تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
سینمای ایران در هفته‌ای که گذشت

آدمکشی در خانه‌ی سینما

امیر محمد بهرامی نوا

روز ملی سینمای سال ۸۹ هم در حالی سپری شد که بیشتر از همیشه مدیران سینمای ایران با هم درگیری مسئولانه و ضدمسئولانه داشتند، که البته با نگاه نگارنده همه‌ی این دعواها از سر طلب قدرت بیشتر است و حکمرانی بر ضعیفانی که به نان شب محتاج‌اند.

در این اوضاع نابسامان کسانی هستند که به یاد نمی‌آورند سینمای ایران طی سال‌های گذشته بر اثر بی‌درایتی‌های برادرخوانده‌هایش مسیری را در پیش گرفت که حالا زنگ خطر بدصدای آن گوش ما را می‌آزارد.

حتی حالا که این زنگ خطر آهنگ نواختن از سر گرفته است، انگار نمی‌خواهند بشنوند چه بدصداست این آهنگ؛ آهنگ ورشکستگی کامل سینمای ایران -همان اتفاقی که در سال ۵۶ رخ داد - آهنگ بیکار شدن عده‌ی کثیری از فعالان این عرصه، آهنگ رفتن و ترک دیار کردن جوانان فیلمساز این سرزمین، آهنگ تن به نگاه و خواست آن سوی آبی‌ها دادن،آهنگ ضد وطن بودن فیلمساز ایرانی، آهنگ گوش‌خراش ابتذال که صدای همه را درآورده است و خیلی آهنگ‌های دیگر که باعث می‌شود هر آدم کم‌شنوایی هم صدای گوش‌خراش و تیز آن را بشنود.

امروز روز ملی سینما است. به ۷۰ سالش اگر کاری نداشته باشیم، دست‌کم در این سی سال اخیر شاهد بوده‌ایم که سینما را مثل یک بچه‌ی سرراهی – و بی‌والدین، به تعبیر علی معلم – به هر پرورشگاهی که خواسته‌اند، برده‌اند.

روزی کلوزآپ بازیگران زن را ممنوع کردند، یک روز فیلم‌ها را درجه‌بندی کردند، یک روز در تولید و پخش مافیا درست کردند و روز دیگر...در این وانفسا چه غم‌انگیز است سرنوشت این سینما؛ از میرزا ابراهیم‌خان عكاس‌باشی و دختر لر تا درباره‌ی الی. هر روز سالن‌های سینما خالی‌تر از روز قبل می‌شود و مردم ترجیح می‌دهند به جای حاج کاظم و ‌هامون، جلوی تلویزیون ۵۰ اینچ بنشینند و سالوادور را در «سفری دیگر» فارسی وان ببینند (باور کنید اسم این شخصیت را هم از یکی از همکاران پرسیدم تا آدرس غلط نداده باشم!) بشنوید صدای بد‌آهنگ این زنگ خطرها را.


علی معلم از بی‌والدینی سینمای ایران گفت

یک: بی‌ربط‌ترین نام‌گذاری ۳۶۵ روز سال

علی معلم را که حتماً خاطرتان هست. همان مجری سال‌های دور برنامه‌های سینمایی تلویزیون و فعالِ امروزِ سینمای ایران. اتفاقاً او در ضیافتی که معاون سینمایی ترتیب داده بود حرف‌های تندی زد و یکسر روز ملی سینما را به پالش کشید: «بی‌ربط‌ترین نام‌گذاری ۳۶۵ روز سال روز ملی سینما است و من هنوز هم نفهمیده‌ام چرا ۲۱ شهریور به نام روز سینما نام‌گذاری شده است؟! چراكه در روز سینما هیچ اتفاقی نمی‌افتد و روز سینما در ایران بی‌مسما‌ترین اسم است و فقط هراز گاهی چند نشریه درد دل‌های اهالی سینما را كه بیشتر از هم انتقاد می‌كنند، منتشر می‌كنند. بنابراین نكته‌ی اول همین روز است كه من هنوز هم نفهمیده‌ام چرا این روز به نام روز سینما نام‌گذاری شده است و درخواست می‌كنم برنامه‌ای را به مناسبت روز سینما داشته باشیم كه شامل تكریم سینماگران شود یا عمل فوق‌العاده‌ای برای مخاطبان در این روز صورت گیرد.

