مخاطرات نگاه تاریخی به تشیع
مهدی خلجی
روی جلد کتاب
انتشار ترجمهی فارسی کتابِ «مکتب در فرایند تکامل» نوشتهی حسین مدرسی طباطبایی با مجوز وزارت ارشاد دولتی که دریافتی آخرالزمانی از امام دوازدهم شیعیان دارد، بیشتر به طنز میماند. بیهوده نیست که دیری از انتشار آن نگذشته، مجادلات فراوانی را در حوزهی علمیه برانگیخت و نهادها و رسانههای نزدیک به حکومت مذهبی در ایران واکنشی قابل پیشبینی به آن نشان دادند. روزنامه جمهوری اسلامی در شماره روز یکشنبه یازدهم آذرماه نویسندهی کتاب را «روحانی فاسد»ی خواند که با «فریبکاری شیادانه» در نوشتهی خود کوشیده است «اصل وجود امام زمان علیه السلام را مبهم بنمایاند».
«مکتب در فرایند تکامل»
کتابِ «مکتب در فرایند تکامل» با عنوان فرعیِ «نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین»، ترجمهی کتاب «بحران و تثبیت در دورهی تکوینی اسلام شیعی؛ ابوجعفر ابن قبهی رازی و سهم او در اندیشهی شیعیِ امامی»، است که در سال 1993 از سوی انتشارات داروین در شهر پرینستون منتشر شد. ظاهراً هاشم ایزدپناه به زودی کتاب را در همان سالها به فارسی ترجمه کرد و نسخههای کپیشدهی آن حتا در شهر قم دست به دست میگشت. اما با مجوز وزارت ارشاد، کتاب حدود دو ماه پیش به طور عمومی و رسمی منتشر شد و در صدر جدول کتابهای پرفروش قرار گرفت.
سعید بهمنپور، روحانی نزدیک به بیت رهبر جمهوری اسلامی در مصاحبهای با ويژهنامهی دین و مدرنیته، از نخستین کسانی بود که به این کتاب اشاره کرد و دیدگاههای محسن کدیور را زیر تأثیر آن دانست. از نظر آقای بهمنپور روشِ به کار رفته در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» در ادامهی سنت شرقشناسانی چون ایگناز گلدزیهر و ژوزف شاخت است. از نگاه این روحانی، شاخت در کتاب «مقدمهای بر فقه اسلامی» میکوشد که ثابت کند «فقه اسلامی در یک فرایند تاریخی درست شده و اصلاً حقیقتی ندارد.»
نویسندهی کتاب، حسین مدرسی طباطبایی، دانشآموختهی حوزهی علمیهی قم است. وی که دارای اجازهی اجتهاد است، پیش از انقلاب یکی از شاگردان مرتضی مطهری بود و به توصیهی او راهی آکسفورد شد و در زمینه فقه اسلامی با رسالهی «خراج در فقه اسلامی» (نشریافته در 1983 در لندن) دکترا گرفت. وی با نوشتن کتابهایی چون «درآمدی بر فقه شیعی» (1984، لندن)، «بحران و تثبیت در دورهی تکوینی اسلام شیعی» (1993، پرینستون) و نیز «سنت و بقا؛ بررسی کتابشناختی ادبیات شیعهی اولیه» به یکی از برجستهترین پژوهشگران سنت شیعی در جهان بدل شد. وی که امسال در دانشگاه هاروارد استاد میهمان است، پژوهشگر ارشد مدرسهی امور روابط عمومی و بین الملل و نیز استاد مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون در آمریکاست.
در زبان فارسی از حسین مدرسی از جمله کتابی در دو جلد با عنوان «زمین در فقه اسلامی» در سال 1362 نشریافته است.
نگاه تاریخی رویاروی نگرش الاهیاتی
کتاب «مکتب در فرایند تکامل»، تبیینی تاریخی از زمینهی پیدایش مذهب تشیع به دست میدهد که آشکارا رویاروی نگرش کلامی و عقیدتی به آن میایستد. در نگرش الاهیاتی به تشیع، مذهب شیعه از آغاز همین گونه بوده که امروز هست و آن صورتی از مذهب که مفسران رسمی آن ترویج و تبلیغ میکنند تنها شکلِ «راستین» و «حقیقی» آن است. در نگرش عقیدتی، دادههای تاریخی در پرتو اعتقاد تفسیر میشوند و آن بخشهایی از روایتهای تاریخی که با اعتقاد جاافتادهی امروزی سازگار نیستند، کنار زده و حذف میشوند.
در نگرش اعتقادی، چیزی به نامِ تحول و تطور عقیدهها و اندیشهها وجود ندارند و عقیدهها همانگونه که امروز هستند، زاده شدهاند. تبارشناسی اندیشهها و کاوش دربارهی زمینههای تاریخی پیدایش عقیدهها، در نگرش عقیدتی معنا ندارد و تاریخ سطحِ صاف و بیخش و بیشکاف و رشتهای پیوسته، بیهیچ گسستگی و ناهمبستگی، فرانموده میشود.
ولی در نگاهِ تاریخی، همهی اندیشهها تاریخمندند. هیچ کدام به صورتی که امروزه وجود داشتهاند، در گذشته نبودهاند و همه چیز همواره در درون چارچوبی انسانی، و محدودیتهایی تاریخی پدیدآمده و تغییر شکل داده است. در نگاهِ تاریخی، تاریخ، پر از شکاف و گسست و ناهمواری و پسروی و پیشروی است و زمین تاریخ، سنگلاخیتر از آن است که به عقیدهای مجال دهد فراتر از شرایط و امکانات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بایستد و از هیچ امری ورای خود اثر نپذیرد.
