قلم زرين زمانه ۲
فال نیک، حضور نويسندگان نامدار
قلم زرین زمانه
هنوز دو هفته از فراخوان جایزه قلم زرین زمانه نگذشته بود که 150 داستان از بيشتر از 60 نويسنده به دست ما رسید. بسیاری از نامها آشناست. برخی از آنها داستاننویسان نامدار معاصرند. عدهای نيز اعلام کردهاند در این مسابقه شرکت میکنند. اگر فهرست نامها و نظرخواهی فراخوان مسابقه را ببینید، در خواهید یافت که قلم زرین زمانه دارد میرود تا کاری دگر کند.
حضور داستاننویسان سرشناس و کارکشته سطح جایزه قلم زرین زمانه را ارتقا میدهد تا حدی که این فرصت را هم ایجاد میکند تا داستاننویسان جوانتر در فرصتی که باقی مانده در کار خود تجدیدنظر کنند و بهترین داستان خود را به این مسابقه بفرستند.
شرط سنی
کار بدین منوال که گذشت بنا شد تا شرط سنی (جوانی و پيری) را برداریم. مسابقهی قلم زرین زمانه برای همهی داستاننویسان است و ما سعی میکنيم به همه چیز در شأن یک جامعه فرهیخته عمل کنيم. بنابراین هر داستاننویسی که احساس میکند اثری ماندگار نوشته میتواند یکی از شرکت کنندگان باشد یا شاید یکی از برندگان.
با یکی از داوران که صحبت میکردم معتقد بود: «دورهی ادبی فعلی با دورههای قبلی خیلی فرق دارد. زمانی یک فرد یا یک نام میشد معیار ادبی. اما حالا خود اثر است که معیار شده. آیا به علت تعداد زیاد نویسندگان است؟ آیا به این خاطر است که جامعه سخت در حال متوسط سازی است؟ هيچ معلوم نيست. اما میشود در لابلای این همه داستان متوسط دنبال یک شاهکار بگردیم؟ با اینحال آثاری با کیفیت بالا در این کمیت فراوان به چشم میخورد.»
ترکیب هیئت داوران
همان هفته اول که جایزه قلم زرین زمانه کلید خورد، در رایزنیهایی که با مدیر رادیو داشتم همهی اصرارم بر وجههی هیئت داوران بود، و مهدی جامی نیز بر این مسئله تأکید داشت.
بسیار کسان هستند که داستان خوب مینویسند اما ممکن است داور خوبی نباشند. و بسیار کسان هستند که داستاننویس نیستند ولی در شناخت و نقد و انتخاب داستان سلیقهی تربیت شدهای دارند.
به عنوان نمونه، محمدعلی سپانلو یکی از همین چهرههاست، شاعری که درک و دریافت خوبی از داستان دارد. یا صفدر تقیزاده که هم مترجمی است توانا و هم داوری مسلط.
تجربه اندوختن؟ یا تجربهها را به هم دوختن؟
تجربهای که در جایزه ادبی گردون داشتم به من آموخت که مدیر یک رسانه و یا دبیر یک مسابقه ادبی نباید در کار داوران دخالت یا اعمال نفوذ کند. و همین میتواند اعتبار مسابقه را تضمین کند.
بیش از ده سال از جایزه ادبی گردون گذشته، اما در تمام این سالها نشنیدهام یا جایی نخواندهام که کسی به برندگان یا داوران خردهای گرفته باشد و این خود به آدم جرئت میدهد تا بار دگر بر پاهای تجربهاش بایستد.
آن روزها پشت صحنه این بود: من و اسماعیل جمشیدی که مدیریت مسابقه گردون را به عهده داشتیم در تمامی جلسات هیئت داوران حضور یافتیم تا لحظه به لحظه داوری و انتخاب را از نزدیک شاهد باشیم، اما همیشه سکوت کردیم و تنها به عنوان ناظر دنبالهی کار را گرفتیم.
در قلم زرین زمانه سعی بر این است از همهی تجربیات گذشته استفاده شود به ویژه اینکه نام هیئت داوران تا روز پایانی اعلام نخواهد شد.
