تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
از وداع با عمل تا وداع با نظر - بخش دوم

نقض حقوق بشر مجوز دخالت نظامی نیست

اکبر گنجی

بخش اول این گفتار را در اینجا بخوانید

9. در خصوص نظرات زیدآبادی توضیح برخی نکات ضروری است:
ما نه تنها در داخل کشور در چنبره یک رژیم سرکوبگر بنیادگرا گرفتار هستیم، بلکه در سطح جهانی نیز با دولت آمریکا روبرو هستیم که از طریق روش های نظامی گرایانه بدنبال حل مسائل منطقه ای و جهانی است. سیاست های دولت آمریکا، به طور مستقیم و غیر مستقیم، بر سرنوشت ما تأثیرگذار است. دولت آمریکا با دولت ایران بر سر مسائل هسته ای، تروریسم و روابط اعراب و اسرائیل (مسئله فلسطین) در حال نزاع است. فلسطین، لبنان، افغانستان و عراق، مناطق رویارویی ایران و آمریکا ست. این رویارویی در مسیری است که به گمان بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی، به جنگ ایران و آمریکا و حمله نظامی این کشور به ایران منتهی خواهد شد (افتضاح دولت آمریکا در عراق ، هزینه صدها میلیارد دلاری جنگ، به قدرت رسیده دموکرات ها، کاهش شدید شهرت بین المللی آمریکا و ... برخی از موانع پیش روی نومحافظه کاران برای به راه انداختن یک جنگ جدید اند).

اگر ایران مورد حمله نظامی قرار گیرد و مراکز نظامی و تأسیسات زیربنایی کشور ما نابود شود، حتی اگر ایران بتواند با موشک باران، اسرائیل را شخم زند، هیچ فایده ای برای مردم ستم دیده ایران نخواهد داشت و هزاران مسأله و مشکل جدید برای کشور ما تولید خواهد شد و مارها و افعی ها و اژدهایی از اعماق زمین استبداد سر برون خواهند آورد و به جان مردم خواهند افتاد که هر انسان مسئولی را به وحشت می اندازد.

در این شرایط ، فعالین سیاسی چه وظیفه ای بردوش دارند؟ به گمان زیدآبادی هر گونه سخنی در این شرایط بی فایده است، چون طرفین نزاع به نظرات ما اهمیتی نمی دهند و مسائل آنها هم به سادگی قابل حل نیست. پس بهترین استراتژی، استراتژی سکوت است. برخی دیگر این نظر را با واقعیت دیگری هم تقویت می کنند. به گفته ی اینان، رژیم جمهوری اسلامی، مثل رژیم صدام حسین است. اگر حمله نظامی آمریکا نبود، مردم عراق تا صد سال دیگر هم نمی توانستند از شر رژیم صدام خلاص شوند. اگر آمریکا دولت ایران را ساقط نسازد، مردم ایران تا یکصد سال دیگر هم نمی توانند خود را از سلطه زمامداران بنیاد گرای حاکم بر ایران خلاص کنند. پس باید از حمله آمریکا به ایران استقبال کرد.

این رویکرد از زوایای گوناگون قابل نقد و رد است.
1-9 وظیفه ی اخلاقی: همه ی ما اخلاقاً وظیفه داریم که با جنگ به گونه ای روشن و صریح مخالفت نمائیم. هیچ جنگی مقدس نیست. جنگ یعنی جنایت جمعی. نابودی آدمیان و محیط زیست تنها دستاورد جنگ است. جنگ عملی غیر اخلاقی است. مخالفت با حمله ی نظامی به ایران و رفتارهای تحریک آمیز و جنگ طلبانه زمامداران جمهوری اسلامی ، نشان دهنده ی آن است که هنوز ما موجوداتی اخلاقی هستیم.

2-9 وظیفه سیاسی : سیاست عملی نتیجه گراست. در سیاست، برخلاف نظر آقای خمینی، ما ملتزم به نتیجه هستیم، نه ملتزم به تکلیف. پیامدهای ناخواسته و خواسته عمل برای ما مهم است. حال پرسش این است: آیا مخالفت با جنگ کوچکترین تأثیری در ممانعت از جنگ دارد؟

1-2-9 تفاوت جوامع دموکراتیک با جوامع غیر دموکراتیک. در جوامع دموکراتیک حوزه عمومی نقش مهمی در فرایند تصمیم سازی سیاسی دارد. کافی است به فعالیت های انجمن های زیست محیطی و تغییراتی که آنها ایجاد کرده اند، نگریسته شود تا به فهم ساختار جوامع دموکراتیک نائل شویم. همین حکم درباره انجمن های دفاع از حقوق حیوانات صادق است. تحولات عظیم حقوقی به نفع حقوق زنان، حاصل فعالیت های چشمگیر فمینیست هاست. جنبش حقوق مدنی یک شاهد دیگر این مدعاست. همین طور تحولات حقوقی به نفع اقلیت های جنسی.

مدعیات آقای زیدآبادی این گمان باطل را در آدمی ایجاد می کند که گویی ایشان بین ساختار سیاسی دموکراتیک و غیر دموکراتیک تفاوتی قائل نیستند. جنبش ضد جنگ در جوامع غربی، خصوصاً بعد از جنگ ویتنام، دستاوردهای عملی چشمگیری داشته است. از این رو، سیصد تن از روشنفکران نامدار جهان، به قصد تأثیر گذاری عملی نامه ی به دبیر کل سازمان ملل را امضاءکردند، نه آنکه با فریب گنجی بر پای یک نامه ی فانتزی، رومانتیک، غیر واقع بینانه و بی فایده امضاءنهاده باشند.

