خانه > انديشه زمانه > مقالات > همجنسگرایی؛ انحراف اخلاقی یا خلاف سلیقه برخی مردم؟ | |||
همجنسگرایی؛ انحراف اخلاقی یا خلاف سلیقه برخی مردم؟آرش نراقی(۵)تاکنون فرض ما بر این بود که مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه، این رفتارها را از آن حیث رماننده و نامطلوب میانگارند که معتقدند این رفتارها غیر اخلاقی است. از این رو کوشیدیم تا مهمترین استدلالهایی را که تاکنون در تقبیح اخلاقی اینگونه رفتارها مطرح شده، به اختصار بررسی کنیم. اما بسیار بعید است که مخالفت با رفتارهای همجنسگرایانه، و تقبیح آنها صرفاً ناشی از استدلالهای فلسفی - اخلاقیای باشد که کسانی نظیر افلاطون، تامس آکویناس، کانت و دیگران اقامه کردهاند. واقعیت این است که بسیاری از مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه از آن استدلالها بیخبرند، و مخالفت آنها بیشتر ناشی از آن است که بیش و پیش از هر چیز این رفتارها را «چندشآور» «مشمئزکننده» و حتی «نفرتانگیز» میدانند. یعنی بسیاری افراد، چیزی عمیقاً ناخوشایند و آزاردهنده در رفتارهای همجنسگرایانه مییابند و همین احساس ناخوشایند است که آنها را به مخالفت با آن گونه رفتارها بر میانگیزد. به بیان دیگر، آنها رفتارهای همجنسگرایانه را نوعی «انحراف» میدانند. در دهههای اخیر فیلسوفان اخلاق در مغرب زمین بحثهای زیادی دربارهی مفهوم «انحراف» و از جمله «انحراف جنسی» مطرح کردهاند. من در اینجا قصد ندارم درباره نظریههای مختلفی که در این باره مطرح شده، بحث کنم. صرفاً مایلم بر مبنای یکی از این نظریات وضعیت رفتارهای همجنسگرایانه را بکاوم. «انحراف جنسی» در واقع «انحراف از وضع طبیعی» است. غالب نظریههایی که درباره ماهیت «انحراف جنسی» مطرح شده، وضع طبیعی را به معنایی بیولوژیک تعبیر میکند. برای مثال، سارا رودیک در این باره مینویسد: «مبنای تقسیمبندی رفتارهای جنسی به طبیعی یا غیر طبیعی این است: رفتارهای نوع اول در خدمت نقش یا کارکرد بیولوژیکی و تکاملی عمل جنسی (یعنی تولید مثل) است یا میتواند در خدمت آن باشد. تمایل جنسی «طبیعی» معطوف به افرادی از جنس مخالف (و خصوصاً اندامهای جنسی آنها) است. «غایت» تمایل جنسی طبیعی - یعنی عملی که «به طور طبیعی» آن تمایل را کامل میکند - دخول اندامهای جنسی است. رفتارهای جنسی انحرافی (از آن الگو) منحرف است...»1 اما در بحث درباره «انحراف جنسی» مفهوم «طبیعی بودن» را نباید صرفاً به معنای بیولوژیک آن تلقی کرد. در اینجا «طبیعی بودن» وجهی فرهنگی نیز دارد. البته این درست است که رفتارهای جنسی انحرافآمیز خلاف (دست کم) مهمترین کارکرد یا نقش بیولوژیک اندامهای جنسی (یعنی تولید مثل) است، اما بسیاری از رفتارهای جنسی واجد این ویژگی است و انحراف به شمار نمیآید (برای مثال، میتوان به بسیاری ازانواع مناسبات جنسی غیر همجنسگرایانه اشاره کرد که به قصد تولید مثل انجام نمیشوند ولذا به این معنا «غیر طبیعی»اند؛ ولی عموماً انحراف جنسی به شمار نمیروند.) در واقع آن دسته از امور «غیر طبیعی» که با پارهای از هنجارها، ارزشها، یا غایات مطلوب جامعه تزاحم و تعارض دارد، انحراف به شمار میرود. از همین روست که «منحرف بودن» بار ارزشی منفی دارد. اما در اینجا نکته مهم این است که رفتارهای انحرافآمیز (از آن حیث که انحرافآمیز است) خلاف ارزشهای «اخلاقی» نیست؛ بیشتر خلاف ارزشهای «زیباشناسانه» جامعه است. توجه کنید که ما در اینجا درباره جرایم جنسی انحرافآمیز سخن نمیگوییم. چه بسا پارهای از