کاربرد روش تاریخی در فهم تشیع
مدرسی طباطبایی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» روشی را برای تحلیل دورهی تکوین تشیع در پیش میگیرد که یکسره در سنت و فرهنگ مسلط شیعی غایب است. مفسران رسمی و متألهان و متکلمان شیعه دغدغهی تاریخ را ندارند و عقیدهها را تاریخمند نمیبینند؛ بلکه به تاریخ عقیدهمندانه نظر میکنند. برای آنان، تاریخ ابزاری برای اثبات اعتقادات رسمی و راستکیشانه است.
در این نگرش، حتا ثقه و عادل بودن راویان حدیث نیز با اعتقاد اثبات میشود؛ اگر راوی حدیثی اعتقاد به تشیع نداشته باشد، راستگو بودن آن در درجه دوم اهمیت است. آن چیزی از روایتهای تاریخی برگرفتنی و پذیرفتنی است که در خدمت اثبات مدعیات اعتقادی باشد و گرنه باید دور ریخته یا «توجیه» شود. مثلاً اگر روایتهای فراوانی شاهد آن باشند که شیعیان دوران اولیه مقامی مانند عصمت برای امامان خود قائل نبودند و با آنان مانند رهبری سیاسی برخورد میکردند، از نظر متکلمان و مفسران رسمی شیعه مقبول نیست؛ زیرا عصمت به نظریهای مناقشهناپذیر دربارهی امامان بدل شده که هیچ چون و چرایی در آن روا نیست. یا اگر روایتهای پرشماری نشان دهند که اغلب شیعیان تا سده ششم هجری قرآن موجود، مصحف عثمان، را تحریفشده میدانستند و به قرآنی شیعی باور داشتند، برای مفسران راستکیش امروز شیعی پذیرفتنی نیست، زیرا نظریهی عدم تحریف قرآن امروزه به گفتاری چیره و مسلط بدل شده است.
تاریخینگری، نگاهی است که تقریباً با ریشه داشتن در اندیشهی دوران روشنگری، از آغاز سدهی بیستم به روشی ناگزیر در تاریخنگاری مقولهها و ایدههای علوم انسانی و اجتماعی بدل شد و رفته رفته در منظومهی فکری علوم انسانی مدرن مشروعیتِ فراوان یافت. به ويژه مکتب تاریخنگاریِ «آنال»، در تبیین روششناختی تاریخنگاریِ نوین، سهمی چشمگیر گزارد.
امامت؛ تبیینی تاریخی
تا کنون تفسیر معنا و مبنای امامت شیعی، بیشتر از نگاه اعتقادی و به دست مفسران رسمی و متألهان شیعی صورت گرفته است. کتاب «مکتب در فرایند تکامل» از معدود کتابهایی است که به دست عالمی شیعی، اما با تربیتی مدرن در تاریخنگاری نوشته شده است.
مدرسی طباطبایی در این کتاب شرح میدهد که تصور شیعیان از امام و مقام او در آغاز چگونه بود و بعدها، طی قرون نخستین اسلام و زیر تأثیر شرایط دگرگونشوندهی تاریخی، چهسان تحولاتی را از سر گذراند. عقیدهی امامت در آغاز آن شکل و شمایلی را که امروزه داراست، نداشته است.
برای شیعیان نخستین، امام کسی بود که تدبیر امر دین و دنیا در دست او بود. با این همه، علی ابن ابیطالب، امام نخستین شیعیان تنها پس از حدود بیست و پنج سال توانست قدرت سیاسی را به دست گیرد. همچنین، حسین ابن علی، امام سوم شیعیان، در جنگ با یزید، خلیفهی اموی کشته شد.
مدرسی در کتاب خود توضیح میدهد که شیعیان باور داشتند کسی سرانجام قیام خواهد کرد و داد و خونِ حسین را خواهد خواست و حکومت را به امامِ شیعی بازخواهد گرداند. روایتهای تاریخی بسیاری هست که شیعیان از باقر و صادق، امامان پنجم و ششم شیعیان، میخواستند قیام کنند، اما آنان نپذیرفتند و صلاح را در قیام ندیدند، اما وعده دادند که «قائم» خواهد آمد. امام صادق، شیعیان را از هرگونه فعالیت سیاسی پرهیز داد و از آنان خواست برای تشیع تبلیغ نکنند و نیروی تازه نگیرند و تصریح کرد که وی «قائم» نیست.
سرباززدنِ به ويژه امام صادق از قیام، بسیاری شیعیان را سرخورده و مأیوس کرد. در برخی روایتها، امام وعده داد که «قائم» پانزده روز پس از قتل محمد بن عبدالله النفس الزکیه، ظهور خواهد کرد. این و دستهای دیگر از روایتها نشان میدهند که انتظار ظهور «قائم» برای شیعیان امری موکول به آیندهای نامعلوم نبوده و شیعیان توقع داشتند «قائم» در عصر آنان بر حاکمان عباسی شورش کند و قدرت سیاسی را به دست امام بدهد. همچنین، شیعیان در زمان امام باقر و صادق، تصوری از دوازده امام نداشتند. مدرسی طباطبایی با بررسیدن روایتهای تاریخی نشان میدهد که عقیده به دوازده امام یا تشیع اثنی عشری، باوری بود که خرده خرده و در پی تحولات تاریخی پدید آمد.
عصمت امام و مبالغهگرانِ شیعه
در باب عصمت امام، طباطبایی تبیین میکند که این نظریه، در اصل، ابداع هشام ابن حکم بود برای حفظ امامان از بدبینیهای مفرط و روبهگسترش شیعیان دربارهی آنان. بسیاری از بزرگان شیعه نسبت به امام باقر و امام صادق گمان بد میبرند و تصور میکردند که آنان وظیفهی سیاسی مقام امامت را به درستی انجام نمیدهند و سکوت و سلامت را بر قیام و شورش برگزیدهاند.