2-2-9 یکی از محاسبات اشتباه دولت آمریکا این بود که گمان می کرد تمام مردم عراق بی صبرانه منتظر سربازان آنهایند تا برایشان آزادی را به ارمغان آورند. اینک نیز برخی با ارائه اطلاعات دروغ به نومحافظه کاران به آنها چنین القاء می کنند که آگر به ایران حمله نمائید، مردم ایران بی صبرانه ورود شما را انتظار می کشند. وظیفه همه نیروهای دموکرات ایرانی آن است که به صراحت تمام اعلام نمایند با حمله نظامی به ایران مخالفند و در ایران کسی منتظر آنان نیست. این موضع صریح و روشن، قطعاً به عنوان یک عامل (فقط یک عامل) در تصمیم گیری نهادهای تصمیم گیر آمریکایی موثر است. به عنوان نمونه، نوآم چامسکی در مقالات و مصاحبه های ضد جنگ خود، تاکنون چندین بار تاکید کرده است که سعید حجاریان و شیرین عبادی و اکبر گنجی با حمله نظامی به ایران مخالفند. او و دیگر منتقدان سیاست های نظامی گرایانه دولت آمریکا، مخالفت نیروهای دموکرات ایران با حمله نظامی را به عنوان یک دلیل مهم ضد جنگ ارائه می کنند.

باتوجه به اهمیت این عامل، به گمان من، آقای زیدآبادی، مهندس سحابی و دیگر نیروهای ملی و دموکرات باید بانوشتن مقالات مدلل، به صراحت تمام با حمله نظامی به ایران مخالفت نمایند و از سیاست های نظامی گرایانه آمریکا در منطقه خاورمیانه انتقاد کنند و نشان دهند که این سیاست ها به زیان دموکراسی و به سود بنیادگرایی تمام شده و مشروعیت دولت آمریکا را نزد جهانیان بسیار کاهش داده است. نه آنکه آقای زیدآبادی مخالفت با حمله نظامی را محکوم نماید و به صراحت بنویسد: "هنگامي مي‌توان با حمله نظامي و يا تحريم اقتصادي عليه يك كشور با قاطعيت مخالفت كرد، كه امكان اصلاحي يا كورسوي اميدي در آنجا وجود داشته باشد."

3-2-9 دخالت جامعه جهانی: شورای امنیت سازمان ملل متحد تنها نهاد قانونی بین المللی است که در موارد ضروری و استثنایی می تواند مجوز مداخله صادر نماید. این نوع مداخله از سوی تمام کشورهای عضو سازمان ملل امری پذیرفته شده است. اما نوع دیگری از مداخله وجود دارد که دولتی بدون مجوز سازمان ملل، کشور دیگری را مورد حمله قرار می دهد. این دو نوع مداخله از نظر حقوقی و انگیزه با یکدیگر تفاوت دارند. اولی تابع قانون مصوب کلیه دولت های جهان به قصد دفاع از امنیت جهانی و رهایی مردم یک کشور است. دومی متکی بر تشخیص یک دولت است که می خواهد از منافع یا امنیت خود دفاع کند. (چنین تفکیکی در نوشته های زیدآبادی یافت نمی شود. گویی از نظر وی اگر در جامعه ای امکان اصلاحات وجود نداشته باشد، دولت آمریکا، برای ایجاد اصلاحات و رهایی مردم از اسارت و بردگی، مجاز به حمله به آن کشور می شود). در خصوص مسأله مورد نزاع، آمریکا نمی تواند از شورای امنیت سازمان ملل متحد مجوز حمله نظامی به ایران را دریافت نماید. پس خیال ما ایرانی ها از شورای امنیت راحت است. فاجعه پیش روی، حمله ی آمریکا، یا اسرائیل، یا هر دو ، بدون مجوز شورای امنیت به ایران است. مخالفت با جنگ در شرایط کنونی به معنای بسیج افکار عمومی جهانی علیه اقدام غیر قانونی و غیر اخلاقی آمریکا و اسرائیل است. افکار عمومی در جوامع دموکراتیک، در تصمیم گیری سیاسی بسیار موثر است. مگر آنکه آقای زید آبادی با این مدعا مخالف باشد. در آن صورت پرسش این است: من و تو و دیگران برای چه مبارزه می کنیم؟


4-2-9 این سخن که در جوامع غیر دموکراتیک نظرات مخالفان وفعالیت های آنان بی فایده و بلا اثر است، نیز مدعایی است که با شواهد بسیار نقض می شود. یک نمونه ی کوچک آن است که آقای خامنه ای تاکنون شخصاً چندین بار به نظریه ی حاکمیت دوگانه حجاریان واکنش نشان داده است. دلیل آنهم بسیار روشن است، او نمی خواهد به ملکه انگلیس تبدیل شود (ترور سعید حجاریان را هم باید نوعی واکنش تلقی کرد، برای اینکه آنها وی را مغز اصلاحات تصور می کردند). مخالفت با اقدامات تحریک آمیز و جنگ طلبانه دولت ایران و عظمت طلبی اتمی خامنه ای، نیز تأثیر گذار است. گمان نمی کنم صدور اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مخالفت با سیاست های هسته ای نظام، فقط برای ثبت در تاریخ باشد. اعتراض دانشجویان به احمدی نژاد و ایستادگی آنها در برابر وی آنقدر موثر بود که با واکنش سریع آقای خامنه ای روبرو شد. وی انتقاد و مطالبه از همه ی مسئولان را حق دانشجویان اعلام کرد، به شرط آنکه به دشمنی و معارضه منتهی نگردد.