رفتارهای جنسی انحرافآمیز نهایتاً به هتک حقوق و کرامت انسانهای دیگر، یا نقض قوانین مدنی بینجامد و از این حیث، در خور نکوهش اخلاقی و مجازات اجتماعی و قانونی باشد؛ ولی در این صورت آنچه آنها را اخلاقاً در خور نکوهش و قانوناً در خور مجازات میکند، «انحرافآمیز» بودن آن رفتارها نیست؛ پیامدهای ناپسند و ناگوار آنهاست. پس در اینجا موضوع توجه ما رفتارهای جنسی انحرافآمیز است، نه جرایم جنسی انحرافآمیز. بنابراین، مطابق آنچه گذشت، رفتارهای انحرافآمیز رفتارهایی خلاف طبع و ذوق عمومی است. بسیاری از مردم خوردن گوشت مار یا قورباغه را چندشآور میدانند. خوردن گوشت قورباغه خلاف ارزشهای اخلاقی نیست؛ اما خلاف ذوق و طبع بسیاری از مردم است. ذوق و سلیقه افراد درباره نوع غذا، نوع معاشران، نوع مناسبات جنسی و امثال آن، با احساساتی بسیار عمیق پیوسته است که در غالب موارد با احساسات اخلاقی اشتباه میشود. بنابراین، چه بسا امری به لحاظ اخلاقی نکوهیده نباشد؛ اما ذوق و طبع عمومی آن را بر نتابد و آن را نوعی انحراف به شمار آورد و نسبت به آن احساس اشمئزاز کند. به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایلی که رفتارهای انحرافآمیز برای افراد یک جامعه خاص چندشآور و مشمئزکننده است، این است که آنها نمیتوانند بفهمند چرا کسی باید طالب چنان رفتارهایی باشد. مردم عموماً نمیتوانند با افراد منحرف احساس همدلی کنند و حتی برای لحظاتی کوتاه خود را به جای آنها تصور نمایند. مردم یک قاتل را بسی بهتر از یک فرد منحرف میفهمند. بسیاری از مردم قتل فرد بیگناه را به هیچ وجه خوش نمیدارند؛ اما دست کم میتوانند آن را بفهمند. زیرا همه ما گاهی تجربه نفرت ورزیدن نسبت به دیگری را آزمودهایم و حتی چه بسا مرگ کسی را آرزو کردهایم. اما شمار بسیار اندکی از ما در میانه معاشقه با محبوب خود یکباره عمیقاً احساس کردهایم که میخواهیم او را با پلیدی بیالاییم تا به اوج لذت جنسی برسیم. ما نمیتوانیم با چنین فردی احساس همدلی کنیم و نمیتوانیم حتی برای مدتی کوتاه خود را به جای او تصور نماییم. اما آیا رفتارهای همجنسگرایانه به این معنا نوعی «انحراف» است؟ به نظر میرسد که پاسخ این پرسش بیش از هر چیز، امری تجربی باشد. یعنی باید ببینیم مردم جامعه در واقع نسبت به رفتارهای همجنسگرایانه چه احساسی دارند. آیا ایشان میتوانند با این نوع رفتارها نوعی ارتباط تفهمی برقرار کنند و همجنسگرایان را بفهمند؟ (البته لازمهی این «فهمیدن» به هیچوجه آن نیست که فرد خود چنان تمایلاتی داشته باشد یا اساساً مایل باشد که به چنان رفتارهایی مبادرت ورزد.) به نظر میرسد که بسیاری افراد، اعم از همجنسگرا و غیر همجنسگرا، میتوانند چنان کنند و بسیاری افراد هم از انجام آن کار کاملاً ناتوان هستند. بنابراین به نظر میرسد که مطابق این تحلیل، باید پذیرفت که رفتارهای همجنسگرایانه در پارهای جوامع از جمله رفتارهای انحرافآمیز به شمار میروند و در پارهای جوامع دیگر نه. یعنی منحرف دانستن یا ندانستن رفتارهای همجنسگرایانه از یک جامعه به جامعهی دیگر فرق میکند. اما در اینجا باید به چند نکته مهم توجه کرد: ثانیاً از آنچه گذشت، برنمیآید که ذهنیت مردم را درباره موضوعاتی نظیر همجنسگرایی نمیتوان یا نمیباید تغییر داد؛ یا فرهیختگان و معلمان اخلاق جامعه در تصحیح تلقی عمومی هیچگونه مسوولیتی ندارند. ثالثاً حتی اگر رفتارهای همجنسگرایانه را به معنای یادشده مصداق انحراف بدانیم، باز هم رفتارهای خشونتآمیز، نفرتآلود، یا تحقیرکننده