تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
پاسخ به نقد آقای فنایی (1)

توتولوژی حیوان خواندن حیوان‌ها

اکبر گنجی

بسیار خشنودم که «قرآن محمدی» فرصتی برای گفت‌وگو و نقد فراهم آورد و موافقان و مخالفان را بر آن داشت تا در این گفت‌وگوی جمعی، به قصد تقرب به حقیقت، شرکت کنند.

دوست گرامی جناب آقای ابوالقاسم فنایی، هجدهمین بخش «قرآن محمدی» را نقد کرده و از این جهت بنده را وام دار خود کرده‌اند.

برخی از نکات مطرح شده از سوی ایشان معطوف به مسائل فرعی است، ولی بعضی دیگر، به مدعیات اصلی نزدیک می‌شوند.

کوشش می‌کنم به هر دو مورد پاسخ دهم.

۱- بولتن‌نویسی کیهانی

آقای فنایی نقدشان را با عناوینی آغاز می‌کنند که اگرجدی گرفته شوند، امکانی برای گفت‌وگو فراهم نمی‌آورند. ایشان می‌گویند:

«سبک این نوشته‌ها به بولتن‌نویسی بیشتر شباهت دارد تا نگارش مقاله یا رساله‌ای در باب الاهیات. لحن کلام گنجی و شیوه‌ی او در طرح بحث و استدلال در اغلب موارد زننده و گزنده است و با روحیه علمی و انصاف و بی‌طرفی در مقام جستجوی حقیقت و تقریر آن منافات دارد... نحوه پرداخت گنجی به این مباحث و شیوه‌ی طرح آنها و اطلاعات خام، پراکنده، گزینش شده و نوعاً نامربوطی که برای تحکیم مدعای خود به میان می‌آورد و نتیجه‌های قاطع، عجولانه و جزم‌اندیشانه‌ای که می‌گیرد، نه‌تنها موجب تحریف حقیقت می‌شود، که چه ‌بسا مخاطبان دین‌دار او را به دامان اقتدارگرایان و بنیادگرایان دینی می‌غلطاند.»

دین در جامعه‌ی ما، حریم ممنوعه‌ای بوده که جز تعریف و تقدیس را بر نمی‌تابیده است. مومنان به این وضعیت غیرمنصفانه و تبعیض‌آمیز عادت کرده‌اند. از این‌رو، کم‌ترین پرسش و نقد، «زننده»، «عجولانه»، «جزم‌اندیشانه»، «تخریب دینی» و «تحریف حقیقت» جلوه داده خواهد شد.

زندگی در وضعیتی که کسی جرات نقد دین را نداشته باشد، عادت بد و توقعی نابجا در ما ایجاد کرده است. بدین ترتیب اگر مسلمانی با صدای بلند آغاز به خوانش متن مقدس کند، کنش او، «بولتن‌نویسی» معرفی خواهد شد.

با این نوع داوری به دیگران گفته می‌شود، بدانید با چه نوشته‌ای روبرو هستید: نوشته‌ای زننده، بولتن‌سازی از دین و سراسر تحریف حقیقت و دین و ادب.

عنوان مقاله‌ی ایشان، «الهیات کیهانی» است. به این ترتیب، سلسله مقالات «قرآن محمدی» را به سبک نوشته‌های روزنامه کیهان تشبیه کرده‌اند.

اگر ایشان در این داوری محق باشند، دیگر چه نیازی به نقد آن نوشته‌ها وجود دارد؟

حال که بحث روزنامه‌ی کیهان پیش آمد، خوب است به نکته‌ای اشاره شود. این روزنامه علیه مخالفان مطالبی سراسر کذب، اتهام و اهانت منتشر می‌کند، اما پاسخ متهمان را منتشر نمی‌سازد.

سایت امروز پیش از این نقد آقای مهاجرانی بر قرآن محمدی را انتشار داد. اما از انتشار پاسخ متهم خودداری کرد. اینک نیز نقد آقای فنایی را منتشر کرده است، اما با اینکه با آقای مصطفی تاج زاده در این خصوص گفت‌وگو شد، گفتند نمی‌توانند پاسخ نویسنده به نقد آقای فنایی را منتشر سازند.

۲- تحریف

جناب فنایی در چندین مورد، «قرآن محمدی» را متهم به تحریف کرده‌اند:

۱-۲- تعریف مثنوی مولوی

«بر نگارنده روشن نیست که چرا گنجی سخن بزرگانی همچون مولانا را این چنین تحریف می‌کند و چرا شواهد متعددی را که به سود کثرت‌گرایی دینی در مثنوی وجود دارد نادیده می‌گیرد و با تحریف ابیات بالا می‌کوشد مولانا را انحصارگرا معرفی کند.»

داوری «قرآن محمدی» درخصوص مثنوی مولوی، مثبت و جانبدارانه بوده و آن را قرائتی عاشقانه و مجذوبانه از دین معرفی کرده است. مواجهه مولوی‌وار با دین، امری قابل دفاع و شاید بهترین نوع دین‌ورزی باشد. اما، هیچ متنی، مقدس (کامل) و نقدناپذیر نیست.

اگر در مورد خاصی ، نظر مولفی طرح و نقد شد، آیا معنای آن این است که او را «انحصارگرا معرفی» کرده‌ایم؟

مفسران بسیاری ابیات مورد اختلاف را همان‌طور معنا کرده‌اند، که در «قرآن محمدی» آمده است. دکتر سید جعفر شهیدی این چنین نوشته است:

«در این بیت‌ها می‌گوید خر جانداری است اهلی و نمی‌باید او را کشت لیکن اگر وحشی شد و دیگران را آسیب رساند کشتنش رواست. درست است که خر را خردی نیست تا او را از گزند رساندن به دیگران منع کند ولی چون موجب آزار دیگران است جاهل بودن مانع از کشتن او نمی‌شود. کافران نیز چنین‌اند و سر آیه قرآن کریم که:

... وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله... بکشید آنان را تا فتنه‌ای نماند و دین خدا را باشد... (بقره، ۱۹۳) همین است که کافران اگر زنده مانند همچون خر وحشی دیگران را آسیب می‌رسانند. درست است که اینان دارای عقل جزیی بودند اما به گرایش به کفر آن عقل را از دست دادند و به مرحله‌ی حیوانی منتقل شدند که: اولئک کالانعام بل هم اضل: آنان همچون چارپایانند، بلکه گمراه‌ترند (اعراف، ۱۷۹)1

بهاءالدین خرمشاهی، نوشته است: «دکتر سروش از بزرگ‌ترین و ژرف‌اندیش‌ترین مولوی‌شناسان ایران و جهان است. بیش از 40 سال به درس و بحث مثنوی، غزل‌های مولانا معروف به غزلیات شمس و طبعا سایر آثار مولانا، سخت‌کوشانه اشتغال داشته است و دارد2

تا آنجا که به خاطر دارم، در ویژه نامه‌ای که ماهنامه کیان به خشونت اختصاص داد، دکتر سروش ابیات یاد شده را همین‌گونه معنا کرده بود. پس حداکثر حکمی که جناب فنایی می‌توانستند صادر کنند این بود، که من این تفسیر از ابیات مولوی را به این دلایل قبول ندارم. نه آنکه «قرآن محمدی» را متهم به تحریف مثنوی کند.

نکته‌ی قابل توجه دیگر در نوشته‌ی آقای فنایی این است که گویی اگر به بزرگی از بزرگان از زاویه‌ای انتقاد شود، کل تفکر آن بزرگ به زیر سوال رفته است. مگر مثنوی، متنی مقدس، یعنی بدون چون و چرا، است؟

اگر کسی الفاظ رکیک بسیاری که در مثنوی به گرفته شده است را به پرسش بگیرد، آیا کل اندیشه‌ی مولوی مخدوش خواهد شد؟

تعین جایگاه مولوی در بحث انحصارگرایی دینی، شمول‌گرایی دینی و کثرت‌گرایی دینی، منوط به آن است که چه چیز گوهر اندیشه‌ی آن بزرگوار به شمار آید، و چه چیزهایی صدف یا اعراض در نظر گرفته شوند.

تفسیری که سروش در سال‌های اخیر از نظریه‌ی صورت بی صورت او عرضه کرده است، راهبر پلورالیسم دینی است. برای اینکه مطابق این نظریه، خدا وجود فراشخصی است.

هرکس با وجود بی صورت مواجه شده و براساس تجربه خویش، صورتی بر آن امر بی صورت می‌افکند و بدینترتیب دین تازه‌ای خلق می‌شود.

برمبنای تفسیر سروش، از نظر مولوی، این صورت‌ها تفاوتی با یک‌دیگر ندارند، برای اینکه صورت بخشی متعلق به صورت افکن و متناسب با شخصیت و ظرفیت او است، نه امر واقع.

از سوی دیگر ابیاتی چون بیت زیر، راهنمای پلورالیسم عمیق اندیشه‌ی اوست:

بل حقیقت در حقیقت غرقه شد
زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد


(مثنوی، دفتر شش، بیت ۱۶۳۶)

اما اگر با پیش‌فرض کلام الله بودن قرآن، کامل‌ترین دین بودن اسلام و مفروضاتی از این قبیل، به خوانش مثنوی پرداخته شود، از درون آن شمول‌گرایی و انحصارگرایی بیرون خواهد جهید.