دو نوع داوری
میشد در مسابقهی قلم زرین زمانه نام نویسندگان را حذف کرد و داستانها را برای هیئت داوران فرستاد تا نظر دهند. این کار علاوه بر اینکه وقت و نیروی اضافی هدر دهد تا اندازهای در اعتماد به داوران کوتاهی به حساب میآید.
راه دیگر این است که یک هیئت داوران معتمد، کارشناس، و با سابقهی درخشان از سعهی صدر داستانها را با نام نویسندگان بخوانند و نظر دهند. ما این راه را انتخاب کردهایم.
تعداد جایزه
قرار بر این بود که به ده داستان برگزیده جایزه تعلق گیرد، و به داستانهای اول تا سوم جایزه نقدی نیز تعلق گیرد. اما این امکان هم وجود دارد که دو یا سه داستان مشترکاً مقام اول را کسب کنند. سه یا چهار داستان مقام دوم را بدست آورند. و یا برعکس، مثلاً هیچ داستانی به مقام اول نرسد.
معیار، داستان کوتاه خوبی است که در سطح جهان امروز بتواند خود را نشان دهد، و بر پاهای خود بايستد. ما به اندازهی کافی داستان خوب داریم.
داستان کوتاه
قرار بود در این مسابقه فقط داستانهای بسیار کوتاه شرکت داده شوند، اما در گفتگوهایی که با مدیر "زمانه" داشتم به این نتیجه رسیدیم که این مسابقه را برای "داستان کوتاه" برپا کردهایم و بر اساس تعریف متعارف داستان کوتاه میمانیم؛ خواه یک صفحه باشد خواه ده صفحه.
مهلت ارسال داستان
آخرین مهلت ارسال داستان که تمدید هم نخواهد شد پانزدهم اوت 2007 (چهارشنبه 24 مرداد 1386) خواهد بود. و روز یازدهم سپتامبر، همزمان با نخستین سالگرد تأسیس رادیو زمانه، برندگان طی مراسمی جوایز خود را دریافت خواهند کرد.
روز یازدهم سپتامبر علاوه بر اینکه داستانهای قشنگی از ادبیات ایران معرفی میکنیم، اصرار داریم که بگوییم با هر نوع از ترور و تروریسم مخالفیم. در برابر جهان "تروريزه" شدهی امروز، ما داستان ارائه میکنيم.
برندگان و تابلوهای نقاشی
یکی دیگر از تجربههای خوب من در جایزه ادبی گردون ایجاد پل ارتباطی بین هنرمندان بود. که از چند نقاش خواستیم یک اثر خود را به یک برگزیده اهدا کنند. آن شب پرویز کلانتری یکی از کارهای سقاخانهایاش را به جعفر شهری هدیه کرد. کورش شیشهگران یک تابلوی نقاشی برای بیژن نجدی آورده بود. جعفر نامی تابلواش را به غزاله علیزاده داد. و ارمغان ژاره طباطبایی به اسماعیل فصیح یک مجسمه و یک تابلو بود ....
در جایزهی قلم زرین زمانه از نقاشان دعوت میکنیم که به کمک ما بيایند و یک تابلو نقاشی به بهترین اثر داستانی هدیه کنند. چه زیباست اگر تابلو یک نقاش به دیوار اتاق نویسندهای آویخته باشد که روزی برنده قلم زرین زمانه شده است.
چقدر خوب است که همدیگر را ببینیم و به کارهای همدیگر توجه داشته باشیم. برای همین حضور نقاشان و اهدای تابلوی نقاشی به نویسندگان برگزیده علاوه بر اینکه سطح جایزه را ارتقا میدهد، این فرصت را پدید میآورد که همه ببینند هنرمندان چه راحت با هم و در هم بُر میخورند، و چه راحت کنار هم میایستند. این چیزی است که جامعه سیاسی باید از آن درس بیاموزد.
