خانه > عباس معروفی > همین گفتگوی ساده > گفتگو با ايران | |||
گفتگو با ايراندومين قسمت از گفتگوی اختصاصی افشين رفاعت با نيثن گونزالس را میشنويد؛ نويسندهی کتاب «گفتگو با ايران» که اخيراً در آمريکا منتشر شده است. نيثن گونزالس در سخنرانی تازهی خود دربارهی همين کتاب، پنج دليل برای به چالش کشيدن ايران از طريق ديپلماسی مطرح کرده است: نیثن، تو پنج دلیل برای درگیر کردن ایران از طریق دیپلماسی را در سخنرانی خودت برشمردی. آیا ممکن است که این پنج دلیل را برای شنوندههای ما ذکر کنی؟ بله حتماً. البته بیشتر از پنج دلیل هست که ما باید با ایران وارد گفتگو شویم اما من دوست دارم که روی پنج علت جذاب و گیرا تمرکز کنم که مورد توجه منافع ملی آمریکاست؛ چرا که هر تصمیمی که آمریکا اتخاذ کند منعکسکنندهی منافع ملی آمریکا خواهد بود. متأسفانه اکنون نزدیک شدن ما به ایران آنطور که من باور دارم بر اساس اطلاعات کامل و دقیقی نیست که ایران یا دولت ایران چه برنامهای ارائه میدهد یا در دست اقدام دارد. بنابراین اجازه بده که من پنج دلیل مهم را ذکر کنم. دلیل اول که ما باید ایران را درگیر دیپلماسی و گفتکو بکنیم منافع مشترک دو طرفه ما، یعنی آمریکا و ایران است. در سال 1996 وقتی طالبان قدرت را در افغانستان در دست گرفت، دیپلماتهای ایرانی را اعدام کرد. ایران مجبور شد سیاستی پیش بگیرد که منجر به تغییر رژیم طالبان شود. آنها طالبان را دشمن نامیدند و طرز نگاهشان را به افغانستان تغییر دادند. در سال 1980 وقتی صدام حسین به ایران یورش برد ایران همین سیاست را در پیش گرفت، تغییر رژیم صدام حسین. پس تا حالا ما شاهد دو تا تغییر رژیم یکی علیه صدام حسین و دیگری علیه طالبان از طرف ایران بودهایم؛ و میدانیم بعد از حمله نیروهای تهاجمی آمریکا به افغانستان ذر سال 2001، ایران نقش بسیار مهم و سازندهای در کنار آمریکا ایفا کرد که دولت افغانستان بتواند بر طالبان پیروز شود و ایران همچنان پل، جاده و مدرسه در افغانستان میسازد؛ چون مایل است که یک افغانستان پایدار در همسایگیاش داشته باشد. در عراق به دلیل مرتبط بودن شیعیان ایرنی و عراقی که به هزاران سال قبل باز میگردد، ایران این توانایی را داشته که بتواند شبکههای مؤثری به کار بیندازد که بتوانند بعد از سرنگونی صدام وارد عمل شوند و امور را در دست بگیرند؛ این فکر و ایده جزو سیاستهای ایران برای تغییر رژیم در عراق بوده. بنابراین برای هر کسی با نگاه کردن به منطقه قابل فهم بود که قبل از حمله آمریکا در سال 2003 به عراق، نیروهای تحت حمایت ایران ولو به صورت دموکراتیک یا با هجمه و فشار بر سر کار بیایند، از جانب ایران کمک مالی و حمایت میشوند؛ در نتیجه شما دولت هوادار - آمریکایی، هوادار - ایرانی در عراق دارید و به همین صورت یک دولت هوادار - آمریکایی هوادار - ایرانی در افغانستان دارید. پس ما میتوانیم مشاهده کنیم که ایران در جنگ با القاعده تمایل دارد. ما میدانیم که نیروهای خارجی مجاهد که مسئول بمبگذاری در بازارهای شلوغ یا حرمهای مقدس شیعیان هستند، اکثراً اهل عربستان سعودیاند. همین نیروها به محض خروج آمریکا از عراق، شروع به دشمنی با ایران میکنند و دشمن شماره یک ایران میشوند. بنابراین ایران برای مبارزه با القاعده در منطقه تمایل دارد؛ هم در افغانستان و هم در عراق. البته در آمریکا ما باید این موضوع را درک کنیم و از آن به سود خودمان استفاده کنیم. ایدهای که ما بتوانیم در عراق بدون کمک ایران ثبات برقرار کنیم، یک خیال واهی بیش نیست. کاملاً غیرممکن است. نفوذ و تسلط زیاد ایران در عراق میتواند نقطهی آغازی باشد که با ایران صحبت کنیم؛ وگرنه کاری به تنهایی از ما ساخته نیست.
