انگلیسی زبان کار کنم. دلبل این تصمیم هم احتیاجی بود که در اطلاع رسانی به زبان فارسی می دیدم و به درست و یا غلط فکر می کردم تجربه چند دهه فعالیت در محیط های حرفه ای می تواند کمکی باشد به بهبور وضع اسفناک مطبوعات ایران. من با وجود حضور در صحنه مطبوعات فارسی زبان، هنوز هم گزینه حرفه ای اصلی ام مطبوعات غربی است و بطور مشخص مدیریت یک خبرگزاری ایتالیائی را عهده دار هستم. علی آقا و دیگر دوستان اگر با گفتار و نظرات من مخالف هستند حق شان است ولی خواهش دارم مساله را شخصی نکنید. و یا اگر می خواهید شخصی کنید حد اقل اطلاعات لازم در مورد افرادی که می خواهید آنها را مورد حمله قرار دهید کسب کنید که حداقل آبروی خودتان حفظ شود.
-- احمد رافت ، Aug 4, 2008با تشکر از اقای رافت فقط خواستم یاداوری کنم که (می گذارم )با (ذ)است نه( ز).با احترام.سایه.
-- سایه ، Aug 5, 2008جناب معروفی
-- مسعود ، Aug 5, 2008حرف نا حساب جواب ندارد. دعا میکنم در مورد کنونی ( سمپاشی خانم سایه علیخسرو همپیان ) سکوت کنید تا فتنه و شر در بطن خفه شوند. سایه ع...میتواند از دو دسته باشد:
1-کسانیکه میخواهند با ایجاد شر و فتنه، همدلی ژورنالیستهای ایرانی را خدشه دار کنند؛ و یا
2-عزیزانیکه خود را در گروه مورد نظر رافت مپندارند ( که واقعا هم هستند، وگرنه حتی از همکار توقع سانسور نداشتند) و هنوز زمانی لازم دارند تا دریابند که ژورنالیسم بدون بگیر وبستان و تبانی هم میتواند وجود داشته باشد ( در ممالک آزاد).
معروفی ها گفته مصاحبه شونده را را بدون ابراز عقیده شخصی و دستکاری تحویل خواننده میدهند و بقیه را بعقل سلیم او واگذار میکنند ( که البته انشاالهح باندازه کافی موجود است).
جناب معروفی ؛ اگر خدای ناکرده شیطان گولت زد و بقلم فروشی وادارت کرد؛ لطفا جایزه ًروزنامه نگار مبارزً از کانادا را پس بفرست. در مورد کارهای ادبی که ًسایه علیخسرو همپیمانً چنان پنبه ات را زده که از فردا اهدا کنندگان جوایز ادبی خودشان راسا بسرکار مراجعه کرده و جوایزشان را پس خواهند گرفت.
راستی امیدوارم جوانمردی تیتر کتاب جدید شما را هم قاپ بزنید؛ تا مجبور به تعویض آن شوید.
ً تمام مخصوص ً خیلی عربیست و نچسب . شاید هم مقصود از ً مخصوصً همان ً چتولً خودمان است ؟.
آقای مسعود و بقیه هواداران مودب
اولا آن که این شما هستید که به صراحت نوشته اید بگذارید صدای منتقد خفه شود. کلمه "خفه شدن" دقیقا در کامنت شما هست وگرنه کسی نگفت که معروفی مصاحبه نکند یا رافت جواب ندهد. این اتفاقا نمی دانم چندمین مصاحبه ی رافت هست که داره منتشر می شه. پس کسی جلو کسی را نگرفته. مهم اینه که وقتی ایشان چندین تریبون دارند ممکن است بعضی ها هم انتقاداتی داشته باشند که بخواهند شنیده شود. که متاسفانه ایشان از انتقادها خوششان نیامد و گفتند ما آبروی خودمان را برده ایم. کسی هرگز نخواست به رافت توهین کند. اما شما و دوستان دیگر از راه رسیده اید و توصیه می کنید که بگذارید منتقدها یا فتنه ها به قول شما "خفه شوند". دوستان این شما هستید که تحمل یک انتقاد کوچک را نداشتید. بعد هم دوستانی در دفاع، ادعاهای عجیب و غریب مطرح کرده اند که به نظرم به جای دفاع از معروفی یا رافت بدتر به آنها آسیب می زند. مثلا این که تمام کارهای حقوق بشری ایرانی ها در اروپا یک طرف و رافت یک طرف. خوب این همان بت سازی یا غول کردن یک نفر است. واقعا یعنی چی که او یک طرف همه یک طرف؟ این همه فعال حقوق بشری در ایران و خارج از ایران هستند شما آنها را نمی بینید یا نمی خواهید ببینید؟ هر کس به قدر ظرفیتش کار می کند. طرفداران این آقا همان فرهنگ بت سازی و تحمل نکردن نقد را دارند. دقت کنید که من توهینی نمی کنم ولی انتقاد دارم. ببینید فرهنگ سانسور در کامنت نویسان طرفدار را: خانم مرسده هاشمی در دفاع از این مصاحبه گفته اند بعضی وقتها متاسف می شوم از این که در آن مملکت اجازه چاپ به برخی کتابهای داستان آبکی داده می شود. این یعنی دفاع از سانسور. آن آقا هم که گفت منتقد یا فتنه گر باید خفه شود. خوب تکلیف ما چیست با این طرز فکر؟ بعد از چند جلسه مصاحبه، دو نفر هم آمده اند و گفته اند این مصاحبه این ایراد ها را دارد. چرا این همه آشفته می شوید؟ یعنی باید در انتقاد را بست؟
علی
-- علي ، Aug 9, 2008