دستاورد مسابقه، یک کتاب از آثار برگزیدگان
روز یازدهم سپتامبر سپری میشود. داستاننویسان برگزیده جایزه خود را شامل قلم زرین، لوح یادبود و ... دریافت میکنند و با شادیهاشان به خانه میروند، ما میمانیم و روزهایی پر مشغله که نکند حقی ضایع شود؛ نکند چیزی کم و کسر باشد؛ نکند شاهکاری نادیده گرفته شود؛ نکند نام کسی از قلم بيفتد.
همه چیز باید به اندازه باشد و همهی سعی خود را خواهیم کرد. نام برندگان اعلام میشود و ما میمانیم و داستانهای برگزیده. آنها را در یک مجموعه به صورت کتابی منتشر میکنیم و به یادگار میگذاریم.
نقد و بررسی داستانها
و باز قرار شد برخی از داستانهای رسيده را در برنامهی "اينسو و آنسوی متن" مورد نقد و بررسی قرار دهم اما چون نمیخواهم بر رأی داوران تأثير بگذارم، میترسم، و از سويی اين فرصت مغتنمی است که اگر بتوانم اين داستانها را ملاک بگيرم که خلق اثر ادبی امروزه بدين منوال میچرخد، و بخشی از آن پيش از انتشار به دست من سپرده میشود، چرا دريغ کنم؟
من اين کار را خواهم کرد؛ به شرطی که نويسندگان داستانها خود مايل باشند و اعلام کنند با نگاه منفی يا مثبت من ناراحت يا خوشحال نمیشوند. میدانيد؟ آدم دو تا گوش دارد که يکی در است و ديگری دروازه. تحسين باشد يا تقبيح، چه فرقی دارد؟ مهم اين است که نويسندهی باهوش پند بگيرد، و يک داستان خوب به عمل آورد، و من اين وسط مدافع داستان باشم، نه طرفدار نويسنده.
کسانی که دلشان میخواهد داستانشان را در برنامهی "اينسو و آنسوی متن" مورد بررسی قرار دهم، لطف کنند و رضايت خود را اعلام کنند.
اين کار اين سو و آنسوی متن را هم کارگاهی تر می کند و مجموعهای از صداها و نامهای گوناگون شما.
-----------------------------------------------
داستانها را به ايميل عمومی زمانه بفرستيد و در عنوان ايميل بنويسيد: داستان زمانه
contact@radiozamaneh.com
لطفا يک شرح حال ۱۰۰ کلمهای هم از خودتان ضميمه کنيد
نام خود را در اول يا پايان هر داستان بنويسيد
-----------------------------------------------
داستانهای رسيده به ترتيب وصول:
روزآمد شده در تاريخ چهارشنبه 20 ژوئن
(لطفا برای ظاهر شدن نام خود در اين نامنامه تا يک هفته پس از ارسال داستان تان صبر کنيد اگر نام خود را باز هم نديديد به ما بنويسيد. لطفا از فرستادن مکرر داستانها از ايميلهای مختلف خودداری کنيد)
نسرين مدنی، پالپ فيکشن، محمد نانوا کناری، احمد زاهدی، آرش توکلی، صدرا ساده، آراز بارسقيان، پونه ابدالی، فرهاد بابايی، محمد طلوعی، طاها بذری، خسرو شکری، پويرز، علی کرمانی، علی سهرابی، مهرآفرين حسينی، علی صالحی، خالد رسول پور، محمدرضا زمانی، پوپک نويد، اس-ام-اس، زردشت افشاری، حميد رضايی، ليلا بابايی، زرين آرين، اسماعيل عبادی، مرضيه رسولی، ابوذر قاسمیان، عليرضا نيک مهر، ميلاد ظريف، نوشين وحيدی، آتوسا زرنگار، محمد جعفر پور رودگلی، ب. سامان، علی اطلسی، نفيسه بابازاده، حسين شريفي فر، علی طاهری عراقی، پيمان هوشمند زاده، حمزه امامی، آتوسا زرنگار، گيتی رجب زاده، پریسا غضنفری، مازيار