به عنوان نمونه، در شاهد زیر، مولوی شمول‌گرا است:

نام احمد نام جمله انبیا است
چون که صد آید نود هم پیش ماست

و در ابیاتی که محل نزاع قرار گرفته است، مولوی انحصارگرا است، برای اینکه کفار را حیوان وحشی به شمار می‌آورد که باید کشته شود.

مولوی در ابیات دیگری، از روشن بودن حقیقت، نپذیرفتن حقیقت چون آفتاب روشن، سخن گفته است.

تا بر آمد آفتاب انبیأ
گفت ای غش دور شو صافی بیا

چشم داند فرق کردن رنگ را
چشم داند لعل را و سنگ را

چشم داند گوهر و خاشاک را
چشم را زان می‌خلد خاشاک‌ها

دشمن روزند این قلابکان
عاشق روزند آن زرهای کان

زانک روزست آینه تعریف او
تا ببیند اشرفی تشریف او

حق قیامت را لقب زان روز کرد
روز بنماید جمال سرخ و زرد

پس حقیقت روز سر اولیاست
روز پیش ماه‌شان چون سایه‌هاست


(مثنوی ، دفتر دوم ، ابیات ۲۹۳ - ۲۸۷)

از همه محروم‌تر خفاش بود
که عدو آفتاب فاش بود

۲-۲- تحریف نهج البلاغه

«فعلاً از تحریفاتی که در ترجمه تحت‌اللفظی این سخن امام صورت گرفته صرف ‌نظر می‌کنیم... گنجی سخن مولا را تحریف و تفسیر به ‌رأی کرده است... من در عجبم که چرا گنجی چنین نسبت ناروایی را به کسی می‌دهد که نماد عدالت و عقلانیت در فرهنگ اسلامی است. آیا چنین برخوردی با سرمایه‌های معنوی جامعه دینی به اصلاح دینی و سیاسی مورد نظر گنجی خواهد انجامید یا نتیجه معکوس به بار خواهد آورد؟ تحریف کردن سخنی که در مقام مدح دانش و دانش‌اندوزی و ذم پیروی کورکورانه از دیگران ابراز شده و خارج کردن آن از سیاق اخلاقی و عالَم مقال به این صورت تنها به شرطی ممکن است که به هرج و مرج در عالم هرمنیوتیک قائل باشیم.»

«قرآن محمدی» نوشته بود که حضرت علی مردم را به سه گروه تقسیم کرده و یک گروه از آنان را پشه خوانده است. آیا این تحریف نهج البلاغه است؟

امام علی در موارد دیگری هم چنان سخنانی بر زبان رانده‌اند. به عنوان مثال، حضرت‌ علی در وصیت‌نامه‌ی‌ خود به‌ فرزند گرامی‌شان‌ درباره‌ی‌ اهل‌ دنیا، می‌فرمایند:

«ومبادا فریفته‌ شوی‌ که‌ بینی دنیاداران‌ به‌ دنیا دل‌ می‌نهند، و بر سردنیا بر یک‌دیگر می‌جهند. چه‌ خدا تو را از دنیا خبر داده‌ و دنیا وصف‌ خویش‌ را با تو در میان‌ نهاده‌ و پرده‌ از زشت‌هایش‌ برایت‌ گشاده‌، همانا دنیا پرستان‌ سگانند عوعوکنان‌، و درندگانند در پی‌ صید دوان‌.

برخی‌ را برخی‌ بد آید، و نیرومندشان‌ ناتوان‌ را طعمه‌ خویش‌ نمایند، و بزرگشان‌ به‌ خرد دستِ خود را از دست‌ داده‌. در کار خویش‌ سرگردان‌، در چراگاه‌ زیان‌، در بیابانی‌ دشوارگذر روان‌، نه‌ شبانی‌ که‌ به‌ کارشان‌ رسد، نه‌ چراننده‌ای‌ که‌ به‌ چراشان‌ برد، دنیا به‌ راه‌ کوری‌شان‌ راند و دیده‌هاشان‌ را از چراغ‌ هدایت‌ بپوشاند. در بیراهه‌گی‌ سرگردان‌، و فرو شده‌ در نعمت‌ آن‌. دنیا را پروردگار خود گرفته‌اند و دنیا با آنان‌ به‌ بازی‌ پرداخته‌ و آنان‌ سرگرمِ دنیا و آنچه‌ را پس‌ آن‌ است‌ فراموش‌ ساخته‌3

نگاه علی‌بن ابی طالب به دنیا و به دنبال دنیا روندگان، نگاه منفی بود. اما کسانی دنیا را توسعه دادند و آباد کردند، که دنیا را جدی گرفتند و به دنبال توسعه‌ی آن رفتند.

انسان «توسعه‌گر» یا «توسعه طلب» (انسان مدرن)، به شدت تمام در نهج البلاغه محکوم و حیوان «خوانده» شده، یا به تعبیر شما، به حیوان «تشبیه» شده است.

یکی از مباحثی که «قرآن محمدی» خواهد گشود، همین موضوع بسیار مهم است.

در هر حال، تحریفی در کلام مولا، صوت نگرفته است.

۳-۲- تحریف قرآن

«تحریفاتی که در ترجمه و تفسیر این آیات صورت گرفته آشکار است. اولاً دابه در عربی به معنای «حیوان» یا «جانور» نیست، بلکه به معنای «جنبنده» است که معنای عامی‌ست که هم شامل انسان می‌شود و هم شامل سایر حیوانات و نیز شامل مصنوعات متحرک...

ثانیاً، گنجی در ترجمه‌ی دو آیه نخست، واژه «این» را به وسط آیه اضافه کرده است، درحالی‌که این واژه هیچ معادلی در خود آیه ندارد.

آیه می‌گوید: [بدترین جنبندگان در نزد خداوند کران و لالانی هستند که نمی‌اندیشند]، و این معنایی‌ست عام که شامل مسلمانانی هم که نمی‌اندیشند می‌شود، اما گنجی با اضافه کردن واژه «این»، معنای آیه را تحریف کرده است، زیرا با افزودن واژه «این» به آیه، معنی آیه از عمومیت می‌افتد و محدود می‌شود به کافران که از نظر آقای گنجی همان دگراندیشان‌اند.

بدین ترتیب، هرج و مرج از عالم هرمنیوتیک به عالم ترجمه نیز سرایت کرده است...

ثالثاً، تفسیر گنجی از این آیات تفسیر به رأی و تحریف حقیقت است.»

آقای فنایی اگر به قرآن آیتی مراجعه کنند، خواهند دید که قرآن محمدی، ترجمه‌ی آیه شریفه را عیناً از آنجا نقل کرده است4. ممکن است آقای فنایی این ترجمه را قبول نداشته باشند، اما «تحریف قرآن» از سوی گنجی و اضافه کردن به قرآن، منطبق بر واقع نیست.

جناب فنایی تفسیر آیات یاد شده را تفسیر به رأی و تحریف حقیقت خوانده‌اند. «قرآن محمدی» بارها تکرار کرد که تفسیر المیزان طباطبایی را ملاک و معیار قرار داده است. همچنین در موارد بسیاری، نظرات دیگر مفسران را هم به عنوان شاهد عرضه کردم.

طباطبایی در ذیل آیه‌ی یاد شده نوشته است:
«باید دانست که در آن یک نوع توهینی به مشرکین شده... این دو آیه تعریض و مذمت همان کفاری است که قبلا درباره آنان صحبت شد... برگشت معنا به این می‏شود که: بدترین جنبندگانی که از انواع حیوانات در روی زمین در حرکتند همین کر و لالهایی هستند که تعقل نمی‏کنند، و این تعقل نکردنشان برای این است که راهی به سوی تلقی حق و قبول آن ندارند، چون زبان و گوش ندارند، پس در حقیقت کر و لالند...5

طباطبایی همچنین در تفسیر آیه‌ی ۵۵ سوره انفال می‌نویسد:
«ان شر الدواب عند الله الذین کفروا فهم لا یؤمنون سیاق این کلام در مقام بیان این است که این گروه (یهودیان) از تمامی موجودات زنده بدترند، و هیچ شک و تردیدی در آن نیست... و اگر کلام را به این معنا که یهود بدترین جنبندگانند افتتاح کرد برای این است که مقصود از این فصل زنهار دادن و بر حذر داشتن مسلمین از شر ایشان و دفع شر ایشان از مسلمین بوده، و ارتکاز طبیعی مردم بر این است که از شری که امید هیچ خیری در آن نیست پرهیز نمایند و به هر وسیله‏ای که صحیح و ممکن باشد آن را از خود دور کنند6

جناب فنایی حق دارند تفسیر طباطبایی و دیگر مفسران را با دلیل رد کنند، اما اتهام تحریف وارد کردن بر «قرآن محمدی»، دور از انصاف علمی و اخلاق نقد است. ضمن آنکه تفسیر به رأی، معنای روشنی ندارد. هر تفسیری، تفسیر به رأی است و نه چیز دیگر.

براساس هرمنیوتیک گادامر، تفسیر، محصول گفت‌وگوی خواننده و متن است. همه‌ی مفسران براساس پیش‌فرض‌ها، پش‌انگاشت‌ها و پیش‌داوری‌ها، به فهم و خوانش متن می‌پردازند.