در همین دوران، جماعتی اندک از شیعیان تصوری مبالغهآمیز را از امام پرورش میدهند که بر پایهی آن، امام دارای مراتب و مقاماتی مابعدطبیعی است. این جماعت که بعدها «غلاة» یا مبالغهکنندگان نام گرفتند در پی آن بودند که با تأکید بر مرتبت هستیشناختی امام، جنبهی سیاسی وی را در پرده و سایه اندازند. شیعیان میپرسیدند اگر امام قیام نکند پس چه سودی در مقام امامت است؟ غالیان پاسخ میدادند امام واسطهی فیض الاهی و سبب آفرینش و بقای موجودات است و «اگر امام نباشد، زمین مردمان خود را فرومیگیرد.»
بخش عمدهای از کتاب در شرح شرایط تاریخی پیدایش عقاید مبالغهگران شیعی یا گرایش غلو در میان شیعه است. انتخاب کودک هفت ساله به عنوان امام، (امام جواد)، بدون رواج نظریهای مابعدطبیعی درباره امام ممکن نبوده است. در این نظریه که مقام امامت به الوهیت برکشیده میشود، امام فردی غیرعادی است که مانند مسیح در گهوارهی خود سخن میگوید و رشد فیزیکی غیرمتعارف دارد و هر ماه به اندازهی یک سال بزرگ میشود و قد میکشد؛ مقامی که هرگز پیامبر اسلام برای خود قائل نبود و خود را بشری مانند دیگران میدانست.
مدرسی طباطبایی روشنگری تاریخی بهسامانی آورده است دربارهی تردیدهایی که شیعیان نسبت به قابلیت کودک امام رضا برای به عهده گرفتن مقام امامت داشتهاند. شیعیان بسیاری باور داشتند که امام دانش دین را میآموزد و در نتیجه میپرسیدند که کودک خردسالی که هنوز به مقام «تفقه» و «اجتهاد» در دین نائل نیامده، چگونه میتواند فرقهای را رهبری کند.
پیدایش تشکیلات مالی امام
کتاب «مکتب در فرایند تکامل» شرح میدهد که امام باقر و صادق گرفتن مالیات دینی یا خمس را جایز نمیدانستند و اخذ آن را حق انحصاری «قائم» میانگاشتند. اما امام هفتم، کاظم، نهاد «نیابت» را بنیاد گذارد و سرانجام امام نهم، جواد، شبکهای از نایبان و کارگزاران را تشکیل داد که به نیابت از امام خمس شیعیان را گردآوری کنند. دفتر مالی امام نقش مهمی در گسترش قدرت وی ایفا کرد، اما پرسشهای فراوانی را دربارهی حق امام در اخذ خمس در میان شیعیان برانگیخت. بر پایهی متون تاریخی، نایبان امام دهم، هادی، به امام گزارش دادند که در برابر تردیدها و پرسشهای فراوانی دربارهی حق اخذ خمس قرار دارند، تا آنجا که شیعیان زیدی امام هادی را متهم کردند که در هر شهری، کارگزاری تعیین کرده تا خمس را گردآوری کند و «پولها را برای خود صرف میکند به جای آنکه به نیازمندان ببخشد.»
در دوران امام یازدهم، عسکری، بود که تأکید بر حق امام در اخذ خمس پررنگتر شد و امام عسکری خودداری از پرداخت خمس به نایبان خود را برابر با کفر اعلام کرد. با این همه، فساد مالی در میان کارگزاران بالا گرفت. بسیاری از آنان، پول خمس را برای امامان نمیفرستادند و در نتیجه امام شماری از آنان را که پیشتر معتمد و نزدیک به وی بودند، عزل کرد و خارج از مذهب تشیع دانست.
بحران شیعه و ظهور مهدی
برآمد این شرایط، گواه بحران فزایندهای در میان جماعت شیعه بود. بحران از زمانی بالا گرفت که معلوم شد امام یازدهم، با وجود داشتن زنان و کنیزان بسیار، فرزند پسر ندارد. برآورده نشدن انتظار شیعیان برای ظهور قائم و نگرانی آنان دربارهی آینده این فرقه، مسألهی نداشتن پسر و جانشین را برای امام یازدهم به مشکلی حیاتی بدل میکرد. بحرانی که از دوران امام صادق آغاز شده بود، موجب شد فرقههای شیعی تازهای مانند اسماعیلیه پدید آید و بسیاری از شیعیان نیز به مذهب اهل سنت و جماعت بگروند. خطر پراکندگی و انحلال پیروان امام عسکری را تهدید میکرد. در کتاب «مکتب در فرایند تکامل»، تصویر تاریخی شگفتانگیزی از رقابت فرزندان امامان بر سر قدرت به دست داده شده است.
عثمان بن سعید العمری، که نخست نایب مالی امام هادی و سپس سرپرست مالی امام حسن عسکری شد، نقش مهمی در رهبری فرقهی شیعه بازی کرد. عثمان بن سعید از جانب بسیاری شیعیان مظنون بود به اینکه دستگاهِ مالی امام را به سود خود اداره میکند و حتا نامههایی جعلی با خطاهای نحوی از سوی امامان برای پیروان آنان میفرستد. کتاب مدرسی طباطبایی نزاع میان وکیلان و نایبان مالی امامان را به تفصیل شرح میکند و نقش آنان را در تثبیت اعتقاد به امام و مقام وی بازمینماید.