5-2-9 مدعیات یاداشت حاضر درباره نظر زیدآبادی درخصوص حمله نظامی متکی بر نوشته های وی و شواهد فراوان موجود در آن مقالات است. احمد زیدآبادی از دوستان بسیار عزیز بنده است که در صداقت، شجاعت و وطن دوستی او هیچ تردیدی نمی رود. ادعای من درباره موافقت زیدآبادی با حمله نظامی به شخص او باز نمی گردد، بلکه به نوشته های وی مربوط می شود. آن نوشته ها به چنین تفسیری راه می گشاید. پس اگر زیدآبادی مخالف حمله ی نظامی است، مشکل یا ناشی از بدنویسی او، یا بدفهمی و بد خوانی من از نوشته های او، و یا هر دو است.خوشحال و خشنود خواهم شد که وی نشان دهد من اشتباه کرده ام. ممکن است زیدآبادی بگوید هنوز در ایران امکان اصلاح و کورسوی امیدی وجود دارد و بدین ترتیب حکم وی شامل حال ایران نمی شود. اما این مسأله من نیست. مدعای من این است: حتی اگر با نظام سیاسی سرکوبگری که تمام راههای اصلاح را مسدود کرده روبرو باشیم، این واقعیت هیچ دولت دیگری را مجاز به حمله نظامی به کشور یاد شده نمی کند و مخالفت با حمله نظامی را هم نامشروع نمی سازد. آنچه مهم است، مخالفت با حمله نظامی و هرگونه تحریمی است که منتهی به افزایش درد و رنج مردم ایران شود.مخالفت با حمله ی نظامی آمریکا به عراق و پیامدهای ناگوار آن برای مردم منطقه ی خاورمیانه، مصداق دیگری از حکم مورد نظر من است. اما اگر زیدآبادی بر حکم خود مصر باشد، در آن صورت حداقل حمله نظامی به عراق را مشروع تلقی خواهد کرد.

اینها مسائلی است که هر فردی می تواند به طور مبسوط درباره ی آنها بنویسد و نوشتن دراین خصوص، برای کسانی که در داخل کشور هستند، هزینه ای ندارد. ملاک هم سخن خود فرد است. اگر فردی بگوید با حمله نظامی به کشورش مخالف است، هیچ کس حق ندارد وی را به این امر متهم نماید.

10. قصه ی تناقض آلود دفاع از حقوق بشر: آقای زید آبادی نامه سیصد روشنفکر نامدار جهان را تناقض آلود یافته اند. این تناقض منطقی در کجای آن نامه مستتر است؟ به گمان زیدآبادی من از یک سو به شدت با حمله نظامی و هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود ،مخالفت می کنم و از سوی دیگر رژیم ایران را رژیمی سرکوبگر و ناقض حقوق بشر نشان می دهم. پیش فرض زیدآبادی این است: ناقض حقوق بشر نشان دادن همان و دعوت به حمله نظامی همان.

زیدآبادی می نویسد: "با وصفي كه آقاي گنجي از جمهوري اسلامي در نامه‌اش به دبير كل سازمان ملل كرده، عملا جمهوري اسلامي در راس رژيم‌هاي بي رحم جهان قرار مي‌گيرد. آيا همين توصيف، كار محافلي را كه به خلاف ميل آقاي گنجي در فكر حمله و يا تحريم ايران هستند، آسانتر نمي‌كند؟"31.
حکم دیگری هم در نوشته او وجود دارد که نشان می دهد در ذهن وی سرکوبگری مساوی با حمله نظامی است. می نویسد: "هنگامي مي‌توان با حمله نظامي و يا تحريم اقتصادي عليه يك كشور با قاطعيت مخالفت كرد، كه امكان اصلاحي يا كورسوي اميدي در آنجا وجود داشته باشد".

توضیحات زیر نشان خواهد داد که نقض حقوق بشر توسط یک دولت خودکامه هیچ ملازمه ای با حمله نظامی و تحریم اقتصادی ندارد.
1-10 حقوق بشر امری جهانی است.همه ی انسانها از آن نظر که انسانند، اخلاقاً موظفند با نقض حقوق بشر مبارزه کنند. ایران عضو سازمان ملل متحد است و اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضأ کرده است. بدین ترتیب نمی تواند از این تعهد الزام آور شانه خالی کند. آقایان عزت الله سحابی، حبیب الله پیمان، ابراهیم یزدی و سرکار خانم شیرین عبادی در یک بیانیه مشترک در اعتراض به برخوردهای سرکوبگرانه با دانشجویان اعلام کرده اند: "اين رفتارها تخلف آشكار از اصول مصرح در فصل سوم قانون اساسي و نيز اصول بيانيه جهاني حقوق بشر و ميثاق‌هاي مربوطه‌اي است كه دولت ايران آنها را امضا كرده و به رعايت آنها متعهد است".