این روز، روز بی‌والدینی برای سینما است و سینما هم متاسفانه پدر خوبی برای خودش نیست؛ چرا كه نهادهای صنفی‌اش نمی‌توانند از پس كارهای خود برآیند و اولین تقاضا این است كه روز ملی سینما را تبدیل به واقعه‌ای كنیم كه حداقل در آن چهار گل میخك بین افراد رد و بدل شود.

نكته‌ی دوم این است كه شاید خیلی از افراد بیان آن را توصیه نكنند؛ اما امیدوارم مساله‌ی رانت‌خواری در هر جایی و در هر گروهی از بین برود.»

دو: روز ملی سینما و آمار

امیر حسین علم‌الهدی، مدیر پردیس سینمایی ملت، در روز سینما مقاله‌ای نوشت و در آن با اشاره به آمار مقایسه‌ای، جایگاه سینمای ایران را عیان کرد. او مقاله‌اش را این‌طور آغاز کرد: «روز ملی سینما در حالی در كشورمان نام‌گذاری شد که هنوز که هنوز است این هنر- صنعت تاثیرگذار در ایران با بحران مشروعیت دست به گریبان است! در حالی که این پدیده در جوامع دیگر ارج و قرب فراوانی دارد، متاسفانه در ایران هنوز با این پشتوانه‌ی غنی فرهنگی مهجور است و نه‌تنها در حوزه‌ی سیاست‌گذاری مراکز رسمی محلی از اعراب ندارد، بلکه در میان خود سینماگران نیز دچار این بحران است تا جایی که این بحران به نزاع‌های صنوف با همدیگر نیز کشیده می‌شود!

درطی ۲۱ سال و میانگین هر ۵/۵ سال یکبار به سینما رفتن هر ایرانی، ورشکستگی کامل سینما در ایران در حوزه‌ی نمایش (و نه تولید فیلم) قطعی است.


تندیس خانه سینما فردا شب به برندگان جشن چهاردهم اهدا می شود

اگر این ۱۰۰ فیلم تولیدی هر سال را بتوانیم «سینمایی» بنامیم (که نمی‌توانیم)؛ اشاره کردم که سینما در حوزه‌ی تولید ورشکسته نیست؛ چون اگر ورشکسته بود، درخواست تولید ۳۰۰ فیلم در سال نداشت، پس سودآوری در اکران سینمایی نیست؛ بلکه در حوزه‌ی تولید است! یکی نیست بپرسد بعد از انقلاب ۳۰۰ سینما تعطیل شد؛ اما هیچ تولید‌کننده‌ای به زندان نرفت! در یک مقایسه‌ی سر انگشتی در رتبه‌ی سرانه‌ی سینما، ایران در رده‌ی ۵۴ تا ۵۶ از میان ۵۶ کشورِ دارای سینما قراردارد (استاندارد جهانی سرانه‌ی سینما برای هر ۱۰ هزار نفر ۱ سینما است و در ایران برای هر ۳۰۰ هزار نفر ۱ سینما). سیاستمدارانی که از سینما طلبکارند، لطفاً پاسخ این عقب‌ماندگی را بدهند؟»

سه: تحقیر فیلمسازان و لذت بعضی‌ها!

در آستانه‌ی روز ملی سینما و در حالی که در تلویزیون ایران هیچ تدارکی از پیش برای این اتفاق مهم در تقویم روی میز مردم نشده بود، ابراهیم حاتمی‌كیا در برنامه‌ی راز در شبكه‌ی چهار حضور پیدا كرد. حاتمی‌كیا در این برنامه با اشاره به وضعیت فرهنگی كشور گفت: «حتماً باید فارسی‌وانی باشد تا عده‌ای هول شوند و بگویند اجازه بدهیم خودی‌ها حرف‌ بزنند در حالی كه ما باید خیلی‌ حرف‌ها را قبل از فارسی‌وان می‌گفتیم و این نظام آنقدر گسترده، مستحكم و پابرجا است كه خیلی حرف‌ها را می‌شود زد و از مسئولانی كه باید پاسخگو باشند، می‌توان سوال پرسید و اگر بسیاری از حرف‌ها را می‌گفتیم وضعیت امروز بسیار بهتر بود.


