خانه > پرسه در متن > Jan 2007 | |
Jan 2007«فروغ» و بچههای زبل بندر بریندیزی«فروغ» اما مهربان است و در آغاز سفری که قرار است او را پخته و صاحب تجربه کند. خام بودن او ـ بهتر است بگوییم سادگی صمیمانۀ او ـ را هم در رفتاری که این جمع از پسربچههای «غریب گیر آورده» با او دارند، از لابلای سطور و پشت کلمات پیداست. ۳ـ از مجموعهی «داستانخوانی با صدای نویسنده»: «دومنیکا» ـ پیمان هوشمندزادهگارسون می رود ولی زن همچنان خیره مانده. به زبان خودشان، از دور چیزی می گوید که نمی فهمم. بلند می شود و می آید به سمتم. حرف هایی می زند که نمی فهمم. صندلی ای پیش می کشد ومی نشیند کنارم. گارسون با یک بسته کبریت می رسد. زن کبریت را می گیرد و به من می دهد. می گویم که ایتالیایی نمی دانم. اشاره می کند که می داند ولی باز ادامه می دهد. ادامه می دهد. ادامه می دهد. ۲ـ از مجموعهی «داستانخوانی با صدای نویسنده»: «باغ دزاشیب» - امیرحسن چهلتنهمه چیز خانه برایم آشنا بود، تابستان های کودکی را یکسره آنجا گذرانده بودم، بارها و بارها در آن گنجه را باز کرده بودم و از تویش چیزی برداشته بودم،و آن روز وقتی درش را باز کردم همان بوهای همیشگی را شنیدم که یک جور گرمای بخصوص داشت و حسی را منتقل می کرد که اطمینان، امنیت یا این جور چیزها می شد اسمش را گذاشت، گفتم: خاله جان من چقدر خانه ات را دوست دارم! ۱ـ از مجموعهی «داستانخوانی با صدای نویسنده»: «بخت، بختِ اول» ـ فرخنده آقاییهنوز آفتاب غروب نکرده بود، ولی مريضها که شامشان را خورده بودند، تک تک می آمدند و جا میگرفتند. همه میخواستند در رديفهای جلوتر باشند. رديف اول را برای سرپرست بخش و دکترها خالی گذاشته بودند. فتانه و پوران برگشته بودند برای شام. پيرزنی کنار راهرو نشسته بود. به فتانه گفت: "دو روز است آب نخوردهام. يکی نيست يک ليوان آب به دستم بدهد. به بهانه سالگرد تولد فریدون فروغیدر مقولۀ موسیقی و ترانهسرایی و خوانندگان معاصر، آنجا که به موسیقی پاپ و آغاز فصل نوین ترانه میرسیم، چند خوانندۀ مشخص داریم که با لحنی تلخ و صدایی سنگین، و بیشتر آنچه که به «ترانۀ معترض» شهرت یافته را خوانده و اجرا کردهاند. از خوانندگان مرد، «فرهاد مهراد» و «فریدون فروغی» شناختهترین آنها هستند تنها صداست که میمانداز «فروغ فرخزاد» جز صدای گفتار متن فیلم «خانه سیاه است»، و همچنین نوار مصاحبهای که «ایرج گرگین» به سال 1343، در معرفی «فروغ» بهعنوان شاعری نوپرداز، برای رادیو ایران انجام داد، صداهای بیشتری بهجا نمانده. صدای شاعری که میگفت: «تنها صداست که میماند». گفت و گو با حسين سناپور، نويسنده برنده جايزه بنياد گلشيری تنهايی ناگزير آدم ها در زندگی شهریحسين سناپور شاگرد خلف كلاسهای گلشيري، سالها پس از آن كلاسها همچنان سايه اين نويسنده بزرگ را بر سرش احساس میكند. آخرين آن پس از اهدای جايزهی بنياد گلشيری به او بود و اعتراضهای پيامد اين جايزه كه نام سناپور را بار ديگر در كنار نام گلشيری قرار داد. رادیو، از میدان ارک تا آمستردام و تورنتودیروز، لندن. امروز، تورنتو! فکر میکنید چقدر طول بکشد تا روزی که در تابلوی پخش برنامهها روی سایت رادیو زمانه بخوانیم: مقدمه و اعلام برنامه ـ از استودیوی تهران . . . با «جُنگ صدا» از عاشورا تا جشنواره فیلم گوتنبرگصحنهپردازیهایی که بهخصوص شاعران ایرانی از وقایع مذهبی ـ تاریخیای چون عاشورا، در اشعار خود نشان دادهاند، در نوع خود بینظیر و در اندازۀ خود بیسابقه است. انجمن "واو" بهترين رمان متفاوت ۸۴ را معرفی کردهيئت داوران انجمن مطالعات آثار داستانی متفاوت (واو) پس از اهداء لوح تقدير به شهريار وقفیپور به خاطر رمان «کتاب اعتياد»، تنديس بهترين رمان متفاوت سال را به نویسنده رمان «به گزارش اداره هواشناسی فردا اين خورشيد لعنتی» اهدا کرد. شب شاعر فلسطینی در مجله بخارامحمود درویش، شاعر معاصر فلسطینی، که مجله بخارا بزرگداشت او را برگزار کرد، چند سال عضو كمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین بود. او رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی و بنیانگذار یكی از مهمترین فصلنامههای ادبی جهان عرب به نام "الكرمل" است. درویش همراه با ژاك دریدا و پییر بوردیوگر "پارلمان بینالمللی نویسندگان" را تأسیس كردند. طِلِسم، هنر سنتی ایراندر جریان پژوهش مردمشناسی و پیوند آن با هنر مردمی، بیگمان نوشتهها و نسخههای رواندرمانی و آیندهنگری که توسط عالمان علوم غریبه با ترکیب خطهای ویژه چون حرف و عدد و تصاویر عجیب نوشته و طرحاندازی شده، نقش اساسی دارد. کتاب «طلسم»، نوشته پرویز تناولی، با هدف معرفی بخش مهم هنرهای تصویریِ ایران و دستیابی به فرهنگی که از میان رفته، تنظیم و تهیه شدهاست. Talisman, Iran’s Traditional Art با «فروغ» در ساحل دریای مدیترانهاین شکل و شیوۀ زندگی و برخورد اما، ظاهری بود که دیگران از «فروغ» میدیدند و یا او خود به دیگران نشان میداد. با خواندن یادداشتهای این سفر، با «فروغ» درد کشیده و عاجزی آشنا میشویم که لطافت روح و ظرافت احساس او، با رفتار هنجار شکن اجتماعی او، مصداق اصطلاح «پوست شیر و قلب پرنده» است. با «فروغ» بر فراز بیروت«فروغ» در این سن، آن «فروغ» سرایندۀ اشعار «تولدی دیگر» نیست. هنوز ـ حتی ـ یکی دو سالی مانده تا «دیوار» و «عصیان» را از او ببینیم، و هفت سالی تا انتشار «تولدی دیگر». اما، درست در همین سن و سال و سفر است، در همین شب گرم و تبدار بیروت است که یکی از زیباترین سرودههای او، «پنجره» در ذهنش نطفه میبندد. شعری که هفده سال بعد در مجموعۀ «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» بهچاپ میرسد و منتشر میشود مورخ لهستانی انقلاب ايران درگذشتريزارد كاپوسينسكی، نويسنده و روزنامهنگار لهستانی كه نامش بارها براي دريافت جايزه نوبل ادبيات مطرح شده بود، روز سهشنبه ۲۳ ژانويه، در سن ۷۴ سالگي درگذشت. او کسی است که کتاب «شاه يا زيادهروي در قدرت» را که درباره سقوط آخرين شاه ايران است، در سال ۱۹۸۰ و زماني كه در يكي از هتلهاي تهران اقامت داشت، نوشت. گفتوگو با محمد كشاورز، برندهی جايزهی منتقدين و نويسندگان مطبوعات نام گلشيری با گلههای ما خدشه دار نمیشودنام محمد كشاورز چند روز پيش از آنكه جايزهي منتقدين و نويسندگان مطبوعات را دريافت كند بر سر زبانها افتاد. او يكي از سه نويسنده برجستهاي بود كه به شدت از نتيجه جايزهي گلشيري انتقاد كرد. كشاورز انتخاب برگزيدگان جايزهي گلشيري را از ميان شاگردان اين نويسنده فقيد، به تقسيم آش نذري تشبيه كرده بود. تجزیهطلبی و نظامی گنجویاین پژوهش صرفاً سر آن دارد که "نظامی" را آنگونه که در آثارش متبلور شده نشان بدهد و نه آنگونه که اغراض سیاسی مایلند. تاریخ و ادبیات را از دعواهای سیاسی بیرون بگذارید. بدون دستکاری و جعل تاريخی در باره "نظامی" هم آموزش به زبان مادری ترکی در آذربایجانِ ما حقوق حقۀ مردمان این خطه است. اعترافات ِ اومبرتو اِکو به مناسبت هفتاد و پنجمین سالروز تولدش کابوسهای اومبرتو اِکو در 75 سالگیامروز، در سن و سالی بالاتر، رویاهای ترسآلود ِ دیگری عذابم میدهند. مثلن وقتی آمریکا هستم، خواب میبینم که به هواپیما نمیرسم. خودم را میبینم که در اتاق هتلی دارم با دستپاچگی چمدانم را میبندم. پرواز ساعت شش است، اما حالا ساعت دیگر پنج شده و من هنوز چمدانم را نبستهام. میدانم که مطمئنن دیر خواهم رسید. وقتی در اروپا سفر میکنم، این رویا کمی تغییر میکند. خواب میبینم که به قطار نمیرسم. فروغ فرخزاد: شاعر، فیلمساز و نقاشگاه در توصیف محیط ـ انگار که روی بوم نقاشی ـ تصویری را ترسیم میکند که بیشتر دیدنیست تا گفتاری و شنیداری. نمونهاش در همین بخش از خاطرات او، آنجا که هواپیما برای پرواز، از روی باند فرودگاه برمیخیزد. با فروغ فرخزاد در راه ایتالیااز تاثیرگذارترین صحنههای این بخش، یکی هم آنجاییست که «فروغ»، در آخرین ساعات قبل از پرواز، پسر خردسالش «کامیار» را که استثنا برای دیدار و بدرود نزد مادر آوردهاند، در آغوش میکشد، میبوسد و وداع میگوید. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|