2-10 توجه دولت ها: دولت ها در روابط بین الملل، در درجه اول به فکر تأمین منافع ملی خود هستند و توجه چندانی به نقض حقوق بشر ندارند. آنها برای منافع تجاری حاضرند با سرکوبگرانه ترین رژیم ها هم رابطه داشته باشند. یکی از وظایف جامعه مدنی جهانی، فشار وارد آوردن بر دولت ها جهت در الویت قرار دادن حقوق بشر است. تمام سعی نهادهای حقوق بشری آن است که مسأله حقوق بشر را به الویتی جهانی تبدیل نمایند. این کوشش کاملا اخلاقی است حتی اگر منجر به نتیجه نشود، اما تاریخ اینگونه نهادها نشانگر آن است که آنها پیشرفت زیادی کسب کرده اند. اگر چه تا وضعیت مطلوب فاصله بسیاری در پیش است.

نقض حقوق بشر توسط آمریکا و انگلیس و اسرائیل و ایران ، به جای آنکه موجب سرخوردگی و سکوت شود، موجب افزایش فعالیت نهادهای حقوق بشری می شود.

3-10 حقوق بشر و حمله نظامی:فیلسوفان اخلاق و فیلسوفان سیاسی در دهه ی گذشته سعی کرده اند تا مسأله حقوق بشر را به مسأله روابط بین الملل تبدیل نمایند. جان رالز در کتاب قانون ملل این بحث را مطرح کرده است که اگر دولتی حقوق اساسی شهروندانش را نقض نماید، جامعه ی جهانی برای رهایی مردم آن کشور حق دارد از قوه قهریه استفاده نماید. منتها رالز آنقدر حقوق اساسی را محدود کرده است که مشمول ایران نمی شود.

از سوی دیگر، مایکل والزر، فیلسوف دیگری است که از حق مداخله بشر دوستانه دفاع کرده است. اما سه موردی که والزر طرح کرده است مشمول ایران نمی شود. والزر به صراحت تمام استدلال می کند که به دلیل نقض حقوق بشر نمی توان به هیچ کشوری حمله کرد. (در سخنرانی شورای روابط خارجی آمریکا این مسأله را توضیح داده ام که مدعیات رالز و والزر شامل ایران نمی گردد) [32]. در ضمن مایکل والزر نامه سیصد تن از روشنفکران جهان را امضأ کرد. اگر ایران یکی از مصادیق نظریه وی بود، او آن نامه را امضأ نمی کرد. بسیاری از امضأ کنندگان نامه از فیلسوفان تحلیلی اند. سازگاری consistency))منطقی یکی از مشغله های فیلسوفان تحلیلی است . چگونه ممکن است فیلسوفان تحلیلی نامه ای را امضأ کنند که ازیک سو حمله نظامی به هر بهانه ای را رد می کند و از سوی دیگر دعوت به حمله نظامی می کند؟ پس حمله نظامی به ایران، با استناد به نقض حقوق بشر، از نظر فلسفی و اخلاقی ، منتفی است.
4-10 سازمان ملل و نقض حقوق بشر: درخواست از سازمان ملل برای توجه به نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر در ایران، به معنای درخواست مداخله ی نظامی نمی باشد.اساساً شورای امنیت سازمان ملل برای نقض حقوق بشر، مجوز حمله نظامی صادر نمی کند تا چنین احتمالی به ذهن کسی خطور نماید. بسیاری از کشورهای جهان بی رحم و ناقض حقوق بشر هستند ، اما تاکنون هیچ سیاست مداری درخواست نکرده است که به دلیل نقض حقوق بشر به کشوری حمله نظامی صورت گیرد، چه رسد به اینکه شورای امنیت مجوز حمله ی نظامی به دلیل نقض حقوق بشر صادر کرده باشد. اگر هم سخن بر سر امکان سو استفاده آمریکا و اسرائیل باشد، در این صورت کلیه فعالین حقوق بشر و نهادهای بین المللی حقوق بشر باید کارشان را تعطیل کنند، چون امکان سو استفاده از فعالیت آنها وجود دارد. از سوی دیگر، مسأله اسرائیل، امکان دستیابی ایران به سلاح اتمی است و مسأله ی آمریکا سلاح اتمی و تروریسم است، نه نقض حقوق بشر توسط دولت ایران. مگر سرهنگ قذافی یکی از بی رحم ترین زمامداران جهان نیست و آمریکا و جهان غرب با وی بر سر مسأله هسته ای به توافق نرسیدند و هیچ سخنی درباره نقض حقوق بشر در لیبی نمی رود؟ اثبات بی رحمی یک رژیم یک امر است و دعوت به حمله ی نظامی، امر دیگر. از اولی نمی توان دومی را استنتاج کرد. متأسفانه شورای حقوق بشر سازمان ملل مرکب از کشورهای ناقض حقوق بشر است. جامعه ی جهانی به نهادی نیاز دارد که اعضای آن شهره به رعایت حقوق بشر باشند. باید برای تأسیس نهادی فعالیت کرد که فقط در انحصار دولت ها نباشد و جامعه مدنی جهانی هم در آن حضور داشته باشد.

اما اگر از نظر کسانی نفس ارتباط با سازمان ملل و نامه نوشتن به دبیر کل سازمان ملل عملی غیر ملی و نفی استقلال کشور است، این نظر به گمان من به هیچ وجه قابل دفاع نیست. خانم شیرین عبادی به شدت مخالف حمله نظامی است، اما طی نامه ای به خانم آربور، خواهان تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران شد. تصور بسیاری از افراد در خصوص روابط بین الملل، استقلال و ملی بودن به چندین دهه پیش باز می گردد.

