تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
به مناسبت اجرای جنجال‌برانگیز «دوشیزه جولی» استریندبرگ در آلمان

سینما در تئاتر

اکبر فلاح‌زاده

یوهان آگوست استریندبرگ، نمایشنامه‌نویس سوئدی، همراه با نمایشنامه‌نویسانی مانند ایبسن و چخوف از راهگشایان تئاتر قرن بیستم شمرده می‌شود. او در کشورش به شکسپیر سوئد معروف است. بیشتر آثار او، به‌ویژه کارهای نمایشی‌اش به فارسی ترجمه و بعضاً اجرا شده. با این حال در غرب اجراهایی دیده می‌شود که بکلی با اجراهای متعارف فرق دارند.

از جمله‌ی این اجراها اجرای اخیر کارگردان جنجالی کتی میچل از نمایش «دوشیزه جولی» استریندبرگ در برلین است. این کارگردان نمایش را به کمک چند دوربین فیلمبرداری و مانیتور اجرا می‌کند و باعث تحسین عده‌ی زیادی از تماشاگران و منتقدان و در عین حال تقبیح برخی دیگر از منتقدان می‌شود؛ منتقدانی که به اجراهای سنتی تئاتر عادت دارند و وجود دوربین و مانیتورهای بزرگ را بر صحنه تابو می‌دانند. این منتقدان کتی میچل را که به خاطر نوآوری‌هایش در تئاتر، انقلابی تئاتر لقب گرفته، مخرب تئاتر می‌دانند.


کتی میچل کارگردان انگلیسی

کتی میچل کارگردان انگلیسی می‌خواهد به جلد یک کمیسر پلیس برود و تحقیق کند ببیند آیا دوشیزه آن‌طور که از نمایش بر می‌آید، خودش رگ خودش را بریده، یا اینکه به قتل رسیده است. نمایش فقط در یک شب روی می‌دهد. موقع جشن نیمه‌ی تابستان، دوشیزه جولی اشراف‌زاده با خدمتکارش جین می‌رقصد و حین رقص خود را به او نزدیک احساس می‌کند. در مقابل چشمان کریستین کلفت خانه، که در عین حال نامزد جین است، یک رابطه‌ی عجیب عشقی بین دوشیزه و خدمتکار ایجاد می‌شود، که چند ساعتی بیش نمی‌پاید و با خودکشی دوشیزه تمام می‌شود.

عجیب بودن این رابطه ریشه در رابطه‌ی عشق- نفرتی دارد که به عقیده‌ی استریندبرگ متنفر از جنس زن، رابطه‌ی ناگزیر زن و مرد است. در نظر او که چند ازدواج ناموفق را تجربه کرده بود، عشق زن و مرد به نفرت می‌انجامد. استریندبرگ به علت آسیب‌های روحی که در کودکی از نامادری و بعدها از همسرانش دیده بود، چند بار روان‌پریش شد. او زن را مقصر و مرد را قربانی می‌داند. او بر خلاف ایبسن دل خوشی از جنبش‌های استقلال‌طلبانه‌ی زنان که از اواخر قرن نوزدهم در اروپا پا گرفته بودند، نداشت. مقایسه‌ی «دوشیزه جولی» استریندبرگ و «هداگابلر» ایبسن، که در فاصله‌ی کوتاهی از یکدیگر نگاشته شده‌اند، تفاوت دیدگاه این دو را در این زمینه نشان می‌دهد.

در این نمایش، کشاکش جنسی مرد و زن توأم با یک کشمکش طبقاتی بین یک دختر اشراف‌زاده و خدمتکارش هم هست. دوشیزه‌ی اشراف‌زاده از لحاظ طبقاتی بر خدمتکارش تفوق دارد، اما خدمتکار از رابطه‌ی عشقی استفاده می‌کند تا بر زن که دختر گراف ارباب اوست، سلطه یابد. در پایان شب کوتاه عشق، جین خدمتکار دختر را به خودکشی ترغیب می‌کند و دختر رگ خودش را می‌زند.