ابراهیم حاتمی کیا حرفهای تازه‌ای از تحقیر فیلم‌سازان به زبان آورد

من هر بار خواستم فیلم بسازم، احترام فیلمسازی من را رعایت كردند. اما از آن طرف نگران بودند كه من چه فیلمی می‌خواهم بسازم. اول می‌گویند حرف خود را بزن، اما بعد نظارت بیشتری می‌كنند.»

وی ادامه داد: «امروز عده‌ای از اینكه فیلمسازها حقیر و كوچک شوند و بله‌قربان‌گو باشند، لذت می‌برند. به من می‌گویند فیلمی مانند نجات سرباز رایان بساز، اما من به آنها می‌گویم كه ما به نجات سرباز رایان چه‌كار داریم، بزرگ‌تر از او در كشور ما وجود دارد.» دقت کنید که حاتمی‌کیا فیلمساز خودی حاکمیت است و ببینید آش چقدر شور شده که داد او هم درآمده است.

چهار: عده‌ای می‌خواستند گردهمایی ما را به بحران تبدیل كنند

۱۸ مرداد روزی بود که گردهمایی صنفی خانه‌ی سینما برای حمایت از امنیت شغلی لغو شد و از آن روز تا به حال هیچ مسئولی نگفته که چرا این گردهمایی برگزار نشد. محمد مهدی عسگرپور یك ماه پس از لغو گردهمایی امنیت شغلی، در تشریح دلایل این اتفاق توضیحات مفصلی داد و گفت: «قبل از برگزاری گردهمایی با بعضی از مقامات امنیتی تماس‌هایی داشتم، چون در حوزه‌ی سینما هم باید مراقبت‌های خاص خودمان را داشته باشیم و تا یك روز قبل از گردهمایی هیچ علامت و نظر منفی از سوی مقامات امنیتی‌مان دریافت نكردیم و به نظر می‌رسید كه ما ملاحظات خاص خودمان را داشتیم و آنها هم تایید می‌كردند كه این اتفاق، اتفاق خوبی است.

بعد از اظهار‌نظرهای عده‌ای فرصت‌طلب مقامات امنیتی با من تماس گرفتند و اعلام كردند كه گردهمایی شما از آن حالت صنفی دارد خارج می‌شود و انگار، علیرغم میل شما و ما، كسانی دارند وارد ماجرا می‌شوند. البته در این میان یكی از دوستان تهیه‌كننده پیش‌بینی كرده بود ـ البته من این موضوع را چند روز پیش شنیدم ـ كه قرار بود در آن روز یك نفر كشته شود و قتل او به گردن هیات مدیره‌ی خانه‌ی سینما بیفتد، عین جمله را می‌گویم و اشكالی هم نمی‌بینم كه چاپ شود.


محمد مهدی عسگرپور دلایل لغو گردهمایی صنفی ۱۸ مرداد را بیان کرد

حتی اطلاعات‌شان آنقدر دقیق بود كه می‌گفتند با چه اسلحه‌ای قرار است بزند. اطلاعات خیلی دقیق بود تا جایی كه من به طنز به دوستان گفتم كسی كه آن قدر اطلاعاتش دقیق است به نظر می‌رسد كه خودش می‌خواسته این كار را انجام بدهد و گردهمایی را به یك میدان دیگری غیر از یك جریان صنفی كه هیچ كدام از ما راضی نبودیم و نیستیم تبدیل كند.» این هم از عجایب سینمای ایران است؛ آدمکشی در ملاء عام!

پنج: بوی خداحافظی به مشام می‌رسد

بالاخره اصناف‌نشینان سینمای ایران هم صدایشان درآمد از بابت روند معرفی فیلم به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی که هرساله مهم ترین مراسم سینمایی سال را برگزار می‌کند. بیانیه‌ای که بیشتر به خالی‌کردن عرصه‌ی دعوا برای معرفی فیلم به آکادمی شبیه است و سپردن عنان کار به حاکم‌نشینان معاونت سینمایی.