دولت مسلمان ترکیه (اسلام گرایان) نه تنها با دولت آمریکا ، که با دولت اسرائیل هم رابطه دارد، ولی با درخواست دولت آمریکا برای استفاده از خاک ترکیه علیه صدام حسین مخالفت کرد. اسلام گرایان در طی سالهای گذشته، برخلاف نظر کمالیست ها، فرایند پیوستن به اتحادیه اروپا را تسهیل کرده اند. ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا باید دویست هزار قانون این اتحادیه را بپذیرد. اسلام گرایان با این امر مشکلی ندارند. کمالیست ها در برابر این فرایند ایستاده اند. لغو مجازات اعدام یکی از دستاوردهای این فرایند بود. دستاورد بسیار مهم دیگر این فرایند این بود که هر شهروند ترکیه که در دادگاههای کشورش محکوم شود، می تواند از دادگاه اروپا تقاضای تجدید نظر نماید. در سالهای اخیر دادگاه اروپا برخی از احکام دادگاههای ترکیه را لغو کرده است. آیا اسلام گرایان ترکیه با پذیرش این امور، استقلال ترکیه را از بین برده اند؟

ایران به گزارشگر دائمی حقوق بشر سازمان ملل نیاز دارد. در گذشته نمایندگان سازمان ملل به ایران می آمدند و در ایران، و در زندانها، با ستم دیدگان دیدار می کردند. هیچ کس این عمل را نقض استقلال ایران تلقی نمی کرد. تمام زندانیان سیاسی که این امکان برای آنها فراهم می گشت، با گزارشگران دیدار می کردند. در زندانها اسرار نظامی کشور نگاه داری نمی شود. ایران عضو آزانس بین المللی انرژی اتمی است. به همین دلیل زمامداران حاکم بر ایران، در سری ترین پروژه کشور، اجازه داده اند که فرستادگان آژانس در هر زمانی از هر نقطه ای که بخواهند بازرسی به عمل آورند. اگر این عمل در رابطه با سری ترین اسرار نظامی کشور مجاز است و نافی استقلال کشور تلقی نمی شود، چرا این امکان در رابطه با حقوق مردم (نقض حقوق بشر) مجاز نباشد؟ خداوند زمین را مسخر انسانها قرار داده است. حتی دین هم برای آدمیان است ، نه آنکه آدمیان را بتوان در پای دین قربانی کرد.مهمترین مسأله ، کاهش درد و رنج آدمیان است.نه اینکه یک حکومت بی رحم و سرکوبگر مردم کشورش را از همه حقوق اساسی شان محروم کند، و هرگونه اعتراض خارجی را، مداخله در امور داخلی معرفی نماید.
دادگاه بین المللی کیفری برای رسیدگی به جنایات جنگی و کشتار سازمان یافته دولتی تشکیل شده است. دولت های ایران و آمریکا حاضر به عضویت در آن نیستند. آیا عضویت در این دادگاه نافی منافع ملی و ناقض تمامیت ارضی کشور است یا نه تنها چنین نیست، بلکه بر علیه خودکامه گان و جنگ طلبان است؟

5-10 استقلال : در گذشته وقتی از استقلال سخن گفته می شد ، حفظ تمامیت ارضی از تعرض خارجی و عدم تبعیت زمامداران سیاسی از بیگانگان مراد می گردید. اگرچه آن معنا همچنان معتبر است، ولی بدون حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ، استقلال چه معنایی دارد؟ وقتی یک دولت خودکامه و سرکوبگر ، مردم را به اسارت و بردگی می کشد، آیا مردم آن کشور احساس استقلال(خودفرمانی ، خودفرمانروایی) می کنند؟ رابطه ی خدایگان و بنده ، هر جا وجود داشته باشد، استقلال وجود نخواهد داشت. اسارت ، اسارت است. این مفاد همان سخن علی ابن ابی طالب است که خداوند تو را آزاد آفریده است، بنده ی دیگری مباش.
مذاکره ی با دولت های برای تأمین منافع ملی کشور(مردم) است.مذاکره با دولت های خارجی حق انحصاری دولت سرکوبگر نمی باشد، که منافع ملی را نادیده می گیرند. در دوران انقلاب ، آقای مهندس عباس امیر انتظام به نمایندگی از سوی مهندس بازرگان با دولت آمریکا مذاکره می کرد. دکتر بهشتی هم با آمریکائیان در ارتباط و مذاکره بود. پس از اشغال سفارت آمریکا اسناد آن به دست دانشجویان افتاد، ولی آقای خمینی مانع انتشار آن اسناد شد. در دورانی که آقای خمینی در پایس اقامت داشت، فرستادگان رئیس جمهور فرانسه و رئیس جمهور آمریکا با وی مذاکره می کردند.آقای خمینی دو خواست مشخص داشت.الف – عدم کودتای ارتش . ب- خروج شاه از کشور. برخی از وجوه آن مذاکرات در کتاب تاریخ سیاسی 25ساله ایران، از کودتا تا انقلاب، نوشته ی سرهنگ غلامرضا نجات الهی آمده است.خوشبختانه آقایان بنی صدر و ابراهیم یزدی در قید حیاتند . آنها می توانند گزارش های موثقی در این زمینه ارائه نمایند. ضمن آنکه 15 ماه دیگر ، سی امین سالگرد انقلاب ایران است. امیدواریم با انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا و انگلیس و فرانسه ، برخی زوایای تاریک تاریخ معاصر روشن شود. ماندلا با بوش پدر مذاکره می کرد. وقتی با اعتراض روبرو شد، اعلام کرد برای رفع آپارتاید حاضر است با شیطان هم مذاکره نماید. اگر ما (نیروهای دموکرات ایرانی)یک جنبش فراگیر متشکل داشیم، رهبران آن جنبش قطعاً باید با همه ی دولت ها وارد مذاکره می شدند. با اینکه نارضایتی عمومی و فراگیر در ایران وجود دارد، ولی دموکراسی خواهان نتوانسته اند آنها را در یک جنبش متشکل سازند و رهبری مورد اجماع هم وجود ندارد.