امام یازدهم بدون برجای گذاشتن برادر یا پسری جهان را بدرود گفت. عثمان بن سعید در مقام مهمترین وکیل امام، بیدرنگ، اعلام کرد امام یازدهم، فرزند پسری داشته که در خفا به دنیا آمده است و هیچ کس او را ندیده و پیش از قیام وی نیز او را نخواهد دید. عثمان بن سعید به شغل خود در مقام رییس دیوان نیابت امام ادامه داد و همچنان به اخذ و گردآوری خمس پرداخت. عثمان بن سعید ادعا میکرد که تنها او به امام دسترسی دارد و از وی دستورالعملهای لازم را میگیرد؛ ادعایی که بسیاری از شیعیان با بدگمانی آن را میشنیدند. آن دسته از شیعیانی که بدین عقیده گرویدند، به نوشته مدرسی طباطبایی، هرگز گمان نمیبردند که دوران غیبت، بسیار طولانی خواهد شد؛ زیرا همواره این تصور القا شده بود که «قائم» به زودی میآید و بساط حکومت عباسیان را برمیچیند و به شیعیان قدرت میبخشد.
وجود تاریخی فرزند امام عسکری
در این دوران بود که تصور «مهدی» زاده شد؛ کسی که پیش از پایان جهان میآید و جهان پر ستم و ظلم را آکنده از عدل و داد خواهد کرد. «مهدی» انگارهای بود که از پیشترها وجود داشت، ولی هرگز کسی تصور پایان جهان را به دست فرزند پنهانزادهی امام یازدهم شیعیان نمیبرد. در این دوران اعلام شد که تنها چهار نایبِ خاص امکانِ دستیابی به فرزند امام عسکری را دارند و شیعیان باید تنها از طریق این چهار تن با وی ارتباط برقرار کنند. نایب چهارم، پیش از مرگ خود اعلام کرد که با رفتن وی از جهان دیگر، کسی امکان دیدار مستقیم امام دوازدهم را نخواهد داشت و دورهی «غیبت کبرا» آغاز خواهد شد؛ مفهومی که تا آن زمان برای شیعیان ناشنیده و ناآشنا بود.
در حالی که هیچ تاریخنگار کهن یا نوی در وجود تاریخی شخصیتهای اسلامی و در صدر آنان پیامبر اسلام، تردید نکرده است، وجود تاریخی فرزند امام حسن عسکری از آغاز در محل تردید و پرسش بوده است. نه زمان زایش، نه نام مادر، نه زمان فرورفتن در چاه، نه زمان ظهور، هیچ یک درباره فرزند امام یازدهم مورد اتفاق و معلوم نیست. در ادیبات حدیثی دربارهی امام زمان و ظهور وی، تشویشها و تناقضها آن قدر فراوان است که حتا مورخان دوران کلاسیک تاریخ اسلام مانند ابن خلکان، نیز بدان اشاره کردهاند. از درون روایتهای مربوط به مهدی و آخرالزمان، به دشواری میتوان تصویری منسجم و یکدست بیرون کشید.
مدرسی طباطبایی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» نشان میدهد که چگونه ضرورتهای سیاسی برای حفظ، بقا و تثبیتِ جماعت و فرقهی شیعی، مفاهیمی الاهیاتی را خلق کرد و پرورد؛ چگونه مفاهیمی مانند «مهدی» در بستر زمان زاده شدند و به نیازهای فرقهای مذهبی پاسخ گرفتند و نظامی از مقولههای عقیدتی و کلامی را به تدریج آفریدند.
حقیقت تاریخی و روایت تاریخی
تصویر متفاوتی که حسین مدرسی طباطبایی در کتاب خود از پیدایش تشیع در سه قرن نخستین اسلام پیش میگذارد، «حقیقتی تاریخی» نیست؛ حقیقتی در برابر حقیقتی که متلکمان و مفسران رسمی شیعه در میان میآورند. کارِ طباطبایی، در مقام تاریخنگار، تنها به دست دادن «روایتی تاریخی» است.
در الاهیات، گذشتهی یک مذهب، به شکل «حقیقتی تاریخی» فرانموده میشود؛ تصویر متألهان از گذشتهی تاریخی «حقیقت» کامل را درباره آن گذشته میگوید و به همین سبب است که چون و چرا کردن در آن تصویر به معنای مناقشهی در اصول مذهب است، نه وارد شدن در کاوش و چالشی تاریخنگارانه.
فرض بنیادی تاریخنگار نوین، اما این است که «حقیقتِ» هر رخداد یک بار با رخ دادن آن ظهور کرده و برای همیشه نایاب و دور از دسترس شده است. در مقام تاریخنگار، تنها میتوان روشی انتقادی را در برخورد با متنها و دادههای تاریخی پیش گرفت و روایتی منسجم و بهسامان از آن به دست داد. روایتی که تاریخنگار به دست میدهد، روایتی است از میانها روایتهای بالقوه بیشمار. تاریخنگارانِ دیگر میتوانند در میان آیند و با بررسی تازهی دادههای تاریخیِ در دسترس یا پس از دستیابی به دادههای تاریخی نویافته، روایتِ تاریخی دیگری پیش کشند. هر روایت تاریخی تازه، نقدی بر روایت تاریخی پیشین است و شستن و صیقل دادن روش تاریخنگاری. اما هرچه باشد نسبتی با نظام فکری الاهیاتی ندارد و هرگز نمیتواند مدعی فرانماییِ صادقانهی حقیقت قلمداد شود.