اشرفی، افسانه نوری، کورش ضيابری، شيما ايرانی، هدا صادقی، ريحانه مقدسی، محمدرضا پريشی، پيام فيض بخش، ندا کاوسی فر، اردشير رحمانی، رعنا دادپور، شکوه بهار، ابراهيم ميرقاسمی، نينا ملک، ساقی نخعی زاده، هادی نودهی، سحر مرانلو، محمدحسن ابوحمزه، علی محمد حجازی، پويا رضوی، آرش صادق بيگی، عماد شوشتری، مجید دیرباز، توبا هدايت، بهاره خلیقی، مهسا نيکدل، يوسف عليخانی، سروش امامی راد، فرهاد بابايی، نسترن نسرين دوست، امير حسين معماری هنجنی، فارس باقری، نرجس هاشمی، عليرضا ذيحق، سارا جهان آرايی، امير مهاجر، بنفشه باران، عاطفه بذرافشان (غزل گلزار)، اميد مظاهری، امير نخعی، آرش بقايی لاکه، فرزانه کوچک خانی، محمدرضا بيگی، فرزانه رحمانی، محمدرضا فياض، ليلا رحيمی، ميلاد بوشهری، حامد اسماعيليان، حسين خدنگ، احسان ظهيرآبادی، انسيه سياوش، پيمان گلی، شهرزاد توتونچی، شيوا رمضانی، اکرم محمدی، ساناز اقتصادی نیا، مجتبا یوسفیپور، منصور قادری، ناهید آقاسیان، اسماعيل همتي، میم. الف. گوران، مهرزاد مقدس، صالح تسبيحی، تهمينه اديب پور، خسرو عباسی خودلان، عليرضا دانش پژوه، شيوا رمضاني، سجاد بنکدار، ميثم مظفری، علی قانع، امين خادمی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
با توجه به شعارهايي كه داده بوديد و اينكه مسابقه قرار نيست مافيايي باشد و به جوانان تعلق دارد و... آن وقت ديگر حضور نويسندگان نامدار هميشگي را چه طور به فال نيك ميگيريد؟ نگفتم اين مسابقه هم به سرنوشت باقي مافياييهاي ادبيات دچار ميشود؟
-- بدون نام ، May 11, 2007اصلاً همينكه شما نامدار بودن نويسندگان را دليلي بر اعتبار جايزه ميدانيد، يعني قلم زرين شكست خورده. يعني اينكه محتوا مثل هميشه در حاشيه قرار دارد و ...
آقاي معروفي عزيز
-- بدون نام ، May 11, 2007از اظهار نظرتان راجع به اقاي سپانلو معلوم شد كه گذشت زمان و دوري از ايران كار خودش را كرده. شما هنوز در حال و هواي دوران قديم سير مي كنيد. جامعه ادبي امروز ايران نو شده. ديگر آقاي سپانلواي كه در يك جمع صد نفري در باره كتابي كه نخوانده اظهار نظر مي كند مصداق دريافت خوب از داستان نيست. (براي اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به خاطره جمعي از نقد كتاب روئياي تبت در مركز پكا). اين نوع نگاهتان اندوهبار است. نو تر باشيد.
سلام.
من طرفدار داستانم، نه داستاننويس. يعنی بين نويسنده و اثر، همواره برابر نويسنده میايستم تا از اثر دفاع کنم.
-- abbasmaroufi@gmx.de ، May 11, 2007دوم اينکه نامها به يک مسابقهی ادبی اعتبار میبخشند، و سطح آن را ارتقا میدهند. زيرا که همهی "نامها" زمانی آدمهايی بی نام بوده، رنج کشيده و خود را در صحنهی ادبی تثبيت کردهاند.
وقتی اعتماد وجود دارد که داوران بر اساس داستان خوب داوری کنند، چرا اينهمه موضوع را بپيچانيم که داستاننويس تازه کاری گمان کند يک شاهکار نوشته، و شايد برندهی نخست شود و ره صدساله را يک شبه طی کند. آنهم با اين پيشداوری که هراس بيفتد به جان کسی که از حقش يعنی جايزهی بردهشده دفاع کند.