با توجه به این مقدمات، اگرچه از اصل مذاکره با دولت های خارجی دفاع کرده ام،ولی دعوت ملاقات و مذاکره ی هر دولت مردی را رد کردم.برای اینکه رهبری مورد اجماعی وجود ندارد و من هم چنین داعیه ای نداشته و ندارم. من فقط به عنوان یک دگراندیش و مدافع حقوق بشر فعالیت می کنم. اگر هم گذار ایران به دموکراسی ممکن شود، بازهم به عنوان یک ناقد به فعالیت ادامه خواهم داد. چون همه ی دولت ها به میزانی حقوق بشر را نقض می کنند، نقد قدرت و مبارزه ی با زمامداران همیشه مورد نیاز است. اگر دموکراسی خواهی به صورت یک جنبش گسترده ی اجتماعی متشکل در آید، آن جنبش رهبران خود را خواهد آفرید33.

11. جبهه ی سوم: آقای زید آبادی می گویند در نزاع هسته ای راه سومی وجود ندارد:یا جنگ و یا سازش و عقب نشینی جمهوری اسلامی .یک مسأله آن است که مسأله ی هسته ای چه راه حلی دارد؟ مسأله ی دیگر آن است که نیروهای دموکرات برای گذار به دموکراسی چه مواضعی باید اتخاذ نمایند و چه نوع روابطی با دولت های ایران و آمریکا داشته باشند؟34.
عده ای از فرط ضدیت با آمریکا به دامن جمهوری اسلامی افتاده و به توجیه گر سیاست های دولت ایران تبدیل شده اند.اینان به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر کاری ندارند و برخی تا آنجا پیش رفته که دموکراسی و حقوق بشر را گفتمانی امپریالیستی معرفی می کنند.از نظر اینان جمهوری اسلامی خوب است چون در برابر آمریکا ایستاده است.به گمان اینان ، نقض حقوق بشر در ایران و خودکامه گی رژیم ، افسانه ای است که آمریکائیان ساخته و پرداخته اند.به گمان اینان هرگونه سخن گفتن درخصوص کارنامه ی حقوق بشر جمهوری اسلامی به معنای دعوت از آمریکا برای حمله ی نظامی به ایران است. بزرگترین رسالت اینان اهانت وارد کردن و اتهام زنی به مدافعان حقوق بشر و آزادیخواهان ایرانی است.مخالفت با "عظمت طلبی اتمی خامنه ای" و پیامد ها و خطرات ناشی از آن برای ایران، نیز موضعی امپریالیستی یا استکباری تلقی می شود.نابودی و ویرانی ایران و درد و رنج مردم مهم نیست، مهم سودای سروری منطقه ای خامنه ای است که باید محقق شود.هر حقی در مقابل حق انرژی هسته ای(بمب اتمی؟) فاقد ارزش است. دخالت های جهانی و منطقه ای دولت آمریکا بد و باطل است، اما دخالت های جمهوری اسلامی خوب و حق. اینان هیچگاه از رژیم جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای انتقاد نمی کنند.

عده ی دیگری از فرط دشمنی با جمهوری اسلامی به دامن آمریکا پناه برده اند.به گمان اینان به هیچ ترتیبی نمی توان بر زمامداران جمهوری اسلامی فائق آمد.تنها راه ممکن ساقط کردن جمهوری اسلامی توسط آمریکائیان است.اگر هم در آمریکا کسی به فکر حمله ی به ایران نباشد، اینان با ارائه ی اطلاعات غلط آنها را به حمله تحریک و وسوسه می کنند.اینان برای سرنگونی جمهوری اسلامی کاری انجام نمی دهند و حاضر به پرداخت هزینه نیستند.آرزوی آنها این است که آمریکا این رژیم را سرنگون و حکومت را تقدیم آنها نماید.از نظر اینان هر کس مخالف حمله نظامی آمریکا به ایران باشد ، فرستاده و مزدور جمهوری اسلامی است. انتقاد از سیاست های دولت آمریکا ، یعنی همراهی با رژیم ایران. حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت مستقل اسرائیل ، یعنی تبعیت از جمهوری اسلامی.بزرگترین رسالت اینان هم اتهام زنی و اهانت به منتقدان سیاست های دولت آمریکا است.از نظر اینان ،مداخله های منطقه ای دولت ایران ، عملی تروریستی و مزدور سازی است، اما دخالت های دولت آمریکا، برای بسط دموکراسی و حقوق بشر است. اینان هیچگاه از سیاست های نظامی گرایانه ی دولت آمریکا و نقض حقوق بشر توسط آمریکائیان انتقاد به عمل نمی آورند. می گویند انتقاد از دولت آمریکا به نفع جمهوری اسلامی است. بیش از یکصد و شصت هزار پیمانکار خصوصی آمریکایی در کنار ارتش آمریکا در عراق مشغول به کارند.برخی از آنها ،مانند شرکت بلک وانر، دهها زن و کودک غیر نظامی عراقی را به قتل رسانده اند. اینان از مصونیت سیاسی برخوردارند و ازاینرو دولت عراق نمی تواند جنایات آنها را مورد رسیدگی قرار دهد. بارها مردم بی گناه عراق را کشته و آنها را عوامل القاعده معرفی کرده اند. در صورتی که به فاصله ای اندک روشن گردیده که آنها کسی جزء مردم عراق نبوده اند.