نسبت به اقلیتهای جنسی توجیه اخلاقی قابل قبولی نخواهد داشت. رابعاً مردم حق دارند حد و نوع مناسبات خود را با دیگران بر مبنای پسند و ناپسند، ذوق خود سامان بخشند. اما اخلاقاً حق ندارند به بهانه پسند و ناپسند ذوق خود، حرمت و کرامت انسانی کسانی را که خوش نمیدارند، زیر پا نهند و به حقوق بنیادین ایشان تعرض نمایند. (۶)اگر نتایج بحث و بررسیهای این نوشتار درست باشد، در آن صورت لاجرم باید بپذیریم که مهمترین استدلالهایی که در تقبیح اخلاقی رفتارهای همجنسگرایانه مطرح شده، از استحکام کافی برخوردار نیست. به بیان دیگر، این ادعا که رفتارهای همجنسگرایانه اخلاقاً ناروا و در خور نکوهش است، بنیان عقلی استواری ندارد. البته چه بسا بسیاری افراد رفتارهای همجنسگرایانه را با ذوق و طبع خود سازگار نیابند و لذا آن را پدیدهای ناخوشایند و مشمئزکننده بیابند، اما این امر به هیچ وجه خشونتورزی و تعرض به حقوق اخلاقی و اجتماعی اقلیتهای جنسی را توجیه نمیکند. دینورزان خردپیشه هم لاجرم باید نتایج بحث و فحصهای عقلی درباره این قبیل موضوعات را جدی تلقی کنند. به نظر میرسد که مسأله شأن اخلاقی و حقوق اجتماعی و انسانی اقلیتهای جنسی از جمله مسایلی است که جهان جدید در برابر اندیشمندان مسلمان قرار داده و از ایشان پاسخی انسانی و خردپسند میطلبد. چه بسا تجربهای که مسلمانان در مورد مساله زنان و اقلیتهای دینی از سر میگذرانند، در مورد مساله اقلیتهای جنسی نیز درسهای نکتهآموزی در بر داشته باشد. Sara Ruddick, "Better Sex". In R. Baker and F. Elliston (eds) Philosophy and Sex. Buffalo, N.Y. : Prometheus Books, p.91 بخشهای پیشین • اخلاقی و غیراخلاقی، طبیعی و غیرطبیعی • جنسیت، مخاطره و رمزآلودگی |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جالب است موضوع را به عنوان یک بیماری بررسی کنید ضمنا اگر بعضی اعمال جنسی تبدیل به ازدیاد نسل نمیشود ولی هورمونهای بدن دو طرف را تنظیم میکند . و به همین دلیل است که ما میگوئیم در تماس جنسی محدودیتهائی وجود دارد که باید رعایت شود اگر مرد در تماس جنسی تولید مثل را فقط مد نظر قرار دهد پس باید هر مرد چندین زن داشته باشد تا طبیعی بودن آنرا رعایت کرد اگر شما چند زنه بودن را توصیه میکنید و خواهان ارتباط آزاد جنسی هستید خوب دیگر برگردیم به ماقبل تاریخ تا چند همسری را تبدیل به قانون بکنیم
-- فرهاد- فریاد ، Jul 19, 2008به همین دلائل است که انسان باید در ارتباطات جنسی خود محدودیتهائی را قائل شود مثل ازدواج با محارم مثل چند همسری مثل هم جنس گرائی یا ...
شما بحث را به دایره ی فرهنگ و اخلاق میکشانید که همگی نسبی هستند و در هر دوره ای با دوره ی دیگر اجتماعی متفاوت است مثل عدالت یا حقوق بشر تا دیروز در آتش سوزاندن جادوگر عین عدالت بود ولی الان عین جنایت . ÷س با مخلوط کردن مباحث نتیجه گیری انحرافی نکنید . تا چند سال پیش ازدواج خویشاوندی مرسوم بود و کسی آزمایش خون و ژنتیک هم نمیداد ولی اکنون این ازدواج ها هم به دلیل مسائل ژنتیکی محدود شده است و برای هم جنس گرائی هم از زاویه ی یک بیماری بررسی میشود و محدود کردن آن نه به دلیل استبداد جنسی و یا عدم رعایت حقوق بشر است به این دلیل است که همجنس گرائی نوعی بیماری ای ست که ناشی از اختلالات روانی هورمونی و فیزیکی افراد است نه طبیعت ذاتی انسان . محدودیت هم به این دلیل صورت میگیرد که مانند سایر محدودیتهای جنسی ست . موضوع نه انحراف اخلاقی ست نه انحراف جنسی و نه ....