«پیش‌داوری» یعنی، وجود «داوری پیشین» در تمامی تفسیرها و قرائت‌ها. به گمان گادامر، فهم متن بدون انواعی از «داوری‌های پیشین»، ناممکن است. درواقع همه‌ی فهم‌ها متکی بر چشم‌اندازی ویژه‌اند و هیچ چشم‌انداز کاملاً بی‌طرفی وجود ندارد.

البته از نظر گادامر، همه‌ی پیش‌داوری‌ها و چشم‌اندازها موجه نیستند. از ظاهر نوشته‌ی آقای فنایی چنین استنباط می‌شود که ایشان هنوز معتقد به نظریات تفسیری مفسران حوزه هستند.

به گمان آنان، مفسر باید با ذهن خالی به دنبال کشف غرض شارع باشد. اما دانش هرمنوتیک مدرن نشان داده است که چنان سودایی ناممکن و نامقبول است. پس، قرائت‌های مختلف از متن در برابر یک‌دیگر قرار می‌گیرند. به بیان دیگر همه‌ی قرائت‌ها متکی بر پش‌داوری و مدعی تفسیر معتبر متن هستند.

۳- تغییر سخنان قرآن محمدی

آقای فنایی در چند مورد «قرآن محمدی» را تغییر داده، سپس آن را نقد کرده‌اند.

به موارد زیر توجه فرمایید:

۱-۳- تغییرسخن قرآن محمدی درباره امام علی

ایشان نوشته‌اند: «گنجی سپس کلمه قصاری از نهج‌البلاغه نقل می‌کند و نتیجه می‌گیرد که امام علی دگراندیشان را پشه خوانده است

«قرآن محمدی» گفته بود، امام علی مردم را به سه گروه تقسیم کرده و یک گروه از آنان را پشه خوانده است. جناب فنایی این جمله را به جمله زیر تبدیل کرده‌اند: «امام علی دگراندیشان را پشه خوانده است.»

۲-۳- تغییر سخن ابن عربی

«قرآن محمدی» متن عربی کلام ابن عربی و ترجمه‌ی فارسی آن را نقل کرده است. ابن عربی می‌گوید گروهی از رجبیون در مکاشفات خود، شیعیان را به صورت خوک دیده‌اند. اما جناب فنایی آن را تبدیل کرده‌اند به اینکه گروهی از صوفیه رجبیون را به صورت خوک دیده‌اند.

ایشان نوشته‌اند: «گنجی سپس به دیدگاه محی‌الدین عربی در مورد شیعیان و فتوای امام محمد غزالی در مورد شیعیان اسماعیلی استشهاد می‌کند. در مورد اول محی‌الدین ادعا می‌کند که پاره‌ای از صوفیان در مشاهدات خود رجبیون را به صورت خوک دیده‌اند. همین و بس.»

بنده نمی‌دانم چرا آقای فنایی کلام ابن عربی و قرآن محمدی را تغییر داده‌اند؟

۳-۳- تبدیل تفاوت به دگراندیشی

«قرآن محمدی» درباره‌ی متفاوت‌ها سخن می‌گفت. تیتر اصلی چهار نوشته‌ی آخر، متفاوت‌ها بود، نه دگراندیشان.

«متفاوت»ها و «دیگری»، چند دسته‌اند: دگراندیشان، دگرباشان، متفاوت‌های جنسی (زنان) و غیره.

جناب فنایی دیگری و متفاوت‌ها را به دگراندیشان فروکاسته‌اند و سپس گفته‌اند:

«تشبیه اعضای حزب باد به پشه کجا و پشه خواندن دگراندیشان کجا.»

در متن گفته شده است که امام علی یک گروه از مردم را پشه خوانده‌اند، نه دگراندیشان را.

«قضاوت نادرست اینان در مورد زنان به خاطر دگراندیشی دینی یا دگرباشی زنان نبوده است.»

از نظر «قرآن محمدی»، زنان به دلیل تفاوت جنسی، به حیوان تشبیه شده‌اند و تبعیض‌های غیرعقلایی و غیراخلاقی بسیاری بر آن رفته و می‌رود. نگاه اسلام یک، به زنان، منفی و کاملاً تبعیض‌آمیز است. اسلام یک، متونی مردسالارانه هستند7.

ندیدن این نکته‌ی مهم، نادیده گرفتن سرشت تاریخی دین، یا به تعبیر آقای فنایی، «خارج کردن متن از زمینه و سیاق است.»

از این رو ایشان می‌نویسند:
«قضاوت این دو فیلسوف [ملاصدرا و سبزواری] دیدگاه فلسفی آنان در مورد زنان است؛ این دیدگاه را بخشی از اسلام دو هم نمی‌توان به حساب آورد تا چه رسد به اسلام یک.»

۴- تفاوت تشبیه به حیوان با این همانی با حیوان

بحث اصلی آقای فنایی از اینجا آغاز می‌شود. ایشان نوشته‌اند:

«کفار، یعنی کسانی که حق روشنی را پس از درک حقانیت آن انکار می‌کنند و حق مسلمانان در انتخاب دین را به رسمیت نمی‌شناسند و جان و مال و ناموس مسلمانان را به جرم دگراندیشی و به صرف دگراندیشی مورد تعرض قرار می‌دهند، یا به نوع خاصی از حیوانات «تشبیه» شده‌اند، یا «جنبنده» خوانده شده‌اند.

بنابراین اولین مغالطه‌ای که در این استدلال وجود دارد، این است که گنجی بدون هیچ دلیل موجهی «تشبیه کردن» بعضی از انسان‌ها به نوع خاصی از حیوان را معادل «حیوان خواندن» آنان قلمداد می‌کند. حیوان خواندن دگراندیشان از نظر اخلاقی بد و مذموم است، اما تشبیه کردن یک انسان به حیوانی از حیوانات، به شرط این‌که وجه شبه در او موجود باشد و نیز استفاده از ضرب‌المثلی در رابطه با حیوانات برای تفهیم نکته‌ای در مورد انسان یا گروهی از انسان‌ها (یا حتی در مورد خداوند) به مخاطب، هیچ اشکال اخلاقی ندارد.»

من چندان متوجه تفاوت بین «حیوان خواندن» و «تشبیه به حیوان کردن» دیگری و متفاوت‌ها نمی‌شوم. روشن است که وقتی به انسانی گفته می‌شود: تو خری، الاغی ، سگی ، خوکی ، او در دنیای واقع به حیوان تبدیل نمی‌شود، بلکه با تشبیه او به حیوان، او را تحقیر کرده‌ایم.

جناب فنایی «حیوان خواندن» دیگری را اخلاقاً مذموم دانسته‌اند، اما «به حیوان تشبیه کردن» دیگری را اخلاقاً قابل دفاع دانسته‌اند.

مگر ما وقتی کسی را به حیوانی از حیوانات تشبیه می‌کنیم و به او می‌گوییم: «تو خوکی»، او را خوک نخوانده‌ایم؟

تشبیه دیگری به حیوان وقتی بیان و بر زبان جاری شود، همانا حیوان خواندن دیگری است. یعنی به انسان دیگری گفته می‌شود: تو الاغی، یا تو مثل خر می‌مانی.

اما قرآن نه تنها دیگری را حیوان (الاغ، سگ، خوک، میمون و...) خوانده است، بلکه گفته است آنان را به میمون تبدیل کردیم. حضرت علی هم به شرحی که در «قرآن محمدی» آمد، گفته‌اند:

خداوند واقعاً یهودیان را به میمون تبدیل کرد. طباطبایی و جوادی آملی هم همین تفسیر را پذیرفته‌اند. پس سخن بیش از تشبیه به حیوان است، سخن بر سر تبدیل یهودیان به میمون است. یهودیانی که تنها جرم آنان، ماهی‌گیری در روز شنبه بوده است.

آقای فنایی براساس این تفکیک، تشبیه متفاوت‌ها به حیوان را اخلاقاً قابل دفاع و بهترین ابزار مفاهمه معرفی کرده‌اند. ایشان می‌گویند:

«در آن تشبیه شیعیانی که امام خود را نمی‌شناسند به گوسفندانی تشبیه شده‌اند که چوپان خود را گم کرده‌اند. در یک جامعه شبانی این تشبیه و تمثیل یکی از بهترین ابزارها، و چه ‌بسا تنها ابزاری، است که برای تفهیم رابطه امام و مأموم می‌توان از آن سود جست. و استفاده از آن نیز هیچ بار منفی و احساسی‌ای ندارد، یعنی ‌کسانی که در چنین جامعه‌ای زندگی می‌کنند به هیچ‌وجه احساس نمی‌کنند که این سخن متضمن نوعی تحقیر و اهانت است. در آن فضای فرهنگی، این تشبیه چنین معنای توهین‌آمیزی را به ذهن مخاطبان نمی‌آورد.»

«بدین ترتیب، اگر تشبیه پاره‌ای از انسان‌ها به نوع خاصی از حیوانات از نظر اخلاقی و ادبی اشکال نداشته باشد، وقوع آن در کلام خداوند هیچ محذور منطقی و اخلاقی در بر نخواهد داشت و لذا از چنین تشبیهی نمی‌توان نتیجه گرفت که قرآن سخن پیامبر است، نه کلام‌الله. اما اگر چنین تشبیهی از نظر اخلاقی یا ادبی اشکال داشته باشد، فرقی نمی‌کند که قرآن را کلام‌الله بدانیم یا سخن پیامبر، چراکه در این صورت چنین تشبیهی، هم با خداوندی خدا ناسازگار است و هم با پیامبری پیامبر؛ در این فرض، کسی که چنین تشبیهی را به کار می‌برد نمی‌تواند عادل باشد تا چه رسد به این‌که پیامبر برگزیده‌ی خداوند باشد.»

