خانه > حقوق انسانی ما > زنان > محو خشونت علیه زنان، الزامات تغییر عرف و قانون | |||
محو خشونت علیه زنان، الزامات تغییر عرف و قانونلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.com۲۵نوامبر روز جهانی محو خشونت علیه زنان است. شورای عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۹، ۲۵ نوامبر را به عنوان روز جهانی محو خشونت علیه زنان تثبیت کرد. این خشونت شامل آسیبهای جسمی، روانی یا جنسی زنان یا حتی محروم کردن زنان از آزادیهای مختلف می شود. در این روز در کشورهای مختلف برنامههای متفاوتی در خصوص مبارزه با خشونت علیه زنان و آگاهی دادن به آنها ترتیب داده میشود. به همین مناسبت با فریده غیرت حقوقدان و وکیل دادگستری در ایران گفتوگو کردهام.
خانم غیرت برای ما بگویید که چه میزان از این خشونت علیه زنان در ایران، دلایل و ریشههای فرهنگی دارد و چه میزان از آن به خاطر قوانینی است که در ایران موجود هست؟ باید بگویم اگر بخواهیم به صورت آماری بگوییم، طبیعی است که من باید آمار را دقیقاً در اختیارم باشد تا برایتان بگویم. ببینید، خشونت به طور کل علیه زنان هم ریشه در فرهنگ، عرف و آداب ما دارد و هم متأسفانه ریشه در قوانین ما دارد. وقتی از آداب و سنت و عرف میگویم، بهخصوص در بین اقوامی که در ایران اقوام عقبافتاده و کمی سنتیترند، اینها نگاهشان نسبت به زن نگاهی خشن بوده و همیشه تا حدی با دید انتقادی به زن نگاه میکنند و مرد به خودش این اجازه را میدهد که به طرق مختلف این اعمال خشونت را داشته باشد. البته این اعمال خشونتها متأسفانه در پناه قانون صورت میگیرد. تعابیر غلطی که از قوانین وجود دارد و حتی قوانینی که به آقایان کمک میکند، موجبات اعمال این خشونت را فراهم میکند. در دنیای امروز برای زن امروزی ایرانی اعمال خشونت علیه زنان به صور مختلف است. حتی اشکالی که ممکن است در جوامع عقبمانده یا سنتیتر این خشونت اصلاً تلقی نشود. اما برای یک زن امروزی ایرانی اینها خشونت است. انواع توهینها و انواع اهانتها و تضییع حقوقها، اینها را میشود حتی خشونت علیه زنان به حساب آورد. در نتیجه باید بگوییم که در هر دو مسأله ریشه دارد؛ هم در عرف و تربیت و سنت ما و هم متأسفانه در حمایتهای قانونی از این موارد. جدا از زنان روشنفکر که بیشتر به مسألهی خشونت علیه خودشان آگاه هستند، چقدر بقیهی زنان در طبقات مختلف جامعه ایران نسبت به این مسأله آگاهی دارند و میدانند که چه کارهایی باید بکنند یا علیه این خشونت مبارزه میکنند؟ اکثریت زنان غیر از طیف روشنفکر و باسواد و تحصیلکردهای که وارد عرصهی جامعه شدهاند، اکثریت زنان یا واقف نیستند به این حقوقی که دارند، یا این که اصلاً آنها را جزیی از وجود خودشان میدانند. یعنی حتی در مواردی ما دیدهایم زنانی که کتک خوردن را امری عادی تلقی میکنند. یعنی بهجای این که اعتراض کنند و این را تعدی به حقوق خودشان بدانند، با کمال تأسف آن را حق میدانند. یعنی فکر میکنند اصلاً باید این طور باشد، و این عدم آگاهی این زنان است. اما هرچه ما داریم پیش میرویم، تعدادی از زنان به حقوق خودشان واقف شدهاند و اختلافاتی که الان مشاهده میکنید و مسائلی که پیش میآید ازجمله مواردی مثل همسرکشی و مسائلی که زنان ایجاد میکنند در دفاع مشروعی که از خودشان میکنند، اینها ناشی از این است که به این حقوق خودشان پی بردهاند و فهمیدهاند که یک انسان دارای چه حقوقی باید باشد که اخیراً در مقام مقابله با آن بلند شدهاند.