اشتباه را هر طور توجیه کنیم اشتباه است
-- بدون نام ، Jul 20, 2008انسان در ضمیر و فطرت خود با این بیماری و انحراف مشکل دارد در اعتقادات مذهبی نیز با رجوع به کتب مذهبی به شدت این عمل تقبیح شده است
شاید روزی بخواهیم قتل و نابودی یا خودکشی را هم نوعی بیماری خوانده و از آن نیز دفاع کنیم و توجیه کنیم
اشتباه اشتباه است حتی اگر تمام دنیا آن را توجیه کنند
داستان لوط و قومش همیشه با عذاب دردناک مطرح میشود چطور به این سادگی موضوع را توجیه می کنید
تمایلات جنسی انسان چنان با کل شخصیت او در آمیخته که صحبت از تمایلات جنسی به عنوان پدیده ای مستقل در واقع غیر ممکن است. گرایش جنسی انسانها به سه قسم ناهمجنس گرا-همجنس گرا و دو جنس گرا است و هیچ کدام اختلال یا بیماری نیست. در سال 1980 همجنس گرایی از کتاب تشخیص بیماریهای روانی انجمن روانپزشکی آمریکا حذف شد. و اعلام گردید گرایش جنسی به تنهایی یک اختلال محسوب نمی شود و همجنس گرایی سبک دیگری از زندگی است و یک اختلال بیمارگونه نمی باشد. در حقیقت به نظر نمی رسد مساله اصلی وجود همجنس گرایی باشد بلکه مسئله اصلی ابراز آن است.
-- آرین ، Jul 20, 2008لطفا کتابهای آلفرد کینزی-داوید هاف کینز - مسترز و جانسون - DSM4 را در این رابطه مطالعه بفرمایید.
همانطور که اعتیاد به سیگار و ... موجب از کارافتادن سلول های ویژه تولید هورمون های لذت و سرخوشی می شود همجنسگرایی نیز چنین عملکردی دارد. همانطوری که کشیدن سیگار نمیتواند مطلقا ممنوع باشد ولی این روزها شاهد محدودیت بیشتر آن هستیم و از طرفی تبلیغات آن بکلی برچیده شده است. امیدوارم تبلیغات غیر مستقیم همجنسگرایی کمتر شود. بخصوص در سایت زمانه.
-- mohsen ، Jul 20, 2008حالا بالاخره خوبه یا بده ؟!!!
-- بدون نام ، Jul 20, 2008استناد دو طرف به چیه ؟ اگه خوبه پس چرا بده ؟!
چقدر دوست دارم به دگر جنسگرایانی که گوشهای خود را گرفته اند و چشمهای خود را بر روی حقایق بسته اند بگویم لطفا آنها را باز کنید و مدام حرفهای خود را که حاکی از عدم درک
-- raha ، Jul 21, 2008موضوع است تکرار نکنید..کلمه "انسان" در این بخش از مطلب کاربر آقای فرهاد چه معنای هویتی دارد؟
((به همین دلائل است که "انسان" باید در ارتباطات جنسی خود محدودیتهائی را قائل شود مثل ازدواج با محارم مثل چند همسری مثل هم جنس گرائی یا ... ))
کاملا واضح و مشخص است که انسان مورد نظر ایشان در این مطلب بدون اینکه خودشان متوجه باشند یک انسان یا یک مرد دگر جنسگرا در نظر گرفته شده.. که توانایی گرفتن چند همسر یا زن را دارد.. توانایی ازدواج با محارم را دارد..توانایی سکس با یک مرد را دارد ولی بخاطر دین و مذهب و مسایل اخلاقی یا باب طبع نبودن و یا مسایل پزشکی که در این مورد حق با ایشان است(چون یک دگر جنسگرا هم نباید مخالف طبیعت روحی و جسمی خود مبادرت به عمل همجنسبازی نماید) نکته مهم و اساسی در همینجاست.. مسیله بزرگ ما اینست که به مردم بفهمانیم که ما یک دگر جنسگرا نیستیم.. لطفا تواناییها
و تمایلات خودتان را با ما یکسان پنداری نکنید..آقای فرهاد انسان مورد نظر شما یک انسان دگر جنسگراست
که به حق نباید همجنس بازی کند ولی توجه کنید توجه کنید که گونه و جنس احساسات و تمایلات روحی قلبی و جسمی ما با شما فرق می کند ویکسان نیست..برای ما سکس با همجنس همانقدر لذت بخش است که این عمل با جنس مخالف برای شما..