۵- ماهیت داشتن انسان، تغییر ماهیت دادن او، تبدیل به حیوان شدن

انسان‌شناسی فلسفی جناب فنایی مبتنی بر یک نوع متافیزیک نامدلل و غیرقابل دفاع است. ماهیت‌اندیشان، جهان طبیعت را دارای ذات و ماهیت تلقی می‌کردند، اما ایشان آدمی را هم دارای ماهیت می‌داند. نظریه‌ی ارسطو در عالم طبیعت هم غیرقابل دفاع است، چه رسد به عالم انسانی. ایشان می‌نویسند:

«این‌که پاره‌ای از انسان‌ها به خاطر اعمال اختیاری و ارادی خود و رذایلی که در وجود خود می‌پرورانند بعد حیوانی وجودشان بر بعد انسانی وجودشان غلبه کند و ماهیتی حیوانی پیدا کنند، و کسی که از کشف و شهود عرفانی برخوردار است بتواند باطن آنها را مشاهده کند، ناقض هیچ قاعده فلسفی و اخلاقی نیست و هیچ اثر حقوقی نیز بر آن بار نمی‌شود...

لازمه‌ی این ادعا این است که ماهیت ساخته شده می‌تواند ماهیتی حیوانی باشد. از این‌که بگذریم تبدل ماهیت یا شخصیت امری تکوینی است که اگر در اثر افعال اختیاری و ارادی خود شخص صورت بگیرد مسئولیتش با خود شخص است.... آیا ما حق نداریم انسانی را که هویت و کرامت انسانی خود را نادیده می‌گیرد و بر وفق لوازم هنجاری این هویت عمل نمی‌کند به حیوانی از حیوانات تشبیه کنیم؟»

انسان شناسی ایشان به قرار زیر است:

۱-۵- آدمی با عمل اختیاری خود «ماهیت حیوانی پیدا می‌کند».

۲-۵- از طریق کشف و شهود می‌توان «ماهیت حیوانی» این‌گونه افراد را «مشاهده» کرد.

۳-۵- انسانی که ماهیت حیوانی پیدا کرده است، خودش مسئول حیوان شدن خودش می‌باشد.

۴-۵- ما حق داریم چنان انسانی را «به حیوانی از حیوانات تشبیه کنیم».

اگر انسان ماهیت داشته باشد، اگر بتواند از طریق انقلاب ماهیت (فلاسفه مسلمان انقلاب ماهیت را محال می دانستند)، ماهیت حیوانی پیدا کند، در آن صورت تشبیه او به حیوان معنا ندارد. برای اینکه در آن صورت خودش حیوان است و نیازی به تشبیه او به حیوانی از حیوانات وجود ندارد.

به نظر وی، اکثریت حج گزاران (سنی‌ها و شیعیان) در اثر اعمال خود، تغییر ماهیت داده و به حیوان تبدیل شده بودند. ابوبصیر ماهیت حیوانی برخی از آنان را مشاهده کرد، اما امام باقر، ماهیت حیوانی اکثریت آنان را از طریق کشف عرفانی مشاهده کرد.


پاورقی‌ها:

۱- سید جعفر شیهدی، شرح مثنوی، جزو چهارم از دفتر اول، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، ص ۱۰۰.

آقای کریم زمانی در تفسیر بیت مورد اختلاف نوشته‌اند:

«ناگزیر کافران نیز خونشان مباح می‌شود. یعنی می‌توان با تیرها و نیزه ها آنان را کشت. زیرا آنها با وجود آنکه عقل و فهم دارند از حق، روی برمی‌تابند. طبق مفاد کتب فقهی کافران حربی باید کشته شوند و زنان و فرزندان‌شان اسیر و مملوک گردند. مولانا این بیت و بیت بعدی را نیز بر سبیل تمثیل آورده تا مطلب بیت (3309) و چند بیت دیگر را توضیح دهد. مولانا در این بیت و بیت بعدی دیدگاه زمانه خود را منعکس کرده است. او در عرصه‌ی تمثیلات به نحو مبسوط‌الید عمل می‌کند و کاری به موافقت و یا مخالفت خود با موضوع تمثیلات خود ندارد. چنانکه گاه از باورهای بسیط عامیانه و خرافه‌ها نیز تمثیل می‌سازد و مقصود خود را بیان می‌کند.»

( کریم زمانی، شرح جامع مثنوی، انتشارات روزنامه اطلاعات، دفتر اول، ص 955)

2- بهاء الدین خرمشاهی، انتخاب انتخاب مثنوی است، فروردین 1387، رجوع شود به سایت سروش.

3- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه 31، ص 304- 303.

4- قرآن کریم، ترجمه آیتی، انتشارات سروش، ص 180.

5- طباطبایی، المیزان، جلد 9، ص 52.

6- طباطبایی، المیزان، جلد 9، ص 147.

7- در «امام زمان به چه کار فقها می‌آید (8)»، نگاه اسلام یک به زنان با شواهد فراوان عرضه شده است.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
نقد دکتر ابوالقاسم فنايی بر اکبر گنجی
امام زمان به چه کار فقها می‌آید (8)

نظرهای خوانندگان

درود بر تو آقاي گنجي كه با نوشتارهايت, حقايق را براي مردم بازگو ميكني و غبار را از روي باورهاي ديرين ما به كنار ميزني تا بدانيم واقعا به چه چيزي معتقد بوديم. همانگونه كه ميگويند شمايان بايد ما مسلمانان را از قرون وسطايمان بيرون بكشد و به دوران روشنائي و انسانيت برسانيد.باشد كه پليدان و شب پرستان در تاريكي خود بپوسند.
پايدار باشيد

-- آزاد ، Dec 9, 2008

گنجی تو فوق العاده ای، مصمم تر مطالعه کن و بیشتر بنویس، چون بسیاری چون من بیصبرانه منتظر خواندن و دانستنند.

-- سعید ش ، Dec 9, 2008

اقا جان اقرار خوبي كردي در غبار باورهايت. حالا سوال اين است كه جنابعالي جرا با دقت وتحقيق وچشمان بصير بدون سانسور ذهني بدون مطلق كردن شخصي باورهايت را انتخاب نمي كني تا هراز چندي يكنفرپيدا شود وغبا رروبي كند.حالا من سوال مي كنم كه پس از چندي عاشق حرفهاي شخص ديگري شدي باز بايد حرفهاي گنجي را غبار روبي كني. خوب برادر عزيزم مي توانيد سوال كنيد راه شما چيست من جواب مي دهم همانطور كه از قران مفهمم بايد ازخود شروع كرد از خود اگاهي به خدايت مي رسي دنبال فرعيات نرو اين همان انتقادي است كه خودتان مبينيد بيشتر كامنت گذارنبر اقاي گنجي دارند.اينكه انسان فقط بگردد دنبال ضعفها .وجالب است كه خود اقاي گنجي از كامنت گزاران انتقاد مي كند كه منصفانه نقدش كنند.بنابراين اول با دل زلال بدون پيش برداشت يا سانسور حرفها را گوش بده .تحقيق كن. ازمون كن .وبعد انتخاب كن. تازه نيمه راه هستي .هرچيزي را كه ياد گرفتي مطلق نكن.حالا ديدي برادر عزيز اگر با اين روش كه همه ايه قران هست نه هر از گاهي منتظر قهرمان ميشويم .نه غبار روبي زمان به زمان مي خواهي واين منحصر به شما نيست ودرد بيشتر ما ايرانيان است.با تشكر هميشگي از رايو زمانه بابت اين تبادل نظرها كه انشاالله براي همه ما مردم خير شود.

-- كورش.ازاد ، Dec 9, 2008

سلام. به نظرم باید بیشتر از این از فنایی سپاسگزار بود. وقتی نقدش را خواندم در دلم هزاران بار تحسینش کردم. دلیلش روشن است . فنایی اخلاق نقد را بیشتر رعایت کرده است. استدلال در برابر استدلال . مزید اطلاع آقای گنجی و دیگر دوستان می نویسم و گرنه خدا شاهد است هیچ پدر کشتگی با آقایان ابطحی و مهاجرانی ندارم . نه تنها پدر کشتگی ندارم بلکه به شدت به مهاجرانی و نوشته هایش علاقه دارم و ابطحی را هم با همه انتقادی که به او دارم دوست دارم. تا امروز هم خیلی سعی کردم جلوی خودم را بگیرم و حرفهای نگفته را فاش نکنم اما چاره ای نیست. من به شدت عاشق وطنم هستم اما خاک بر سر" ایران"ی که اینجوری می خواهد برای " همه ایرانیان " باشد. پیامبر اعظم ما مسلمانان! می گفت حتی با دشمن هم به عدالت رفتار کنید .در صحیفه سجادیه به کرات از زبان امام سجاد این دستور تاکید مکرر شده است . هیچ وقت هم شخص پیامبر یا امام سجاد به خاطر وجود دشمنان اصول اخلاقی دین را تعطیل نکردند. آن وقت در قرن بیستم ، هزار و چهار صد سال پس از هجرت ، برادران دموکرات هر چی دلشان بخواهد علیه گنجی می گویند و هزار ماشاالله همگی بدون استثناء از انتشار پاسخ وی امتناع می ورزند. ایران حتما آباد خواهد شد و روی سعادت خواهد دید. به خصوص که همگی هم به خوبی یاد گرفته ایم دموکراسی یعنی چه!