گاهی يک داستاننويس حرفهای ترفندی يا تکنيکی از ضعف گويش يا ضعف روايت بر میدارد که با آن يک "اثر" ناب پديد آورد.
اين همان کاری است که يک نويسندهی تازه کار معمولاً بلد نيست. و اگر داور يک مسابقه تصور کند که اين نويسنده ابتدايیترين تکنيک را هم بلد نيست، ممکن است از خواندن کل داستان صرف نظر کند، و اين به نفع ادبيات نيست.
حالی که داوران به هر حال داستان يک نويسندهی نامدار را میخوانند و فوقش اگر نپسندند می گويند: «مالی نبود.»
سوم اينکه وقتی به داوران اعتماد داريم چرا برويم به بازی پنهانکاری؟
و چهارم: تجربهی من در دو سال جايزه ادبی گردون اين را تأييد میکند که بسياری از چهرههای جوان برندهی جايزه ی گردون شدند: آدمهايی با يک کناب، يا حتا يکی دو داستان و يا شعر اما در عرصهی بزرگ.
با اين حال پس از حواندن چند ای ميل و نظر، در گفتگويی با مدير زمانه قرار براين گذاشتيم که به چند و چون کار کمی فکر کنيم، نقد و نظرها را بشنويم، و بگذاريم مسابقهی قلم زرين زمانه با بداههنوازی به پيش رود. و من حالا خوشحالم که در آخرين لحظه از مهدی جامی شنيدم: بگذار کمی فکر کنيم، شايد جايزه قلم زرين زمانه را به دو بخش تقسيم کرديم: يکی برای نويسندگان نامدار، و يکی برای جوانها.
با مهر
عباس معروفی
آٔقای معروفی
-- یك آشنا ، May 11, 2007مشكل بزرگی كه نویسندگان تبعیدی دارند این است كه گمان می كنند زحمات آنان فراموش می شود. مشكل شما این است كه مسابقه زمانه را همواره در كنار مسابقه گردون مطرح مي كنید. به این كار نیازی نیست. شاید حتی به نفع زمانه نباشد. زیرا خواه ناخواه خوب و بد آن مسابقه به این یكی تحمیل می شود. وقتی انسان به گذشته تكیه مي كند همیشه به این معنی نیست كه به یك سنت تكیه دارد. بیشتر به این معنی ست كه انسان با زمان حال خودش زیاد حال نمی كند. مثل شاعری كه چشمه الهامش خشكیده باشد و مدام اشعار قدیمش را در خلوت برای خود بخواند. شما باید بانی یك كار تازه در یك رسانه تازه باشید. بعدش هم ببخشید اما كدام نویسندگان نامدار؟ از میان نویسندگانی كه نام بردید كسی نامدار نیست مثل مثلا اصغر الهی منیرو روانی پور یا زویا پیرزاد امیر حسن چهل تن رضا قاسمی رضا دانشور نسیم خاكسار مهشید امیرشاهی قاضی ربیحاوی محمد محمد علی و دیگران. نویسندگانی كه نام بردید اتفاقا دنبال نام هستند وگرنه مثل خود شما در مسابقه ای شركت نمی كردند. حداكثر حاضر بودند داور یا بانی مسابقه ای باشند. توی ایران ما الان اینطور است. این هم یك تفاوت دیگر با زمان گردون. بعدش اعتبار این مسابقه به خود داستان ها و فقط به خود داستانهاست. همانطور كه اعتبار شما هم فقط به خود داستان شماست. به همان یكی دو كاری كه گرفت. نام ها اعتبار نمی آورند در روزگاری كه از نخبه گرایی به مشاركت خواننده رسیده ایم. تاكید شما روی نام نشاندهنده ناآشنایی شما با این مساله است كه محور مناسبات رسانه ای بر نخبه ها نیست بلكه بر مشاركت مردم است. به هر حال اگر می خواهید این امكان برای داستان كوتاه از بین نرود اصل را بگذارید روی رسانه ای بودن زمانه و داستان كوتاه. نه نام كسان. نام كسان فقط می تواند غرور شما را ارضا كند. ما را به گوهر داستان نمی رساند. خسته نباشید به هر حال.
