تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

قلم زرين زمانه، يک گام ديگر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

زنده‌یاد بیژن نجدی در مراسم قلم زرین گردون به هنگام دریافت جایزه، در خطابه‌اش گفت: «بیش‌ترين ارزش جایزه‌های ادبی در ناگزیری احترام لحظه‌ای از تاریخ به رنج انسان است. زیرا در بهترین دموکراسی، باز هم آنچه غایب است، آزادی است.
انسان هنوز تنهاست و هر خرد سیاسی مسلط در ستیز با هنر (که ترجیح می‌دهم آن را خرد مقدس بنامم) ابزار و اختیارات هولناکی در اختیار دارد.

دیده‌ايم که گاه، اقتصاد محلی برای سانسور اندیشه‌، به‌یاد داریم گاه آرمان‌گرایی، اهرمی برای خذف اندیشه، و بسیار وسایل ارتباط عمومی، سنگ و سیمان شده است برای تدفین اندیشه.

با چنین مفروضات، ما امروز به "مجموعه‌ی درخشنده‌ی نویسندگان" بیش‌تر نیازمندیم تا به یک "نویسنده‌ی درخشان". زیرا نوشتن در تعریف بدیهی آن، تظاهر ذهن فرد به شکلی از زبان است. ولی در حضوری پنهانی، عملی است به خاطر "من دیگران" شدن نویسنده، که این خود سخت وام‌دار همه‌ی آنهاست که پیش‌تر نوشته‌اند.

با توجه همین حرمت‌گذاری‌ها است که معتقدم همه باید نگران معماری ادبیات امروز، و تکثیر حقیقی باشیم که همچون "حقیقت" در همه به تکثر رسیده است. نیز به‌همان اندازه که موظفیم نسبت به ادبیات چاپ شده، به ویژه از بوف کور تا امروز ادای احترام کنیم، باید تشویش چاپ نشده‌ها را داشته باشیم و مدام و مصرانه از خودمان بپرسیم چرا؟

چه این چاپ نشده‌ها در قفسه‌ی کتابخانه‌ی شخصی نویسندگان بزرگ ما باشد، چه در قفس شاعران و نویسندگان، که با دریغ هنوز نام‌شان را نمی‌دانیم.»

این نثر موجز، و اندیشه‌ی زیبا، خطابه‌ی یوزپلنگی است که با من دوید، و جایی در پیچ جاده‌ای راهش را برید. بله، این خطابه‌ی زیبا را نویسنده‌ای نوشته بود به نام بیژن نجدی.

اندازه‌ی پرش
هر انسانی دلش می‌خواهد تشویق شود، و حاصل کارش در معرض دید دیگران قرار گیرد.

آهنگ‌ساز دلش می‌خواهد موزیکش را بشنوند، نقاش دوست دارد کارش را به دیوار تماشا بیاویزد، و نویسنده لایق این است که اثرش را بخوانند. اینها همه در چرخه‌ای سامان می‌گیرد که بنیادش عشق است، و عشق یعنی دیدن و دیده شدن.

هر کسی که پا به عرصه‌ی جدی زندگی می‌گذارد، با اثرش در چند جنبه جبهه می‌گشاید؛ انتشار، نقد، تشویق، صبوری، ویترین‌چینی، سانسور، گام بعدی، و بر روی بند ماندن.

نویسنده، بندبازی است که وقتی روی بند قرار گرفت، در برابر نگاه تماشاگرانی است که لزوماً آنها را نمی‌بیند، و لاجرم باید تا آخر راه را بپیماید، اثرش را منتشر کند، به نقدها توجه داشته باشد، تحسین‌ها را از این گوش بشنود و از گوش دیگر بیرون بريزد، به کار بعدی‌اش فکر کند، نقدها، و حتا تقبیح و تحقیر را مزه‌مزه کند و از آنها چیز بیاموزد، و بلد باشد ویترینش را بچیند.

ویترین‌چینی برای یک شاعر، نویسنده یا نقاش کاری است بسیار مهم، کاری که مثلاً شاملو به خوبی از عهده‌‌اش برآمد، اما اخوان ثالث بلد نبود کار و تصویر حتا صداش را عرضه کند.