بعد از انتشار یادداشت سوم آقای مهاجرانی به دلیل اعتمادی که به درجه علمی شخص ایشان داشتم اول فکر کردم حق با ایشان است و گنجی دوباره عجله به خرج داده است. مهاجرانی نوشته بود گنجی با زیرکی جای دختران لوط را عوض کرده است . با این همه یکبار دیگر مقاله گنجی را خواندم ومتوجه شدم که مهاجرانی مقاله گنجی را کامل و به دقت نخوانده است. ایمیلی تقریبا طولانی نوشتم و در آن با ذکر جملاتی از مقاله گنجی و یادآوری آیه 39 کتاب مقدس متذکر شدم که زیرکی در کار نیست و اتفاقا جای دختران عوض نشده است. دختران لوط متاهل باشند یا مجرد ؛ اولا مطابق متن کتاب مقدس با پدر همبستر شده اند ، دوما مگر لوط دارای چند دختر بوده است که همه قوم بتوانند با آنها ازدواج کنند. سوما گنجی به صراحت می گوید اگر این آیات را واقع گرایانه تفسیر کنیم به مشکل بر می خوریم و باید نمادین تفسیر کنیم. پس جای اعتراض ندارد که شما ( شخص مهاجرانی ) نوشته اید" بدیهی است دامان پیامبران از این عمل مبراست." رابعا این چه وضع استدلال است ؟گیریم گنجی و سروش و ملکیان به جانب قرآن فوت می کنند . آیا مجتهد شبستری هم پوز فلسفی می زند؟ همه اینها را با ادب و احترام برای مهاجرانی نوشتم. دو بار همین ایمیل را فرستادم اما در بخش نظرات نمایش داده نشد. بار سوم نوشتم آقا ما شما را دوست داریم اگر انتقادی هم می کنیم به خاطر دوست داشتنمان است و گرنه چه فرقی می کند الف گاف باشد یا شما . ایمیلم باز حذف گردید. بار چهارم بدون اشاره به نام گنجی و مقاله اش، نوشتم جناب مهاجرانی ظاهرا ایمیل هایم نمی رسد ! جواب داد " دوست عزیز سر زنده و پایدار باشید." من هم فکر کردم حالا که اینطوری نوشته لابد حتما نرسیده و گرنه می گذاشت. برای بار سوم متن ایمیل را با تخلیص و تعدیل فرستادم. باز هم ایمیل من ناپدید شد! بار چهارم دو سطری راجع به موضوع دیگری نوشتم و بعد گله کردم که ظاهرا نقل قول از کتاب مقدس باعث حذف ایمیلهای من می شود. بدون هیچ توضیح و اشاره ای باز هم ایمیل من به مانند دفعات قبل سانسور شد و تنها دو جمله اول منتشر شد. بار چهارم متن را با اصلاح و تعدیل بیشتری برایش فرستادم و گفتم این بار دیگر اتمام حجت است. گناه من نبود. باورم نمی شد مهاجرانی این رفتار را با من بکند. بار چهارم هم همان رفت که قبلا رفته بود.

برای ایشان نوشتم من در همه این دو سه روز بیکار نبودم . با همه چشم درد شدیدی که داشتم ، فقط چون پیگیر این مناظره بودم خواستم آب بیش از این گل آلود نشود. نوشتم جناب مهاجرانی این رسمش نیست. اولا خیلی کم اتفاق می افتد همه متن نویسنده سانسور کردنی باشد. دوما حالا گیریم کل انتقادات من قابل انتشار نبود لااقل یک سه نقطه ای به جای ایمیل من می گذاشتید و توضیحی می دادید از قبیل اینکه متاسفانه به دلایلی نمی توانم ایمیل شما را بگذارم. نه اینکه مرا گاو و گوسفند حساب کنید! آخر این که درست نیست. وب نویسی هم اخلاق خاص خودش را دارد . آخر کجای این دموکراسی و احترام به حقوق مخالف است؟ شما با من اینطوری می کنید با دیگران چه خواهید کرد... برایش نوشتم فرض کنید من مسیحی شما مسلمان ؛ اگر من نقل قول آیات قرآن را مجاز ندانم فریادتان به آسمان بلند نمی شود که حرمت اسلام هتک شد ؟ شما به چه حقی آیات کتاب مقدس من ِ مسیحی را غیرمجاز میدانید ؟ همین ایمیل آخری را هم مهاجرانی حذف کرد. برای من روشن شد که مسئله فقط نقل قول از کتاب مقدس نیست .
ما فقط در برابر مخالفین دموکراسی پز دموکراسی می دهیم برای خودی ها به اندازه گاو هم ارزشی قائل نیستیم. بعدها در ایمیلی وقتی اشاره ای کاملا غیر محسوس به این ماجرا کردم جناب مهاجرانی جواب داد :" دوست گرامی من از هیچ کسی نمی رنجم. حذف برخی ایمیل ها رویه مکتوب است. " (؟!) عین همین رفتار را محمد علی ابطحی با من کرد. وقتی نوشته بود آقای گنجی از همجنسگرایی دفاع کرده و حالا هم وجود امام زمان را زیر سوال برده است، برایش عین پاسخ گنجی را ایمیل کردم. گفتم احتمالا به رادیو زمانه دسترسی نداشته باشد . بگذار سوء تفاهم رد شود. کامنت من حذف شد. بار دوم برایش نوشتم من خودم هم با انتشار این مقالات با این لحن و در این زمان مخالفم اما اولا در مقاله سخنی از صدق یا کذب مدعا نشده است و دلایل صدق مدعا هم با خود مدعا فرق دارد . دوما آقای ابطحی دفاع از همجنسگرایی با دفاع از حقوق همجنسگرایان فرق دارد . فرض کنید زبانم لال من همجنس گرا ، آیا شما معتقدید من نمی توانم در انتخابات رای بدهم ، تحصیل کنم و .. ؟ ابطحی هم بدون هیچ توضیحی انتقاد مودبانه مرا حذف کرد. من البته تا حدی به او حق میدهم. اقدامات ناسنجیده جناب گنجی در این شرایط دوستان داخل کشور را در داخل منگنه قرار می دهد ولی وقتی نمی توانیم همه حرفها را درباره یکی بزنیم چرا سکوت نکنیم؟ یکبار برای عبدی نوشتم چرا راجع به سال 67 و قتل ها چیزی نمی نویسید. بیشتر از همه این امام خمینی است که قربانی می شود. خیلی مودبانه و دموکرات منشانه جواب داد " دوست گرامی مجبور شدم ایمیل شما را سانسور کنم. به دلایلی بحث ممکن نیست." حالا قصد و غزضم از این همه درازه نویسی چه بود؟ هیچ! جز اینکه بگویم من با نظرات عبدی و گنجی و سازگارا و افشاری خیلی موافق نیستم اما همین افراد را به همه این دموکراتهای داخل ترجیح می دهم. اخلاق برتر از حقیقت است .اگر کسی این گزاره را نپذیرد با عرض معذرت بیخود میکند از دموکراسی دم می زند. به قول احمد پورنجاتی " غلط های زیادی " می فرماید! از رادیو زمانه به خاطر انتشار کامنت طولانی ام متشکرم .

-- احسان ، Dec 9, 2008

دنیای مدرن و توسعه یافته را تجربه کرده ام و دنیای متعصیبن مذهبی را و مثل شریعتی بازگشت به خویشتن
خویش برای مقایسه و تحلیل این دو/
عمق نگاهم را به درون انسان غربی انداختم.. تلاش و حشتناکشان برای آباد کردن دنیا معناهای زیادی داشت و دارد خوب است که اینقدر به فکر انسانند و رفاه ولی در
در این جت سریع السیر تکنولوژیشان چیزهایی را جا می گذارند یا از دست می دهند/اگو یشان بزرگ میشود
خود محوریشان را می گویم
و زندگی می شود صحبتهایشان بیشتر میشود درباره بیماری سگ اشان
و غذای سگ/ توجه زیاد به رشد تکنولوژی خواسته یا نا خواسته از آنها ربات یا آدم آهنی های مجزا و تنها می سازد هی استرنجر..غریبه اینجا چیکار می کنی! زیاد بکار میبرندش خیلیهایشان دختر خاله و پسر خاله همدیگر را نمی شناسند البته این یک
اصل کلی نیست خانواده های گرم و صمیمی هم در میانشان هستند اما وجه غالب
انسان غربی توسعه یافته همان است که مذهب را با تمام خوب و بدش کنار گذاشته و شاید یکشنبه ها یادی از آن بکندو در مقابل دنیای تک بعدی مذهبی ها و مثلا در ایران که شاید خیلی هم از از تکنولوژی غرب بهره برده اند و لذت اما همچنان در چنبره خود شان اسیرنددرست مثل همان انسان غربی که در اگوی خودش اسیرست.. مذهبی ها هم دچار عجبند/ عجب یعنی خود بینی و خدا نبینی/ اسیر همان نماز و روزه خودشانند
مثل انسان غربی کم کم
احساسات انسانیشان به تحلیل میرود و کم می شود.
فکر می کنند خدا را می پرستند اما در واقع خود را می پرستند و انسان دیگری را که اینگونه نیست انسان نمی دانند/ خدایا گر تو برانی به که رو آورم.