با عرض سلام و خسته نباشید
-- reza ، May 12, 2007من به شدت مشتاق شرکت در این مسابقه هستم ، واقعا که فرصت خوبی برای ارزیابی هر آنچه خوانده ایم و از ادبیات می دانیم و هر آنچه در توانمان برای خلق یک داستان است قرار دادید . فقط یک سوال در 11 سپتامبر مراسم اختتامیه کجا برگزار می شود . منظور اینکه ما که در ایرانیم چه کنیم
-----------------------------
زمانه: برنامه اعلام نتايج مسابقه قاعدتا در آمستردام برگزار می شود اما برای جزئيات منتظر بيانيه های زمانه باشيد
تقسیم مسابقه به دو بخش و سه بخش و... کار ناشیانه ای است. اگر قرار باشد ملاک و الگو خود ادبیات باشد، نه مسابقات تلویزیونی پس مثل او بی رحم باشید و تنها به اثر فکر کنید، نه اینکه نویسنده اش جوان است یا باتجربه. چندی که از هیاهوی جایزه بگذرد و کسی بخواهد آثار برگزیده را بخواند دیگر نمی پرسد نویسنده اش وقت نوشتنش چند ساله بوده
-- خسرو ، May 12, 2007---------------------------
زمانه: بسياری از مسابقات دارای طبقه بندی های مختلف اند و در اينجا هم می توان از طبقات مختلف آثار برای دقيق تر کردن داوری استفاده کرد
خسرو جان!
-- ح.ش ، May 12, 2007هر كار ميخواهيد بكنيد، زودتر بكنيد؛ اما «چيز» نكنيد!
كسي ميداند تا 11 سپتامپر چند روز ديگر باقيست؟
آخر از طرفي هم دلم ميخواخد اين روز برسد و هم نرسد! ميخواهد نرسد، چون هرشب خواب «قلم زرين» ميبينم و حيف است برسد و اسم من در ميان راهيان «آمستردام» نباشد!
آخ! نميدانيد چه كيفي دارد اين خوابهاي من كه توش پُر از گُل و بلبل و «چيز»ه!
واي! اگه... من برنده نشوم، تكيف باقي خوابهاي من چه ميشود؟!
چقدر این مسابقه بحث های جانبی دارد. چقدر داستان نویس های این دوره به فکر نام و جایزه هستند.
-- علی ، May 12, 2007داستان مگر امتحان کنکور هست که بشود به آن نمره داد. هر داستانی معنا و مفهوم خود را دارد. شاید داستانی امروز از نظر شما مالی نباشد و شاید در آینده، وقتی که داستان نویس دارفانی را وداع گفت، از آن مانند گوهری یاد شود. فکر نمی کنم پیکاسو و داووینچی برای مسابقه هنر می آفریدند. صادق هدایت وقتی می نوشت چه حسی داشت؟
مهم برای من اینست که داستانم خوانده شود. که از انبار ذهنم به بیرون راه پیدا کند. که ذهن آشفته ام کمی آرام شود. همین
آقاي معروفي عزيز شركت نويسنده هاي نامدار (جوياي نام) يعني شكست مسابقه يعني شكست داوري يعني پايان شعارهاي تبليغاتي شما.نه من فكر مي كنم كه مسابقه بدون جناح بندي توي اين دنيا وجود ندارد .همانطور كه آدم بدون جناح گيرم پشت پسله ذهنش يافت مي نشود.
-- بدون نام ، May 13, 2007پس بد نیست کمی در مورد مسابقات مهم ادبی دنیا هم اطلاعات بدهید و اگر در مسابقه ادبی ای مثل مسابقه ورزشی دو بخش جوانان و میان سال داشت مخاطبان آشنا شوند
-- خسرو ، May 13, 2007ُسلام
-- سیما ، May 13, 2007با توجه به سوال یکی از بچه ها پس اگر نویسنده ای از ایران انتخاب شود چه کند ؟ آیا شرایط برای حضور او هم محیاست لطفا توضیح دهید .