کریستین پیشخدمت در این نماش صرفاً نقش جنبی دارد، اما کتی میچل در این اجرا قضایا را از زاویه‌ی دید او به تماشاگر نشان می‌دهد که نه فقط با نگاه یک زیردست، بلکه در عین حال حسودانه به رابطه‌ی نامزد خودش و دوشیزه می‌نگرد. کارگردان به جنبه‌ی طبقاتی موضوع کمتر توجه دارد و کارش را بر انگیزه‌های روانی شخصیت‌ها مبتنی کرده است. البته در این زمینه چندان از نیت استریندبرگ دور نمی‌افتد، چرا که استریندبرگ بر خلاف رقیب بزرگش ایبسنِ نروژی کمتر به جنبه‌ی اجتماعی قضایا توجه می‌کرد و بیشتر به درونیات شخصیت‌های درام می‌پرداخت.


صحنه‌ای از اجرای «دوشیزه جولی» در نیویورک

کتی میچل با بدعت‌هایش در اجرای نمایش به حد کافی در انگلیس جنجال آفریده و می‌خواهد این بار در برلین هم آشوب به پا کند. اجراهای این خانم کارگردان انگلیسی جنجالی اما مبتکرانه و دیدنی است. روزنامه‌ی ایندیپندنت او را در قطبی کردن تماشاگران یگانه دانسته است. تماشاگران او دو دسته شده‌اند: بعضی او را تقبیح و برخی تحسین می‌کنند. میچل در هدایت بازیگران از روش استانیسلاوسکی استفاده می‌کند و به انگیزهای روحی-روانی کاراکترها اهمیت زیادی می‌دهد.

دوشیزه جولی، شخصیت پیچیده‌ی استریندبرگ سخت مورد علاقه‌ی میچل است. میچل اصولاً به موضوع خودکشی علاقه دارد. اجرای نمایش «آهنگ درخواستی» اثر فرانتز خاور کروتز هم که میچل آن را سال قبل اجرا کرد، به خودکشی یک زن می‌پردازد. در این نمایش بی‌کلام زنی از سر کار به خانه بر می‌گردد، لباسش را عوض می‌کند، غذا می‌خورد، تلویزیون تماشا می‌کند، دوش می‌گیرد، به آهنگ‌های درخواستی کلاسیک رادیو گوش می‌دهد و بعد از کمی مطالعه می‌خوابد. نیمه‌های شب از خواب برمی‌خیزد و با سم خودکشی می‌کند.

از اجراهای دیگر میچل می‌توان به اجرای «سه خواهر» و «مرغ دریایی» چخوف، اقتباس از «ابله» اثر داستایوسکی و همچنین به نمایش «امواج» بر اساس رمانی به همین نام از ویرجینیا ولف و اجرای «تراژدی زنان تروا» اثر اوریپید اشاره کرد. او در اجرای نمایش‌های کلاسیک یونان سعی می‌کند آنها را به رویدادهای روز دنیا پیوند بدهد و از جمله اینکه جنگ را به هر شکل آن محکوم کند.


نخستین اجرای «دوشیزه جولی» در استکهلم در سال ۱۹۰۶

او ابایی ندارد از اینکه قسمت‌هایی از متن نمایش را حذف کند تا به هدف اجرایی خودش که آن را رساندن پیام اصلی اثر به مؤثرترین شکل می‌نامد، برسد. دستکاری‌های او در متن‌های شناخته‌شده‌ی ادبی صدای خیلی‌ها را درآورده و انتقادهای زیادی را متوجه او کرده است. با این حال آنچه کار او را از کار همگنانش متمایز می‌کند چیز دیگری است و آن همانا استفاده‌ی گسترده از ابزار سینمایی و وسایل دیجیتالی بر روی صحنه است.