به ادبیات سیاسی این دو گروه بنگرید:اینان اتهام بلادلیل ، اهانت و تخریب مخالفان را جایگزین نقد کرده اند.از رسانه های غیر قابل تعقیب برای اتهام زنی و اهانت وارد کردن استفاده می کنند.اگر اعتراض شود که رسانه جای اتهام و اهانت نیست ، جنجال به راه خواهند انداخت که با آزادی بیان مخالفید.

جبهه ی سوم متشکل از کسانی است که رژیم جمهوری اسلامی را رژیمی خودکامه ، سرکوبگر، ناقض حقوق بشر و آزادی می دانند.مسأله ی اینها ، گذار مسالمت آمیز ایران به یک رژیم دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. چنان رژیمی ، فدرال و پلورال و سکولار ( جدایی نهاد دین از نهاد دولت) خواهد بود.اما گذار ایران به دموکراسی کار و وظیفه ی ایرانیان است و هیچ دولتی نمی تواند آن را ، خصوصاً به روش های نظامی ، به ایران صادر و تحمیل کند. از سوی دیگر ، نظام دموکراتیک محصول نظریه پردازی و سخن گفتن صرف نمی باشد.دهه ی ماقبل انقلاب 57، دهه ی آرمان خواهی و عمل و نفی تئوری و فلسفه بود.دهه ی حاضر، دهه ی حرافی و نظریه پردازی صرف بود.گمان می رفت که از طریق تحلیل مفهوم و نظریه پردازی فلسفی در باره ی دموکراسی ، می توان به دموکراسی رسید.اما هر عملی باید متکی بر نظری روشن و مدلل باشد.و "دو صد گفته چون نیم کردار نیست" .

جبهه ی سوم مرکب از کسانی است که به شدت ناقد سیاست های نظامی گرایانه ی دولت آمریکا هستند.حمله ی نظامی آمریکا به عراق و حمایت یکجانبه اش از دولت اسرائیل را محکوم می کنند و خواهان صلحی عادلانه میان اسرائیل و فلسطینیان اند.صلحی که منجر به تشکیل دولت واقعاً مستقل فلسطینی و بازگشت کلیه آوارگان فلسطینی به کشورشان شود.چنان سازشی امکان زندگی صلح آمیز یهودیان و مسلمانان در دو دولت مستقل را فراهم خواهد آورد.

جبهه ی سوم از معیارهای یگانه تبعیت می کند.هر دو گروه پیشین از معیارهای دو گانه پیروی می کنند.مداخله در امور دیگر کشورها و ساختن گروه های مسلح و مزدور، اگر عملی غیر اخلاقی – غیر قانونی و نقض حق حاکمیت ملی است، هر دولتی که متوسل به چنان اقداماتی شود باید محکوم گردد، و اگر عملی اخلاقی - قانونی است ، هر دولتی چنان کند ، کاری موجه انجام داده است. از اینرو، جبهه ی سوم با انجام چنان اعمالی از سو ی آمریکا و اسرائیل و ایران و ... مخالفت می کند. مگر جمهوری اسلامی ایران در لبنان(حزب الله) و عراق ( مجاس اعلای انقلاب عراق و گروه مقتدا صدر) و افغانستان و فلسطین و ... گروه های مسلح تشکیل نداده است و نه تنها آنها را آموزش می دهد،بلکه اسلحه و بودجه آنها را تأمین می کند.این اعمال با اعمال دولت آمریکا و اسرائیل چه تفاوتی دارند؟ دولتی که در داخل هر مخالفت بی خشونت را براندازی نرم و انقلاب مخملی تلقی می کند، در خارج از مرزهای ایران ، برای صدور بنیادگرایی و انقلاب ، گروه های مسلح تشکیل می دهد.

جبهه ی سوم مرکب از کسانی است که به نقض حقوق بشر در هر نقطه ی این کره ی خاکی حساس اند ، درد و رنج آدمیان ، درد و رنج آنان است . انسانها مستقل از جنس و مذهب وملیت ، دارای ارزش اند.بدینترتیب ، نقض حقوق بشر در هر کشوری ( آمریکا ، انگلیس ، اسرائیل ، ایران ، عراق و...) ، نقض حقوق بشر است و باید آن را محکوم کرد.

جبهه ی سوم مرکب از کسانی است که می دانند نظر باید به عمل منتهی شود و دموکراسی را آدمیان با عمل خود می آفرینند. به جای دعوت به سکوت ، باید به عمل فراخواند. تاکنون پیامبران مردم به خواب رفته را بیدار کرده و به حرکت وا می داشتند ، اما اکنون سخن بر سر به خواب کردن فعالین سیاسی است.