واکنش بنیادگرایان در ایران به این کتاب عجب نیست. تاریخینگری دشمن تعصب است. غور در تاریخ و تبار ایدهها و عقیدهها یعنی کشف محدودیتهای نظری و عملی آدمی و نیز اثرپذیری و اثرگذاری متقابل عقیده و شرایط تاریخی – سیاسی، اجتماعی و اقتصادی . بنیادگرایان دشمنان تاریخینگری هستند، زیرا عقیده را موجودی ماوراطبیعی و مجرد و منزه میپندارند و آن را ورای اثرپذیری از شرایط انسانی و تاریخی میشمرند. تقابل میان نگرش الاهیاتی و نگرش تاریخی، رویارویی بنیادینی است که در عمل، به دو نظام اجتماعی و سیاسی یکسر متفاوتِ خودکامه یا مداراگر میانجامد.
پانوشتها:
[1] مدرسی طباطبایی، حسین، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین، ترجمهی هاشم ایزدپناه، انتشارات کویر، تهران، 1386
Modarressi, Hossein, Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi’ite Islam, Abu Ja’far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shi’ite Thought, The Darwin Press INC. Princeton, New Jersey, 1993.
متن مصاحبه آنلاین در دسترس است:
http://eboard.ir/000031.php
برای کتابشناسی تقریباً جامعی از حسین مدرسی طباطبایی بنگرید به:
http://tazkereh.kateban.com/entry519.html
|
نظرهای خوانندگان
عالی بود. ممنون آقای خلجی.
-- رضا ، Dec 3, 2007با سلام.جناب خلجی! آیا نگاه یا روش تاریخی اساسا در برابر نگاه و زاویه ی الهیاتی قرار می گیرد؟این ها دوگانه سازی نیست؟نمی توان از نگاه ابزاری در برابر نگاه حقیقی سخن گفت؟سعی بالغ تابوشکنانی همچون فوکو در برابر این جزم اندیشی های مدرن نبود؟
-- علیرضا ، Dec 3, 2007http://rendane.blogfa.com/post-174.aspx
Keif kardam az in negahe jammea va elmi.masroor bashid!Reza
-- Reza ، Dec 4, 2007علیرضای عزیز؛ گویا کتاب جناب مدرسی برای اثبات روش تاریخی ی صرف است و ارزشمند بودن آن. درست است که با دید الهیاتی تناقضهایی را دارد اما هدف همین نمودار کردن دوگانهسازیهاست. جزم اندیشی هم که خودت میدانی اصطلاحیست که کسی زیر بارش نمیرود عزیز. حدیث همان ماست ترشیست که کسی زیربارش نمیرود.
-- سوشیانت ، Dec 4, 2007متن خوب و منسجمی بود. در شناخت کتاب به نظر خیلی خوب است. مرسی
-- صادق ، Dec 4, 2007خیلی جالب است که روزنامه جمهوری اسلامی چنین مطلبی در باره مدرسی طباطبائی چاپ کرده است. همین چند ماه پیش بود که این روزنامه مسجد جمکران را خرافات خواند که موجب حملات تندی در ایران به مدیر روزنامه شد و دامنه آن در انتشارات مذهبی خارج هم منعکس شد. در آن موقع مدرسی طباطبائی مطلبی به اسم خود به طرفداری از مدیر روزنامه روی چند سایت شیعه گذاشت و از او به عنوان "یکی از نخبگان طراز اول جهان شیعه" و " یک پرورده و دستاورد گرانبهای حوزه علمی قم در سالهای پیش از انقلاب که مایه اعتزاز آن مرکز بزرگ علمی است" یاد کرد و از این که "گروهی نادان با هوچیگری اجازه اظهار نظر در مسائل دست هشتم مانند مسجد جمکران و حدیث کساء به نخبگان علمی طراز اول خود نمیدهند" به شدت انتقاد کرد. همین حرفها را هم با حذف اشاره به مسجد جمکران و حدیث کساء باز در "مقدمه مولف بر چاپ ایران" در این کتاب گذاشته است. احتمالاً مدیر روزنامه از مطلب چاپ شده در روزنامه خود خبر نداشته است؟
-- احمد ، Dec 4, 2007والّا من این کتاب رو خوندم و هیچ همچی حرفهایی توش ندیدم. به نظر من نویسنده اش یه شیعه دو آتشه اس که میخواد لابلای یه بحث تاریخی بگه شیعه خیلی آزاداندیش و علمیه یعنی آدم می تونه هم عقلانی باشه و هم شیعه پر و پاقرص. همون حرف که مسیحیا هم میزنن. آدم کتابو که تموم میکنه خواهی نخواهی باور میکنه که شیعه نسخه آزادیگرای اسلامه . حالا چرا روزنومه ها سعی میکنن یه چیزائی رو به خوننده تلقین کنن که معنی این حرف کتاب اینه دیگه حتماً دلیلی داره که من نمیفهمم.
-- حسن ، Dec 4, 2007من ایران نیستم و نمیدانم در آنجا چه میگذرد که ناگهان روزنامه ها و سایتهای حکومتی به پرفسور مدرسی حمله ور شده اند. آنچه ما دورادور همیشه از دوستان در پرینستون و هاروارد و آکسفورد می شنیدیم او طرفدار محکم ایران و مؤسسه مذهبی قم و نجف است به خصوص در مسائلی مثل مرجعیت و حوزه و تشیع و از این قبیل. می گفتند که اصلاً سیاسی نیست و حاضر به بحث در سیاست هم نیست. در محیطهای علمی غرب هم در جاهائی که حضرات خوابش را هم نمی بینند خیلی محترم است. همین دیروز در بولتن دانشگاهی دیدم که ماه نوامبر گذشته (پنجشنبه 8 نوامبر ساعت 4:30-6:00) در مدرسه حقوق دانشگاه هاروارد یک سخنرانی یک ساعت و نیمه با عنوان "قرآن چون یک سند حقوقی" داشته و با نقل تحلیلاتی از "علامه طباطبائی" و "آیت الله مکارم" و "آیت الله صانعی" نتیجه گرفته است که حوزه قم پویاترین و روزآمدترین مدرسه حقوق تحلیلی امروز جهان است. سال 1999 که من خودم در مدرسه حقوق دانشگاه ییل بودم او استاد مدعو آنجا بود. الآن در سایت مدرسه حقوق هاروارد می بینم که امسال استاد مدعو آنجاست با تیتر The Custodian Professor of Law که کرسی خیلی مهمی است.