سلام
-- ابوحمزه ، May 14, 2007خسته نباشید.
خیلی ممنون می شوم تا با طرح داستان گوشواره شیشه ای در قسمت" این سو و آن سوی متن " با بیرحمی تمام آن را نقد کنید .
اين «سيما»جان! ما هم درست مثل نگارنده كه در چند كامنت بالاتر يك گاف ابلهانه دادم و «ميخواهد» را «ميخواخد» تايپ كردم، يك «سوتي» كوچولو داده است !
البته واضح و مبرهن است كه يكي براثر «شتاب» (با توجه بهكنار هم بودن حروف «ه» و «خ» در كيبرد لعنتي)،«ميخواهد» را «ميخواخد» بزند(!) و ديگري با ترديد، «مهيا» را «محيا» لقب دهد و تازه بخواهد جاي «ما» را هم در «سفرآمستردام» تنگ كند!
من كه از الان به اتفاق عيال و بَر و« بَچ» و چند تا همراه و اينا، چمدانها را بستهايم، تا بهمحض ديدن نام «شريف»مان در صدر برندگان،قدوم بر فرش قرمز و سرزمين گُل و بلبل و «چيز» بگذاريم!
براي منكه خيلي عقده شده يك گوسفندي، «چيز»ي جلوم «چيز» بشود... از همين حالا ، حسابي«هلند زده» شدم و با گويشي دست و پا شكسته (بين ايراني ،هلندي)، بهجاي «چيز»هاي سخت فارسي، «چيز» ميگويم!
«چيزه» ! يعني
-- ح.ش ، May 14, 2007شاد باشيد.
آقاي معروفي داستاني رو جهت شركت در مسابقه ارسال كردم . بعد از گذشت چند روز هنوز اسم من به ليست داستانهاي رسيده اضافه نشده . (همان ليست بالا) . جز اين ليستي (كامل تر) هست؟و اگر نه چه بايد بكنم؟
-- مهرزاد ، May 17, 2007من دو بار داستانم را برای شما فرستادم اما نامم را در لیست نمی بینم....؟
-- بدون نام ، May 28, 2007----------------------
زمانه: اگر نام خود را بگذاريد می توانيم بررسی کنيم که داستان شما رسيده يا خير
با سلام خدمت جناب آقای معروفی
-- ساناز اقتصادی نیا ، Jun 11, 2007تا به حال دو بار برای شما داستانی فرستاده ام و ایمیل رسیدش را هم دریافت کرده ام . اما هنوز اسمم را در لیست نمی بینم. ممنون می شوم اگر پاسخی دریافت کنم.
سلام آقای معروفی عزیز
لطف کنید نامنامه را جدا از این مطلب و در صفحه ی جداگانه ای قرار دهید تا دسترسی به آن آسان تر شود و نیز نام داستان های ارسالی را در کنار نام نویسندگان درج کنید تا مردم اطلاعات بیشتری از نویسندگان و داستان های ارسالی آنان داشته باشند.
یک تذکر نگارشی:
-- توماج رحمتی ، Jun 17, 2007جمله ی:
"در خواهید یافت که قلم زرین زمانه دارد میرود تا کاری دگر کند."
از دیدگاه آیین نگارش فارسی اشتباه است. فراوان در کتاب های آیین نگارش یاد شده است که این "دارد می رود" حاصل ترجمه ی بد و مغلوط مترجمانی است که بدون اطلاع مکفی از زبان فارسی از عبارت
It's going to...
آن را ترجمه ی لفظ به لفظ کرده اند و متاسفانه این اشتباه به صدا و سیمای ایران هم راه پیدا کرده است و معمولا گزارشگران برنامه های ورزشی و هواشناسی فراوان این عبارت مغلوط را به کار می برند.