پانوشت ها:

30 - احمد زید آبادی ، سیصد روشنفکر جهانی ، روز آن لاین12مهر 1386
31 - سیصد روشنفکر جهانی

32- برای نظرات رالز و والزر رجوع شود به:

- مایکل والستر، تهاجم به چه کشوری موجه است؟ ترجمه جلال توکلیان، مدرسه،پائیز 1384

- آرش نراقی، مبانی اخلاقی حق دخالت بشر دوستانه، مدرسه ، پائیز 1384

- آرش نراقی، جان راولز و مسأله حقوق بشر در روابط بین الملل، مدرسه،بهمن 1385

- آرش نراقی، ملاحظاتی اخلاقی درباره سلاحهای هسته ای، سایت آرش نراقی

33- یک جهان ممکن را در ذهن مجسم نمائید که در آن کسانی وجود دارند که گمان می کنند رژیم جمهوری اسلامی مثل رژیم صدام حسین است. مردم عراق تا ابد هم قادر به تغییر رژیم بعثی صدام نبودند. به گفته اینان هیچ نیروی داخلی، تا ابد، قادر به تغییر رژیم جمهوری اسلامی نیست. از اینرو، یا باید به پیشواز حمله نظامی آمریکا به ایران رفت و یا حداقل باید شمشیر حمله نظامی آمریکا بر سر رژیم جمهوری اسلامی را همچنان بر افراشته نگاه داشت. هرچه روی دهد ، وضع را از اینکه هست بدتر نخواهد کرد. تنها اميد نا اميدی ، تنها چاره ی بی چارگی ، دولت معجزه گر و نجات بخش امريکا است. (این یک تحلیل نظری است، نه جاسوسی و همکاری عملی با آمریکا). حتی اگر این تحلیل درست باشد،باز هم باید با حمله ی نظامی مخالفت کرد. چون:

الف- حمله نظامی به ایران، ممکن است به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران منتهی شود، اما دموکراسی برای ایران به همراه نخواهد آورد. تجربه عراق و افغانستان پیش روی ماست. حمله نظامی کشور را نابود و بنیادگرایی را گسترش خواهد داد.

ب- رژیم سلطانی شاه و رژیم سلطانی جمهوری اسلامی، حقوق اقوام ايرانی را به کلی نادیده گرفته اند. ظلم مضاعفی که بر آنها رفته و احساسات جریحه داری که آفریده شده، با حمله نظامی، ممکن است به صورت حرکت های تجزیه طلبانه ظهور و بروز یابد. این نوع حرکت ها به جنگ و کشتار می انجامد. و نتیجه آن هر چه باشد، امکان آشتی ملی و زندگی مسالمت آمیز را منتفی خواهد کرد. در حالیکه دهها حادثه دردناک و تلخ تاریخی هم چنان ما را عذاب می دهد ، نباید حوادث تلخ دیگری آفرید که نزدیکی و همکاری ما با یکدیگر را نا ممکن سازد. با هر تبعيضی بايد مخالفت و مبارزه کرد. حمله نظامی راه حل مسئله اقوام ايرانی نيست. راه حل مسئله را بايد از طريق پراکندگی قدرت متمرکز و متراکم حکومتی میان اشخاص بسیار (جدائی کارکردهای قانون گذاری، اجرائی و قضائی) و از طریق سایر شکل های پراکنده ساختن قدرت، مانند نظام های دو مجلسی و فدرالی ( فدراليسم در چارچوب ايران دمکراتيک ) جستجو کرد. از طريق منافع مشترک و برابر مي توان علائق مشترک و پيوندهای ملی ايجاد کرد.

ج – ممکن است کسانی بر این گمان باشند که در دنيای حاضر بدون پشتيبانی يک دولت خارجی نمي توان به قدرت رسيد و از طريق دولت خارجی به قدرت رسيدن ، به هيچ وجه عملی مذموم تلقی نمی شود ، چون مفهوم استقلال معنای پيشين خود را ، در اثر فرايند جهانی شدن ، از دست داده است . دولت ملی ديگر وجود خارجی ندارد يا حداقل قدرت ان بسيار کاهش يافته است . اما بايد توجه داشت که دولت خارجی ( امريکا) فقط عوامل خود را به قدرت می رساند و منافع ملی خود را دنبال می کند و پس از استفاده از مزدور ، چلبی وار انها را از عرصه خارج می کند و جز نامی ننگين از انها باقی نمی نهد . غیر عملی ترین مدل برای گذار به دمکراسی، فرار از مسئولیت اخلاقی، فرو رفتن در لاک خود (اتمیزه شدن) و انتظار دمکراسی داشتن از دول خارجی است. گذار ایران به دمکراسی، وظیفه ایرانیان است. اگر ما صلاحیت دمکراسی را نداشته باشیم، هیچ دولت خارجی ای نمی تواند ما را شایسته دمکراسی بنماید. برای دموکراسی باید کاری انجام داد.

34- "جبهه ی سوم" عنوان سخنرانی من در جمع هنرمندان هالیود در تاریخ 9 اگوست 2006 است . آن سخنرانی در سایت های مختلف منتشر شد. اینک هم در برخی سایت ها قابل دسترسی است. من نظرات خود را بیان می نمایم. ممکن است افراد دیگری از این مفهوم برای معانی دیگری و ویژگی های متفاوتی استفاده نمایند. در طی ماه های گذشته همان مواضع را بسط داده ام. اینک نیز با توجه به پاره ای مواضع که از سوی برخی افراد طرح شده است ، نگاهی دوباره به مواضع این جبهه می اندازم.

درباره ی نگاه لنینیستی به دولت ، به عنوان یک مانع مهم گذار به دموکراسی، در سومین بخش از سلسله مقالات "گفتمان انقلاب 57" ، زیر عنوان " انقلاب فرهنگی" ،توضیح داده ام.در آنجا از زاویه ی دیگری به این مسأله پرداخته ام که دموکراسی را چگونه می توان ساخت. این مقاله بزودی انتشار خواهد یافت.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)