از نمایش استریندبرگ قبلاً بارها اپرا و فیلم ساخته شده است، از جمله نخستین فیلم آن به کارگردانی الف سوبرگ جایزه‌ی بزرگ کن سال ۱۹۵۱ را برد. با این حال کتی میچل تکنیک‌های سایر هنرها را برای اجرای تئاتر خودش به کار گرفته است. صحنه‌ی تئاتر او فقط محل وسایل صحنه نیست، بلکه چند دوربین و مانیتور هم در آن قرار دارند. فیلمبرداران آنجا که کارگردان تشخیص بدهد از چهره‌ی بازیگران در حین ایفای نقش نمای درشت می‌گیرند تا تماشاگرانی که دور از صحنه نشسته‌اند حالت روانی آنها را مشاهده کنند.

هم‌زمان افکت‌های صدا ایجاد می‌شود و گوشه‌ای از صحنه پیانو نواخته می‌شود. این همه حین اجرا و جلوی چشم تماشاگر صورت می‌گیرد. میچل می‌گوید: «در اجرای من باید تماشاگر حس کند که همه چیز دارد به طور زنده روی می‌دهد.»


صحنه‌ای از اجرای «دوشیزه جولی» به کارگردانی کتی میچل، که در آن فیلمبرداران در حین اجرا روی صحنه دیده می‌شوند.

استفاده‌ی میچل از تکنیک‌های سینمایی تماشاگر را گیج نمی‌کند، چون هنرمندانه و تردستانه انجام می‌شود. موضوع اما این است که آیا چنین اجرایی را می‌شود اجرای تئاتری نامید. میچل در کار تئاتر بیشتر از تئاتر اروپای شرقی اثر گرفته، از جمله کارهای دو دین و آناتولی واسیلیف روسی و کارگردانان دیگری که به نوبه خود تحت تأثیر جرزی گروتفسکی بوده‌اند. در سینما هم ستاینده‌ی فیلم‌های تارکوفسکی و به‌ویژه فیلم «آینه» (۱۹۷۵ ) است.

در همین مورد ترجیح تئاتر شرق اروپا به غرب، به اشپیگل می‌گوید: «روش تئاتر انگلیسی که بازیگر را به زیبا حرف زدن وا می‌دارد، دست و پاگیر است. در تئاتر اروپای شرقی کلام در مرکز توجه نیست، بلکه تلاش در ایجاد محیطی است که انسان‌ها خود را به یکدیگر بفهمانند و فهمیده شوند.»

او در مصاحبه با گاردین در پاسخ به این سؤال که «چه چیز تئاتر را تهدید می‌کند»، می‌گوید: فقدان قوه‌ی تصور و خیال‌پردازی. برای آنکه تئاتر را زنده نگه بداریم، باید مدام بسنجیم که چرا این یا آن کار را در تئاتر انجام می‌دهیم، و اینکه چگونه باید آن را انجام بدهیم تا از تطبیق با نیازهای مردم جدا نیفتیم. ابداعات کتی میچل در تئاتر دست‌کم یک حسن داشته داشته و آن اینکه گیشه را نجات داده است.

بیشتر تئاترها در آلمان با اتکا به کمک‌های دولتی سرپا هستند. با کم شدن این کمک‌ها در نتیجه‌ی بحران فراگیر اقتصادی خطر بسته شدن تئاترها را تهدید می‌کند. اما نوآوری در اجراها می‌تواند پای تماشاگران خسته از اجراهای کسل‌کننده را به تئاتر باز کند. استقبال از اجراهای کتی میچل این نکته را ثابت کرده است.

پاره‌ای از ابداعات کتی میچل در تبلیغ نمایش «امواج» و نمایش «زنان تروا»ی اوریپید:

گزارش حاضر با استفاده، ترجمه و تلخیص از منابع زیر تهیه شده است:
۱- اینجا
٢- اینجا
٣- اینجا
٤- اینجا

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)