-- بهروز ، Dec 4, 2007این مطالب کجای این کتاب است که ما ندیدیم؟ یک سایت شیعه پاکستانی هم پارسال موضوع اصل انگلیسی کتاب را به اقتراح گذاشته بود که آیا خوانندگان آن را در تأیید مذهب شیعه میدانند یا در نقد آن. فقط یک نفر نظر داده بود که کتاب در نقد قرائت موجود از تشیع است و بقیه آن را در تآیید مذهب دانسته بودند.
-- علی ، Dec 4, 2007من در جلسه سخنرانی سالانه مدرسه حقوق هاروارد در ماه پیش که پرفسور مدرسی ایراد کرد حضور داشتم. باور نمیکنم این آقایان کسی مثل او داشته باشند. لابد این فحشها هم از حسادت است. حتی اینکه مدیر این روزنامه از چاپ مطلب در روزنامه خودش خبر نداشته باشد باور کردنی نیست. همان مثل معروف گاز گرفتن دستی است که بتو شیرینی بدهد. مدرسی یک ساعت و نیم با وقار یک استاد عالی رتبه و اعتماد بنفس یک حقوقدان برجسته چنان از حقوق اسلام و از حوزه قم داد سخن داد که همه دویست و پنجاه الی سیصد نفر حاضر در سالن شامل حدود یکصد نفر اساتید حقوق و قضات عالی رتبه احساس احترام عمیق به این سنت حقوقی و آن مرکز علمی کردند که در کامنت ها و سؤالات آخر جلسه کاملاً روشن بود. ما دانشجویان ایرانی و چند شیعه و مسلمان هم که ته سالن ایستاده بودیم چون جای نشستن نداشتیم با این که تقریباً هیچ یک از ما از حکومت ایران دل خوشی نداشت برای اولین بار از خودمان خوشمان آمد و احساس غرور کردیم! ضمناً این هم برای اولین بار بود که در عمر خودم می دیدم کسی مسأله بردگی را بی پروا مطرح کرد و صریحاً گفت اسلام مخصوصاً این سیستم را حفظ کرد ، اما جوری استدلال و تحلیل کرد که تمام حقوقدانان حاضر در جلسه سر خود را به علامت تأیید تکان میدادند. حالا چنین شخصیتی را می خواهند خراب کنند آیندگان در باره اینها قضاوت خواهند کرد.
-- جواد ، Dec 4, 2007سلام
جناب خلجی دست مریزاد
متاسفانه در قبل از انقلاب شاه فکر می کرد با کمرنگ کردن شیعه و به حاشیه کشاندن آخوند ها می تونه یک جامعه سکولار درست کنه که دست بر قضا آخوندها هم از این فرصت استفاده کردن و به اسم دین (شیعی) اندیشه های خودشون رو از اقلیت به انبوه مردم سرایت دادند و نتیجه اون همین حکومت هست که می بینین..
شاه متوجه نبود اون چیزی که موجبی از بین رفتن این تفکره نشون دادن بی محتوایی و جعلی بودن اون هست نه به انزوا کشیدن اون.
با افزایش همچین کتاب هایی پوچی این مذهب بر همگان آشکار می شه و دروغگویان رسوا
به امید اون روز
-- نعیم ، Dec 5, 2007ان شا الله
من هم دفاعیه پر احساس و عاطفی استاد مدرسی را از مدیر روزنامه جمهوری اسلامی با تیتر "در دفاع از برادرم مسیح مهاجری" در سایت انجمن اسلامی دانشگاهمان دیدم که به خاطر آن که هفته پیش تر به مطلب "شرمتان باد" در وب سایت انجمن شیعه جعفری جنوب جورجیا لینک داده بودند از نظر اخلاقی خود را ملزم دیده بودند که این دفاعیه را هم بگذارند. آقای مدرسی به خاطر این که یک "دوست چهل ساله"ایشان را "روحانی نما" و "منافق" خوانده بودند برآشفته و این کار را "مخالف با همه موازین اخلاقی و انسانی" خوانده بود. حال اگر راست باشد که این آقا دفاع استاد مدرسی را ازخود با تعارفاتی از قبیل "روحانی فاسد" و "شیاد" و "فریبکار" پاداش داده باشد باید گفت این از عبرتهای بزرگ و درسهای آموزنده تاریخ است.
-- شهرام ، Dec 5, 2007ممنون برای این مطلب عالی. خیلی لذت بردم. اما این آخوندها واقعاً چه قدر نامردند. اون یکی برای این نوشته بود دوست چهل ساله طاهر مطهرم ، شریک غم و شادی سالهای پاک نو جوانی در گذشته های دور. اون وقت این براش می نویسه آخوند فاسد. ای نامرد!