در بیانیه‌ی روابط عمومی خانه‌ی سینما آمده است: «در پی پرسش‌های خبرگزاری‌ها و روزنامه‌نگاران درباره‌ی معرفی فیلم به جشن آکادمی علوم و هنرهای سینمایی توسط خانه‌ی سینما، به آگاهی می‌رساند سال گذشته در اردیبهشت‌ماه طرحی (شورای ۹ نفره متشکل از دو فعال عرصه‌ی بین‌الملل یکی از بخش دولتی و یکی از بخش خصوصی، مدیر مجامع و جشنواره‌های سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۵ نفر سینماگر ایرانی شناخته‌شده‌ی بین‌المللی به انتخاب جامعه‌ی اصناف سینمایی و یک سینماگر با سابقه‌ی روشن به انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) برای بررسی و انتخاب فیلم را پیشنهاد کرده بودیم که آنچه در حوادث اجتماعی سال گذشته رفت مانع از اجرای آن شد.


آیا زمان خداحافظی مدیران و بازرسان فعلی خانه سینما رسیده است؟

اینک نیز که کرسی‌نشینان معاونت سینمایی علاقه‌مند به اداره و اجرای همه چیز توسط دولت (خودشان) هستند، صلاحی و صوابی برای پیگیری طرح یادشده نیست. از خداوند متعال برای عزت و سربلندی سینمای ایران که به درستی سفیر جامعه‌ی ایرانی-اسلامی در جهان بوده است دعا می‌کنیم.»

این دعای خیر برای سینمای ایران در حالی است که رایزنی‌های اعلام‌شده حکایت از معرفی فیلم‌هایی نظیر شکارچی شنبه و بدرود بغداد دارد، که بی‌شک به جمع ۵۰ فیلم نهایی هم نمی‌رسند، چه برسد به پنج فیلم و بردن جایزه. از این دعای خیر بوی خداحافظی هیات مدیره‌ی فعلی هم به مشام می‌رسد. البته هیچ چیز تا اعلام رسمی خداحافظی مشخص نیست.

شش: دكترای افتخاری دانشگاه سوربن برای یك عمر فعالیت سینمایی عباس كیارستمی

عباس کیارستمی، پرافتخارترین فیلمساز ایرانی بار دیگر در عرصه‌ی بین‌المللی افتخاری دیگر را برای کشورمان به دست آورد. انگار سند شش دانگ موفقیت‌های سینمای ایران یکسر برای کیارستمی است. براین اساس دانشگاه «سوربن» پاریس به عباس كیارستمی، كارگردان سرشناس ایرانی دكترای افتخاری اعطا می‌كند.

روزنامه‌ی فرانسوی فیگارو اعلام كرد: دانشگاه «سوربن» نام عباس كیارستمی كارگردان ایرانی برنده‌ی نخل طلای كن را به‌عنوان یكی از دریافت‌كنندگان دكترای افتخاری سال ۲۰۱۰ این دانشگاه معرفی كرده است.


عباس کیارستمی افتخاری دیگر برای سینمای ایران به ارمغان آورد

كیارستمی روز ۱۰ نوامبر (۱۹ آبان) طی مراسمی در دانشگاه سوربن به‌پاس یك عمر فعالیت‌ سینمایی، دكترای افتخاری دریافت می‌كند. در این وانفسای خفه‌کننده‌ی آشوب در سینمای ایران کیارستمی راه خودش را می‌رود و به هیچ کس هم کاری ندارد. دست مریزاد استاد!

هفت: در بازار فرهنگ هرج و مرج هست

یکی از کسانی که هر چند وقت یک‌بار نکاتی به نظرش می‌رسد تا تذکر بدهد، کارگردان فیلم «نیاز»، علیرضا داوودنژاد است. سخنان صریح و بی‌پرده‌ی داوودنژاد گاهی به مذاق بعضی‌ها خوش نمی‌آید. در تازه‌ترین واکنش، علیرضا داوودنژاد در پی سخنان اخیر وزیر ارشاد در یك برنامه‌ی تلویزیونی، نامه‌ای را خطاب به این مسئول منتشر كرد.