-- بدون نام ، Dec 9, 2008

در مورد دو کامنت اول:‌ من هم اصولاّ از مقالات آقای گنجی لذت می‌برم. به خصوص در تقدس زدایی‌اش از مثنوی و قرآن گرفته تا شریعتی و ...
(و توجه کنید که این تقدس زدایی،‌ همانطور که گنجی خود خاطرنشان می‌کند، لزوماَّ برابر با دشمنی و ضدیت نیست. بلکه شاید بتوان گفت انتقاد بالغانه و بدون تعارف است)‌. لذت بخش است،‌ چرا که همان گونه که گنجی تشخیص داده یکی از خصایص اصلی فرهنگی ما که خویشی نزدیکی با روحیهء استبداد پذیری مان دارد، و از موانع عمدهء ایجاد جامعهء باز در ایران بوده و هست، همین روحیهء مقدس سازی است. این که مثلاَّ گنجی (یا هر آدم پوست و گوشت دارِ بی کبکبهء دیگری) را در ‌«شأن و مقام» انتقاد (گیرم تند)‌ از مولانا و شریعتی ندانیم. و از این دست بت سازیها (این خصیصه شامل حال کسانی که ظاهراَ به دموکراسی و آزادی بیان معتقدند هم می شود -- گیرم آنها مونتسکیو و کانت و مارکس و غیره را ورای نقد ما انسانهای زمینی (!) بدانند، و از انتقاد روراست از آنها برافروخته شوند).
منتها این قربان صدقه رفتن از گنجی و «فوق‌العاده» خواندنش (کامنت سعید ش)‌، هر چند مقداری‌اش بی خطر باشد، فکر می کنم نهایتاَّ در تضاد با هدف خود گنجی است. به نظر من یک تشکر خشک و خالی بهتر از این ادعاهاست که ما محتاج
انسانهای «فوق العاده»‌ هستیم که حقیقت را بر ما روشن سازند و گرنه خود ول معطلیم، یا «شمايان بايد ما مسلمانان را از قرون وسطايمان بيرون بكشید» (از کامنت آزاد)‌.
مطمئنم خود گنجی انتقادها را، هرچند مشکل دار یا حتی مغرضانه، به این گونه مجیزگوییهایِ گاه عاجزانه ترجیح می‌دهد.

-- حمید ، Dec 9, 2008

در جواب دوستی که می‌گوید آقای گنجی با روشنگریهایشان به ما مسلمانان فهماند که به چه چیزهای (بی پایه‌ای) اعتقاد داشته‌یم باید بگویم که جناب گنجی بیشتر به ما شیعیان می‌فهماند که تا چه اندازه در دروغ و نادانی به سر می‌برده ایم و و عمده سخنان ایشان هم به ما شیعیان است و نه مسلمانان.

-- یک دوست ، Dec 9, 2008

من هم عین عین همین تجربه احسان را با مهاجرانی داشته ام. من یه فکری دارم: کامنتهای آخر پستهای مهاجرانی نود در صد به یک قلم واحدهست و قدر مشترک همه تمجید و مجیزگوئی به او هست. من فکر میکنم همه این کامنت ها را یا خودش می نویسه یا همسرش یا یک اسیستانش. و گرنه معنی نمیده که هیچ کس کامنت انتقادی نگذاره و همه دنیا از همه حرفهاش تمجید کنند و از مقام بلند علمیش تجلیل کنند.

-- عباس الف ، Dec 9, 2008

فرق اکبر گنجی با این حضرات دیگر این است که اکبر صادقانه حرف می زند حتی وقتی می گوید من گرد کفش علی هم نمی شم. اما آقایان هزار پیچ و تاب می خورند و صد تا معلق می زنند و فیلم بازی می کنند.

-- بدون نام ، Dec 9, 2008

اصغر قاتل حیوان نبود یک انسان واقعی بود .چرا دقت نمیکنی؟

-- بدون نام ، Dec 10, 2008

به نظر مي رسد علم هرمنوتيك و تكامل آن نقطه عطفي در علوم انساني است و تحول شگرفي در آن ايجاد خواهد نمود خصوصا در جوامع توسعه نيافته

-- s_ahmad ، Dec 10, 2008

مقدمه: این مجموع حدیث است که کاملا مستند می باشد وبه کار خوانندگان می آید.