-- عبدالرحمن ، Dec 5, 2007کتاب بسيار جالبی است. اما يک نکته سخت توجه مرا جلب کرده است. من هنوز اصل انگليسی کتاب را ندیدهام ولی گمان دارم که مترجم کتاب بسيار جهتدار و عاطفی ترجمه کرده است (شايد به خاطر گرفتن مجوز چاپ کتاب). خوب بود بيشتر توضيح میدادی که ترجمه چقدر به اصل کتاب نزديک است. اما پرسشی که من دارم این است: آيا نگاه تاریخی به تشيع «مخاطرات» دارد؟ نگاه تاريخی آيا تعديل و تعادلی ايجاد نمیکند؟
-- داريوش محمدپور ، Dec 8, 2007برای داریوش محمدپور می نویسم.
-- بدون نام ، Dec 9, 2007من ترجمه را ندیده و نخوانده ام و در نتیجه نمی توانم درباره آن نظر بدهم.
نگاه تاریخی از آن جا که در تقابل با موضع بنیادگرایان است، به ويژه زمانی که بنیادگرایان قدرت را در دست داشته باشند، پر از مخاطره است.
با سلام
-- مسلم ، Dec 10, 2007یا اقای خلج کتاب اقای مدرسی را نخوانده اند ویا خود را به نفهمیدن زده اند .هیچ یک از استدلالاتی که ایشان در نفی عصمت و یا نفی وجود امام زمان اورده اند در این کتاب نمیباشد و انچه اقای خلج گفته اند تهمتی بیش نیست و اقای مدرسی در این کتاب در جهت خلاف انچه اقای خلج گفته اند به اثبات 12 امام شیعه وامام دوازدهم بعنوان امام زنده در حال حاضر با استناد به روایات و استدلالات منطقی پرداخته اند
برای آقایان مسلم و علی می نویسم
-- مهدی خلجی ، Dec 13, 2007من کتاب آقای طباطبایی را به انگلیسی خوانده ام و از چگونگی ترجمه کتاب و میزان انطباق آن با اصل هیچ خبر ندارم. برای کسی که بررسی کتاب می کند، تهمت زدن به نویسنده هیچ سود و اعتباری ندارد. ممنون می شوم اگر نشان دهید گزارش من از کتاب - در نسخه انگلیسی آن - چه خطاهایی دارد. کتاب نه رد شیعه است و نه تأیید آن. بلکه روایتی تاریخی از چگونگی شکل گیری ایده های مرکزی تشیع است.
آقای طباطبایی هر عقیده ای داشته باشد، کوشیده است تا روایتی تاریخی به دست دهد، فارغ از دیدگاه کلامی. کتاب از این نظر پراهمیت است. همین نکته، کتاب آقای طباطبایی را از کتاب های تبلیغی و کلامی شیعه که در پی «اثبات دوازده امام شیعه و امام دوازدهم با استناد به روایات و استدلالات منطقی» هستند، متمایز می کند.
آقایان عزیزهدف از یک پژوهش تاریخی و بدون قضاوت و پیشداوری تشخیص و تعیین سره از ناسره است و محقق نمی تواند حکمی در درست و غلط بودن اعتقاد کسی صادر کند بلکه این شنونده و مخاطب است که خود به پوچی و درستی آنچه تا کنون بر اساس عادت و تلقین معتقد شده دست می یابد. مدرسی طباطبایی نیز خواسته است راه طی شده و کم و زیاد شدن حواشی را نشان دهد حال شما خود باید متوجه شوید به چه خزعبلاتی باور نموده و مسائلی را حقیقت پنداشته اید که به خرافات و مهملاتی تنیده شده و فقط از عوام انتظار می رود به این گونه مسائل وفادار بمانند.
-- داریوش ، Dec 22, 2007خیلی ها هستند که افکار خود را با عنوان ترجمه یا تلخیص می خواهند بنام دیگران نشر دهند یا آرزوهای خود را از زبان دیگران بگویند
-- سما ، Apr 16, 2008سلام دوستان
-- hamid ، Apr 17, 2008کتاب « مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی » نوشته استاد مرتضی رضوی که به بررسی کتاب« مکتب در فرایند تکامل » نوشته مدرسی طباطبائی می پردازد، عنوان کتاب جدیدی است که درقفسه کتابخانه مجازی سایت بینش نو قرارگرفته است.
http://www.binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=1654&level=4&subid=1654
با سلام
-- سجاد ، Apr 29, 2008اتفاقا این روش مدرسی با زیرکی و اغواگری همراه است. این بررسی شیعه در بستر تاریخی نیست بلکه تحریف شیعه است.
شیعه ای که جناب مدرسی معرفی می کند به قول نویسنده کتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی که کامنت گذار قبلی آن را معرفی نموده است و من به نوبه خود از ایشان متشکر هستم - یک شیعه وصایتی است که صرفا با استناد به وصیت پیامبر قائل به آن هستند.
مدرسی در رد و نفی مهدویت و علم غیب و جایگاه تعقل بسیار زیرکانه عمل نموده به طوری که با القا به ناخود آگاه خواننده منظور خود را به منظور می رساند.
من هم به دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را در این آدرس مطالعه نمایند. بسیار مفید است. این کتاب از لاپوشانی تحریفات در قالب بررسی تاریخی شیعه پرده بر می دارد و منظور و مقصود اصلی نویسنده را بر ملا می سازد.
نویسنده کتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی استاد مرتضی رضوی بالغ بر دها کتاب در کارنامه علمی خود دارد که بخشی از آن در کتابخانه آنلاین وجود دارد و میتوانند کاربران عزیز از قالب پی دی اف آن استفاده نمایند.
با سلام
-- سجاد ، May 2, 2008جناب داریوش گفته شما در صورتی درست است که نویسنده به بیان واقعیت بدون غل و غش بپردازد.آیا براستی مدرسی صرفا به بیان آنچه بود و هست می پردازد یا اینکه با اغفال و اغواگری سعی در فریب خواننده دارد؟
کتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی در واقع از عمق تا به سطح آوردن مطالب مدرسی است. و به نوعی می کوشد تا نسبت به زیرکی و اغواگری نویسنده خواننده را متوجه سازد.