دلیل دوم گفتگو با ایران به طور کلی حس هوادار - آمریکایی بودن ایرانیان هست. تام فریدمن روزنامهنگار نیویورک تایمز لطیفهای میگوید که ایران، ضدآمریکاییترین دولت را در خاورمیانه دارد و به عکس پرجمعیتترین کشور هوادار - آمریکایی بعد از اسراییل در منطقه است. خیلی مهم است که بفهمیم این جمعیت بسیار جوان هستند و اکثراً تحصیلکرده. بنابراین ما نباید این جمعیت را علیه خودمان بسیج کنیم؛ به خصوص که دوستدار آمریکا هستند. من جوانی را در ایران ملاقات کردم که میگفت: «من از دولت و رژیم ایران متنفرم؛ اما اگر زمانی آمریکا به ایران حمله کرد، علیه آمریکا جنگ خواهم کرد» این همان چیزی است که رژیم ایران میخواهد و همان چیزی است که آمریکا باید از رخداد آن پرهیز کند. دلیل سوم مذاکره با ایران، انتقادهای تلخ و ناسزاآمیز نامربوط احمدینژاد است. توضیح و تفسیرهای انفجاری و پرهیاهوی آقای احمدینژاد در مورد اسراییل و هولوکاست است، که بسیار مهم هستند. این تذکرها و توضیحات آقای احمدینژاد پیغامهای زیادی را در بر دارند؛ اما محدود. پیغامهایی هستند که برای همسایههای عرب مجاور ایران ماهرانه تنظیم شدهاند که دارای جمعیتی ضداسراییلی هستند. با حمل کردن عَلَم ضد اسراییلی یا ضد یهودی، کمک رساندن و حمایت کردن حزبالله لبنان در جنگ جولای 2006، احمدینژاد میخواهد که حمایت کشورهای عرب را به سوی ایران جلب کند؛ چرا که توسعه برنامه هستهای ایران با مخالفت بعضی از کشورهای عربی مواجه شده بود. قابل توجه و مهم این است که وقتی ما صداهایی میشنویم که کاملاً عجیب و مجنونوار تنظیم شدهاند، باید آنها را در متن سیاستی قرار دهیم که به طور دقیق مورد بررسی و خوانش قرار دهد و لایههای نهان آن را باز و آشکار کند که مثلاً شخصی مثل احمدی نژاد به دنبال چه جیزی است و چه چیزی بیان میکند. هستند کسانی در آمریکا که گویند: «چون احمدینژاد گفته که اسراییل باید از نقشه محو شود، بنابراین توسعهی برنامه هستهای ایران منجر به محو شدن اسراییل خواهد شد.» این حرف و برداشت کاملاً نامربوط و نادرست است. چرا که اسراییل سلاحهای بازدارندهی هستهای در اختیار دارد و با سلاحهای هستهای قادر است از خود دفاع کند. در ضمن متحدی چون آمریکا را در کنار خودش دارد و در ضمن اسراییل در سرزمین مقدس مسلمانان واقع شده است، سومین سرزمین مسلمانان در کنار بیتالمقدس. حتا یک مسلمان افراطی حاضر نیست که این سرزمین مقدس را به خاطر اسراییل ویران کند؛ چیزی که در صورت حمله ایران به اسراییل با سلاح هستهای روی خواهد داد، کل آن منطقه مقدس ویران خواهد شد. همان طور که گفتم استراتژی خاصی پشت این صحبتهای مجنونوار نهفته شده است و اگر ما استراتژی و انگیزه را بدانیم، راه سادهتری برای گفتگو و کنار آمدن با ایران خواهیم داشت. دلیل چهارم برای وارد کردن ایران در گفتگو این است که ما به راستی هیچ وقت برای محقق شدن این امر تلاش نکردهایم. در بهار 2003، کمی پس از حمله آمریکا به عراق، دولت ایران نامهای توسط سفارت سوییس به جورج بوش فرستاد. در این نامه به گفته واشینگتنپُست، دولت ایران بر سر مسایلی چون حمایت ایران از حماس، جهاد و حزبالله لبنان و برنامه هستهای ایران پیشنهاد گفتگو به آمریکا داده بود، یا در حقیقت دعوتنامهای برای مذاکره کردن. من فکر میکنم دلیل فرستادن این نامه، ترس ایران از حمله آمریکا به خاک این کشور بود که مبادا هدف بعدی ایران باشد. وزارتخانه بوش نه تنها به این نامه اعتنایی نکرد؛ بلکه حتی سفارت سوییس را برای ارسال این پیام مورد نکوهش قرار داد. خب، ما باید درک کنیم که پیامی که از واشینگتن توسط وزارتخانه بوش با همکاری مؤثر تینکتنکهای وابستهای چون مؤسسه امریکن اینتِرپرایز (American