الف انسان:
1 میپندارند که این مقام و منزلت در غیر خاندان پیامبر یافت می شود سوگند به خدا جانهایشان به آنان دروغ می گوید و باطل ، آنان را به خیال و آرزو واداشته است ، پس به بلندای سخت و لغزنده ای بر آمده اند که پایشان می لغزد و فرو می افتند . قصد کرده اند امام را با عقلهای سرگشته ، فاسد و ناقص خود و نظرات گمراه کننده ای خویش برگزینند.پس نمی افزاید مگر بر دوری خود از این مطلب . خدا آنان را بکشد.چگونه از حق انحراف می یابند؟
((آشنایی با امامت. نشر گلستان کوثر. صفحه 58 و 59 ))
2 رسول خدا: روزگاری فرا می رسد که در آن مومن از گوسفندش خوارتر می گردد.
((همان منبع . صفحه 44. به نقل از کنز العمال 31506ح276-11))
3 پیامبر:زمانی فرا خواهد رسید که در آن مردم همگی گرگند و هر کس گرگ نباشد،گرگها او را خواهند خورد.
(( همان منبع. صفحه 48 و .49به نقل از بحار الا نوار140ح157/74))
4 پیامبر:زمانی فرا می رسد که چهرهای مردم همانند چهره انسانها ودلهایشان بسان دلهای شیطان خواهد بود. مانند گرگهای گرسنه به قتل وخون ریزی می پردازند ....کودکان آنها شرور و موذی و زنانشان خبیث و بد کارند... .
((همان منبع. صفحه 61 و 62.به نقل از بحار الانوار11ح453/22))
5 ابو بصیر یکی از شاگردان امام باقر که نابینا بود در حج با امام بود .او که صدای گریه و ناله می شنید ، گفت: چه قدر حاجی زیاد است و گریه مردم فراوان . امام فرمود : در واقع گریه کننده زیاد است و حاجی اندک!سپس به ابو بصیر گفت:می خواهی به درستی سخن من آگاه شوی و یقین پیدا کنی؟ آنگاه دست بر چشمهای وی کشیدند و دعایی خواندند.ابو بصیر بینا شد. امام به وی فرمودند: حال خوب نگاه کن: ابو بصیردید بیشتر مردمان چهرهای همچون خوک و میمون دارند.... .
((چلچراغ دانایی .مولف جواد نعیمی. به نقل از داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم (ع) . محمد مهدی اشتهاردی. ص 106 . به نقل از مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 184 ))
6 اگر زمین از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در کام خود فرو می برد ....
(( دیباچه ای بر شناخت امام عصر. مولف : مریم مدرس غروی. ناشر : مهرآوران . به نقل از غیبت نعانی ص 69))
7 کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد مرگ او، مرگ جاهلیت است و مرگ جاهلیت نیست الا مرگ در حالت کفر و گمراهی .
(( همان منبع .ص34 .به نقل از بحار الانوارج32 ص331 روایت 317))
8 نامه حضرت علی به مردم مدائن: ... سپس نزد من آمدند همچون ردیف شدن اسبان وبا من بیعت کردند.
((بلند ترین داستان غدیر به روایت حذیفه یمانی برای یک جوان ایرانی در مدائن .مولف: محمد رضا انصاری . ناشر: دلیل ما ص 34 و 35 ))
9 در محرم 1346مردم روستای درود برای مراسم عزاداری آماده میشدند که: یکی از مامورین دولتی سنی مذهب ممانعت میکند برای مراسم....بعدا میبینند که همو در مراسم حاضر شده شرح اتفاق را میپرسند، میگوید:حضرت عباس را به خواب دیدم که گفت: اگر از عزاداری محبین ما جلوگیری کنی با یک ضربه شمشیر دو نیمت میکنم. من بیدارشدم وبه شیعه گرویدم. (با تلخیص)
(( چهل داستان از کرامات حضرت عباس. مولف: مرتضی اعدادی. انتشارات عصر ظهوربه نقل ازکرامات العباسیه ص 154))
10 مدرس حائری نقل میکند :در صحن حضرت عباس با خدام نشسته بودیم که مردی باعجله از حرم بیرون آمد و از حرم خارج شد. در حالیکه یک دستش را بر روی انگشت کوچک دست دیگرش گذاشته و خون مثل آب از آن میریخت.داخل حرم شدیم؛ انگشت قطع شده و در میان شبکهای ضریح مقدس معلق می باشد و هیچ خونی ظاهر نیست. که گویا از آدم مرده جدا شده است. پس از تحقیقات متوجه شدیم که آن مرد بفاصله یک شب وفات کرده است. علتش هم به جهت اهانتی بود که به حضرت عباس کرده بود.
((همان منبع. ص111 و112 .به نقل از وقایع الایام مرحوم یابانی ص 488 و کبریت احمر ص 410 ))
11 خداوند در آخر الزمان به آن هنگام که روزگار سخت پر فشار و مردم به نادانی در غلطند ؛ مردی را بر خواهد انگیخت و او را به فرشتگان خویش تایید نماید و یاورانش را حفظ نموده و به آیات خویش پیروزش گرداند و بر ساکنان زمین نمایان و ظاهرش سازد تا اینکه از روی میل یا اکراه سر به فرمانش نهند و آنگاه زمین را سراسر پر از داد و برابری و مهر و روشنایی نماید و همه بلاد عالم را از مشرق تا مغرب و از شمال تا جنوب به اوسپارد. کافری نماند مگر اینکه شایسته و نکو گردد. درنده خوها و ددان در فرمانروایی او رام گردند........
((امام مهدی (ع) امید ملتها .مولف : حسن موسی الصفار.به نقل از منتخب الاثرص 487))
12 حضرت امام سجاد ( ع) در پاسخ زهری گوشه های از اسرار ملکوت را به وی نمایاند ، آن سان که او سیرت حیوانی بسیاری از افراد را دید. ( در حج )
((عرفان عمره. مولف: آیت الله جوادی آملی .نشر معشر. ص 51. به نقل از بحار الانوارج 96 ص258))
13 سدیر صیرفی: در سرزمین عرفات ، مشاهده انبوه جمعیت در حال نیایش و دعا، مرا در این اندیشه فرو برد که آیا همه اینان گمراه و اهل عذابند؟ در این حال امام صادق ( ع) فرمود سدیر تامل کن و دقت کن . با تصرف آن حضرت مشاهده کردم که باطن بسیاری از آن حج گذاران انسانی نیست.
(( همان منبع. ص52. به نقل از مناقب ج4 ص 234-235))
14 حضرت علی (ع): آگاه باشید که او(حضرت مهدی) تمام قبایل و گروه های مشرک را خواهد کشت و انتقام خون دوستان خدا را خواهد گرفت.
((مهربیکران .مولف: محمد حسن شاه ابادی. انتشارات مسجد مقدس جمکران .به نقل از مکیال المکارم ج1 ص 49))
15 کجاست ویرانگر کاخ شرک و دوروئی ..... واو ریشه های اهل طغیان و عناد والحاد را از جای می کند.
(( همان منبع. ص110 و 111 .به نقل از الصیفه المبارکه المهدیه 139))
16 امام باقر: آنگاه که قائم ما قیام کند به سوی کوفه حرکت خواهد کرد پس کوفه ده هزار نفر مسلح خارج می شوند که از فرقه بتریه هستند و به او می گویند: از همان جا که آمده ای باز گرد که ما را به فرزندان فاطمه حاجتی نیست ، در این هنگام شمشیر می کشد تا آنکه تمام آنها را هلاک میسازد سپس داخل کوفه می شود و هر منافقی مرتابی را می کشد وکاخهای آنها را خراب می سازد و هر که با آن حضرت بجنگد هلاک خواهد فرمود تا آنکه خداوند خشنود گردد.
(( همان منبع. ص 111و112.به نقل از الارشاد384/2))
17 امام صادق (ع)در ذیل آیه ( وهرکس که کشته شود ما برای ولی او سلطنت قرار دادیم پس اسراف و زیاده روی در قتل نیست.اسرا 33 ) می فرمایند:این آیه برای قائم آل محمد است که چون خارج شود به خونخواهی حسین بن علی (ع) بر می خیزد پس اگر تمام اهل زمین را بکشد زیاده روی نکرده است.سپس فرمود:بخدا سوگند ،فرزندان قاتلان حسین (ع) را خواهدکشت به خاطر عمل پدر هایشان.
(( همان منبع. ص114. به نقل از مکیال المکارم 1/458))
18 امام موسی کاظم در جواب سئوال راوی در باره آیه شریفه: وتسلیم اوست هر آنکه در آسمانها و زمین است یا به اختیار و یا به اجبار( آل عمران آیه 86) .چنین فرمودند:ای آیه درباره قائم آل محمد نازل شده است آن زمان که خارج میشود بر یهود و نصاری و صابئین و ملحدان و مرتدان و کافران در مشرق زمین و مغرب ان ، سپس بر آنها اسلام را عرضه می دارد هر که آن را به دلخواه اختیار کرد او را مامور میکند به نماز و زکوه و هرچه خداوند واجب کرده و آنچه بر مسلمانان امر فرموده است و هر کس اسلام نیاورد گردن او را می زند تا آنکه در مشرق و مغرب کسی نماند مگر اینکه موحد گردد.
(( همان منبع .ص 127 و 128. به نقل از مکیال المکارم 145/1))
19 امام صادق پیرامون این آیه شریفه ( اوست آنکه پیامبرش را بر هدایت و دین حق مبعوث کرد تا او را بر تمام دینها غالب کند اگر چه مشرکان کراهت ورزند. توبه 33)...فرمودند:آن هنگام قائم قیام کند انشاالله تعالی پس هر گاه خارج شود قائم ؛کافر و مشرکی نیست مگر آنکه از خروجش ناراحت شود و آن چنان دین خدا غالب گردد که حتی اگر کافر و مشرکی در دل صخره ای پناه گرفته باشد آن صخره فریاد می کند که ای مومن ؛ در میان من کافر یا مشرکی پنهان شده است او را بکش ، پس ان مومن آن را بیرون می کشد و به قتل می رساند.
(( همان منبع .ص130 و 131 به نقل از مکیال المکارم 146/1))
ب بزرگی:
1 شنیده ایم که پیشوای برگزیده و صاحب جودت امام جواد درنامه ای به محمد بن ابوالفرج فرموده اند: هرگاه خداوند بر خلقتش غضب نماید ما را از جوار آنان دور می دارد.
(( اصول کافی . کتاب الحجه باب فی الغیبه حدیث 31.))
2 ... در این هنگام آثار درد زایمان در نرجس پدیدار شد من نام خدا را بر او خواندم . حضرت فرمودند : بر او سوره قدر بخوان . من شروع به خواندن سوره قدر نمودم و شنیدم که آن طفل در بطن مادر با من همراهی می نمود و بر من سلام کرد. من ترسیدم ... صدای امام بلند شد که عمه جان از قدرت خداوند تعجب مکن خداوند ما را در کودکی به حکت خویش گویا می گرداند و در بزرگسالی حجت خود در زمین قرار می دهد.
(( دردانه پدر .مولف م . حامد مهدوی .ناشر راز توکل ))
3 ... حضرت مهدی دیدم رو به قبله به سجده افتاده و بر زانو نشسته و انگشتان سبابه خود را بلند کرده ... (وشهادتین می خواند) بعد نام ائمه را برد تا به نام مبارک خودش رسید آنگاه فرمود: بار خدایا وعده ای که به من فرموده ای وفا کن و امر امامت مرا کامل کن و قدرت را به من عنایت کن و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن...... من نوزاد ( حضرت مهدی) را در آغوش گرفتم در حالی که دیدم بر بازوی راستش نوشته : حق آمد و باطل نابود گردید یقینا باطل شدنی است. ( اسری آیه 81 )
(( همان منبع. صفحه 17 و 18))
4 ... و از این روست که به پیامبر گرامی اسلا م(ص) خطاب می رسد : اگر تو نبودی نظام آفرینش را خلق نمی کردم .
(( آشنایی با امامت لزوم نصب امام. نشر گلستان کوثر.صفحه 6 و 7 .به نقل بحار الانوار 406-16 و 20-40))
5 سلیمان بن جعفرجعفری گوید: از حضرت امام رضا ( ع) پرسیدم آیا زمین از هدایت کننده و راهنما خالی می ماند؟ حضرت فرمودند: اگر زمین به مقدار یک چشم به هم زدن از حجت و راهنمای الهی خالی باشد اهلش را فرو می برد.
(( همان منبع .صفحه25 . به نقل بحار الانوار 19ح21-23. به نقل از علل الشرایع))
6 انس بن مالک گوید: پیامبر فرمود:همانا خدا حضرت آدم را از خاک آفرید بدانگونه که مشیت و خواست او بود و همانا خداوند من و اهل بیتم را از میان تمامی مخلوقات انتخاب کرد و ما را برگزید. پس مرا رسول و فرستاده خود و علی ( ع) را وصی و جانشین من قرار داد بعد فرمود : ما کان لهم الخیره ( من به بندگان حق انتخاب نداده ام بلکه خود هرکس را که بخواهم بر می گزینم )
(( همان منبع. صفحه 34 و35. به نقل بحار النوار 22 ح 74-23. به نقل ابن شهر آشوب))
7 امام باقر:اگر عبادتی انجام شود و شخص خود را به مشقت اندازد اما امام و پیشوای عادلی از سوی خدا برای خود قرار نداده باشد کوشش او پذیرفته نخواهد شد و سرگردان است.
(( همان منبع .صفحه 40 و 41 .به نقل از بحار الا نوار 86-23 بخش از حدیث .29 به نقل از محاسن برقی))
8 در معراج ذات احدیت با صدای علی با رسول خدا حرف زد یعنی صوتی که خدا ایجاد فرمود با لهجه ی علی بود . رسول الله عرض کرد : خدایا تو با من حرف می زنی یا با علی؟ خدا فرمود: قلب تو را مملو از محبت علی یافتم . سپس با صدای علی با تو صحبت کردم. آن وقت خدا فرمود: ای رسول ما میل داری در همین جا علی را ببینی؟ پیامبر فرمود: علی در زمین است . خداوند فرمود: به بالا نگاه کن! پیامبر می فرماید چون نگاه کردم در ملا اعلی صورت نوریه ی علی بن ابیطالب را دیدم.
(( امام علی هدیه ای از ملکوت .مولف : علیرضا خان زاده. ناشر: انتشارات 110. به نقل از معراج از دستغیب صفحه 113))
9 جابر بن عبدالله می گوید: در دست فاطمه زهرا (س) لوحی زمردین دیدم ، پرسیدم : ای دختر رسول خدا پدر و مادرم فدای تو باد این چه لوحی است؟ فرمود: این لوح که در آن نام پدر و شوهرم و دو پسرم و نام فرزندان معصومم نوشته شده است خدای عزوجل به پیامبرش هدیه نمود و پیامبر هم برای خوشحالی من آن را به من هدیه نمود.
((چهل حیث از حضرت زهرا (س) گهرهای فاطمی .مولف : محمود لطیفی . نشر معروف . صفحه 19 و 20.به نقل از اکمل الدین ج1صفحه309 ))
10 پیامبر:علی (ع) بهترین بشر است که هرکس درباره او شک کند به تحقیق کافر شده است.
(( حق با کیست؟ .مولف حامد حسن نواب .نشر عالمه. به نقل از الفردوس 62/3 ))
11 امام کاظم ( ع): درود بر تو ای ولی خدا من گواهی می دهم که تو اولین مظلوم و نخستین کسی هستی که حقش غصب گردید.
((چهل حدیث در مناقب اولین پیشوا. مولف علی اکبر مهدی پور. نشر رسالت. صفحه 43 .به نقل از کامل الزیارات 41 ))