کمپین یک میلیون امضا و فعالان حقوق زنان فعالیتهای مختلفی را در جهت احقاق حقوق زنان انجام میدهند. ولی چقدر از فعالیتهایشان به مسألهی رفع خشونت علیه زنان اختصاص دارد و به این موضوع میپردازند؟ فعالان کمپین یک میلیون امضا تا جایی که من اطلاع دارم، بیشتر در جهت رفع تبعیض قوانین و رفع تبعیض قوانین میان زن و مرد تلاش میکنند. در خصوص جلوگیری از اعمال این خشونتها هم اگر اقداماتی صورت میگیرد، آنچنان گسترده نیست. چون گفتم این ریشه در تربیت، آداب و مسائل فردی خانوادهها دارد و مقداری هم حمایت قانونی است که باید قوانین تغییر کنند و آن حمایتها از بین بروند. مردی اگر به این مسأله که به حریم زن تجاوز کند، مجاز شناخته نشود و اجازه نداشته باشد به حیثیت و شئون زن از همه جهت، چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی صدماتی وارد کند، اگر این قوانین تغییر کنند و در آن جهت پیش روند، مسلماً مؤثر خواهد بود. مخصوصاً افرادی هم که اصولاً در حوزهی زنان فعالیت میکنند، این برنامه را باید مدنظر داشته باشند که این را تغییر دهند و این تغییر یک تغییر بنیادی خواهد بود و چیزی نیست که خیلی ساده بتوان با آن برخورد کرد و صرف، تغییر قوانین کافی نخواهد بود، تغییر باید ریشهای باشد. یعنی باید اصلاً نگاه به زن تغییر کند و وقتی نگاه تغییر کرد، خود به خود تغییر قوانین و تغییر نظام را هم ایجاد میکند. فکر میکنید که چه کار میتوان کرد که این نوع نگاه و این نوع فرهنگ در اقشار مختلف جامعه تغییر کند؟ اگر ما این دید را داشته باشیم که بخواهیم جامعه را به آن سمت سوق دهیم که افراد اعم از زن و مرد، هردو، خشونتپذیر نباشند و برای حقوق دیگران احترام قائل شوند، طبعاً کاری میکنند که دیگران هم برای حقوق اینها احترام و ارزش قائل شوند. یعنی اگر زنها و مردها، فرق نمیکند، همه معنای حقوق را درک کنند و پی به معنای آن حقوقی ببرند که انسان، زن و مرد، باید دارا باشد طبق اعلامیهی جهانی حقوق بشر، طبق موازین اسلام، فرقی نمیکند و برای این اگر ارزش قائل شدند که این اصلاً در اثر پیشرفت فرهنگ و تمدن این طور خواهد شد، در آن صورت چه زن و چه مرد حقوقی را که برای خودشان قائلند، برای دیگران هم قائلند. در نتیجه باعث میشود مبادرت به انجام خشونت علیه کسی دیگر، بازهم اعم از مرد و زن، نکنند. این را اگر ما بتوانیم در جامعه تعمیم دهیم، به اصطلاح مستند به اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مستند به تعالیم دینی و اسلامی خودمان که دربارهی هر زن و مردی میگوید که باید دارای این حقوق باشند، حیثیت و کرامت همه باید حفظ شود، اینها را اگر ما پذیرفتیم، من حقوق شما و شما حقوق من را پذیرفتید، طبعاً دیگر زیربار خشونت نخواهیم رفت. در این صورت خشونت حتی اگر قانونش هم وجود داشته باشد و حمایتش هم وجود داشته باشد، از جامعه دور خواهد شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|