همین که مدرسی با شیوه و ویژه منحصر ی که باید آن را تنها در مدرسی و برخی نویسندگان یافت که با همین قلم القایی و لاپوشانی مقاصد خود در قالب عبارات غیر صریح توانسته مجوز کتاب را از ممیزی ارشاد برباید باید به ایشان احسن گفت.
و درواقع مدرسی با همین قلم نیز از ممیزی خواننده به راحتی عبور می نماید بی آنکه خواننده بتواند به مقاصد پنهان این کتاب پی برده باشد.
از نام نویسنده و از مسند روحانیت و تقدس سیدی تا عنوان کتاب فرایند تکامل و تمام سطوری که در کتاب به کار رفته به شکل اغواگرانه ای خواننده را محسور و مبهوت می نماید.
در حالی که نیت پنهان این کتاب به غیر از نفی مهدویت و مقوله انتظار و جایگاه تعقل و برهان و ولایت و امامت در تشیع نبوده است.
اما نویسنده زیرک که بخشی از آن را مدیون القاب و عناوین و قلم غیر صریح و مستتر است به راحتی توانسته است خواننده را دور زند و از را ه میانبر به مقصود خود نیز راهبر شود.
سید عالی مقام جناب مدرسی طباطبایی دکتر و از تبار روحانیت با سابقه درخشان علمی کی باور دارد که چنین شخصی که خود بر بام تشیع ایستاده به نفی تشیع و به رد اصولی ترین عناصر تشیع قد علم دارد.
اما ایشان در کتاب مکتب در فرایند تکامل اساسا نیتی غیر از این نداشته است. و متاسفانه نویسنده نه به صراحت و نه به صداقت و نه به شجاعت به رد و نفی تشیع قلم نمی زند بلکه با زیرکی عالمانه تمام عیار کمر به نفی اصول تشیع می بندد.
براستی چنین شیوه ای شایسته یک قلم علمی در محافل علمی و آکادمیک است؟
و همین جاست که کتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی در بر ملا ساختن چنین قلم القایی و خود آگاهی بخشیدن به خواننده بر می آید که اشتباه نشود جناب مدرسی به تکامل تشیع در بستر تاریخ نمی پردازد بلکه به سقوط تشیع و به انهدام آن در بستر تاریخ می کوشد.
تمام تلاش استاد مرتضی رضوی بر این است تا پرده از روش اغواگرانه نویسنده بر دارد. روشی که براستی با پنبه تشیع را سر می برد و همو پس از مرگ مرثیه تشیع سر می دهد و همو طلب آمرزش نیز می نماید.
اگر بررسی این طرفند قلم مدرسی و این روش زیرکانه ایشان و این اغواگری فیلسوفانه مدرسی رد این کتاب است. پس این روش مدرسی در بررسی تشیع در بستر تاریخی آن چیست؟!!
کاش مدرسی به صراحت قلم می زد و به این اندازه به ساحت قلم و علم اهانت نمی کرد
من به تازگی کتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی نوشته استاد رضوی را خواندم انصافا همه سوالها را جواب داده متن الکترونیکیش رو تو سایت بینش نو می تونید پیدا کنید
-- محسن ، Jun 19, 2008من کتاب مدرسی رو خوندم دیدم حق نوشته بعد پیام بالا رو خوندم دیدم رضوی حرف هایی از حرف های اون در میاره که درست هم هست اما من متوجه نبودم اینه که یا بحث تخصص یا اینکه زبون آخوندها رو خودشون می فهمن
-- ایرج ، Aug 31, 2008قفسه کتابخانه مجازی سایت بینش نو
http://www.binesheno.com/Files/books.php
كتاب مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی در اينترنت
نسخه الكترونيك كتاب " مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی" در سايت اينترنتي بينش نو منتشر شد.
به گزارش آينده روشن، اين كتاب مجموعه مطالبي است که به صورت کنفرانس در جلسات متعددي در حلقه جمعي از اهل دانش ارائه شده است. سپس با اصلاحاتي و تکمله¬هائي به روي کاغذ پياده شده است.
اين كتاب در دو بخش ارائه شده و به نقد و بررسي "مكتب در فرايند تكامل" پرداخته است كه در بخشي از عناوين آن مي توان عنوان ها: علم پيامبر (ص) منحصر به وحي نيست، مردم قم و علم غيب امام، شيعه ولايتي و شيعه وصايتي، بهانه ای نادرست براي ادعاي بزرگ، مدرسي به شدت عصباني است، گناه نجاشي و آقا بزرگ (!)، اقدام پیشگیرانه، مخفي کردن يکي از دو مناره، باز هم تکفيرِ تکفير اشاره كرد.
اين كتاب مجموعه اي نقد و بررسي كتاب" مکتب در فرآيند تکامل" تاليف مدرسي است كه به القائات اين كتاب پاسخ داده شده و انحرافات فكري مولف در اين جا بررسي و ريشه يابي شده است.
سايت اينترنتي "بينش نو" در كتابخانه خود مجموعه اي از كتاب هاي مفيد كه برخي از آن ها به موضوعات موعودگرايي و آخرالزمان مربوط است ارائه نموده كه مطالعه آن براي كاربران مي تواند مفيد واقع شود.
علاقمندان براي دسترسي به كتاب " مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی" و نيز كتاب هاي ديگر اين كتابخانه مي توانند از لينك "بينش نو" در همين صفحه استفاده نمايند.
-- hamid ، Nov 2, 2008http://www.binesheno.com/Files/books.php