Enterprise Institute) که بسیار به سیاستهای بوش نزدیک است و به نحوی معمار و طراح جنگ عراق است، فرستاده شد، معنایی به جز تغییر رژیم در بر نداشت. مشکل همین است که چه طور میتوان از کشوری انتظار همکاری داشت؛ در حالی که خواستار تغییر رژیمش هستیم. اولین قدمی که ما باید برداریم، این است که سیاستمان را عوض کنیم و از سیاست تغییر رژیم به سمت یک سیاست خنثی برویم. اقدامات بسیاری میتوان انجام داد که از ایران امتیاز گرفت؛ اما اگر رژیم ایران بخواهد که فقط بقا داشته باشد و بر اریکه قدرت بماند، میتواند خطرآفرین باشد. باید توجه داشته باشیم که سربازان ما در عراق با حمله ایران به عراق به مراتب آسیبپذیرتر خواهند بود؛ نسبت به شرایطی که اکنون در آن هستند. برنامه هستهای ایران زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که ایران باور کند که سلاح هستهای، تنها ابزاری خواهد بود که میتواند با توسل به آن بر سر قدرت بماند. دلیل پنجم برای درگیری با ایران از طریق دیپلماسی از دورنمای آمریکایی این است که اگر ما با ایران مذاکره نکنیم، در عراق خواهیم ماند. ایالات متحده آمریکا نمیتواند بدون کمک ایران، عراق باثبات بسازد. در صورت رخداد هر گونه کشمکش و نزاع بین آمریکا و ایران، عراق به سرعت تبدیل به محل کارزار خواهد شد. منطقهای برای جنگ با دشمن ارتش که در تاریخ بیسابقه خواهد بود که در یک کشور خارجی وارد جنگ با کشور دیگری شوید. سربازهای ما آنجا خواهند ماند که وارد جنگ با جمهوری اسلامی ایران شوند. همان طور که گفتم، باید نگاهمان را عوض کنیم و ایدهمان را از تغییر رژیم به منافع مشترک دوطرفهمان سوق دهیم. باید دید چه طور با کمک ایران میتوانیم به منافعمان دست پیدا کنیم. بخش اول گفتگو را اینجا بخوانید
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
Maghaleh besiar khubist az yek Alem be Elme Siasat. Pang dalile oora mishavad khub dar kard. Faghat man nemdanam aja ou dar dustie iranian ba amrika mobaleghe nemikonad?
-- M.E.Ardjomandi@t-online.de ، Jan 2, 2008it was great!
-- Sam ، Jan 2, 2008Thank to radio Zamaneh for this interview. I liked it and it's realy interesting to see how profound is Mr. Gonzalez's reasearch however I am not agree with some part of it. would you please let me know how many parts does contain this interview?
-- Lili Sahebi ، Jan 3, 2008and Audio file is missing!
متن که با قسمت اول یکی هست!
-- آرش روزبهانی ، Jan 3, 2008به نظر من، این آقا درست میگوید ما جوانان ایرانی طرفدار آمریکا هستیم ولی با کمک آمریکا میتوانیم آزادی کشورمان را به دست آوریم نه با دخالت کردن آمریکا. آمریکا میتواند از جنبشهای مردمی حمایت کند اما دخالت و تحمیل نکند.
به امید آزادی ایران از چنگال حاکمان ظالم. به امید ایران آزاد و آباد و موفقیت برای رادیو زمانه.
It’s an absorbing analysis by Mr. Gonzalez. I wish we had methods of studying for all problems inside of our country also. I prefer listening to audio file which is missing (I guess).
-- sam ، Jan 3, 2008با تشکر از رادیو زمانه. نمیدانم چرا نظر من از این قسمت حذف شد!
-- وهاب ، Jan 9, 2008به نظر من باز کردن مسئله «گفتگو با ایران» در رایو زمانه در کنار رسانه های دیگر بسیار مهم بود و رادیو زمانه سبک بسیار روشنفکرانه ای ارائه کردٍ مصاحبه با افرا کارآمد.
جالب اینجاست که این مسئله گفتگو ایران و آمریکا هم در ایران بحث روز شده که رهبر خودکامه ایران هم آن را احساس کرده ولی باید گوش به زنگ فرمان ایشان باشیم. یک نفر برای کل ایران تصمیم میگیرد.