به تنوع شگرف موجودات و مخلوقات نگاه کنید.. ما هم دسته ای از انسانها هستیم
که تمایلات روحی و جنسیمان با شما متفاوت است(خداوند زوجهایی آفریده که شما از وجود آنها آگاه نیستید..سوره یس..آیه 25) آیا پذیرش این تفاوت اینقدر مشکل است؟! ما انسانهای بدی نیستیم..دروغ نمی گوییم..
از ارتباط جنسی با اعضای
خانواده مان متنفریم
..مهربانیم.. بخاطر کسی که دوستش داریم تا نا کجا آباد می رویم..صادقیم..
مساله ما این نیست که جلوی خودمان را بگیریم تا همجنسگرا نباشیم چون شما خوشتان نمی آید..برای ما موضوع همانقدر حیاتی جدی و واقعی و طبیعیست است که برای شما.. مثل هنگامی که شماعاشق دختر همسایه می شویدوجدی بودن آنرا حس می کنید..در ضمن با خواندن کامنتهای مختلف راجع به موضوع همجنسگرایی متوجه شده ام که بعضی از کاربران یا دچار بد فهمی موضوع شده اند یا به نظر مرسد می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند..مثلا می گویند حالا که شما می گویید همجنسگرایی مجاز باشد پس چند همسری
ازدواج و زنا با محارم..وو خیلی چیز های دیگرهم مجاز باشد.. در حالیکه جنس و بحث همجنسگرایی از جنس و مقوله دیگریست.. ما در اینجا بر سر فهم و پذیرش
یک هویت انسانی(همجنسگرایی) وقبول و پذیرش این حقوق بحث می کنیم..خلط مبحث فوق با مباحث بی ربط به آن مثل چند همسری به آن می ماند که
مثلا در وسط بحث مربوط به حقوق بشر یک بحث نا مربوط را پیش بکشیم و بگوییم که خوب به این ترتیب باید قاتلان و جانیان را به خاطر حقوق بشر مشمول مجازات قرار ندهیم!
خوردن گوشت سگ به عنوان غذابرای مردم چین و کره بسیار لذت بخش است در حالیکه برای مردم ایران.. خاور میانه و غربیها چندش آور
-- raha ، Jul 21, 2008و نفرت انگیز است.. چگونه می توانید این مسیله را توجیه کنید که چطور دستگاه گوارش
و ذایقه یک فرد چینی در درون خودگوشت سگ را لذیذ و مطبوع در
می یابد اما ذایقه یک ایرانی یا غربی آنرا چندش آور احساس می کند؟.. خوبی و بدی.. اخلاقی بودن یا غیر اخلاقی بودن هر موضوع و مسیله ای را انسانهای هر منطقه ای از جهان متناسب با فرهنگ ذایقه نژاد دین و مذهب خود تعیین می کنند
داشتن چند همسر در کشورهای اسلامی از لحاظ اخلاقی آنان ناپسند نیست
در حالیکه همین موضوع در کشورهای غربی نا پسند و غیر اخلاقی شمرده میشود
اجبار انسانها و افراد یک جامعه برای پوشیدن لباسهای مورد نظر یک حکومت در نظر آن حکومت غیر اخلاقی نیست ولی از دید
عرف بین الملل این اجبار غیر منطقی و غیراخلاقیست/ این بشدت درست است که ذات یک انسان در درون خود به طور طبیعی از همجنسگرایی بیزار است ولی انسان مذکور یک انسان به معنای عام کلمه نیست بلکه یک انسان دگر جنسگراست..
طبع او با همجنسگرایی نا موافق است و کاملا هم در این مورد حق داردولی این انسان دگر جنسگرا حق ندارد
با ملاکها و معیارهای اخلاقی
و ذهنی خود( دگر جنسگرایی) به تحلیل قضاوت و نتیجه گیری دلخواه خود در مورد همجنسگرایان بپردازد..واز آنها بخواهد چیزی باشند که نیستند.. درست مانند آن که یک مرد
توقع داشته باشدیک زن
دنیای زنانه خود را رها کند و مردانه بیاندیشد و مردانه رفتار
کند