در بخشی از این نامه‌ی سرگشاده‌، این كارگردان سینما نوشته است: «جناب آقای وزیر، شما از هنرمندان می‌خواهید كه دوستی، صلح، عدالت و اخلاق را در جهان تبلیغ كنند. آیا فكر می‌كنید بدون آنكه خود ما مبادی چنین آدابی باشیم، می‌توانیم در این زمینه‌ها آثاری تولید كنیم كه فراگیر و اثر‌گذار بشوند؟ آیا آنها كه متولی و مسئول امور فرهنگی هستند و در مواجهه با هنرمندان توقع چنین فعالیت‌هایی را دارند نباید پیش از همه خود عامل به چنین فضایل و رفتارهایی باشند؟

آیا فكر می‌كنید بدون احترام گذاشتن به هنرمندان و بدون آنكه ارزش واقعی كار آنها در نظر گرفته شود، می‌توان در مدیریت قلمرو فرهنگ،‌ كاری گره‌گشا انجام داد؟»


علیرضا داوودنژاد

داوودنژاد در بخش دیگری از نامه آورده است: «ما در شرایطی به سر می‌بریم كه بار دیگر همچون روزگار پیش از انقلاب، كالاهای فرهنگی خارجی بر بازارهای دیداری و شنیداری ما غلبه پیدا می‌كند. دنیای اینترنت، فضای كانال‌های ماهواره‌ای و بازار محصولات ویدئویی در قبضه‌ی تولیدات خارجی قرار گرفته است.

محصولات ایرانی در دنیای رو به گسترش اینترنت سهمی ندارند، كانال‌های ماهواره‌ای مخاطبان كانال‌های داخلی را به تاراج می‌برند. در بازار ده‌ها میلیونی، محصولات فرهنگی آثار ایرانی سهمی اندك دارند و بخش عمده‌ی این عرصه به تسخیر بازار سیاه فیلم‌های دوبله و زیرنویس شده‌ی وارداتی درآمده است. بازار كالاهای فرهنگی را از هرج‌ومرج نجات بدهیم و تولید‌كنندگان در تنگنای عرصه‌ی فرهنگ را دریابیم.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هرچه آدم های درست حسابی دست اندر کار سینما .تاتر و همه ی هنر ها از مملکت بیرون بروند بنفع حاکمیت است . واین برنامه ی حکومت است . برای اینها نه هنر مطرح است نه فرهنگ . مشتی اراذل و اوباش و ادم های ارتجاعی بیسواد برایشان فقط منافع مادی مطرح است .
ایراننیاز به انقلاب فرهنگی داشت نه اسلامی .
با انقلاب فرهنگی سطح فرهنگ و اگاهی جامعه بالا میرفت و برای این حکومتگران جائی نبود.
فقر فرهنگی در جامعه ی سنتی مثل ایران. افغانستان و پا کستان ریشه ی اصلی بدبختی هاشاناست.
شعار ملت ایران با فرهنگ است فقط یک شعار بیش نیست.
تاریخ ایران را بخوانید تا علت فقر فرهنگی پیدا کنید . در غیر این صورت.
این قافله تا به حشر لنگ است.

-- مهران ، Sep 16, 2010

از هر کشوری در جهان پنجاه تا صد تا سیاستمدارش را اخته کنند، بزندان بیندازند چیزی از سیاستمداریش باقی نمی ماند، سینمای ایران هم همین طور است، تمامی شخصیتهای درجه یکش را بقول جامعه شناسی گرگان خونآشام از سرا رانده اند، حالا این چند نفر باقی هم در حال زد و خوردند. در مملکتی که پایه و اساس کارش بر این آیه شریفه است « بکشیدشان تا رفع فتنه» و البته فتنه را هم رهخبری معنا می کند ، آری از چنین مملکتی چه امیدی دارید. سیاستمداران آن اینطورند، ثروتمندان نیز همینک بدون استثناء در حال بیرون بردن ارز از مملکتند! هر کس بقدر توانش دارد از میلیارها دلار و یور گرفته تا میلیونها و صدها هزار و خلاصه مملکت در حال خونریزی ست به نفع پولداران و سپاهیان و روحانیون. مرگ بر انقلاب، پس زنده باد انقلاب!

-- بدون نام ، Sep 18, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)