یک داستان‌نویس باید آنقدر تمرین کند تا بتواند داستان خودش را خوب و تاثیر‌گذار برای دیگران بخواند.

و گام بعدی پرهیز و گریز از درجا زدن است. نویسنده‌ای که روی کتاب منتشر شده‌اش بماند و وارد بحث شود و هی از آن دفاع کند، درجا زده است. وقتی اثر منتشر شد، از روی شعله‌هاش باید پرید، به شعله‌های بعدی نظر دوخت، و اندازه‌ی پرش را گسترش داد. هر چه شعله وسیع‌تر باشد، پرواز دل‌انگیز‌تر خواهد بود.

حمایت و تشویق
حمایت از هنرمند به عهده‌ی ملت و دولت است.

وظیفه‌ی ملت مشخص است، خریدن آثار هنری و حمایت‌های مادی و معنوی. اما رابطه‌ی دولت‌ها و هنرمند معمولاً مخدوش است.

در زمانه‌ای که حکومت‌ها برای آزادی بیان ارزشی قائل نباشند، و از تخیل و رویای هنرمندان به وحشت افتند، در زمانه‌ای که حکومت‌ها، نویسندگان کشورشان را دعاگوی خود بخواهند، و بخواهند که آنها همواره تأيیدشان کنند، و در نهایت آنها را به تبعید یا انزوا بکشانند، رسانه‌ها همراه مردم به یاری هنرمندان می‌شتابند تا از آثار هنری حمایت کنند، و در نقد و ارائه و تشویق بکوشند. اداره سانسور را از کار بيندازند تا چراغ‌های رابطه‌ی هنرمند و مردم روشن بماند.

چهره‌ها معمولاً در لابلای صفحات روزنامه‌ها و یا در رسانه‌های دیگر به مردم معرفی می‌شوند، اما کار اصلی به عهده چهره‌هاست که از خود مراقبت کنند، و طول مسیر را به خوبی بر بند بمانند.

در ورق‌بازی اگر ورق‌ها درست بر نخورد، بازی خوبی ارائه نمی‌شود.

در مسابقه‌ی داستان‌نویسی قلم زرین زمانه شرط سنی وجود ندارد، تا چهره‌های تازه در کنار چهره‌های شناخته شده، خود را نشان دهند. در همین رقابت سالم است که ادبیات جامعه‌ای بالنده و تنومند می‌شود.

مسابقه‌ای برای دیدن و دیده شدن
ارزش جایزه‌ها در هر دایره‌ای هر‌چه باشد، در نهایت همه چیز به نفع یک متن خوب تمام می‌شود. جایزه‌ی نوبل، پولیتزر و بوکر، در حلقه‌ای بزرگ و جهانی همین هدف را پی می‌گیرند که جایزه‌ی کوچکی مثل "قلم زرین زمانه" قصد دارد.

ما نخست بايد در خانه شناخته شويم، سپس در محله و آنگاه در منطقه، تا فردا و روزهای دیگر در جهان دیده شویم.

ما هنوز در محله و منطقه‌ی خودمان شناخته شده نیستیم. هنوز در خاورمیانه ادبیات ما را به‌خوبی نمی‌شناسند. برای دیدن و دیده شدن باید از خودمان، از خانه‌ی خودمان، و از منطقه‌ی خودمان آغاز کنیم.

دروازه‌ی "زمانه" بر این پاشنه می‌گردد؛ دیدن و دیده شدن.