برای شما شایسته نیست که چنین بنویسید یا بگویید. تصحیح این اشتباه نمایانگر احترام شما به زبان فارسی و مخاطبان رادیو زمانه خواهد بود.
با آرزوی توفیق و سلامت شما
man ham ba toumaj movafegham. age aghaye maroofi eddeash mishe farsi balade va site zamaneh eddea mikone be mokhatabesh ehteram migzare pas chera eshtebah ro tashih nemikonan?
-- نوید لطفی ، Jun 22, 2007age mosabeghe dastan nevisi ham bekhad ba in dictatori pish bere bare avvalo akhare ke mardom toosh sherkat mikonan chon akharo aghebatesh kaelan moshakhase
سلام و خسته نباشيد
-- زهرا شعباني ، Jun 25, 2007بيشتر از يك هفته شده كه با اعتماد به نفس تمام، نوشتههايم را فرستادم اما تغييري در اسامي نميبينم ، خواستم مطمئن شوم كه رسيده است؟!
ضمن آنكه هر چه تلاش كردم نشد هر سه داستان را با هم بفرستم و متاسفم كه كمي كارتان را سخت كردم
سلامت باشيد و آزاد
آقاي معروفي عزيز
-- زهرا شعباني ، Jun 25, 2007اين كه نوشتهايد :"کسانی که دلشان میخواهد داستانشان را در برنامهی "اينسو و آنسوی متن" مورد بررسی قرار دهم، لطف کنند و رضايت خود را اعلام کنند." شامل داستان هايي كه براي مسابقه فرستاديم ميشود؟
البته من هنوز مطمئن نيستم ميتوان آنچه نوشتم را داستان بنامم اما بيشتر دوست دارم نوشتههايم نقد شود ، بي نهايت سپاسگزار خواهم شد اگر آنها را بررسي كنيد
با سپاس
سلام
شگفتا که رادیو زمانه بر خلاف طبیعتش عمل می کند.
-- jتوماج رحمتی ، Jul 1, 2007وا اسفا که به غیر از شعار و همهمه چیز دیگری برای عرضه کردن به ایرانی ندارد.
سایت رادیو زمانه که سنگ تعویض خط فارسی را به سینه می زند باید هم به تذکرات خوانندگان بی توجه باشد.
آقای معروفی! شما که دم از آزادی بیان می زنی چرا به نظرهای دیگران بی توجهی؟
چه خیال خامی شما را این گونه مغرور کرده است که مانند دیگر ادیبان ایرانی داخل و خارج از کشور خودتان را یگانه ی دوران می دانید و اشتباه نویسی خود را نه تنها تصحیح نمی کنید بل که با خیالی و بی رغبتی از آن می گذرید تا الگوی بد و نادرست فارسی نوشتن را به جوانان عرضه کرده باشید.
چه پندار مخوف و موهومی است که آقای معروفی و سایت زمانه به آن دچارند؟
اگر آقای معروفی هم نخواست اشتباهش را تصحیح کند وظیفه ی مدیر سایت است که این گونه ندانم کاری ها را از متن عبارت ها حذف کند.
امیدوارم اشتباه مذبور در اسرع وقت تصحیح شود.
آقاي معروفي عزيز خسته نباشيد
-- زهرا شعباني ، Jul 2, 2007نامهي من پاسخي نداشت؟ من بارها سر زده ام اما پستم بي پاسخ مانده . لطفا راهنمايي كنيد
با سپاس
آقای معروفی عزیز سلام
-- روژِین ، Jul 24, 2007من دقیقأ نمی دونم داستانو به چه ایمیلی باید بفرستم،
با تشکر از تمام زحمات شما
_روژین
---------------------
دوست عزیز، شما داستان خود را میتوانید به آدرس
contact@radiozamaneh.com
ارسال دارید. - زمانه
سلام
-- تایماز افسری ، Aug 9, 2007تایماز افسری هستم. 3 داستان برای مسابقه ی قلم زرین ارسال کردم. لطفاً از دریافت آن مرا مطلع نمایید.
ممنون
-------------------
زمانه: نام شما به لیست اضافه شده است