12از ابو هاشم جعفری نقل است که گوید : شنیدم حضرت علی نقی ( ع ) می فرمود:جانشین فرزند من فرزندم حسن است. ولی چگونه خواهد بود برای شما وضع جانشین او ؟! گفتم : چرا فدایت گردم ؟ فرمود: شما او را نمی بینید و بر شما روانیست که نام او را ببرید (م ح م د ) .گفتم پس چگونه از او یاد کنیم ؟ فرمود: بگویید حجت از آل محمد که درود و سلام خدا بر او باد.
(( آشنایی با حضرت مهدی. به اهتمام عباس حقدوست .نشر گلستان کوثر. صفحه 27 و 28.به نقل از بحار الا نوار ج 51 ص 31 ح 2 ))
13 به این گونه فاطمه متولد شد و در حین تولد برای خدا سجده کرد.
((فضائل حضرت فاطمه زهرا (س) از دیدگاه دیگران. مولف: ایت الله مکارم شیرازی. ناشر محبان فاطمه .به نقل ازذخائر العقبی ص 44))
14 امام صادق: اگر ما نبودیم نه نهرها جاری می شد ونه میوها می رسید و نه درختها سبز می گشت.
((دیباچه ای برشناخت امام عصر. مولف: مریم مدرس غروی. ناشر: مهر آوران .به نقل از مکیال المکارم ج 1 ص61 به نقل از الخرائج سعید بن هبه الله راوندی))

-- م.ر.ل.ی از مشهد ، Dec 10, 2008

اي كاش تشيع ده ها مرد مثل گنجي داشت.
اكبر جان از زحماتت سپاسگزاريم در ضمن مواظب خودت باش

-- محك ، Dec 10, 2008

آقای احسان!
نوشته تان عالی بود. اما از مهاجرانی و ابطحی بیش از این انتظار نداشته باشید.

-- فرشاد ، Dec 10, 2008

در جواب جناب م.ر.ل.ی از مشهد باید عرض کنم تمامی مدارک ارائه شده از جانب شما مکتوباتی است که سالیان بعد از زمان ائمه به نگارش در آمده و در صحت وسقم آن بحث فراوان است ثانیا در یک دین الهی حداقل می باید اصول اصلی آن به صراحت در کتاب آسمانی آن دین بیاید نه در تفسیرها و مکتوبات بشری بعدی آن و اگر به فرض این کرامات صحیح می باشد مگر دیگر چه اتفاقی باید می افتاد تا امامان (ع) از این قدرت الهی و نفوذ در درگاه احدیت در زمان خودشان استفاده می کردند در روز روشن به حضرت فاطمه چنان بی حرمتی شد چنان فجایعی بر امام حسین و اولادش رفت مابقی امامان با آن ظلمها مواجه بودند و یاران و شیعیان ایشان در زمان ائمه با انواع ظلمها و شکنجه ها و قتل عامها مواجه شدند چرا ائمه بزرگوار از این قدرتهای الهی خود در آن زمان استفاده نکردند و به راحتی توسط عمال اموی و عباسی مسموم وشهید شدند و چرا بااین همه عزت و عظمت آن ائمه بزرگوار اکنون پیروانشان در اقلیت هستند آیا جز این است که در این مکتوبات زیاد از حد افراط صورت گرفته است و واقعیت چیز دیگری است

-- دیباچی از دبی ، Dec 10, 2008

درود بر فتایی
بسیار زیبا گفته بود .

گنجی ضعیف رد کرده

-- سهیل کانادا ، Dec 11, 2008

چه فایده وقتی رادیو زمانه اجازه ی انتشار نقد مقاله ی گنجی را نمیدهد؟

-- ایمان ناصری ، Dec 11, 2008

نقد استوار و پر مغزی از جانب آقای گنجی ارائه شده است.
متشکریم

-- علی ، Dec 11, 2008

Baa Sepaas Az Aaghaye Ganji,ye khaaheshii az Radio Zamaaneh daaram,va oon ine ke ye Nazm va Tartiippi be Majmooeye Maghaalaate Aghaye ganjii dar iin Zamiineh Bedahiid,Heyffe,kheyly bii-nazm kaar kardiid dar iin mored

-- Mehrdaad ، Dec 11, 2008

گويا بعضي از دوستان فراموش كرده اند كه اين مقاله بخش اول پاسخ جناب گنجي به آقاي فنائي است. در ضمن اميدوارم برادر گرامي جناب گنجي و خوانندگان، محدوديت هاي دوستان اصلاح طلب در داخل كشور را درك نمايند. در عين حال سايت امروز نيز يا نبايد نقد آقاي فنائي را درج ميكرد و يااگر وارد اين موضوع شده ميبايست براي جناب گنجي نيز فرصت پاسخگوي را فراهم ميكرد.

-- محك ، Dec 11, 2008

درود بر شما.

-- اهورا مدنی ، Dec 11, 2008

بنا به ادعای متدینین دین به امور آن دنیایی می پردازد و آن دنیا حقیقت دارد و نحوه و روش آن فرق می کند دین با عقل مادی قابل درک نیست و دین منطق مادی را نمی پذیرد روش شناسی علمی غربی را دین انکار می کند دین با نحوه ی خود ایمان می آفریند و اطمینان قلبی می سازد

-- کریم از شیراز ، Dec 11, 2008

آقاي گنجي با تشكر از شجاعت و پشتكار شما.
واقعا كه چه با حوصله و صبري پاسخ ناقدان را مي دهيد. مي ترسم كه اينگونه افراد انرژي شما را به تحليل برده و يا شما را از مسير اصليتان منحرف كند و يا حتي شما را محتاط كند. شايد بسياري چون من باشند كه تشنه نظرات شما به همانگونه طريح و بي پرده و گزاره گونه باشند. اميدوارم روش صريح و روشن اصليتان در ارائه عقايد و به چالش كشيدن تصلبات فكري فارق از درگيري هاي لفظي ناقدان ادامه يابد. آنچه باقي مي ماند سخنان حقيقت جويانه شماست ، نه آين ناقداني كه تاكنون بيشتر مغالطه كرده اند تا نقد.

-- رضا ، Dec 11, 2008

م.ر.ل.ی از مشهد بعد از خواندن کامنت شما این برام روشن شد مسلمانی که بعد از کشتن دیگراندیشان به راحتی وضوع میگرند و نماز میخوانند . واقعن باید این ستورات جنایت را برای مردم دنیا گفت که چه انسانهای خطرناکی با این احادیث ساخته میشوند . من نظره اقای گنجی را به این گفتها در کامنت م.ر.ل.ی از مشهد علاقمندم بدانم .

-- kia ، Dec 11, 2008

Barnameh tagire zaban kar namidehad, lotf namoda drost konid ta ma betavanim pjam ba farsi benvisim

-- Ali Zaki ، Dec 12, 2008

کسی میتونه بمن بگه اسلام یک و اسلام دو یعنی چی‌ ؟
با تشکر از رادیو زمانه برای در اختیار قرار دادن این فضا برای بحث.‌

-- مشتاق ، Dec 12, 2008

سلام.من از اقاي گنجي واقعا تشكر ميكنم كه اين اطلاعات را در اختيار ما ميگذراند و ما را روشن ميكنند.با تشكر

-- علي ، Dec 19, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)