دوستان عزیز رادیو زمانه، اگر می‌خواهید در مسابقه‌ی قلم زرین زمانه شرکت کنید تا 15 اوت 2007 می‌توانید داستان‌هایتان را برای ما ارسال کنید.
راستی برنده‌ی نخستین جایزه‌ی قلم زرین زمانه چه کسانی خواهند بود؟ شما می‌دانيد؟

تا برنامه‌ی دیگر، خدانگهدار

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

عباس معروفي از آن دوستاني است كه به اصطلاح ما سايه دارد. يعني گليمي را كه بافته است مي گذارد ديگران هم رويش بنشينند. من خودم از وقتي كه گردون متوقف شد بر گليم كسي ننشسته ام و البته نخواسته ام نيز. بنابراين اميدوارم هم سايه اش و هم گليمش همواره گسترده و گسترده تر باد.
و اما درباره جايزه: احساس من اين است كه اين جايزه (به دلايلي كه شرحش در اين پيام نمي گنجد) از جايزه هاي معتبر و ماندگار ادبي خواهد شد. و نيز احساس من اين است كه بايد يكي از نوشته هاي ناقابلم را به احترام و تائيد اعتبارش در اين جايزه شركت دهم.
لطفا سلام مرا به آقاي معروفي برسانيد.
_____________________________
اسماعيل همتی عزيزم سلام،
شاعر و نمايشنامه نويس عزيز، و رفيق قديمی من،
خوشحالم که با اين مسابقه همراه می شوی. هميشه در اين سال ها دلتنگت بوده ام. دوست دارم کار خوبی ازت بخوانم، و نيز اميدوارم برنده شوی. می گويم اميدوارم.
تو خوب می دانی که در کار داوران دخالت نمی کنم. و تو همين را می خواهی.

-- اسماعیل همتی ، Apr 18, 2007

كار بزرگي در پيش گرفته‌اي رفيق. پايدار باشي در راهت كه كارستاني از اين دست ...
به رسم تحفه نوشته‌اي نوپرورده تقديمتان مي‌كنم.
پيروز باشيد.

-- ابوتراب خسروي ، Apr 20, 2007

دمتان گرم و سرتان خوش باد

-- س ب ، Apr 20, 2007

سلام. خسته نباشيد.
حالا كه اسم كساني را كه داستانشان رسيده نمي نويسيد از كجا بفهميم كه داستانمان رسيده يا نه؟
موفق باشيد.
--------------------------
زمانه: اسم کامل تان را بنويسيد و نام داستانی را که فرستاده ايد تا بررسی کنيم

-- علي ، Apr 28, 2007

سلام
از اينكه داستان منو هم ايضاً چاپيدين از شوما بينهايت قدردانم! منتظر ميمونم تا تو برگردي...!

-- هدا صادقي مرشت ، May 3, 2007

سلام
گفته بوديد اسم كامل و نام داستانهايم را بنويسم تا بررسي كنيد.
اسم من عليرضا طاهري عراقي است.
اسم داستانها:
1- بابا
2- سنگر
3- چهار
شايد هم رسيده باشد به دستتان. مي خواهم مطمئن شوم.

تشكر پيشاپيش.

-- عليرضا طاهري عراقي ، May 4, 2007

salam chera asami kesani ke dastan miferestand digar namayesh dadeh nemishavad?
-------------------------
زمانه: همانطور که در آغاز نامنامه آمده است اين فهرست که هر سه روز يکبار روزآمد می شد از اين پس هفتگی روزآمد می شود

-- ehsan ، Jun 14, 2007

دوستتان دارم ،همين. از سمفوني تا پيكر فرهاد...

-- poriia ، Jul 11, 2007

با درود
آقاي معرفي نتايج مسلبقه كي علام مي كنيد فكر نمي كنيد خيلي طولاني شد

-- عليرضا ، Jul 18, 2007

hi,mishe tarikh akharin mohlat baray ersal dastan ra benevisid .albate be tarikh khodeman yany hegry,shamsy.mamnon.

-- jaber ، Aug 2, 2007

سلام
مطمئنم که این مسابقه , تاریخ داستان نویسی ایران را متحول خواهد کرد .

-- بدون نام ، Aug 4, 2007

با سلام
من سه داستان براي شما فرستادم در قسمت داستان زمانه يكي از سه داستان من به نام موريانه ها همه جا خانه دارند وقتي بازش مي كنيم داستان قبلي را لينك مي دهد لطفا بررسي كنيد با تشكر از زحمات شما

-- آتوسا زرنگار ، Aug 14, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)