تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

سرنوشت مجاهدین «قرارگاه اشرف» چه خواهد شد؟

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

حمله‌ی هفته‌ی گذشته‌ی نیروهای ارتش و پلیس عراق به «قرارگاه اشرف» محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق، و کشته شدن چند تن و مجروح شدن بیش از ۳۰۰ تن از اعضای سازمان، بحث برچیدن این قرارگاه و اخراج ساکنان آن از عراق را دوباره مطرح کرده است.

در چند روز گذشته با این‌که توجه به این واقعه در رسانه‌ها کمتر شده است، اما نگرانی خانواده‌ها و دوستان و آشنایان کسانی که در قرارگاه اشرف حضور دارند، نسبت به وضعیت سلامتی و سرنوشت آنان هم‌چنان باقی است. در همین حال پیشنهاد بازگرداندن گروهی از افراد سازمان مجاهدین خلق به ایران از سوی مریم رجوی، رییس «شورای ملی مقاومت» (شاخه سیاسی این سازمان) و تعهد سپردن دولت جمهوری اسلامی مبنی بر تضمین امنیت این افراد، موضوع نگرانی دیگری برای وابستگان اعضای سازمان در عراق و گروهی از فعالان حقوق بشر در مورد سرنوشت این افراد شده است.

برای آگاهی بیشتر در این زمینه با یکی از فعالان ایرانی حقوق بشر در کانادا و پدر یکی از دختران جوانی که نزدیک به ۱۰ سال است در قرارگاه اشرف حضور دارد، گفت و گو کرده‌ام. نیاز سلیمی یکی از فعالان حقوق بشر ایرانی است که از سال‌ها پیش رابط میان سازمان‌های حقوق بشری آمریکا و کانادا با افرادی است که از سازمان مجاهدین جدا شده و با دریافت پناهندگی از عراق خارج شده‌اند و به دیگر کشورها رفته‌اند یا در اتنظار خروج از عراق هستند. از نیاز سلیمی درباره‌ی آخرین وضعیت قرارگاه اشرف در عراق و وضعیت اعضای سازمان مجاهدین خلق می‌پرسم.

Download it Here!

«بازگشت اجباری مجاهدین به ایران یا ماندنشان در منطقه، حکم مرگ است»

من فکر می‌کنم این لحظه، لحظه‌ی خطیری است و جدا از این که ما نظرمان راجع به عملکرد سازمان مجاهدین خلق و اعضای آن، حداقل در این ۲۰-۱۰ سال گذشته یا مشخصاً از زمان جنگ با عراق تا امروز چه بوده است، همه‌ی ما می‌بایست کمک بکنیم که این افراد بتوانند به سلامت به یک کشور امن و دموکراتیک برسند و مجبور نشوند به ایران برگردند.

هر چه از نظر ما عملکرد و تصمیم‌گیری‌های مدیریت و رهبری این سازمان غلط بوده است، اما افرادی که این مشکلات را در این سال‌ها تحمل کرده‌اند، افرادی بوده‌اند که به ایران و ایرانی فکر کرده‌اند. اگر ممکن بود و برای شما توضیح می دادم که چه مشکلات و فجایعی بر این‌ها تا امروز اتفاق افتاده است و این‌ها تحمل کرده‌اند تا حالاعاقبت کار این باشد که یا باید در کشورهای اطراف ایران دستگیر و زندانی شوند، یا به ایران بروند و دچار سرنوشتی نامعلوم بشوند.

آن موقع شاید این ضرورت برای هر فرد ایرانی پیش بیاید که با توجه به تاریخچه‌ی این سازمان و نه عملکرد اخیر این سازمان، سعی کنند قدمی در حد امکاناتشان برای این بردارند که فشار بیاورند که این افراد به ایران فرستاده نشوند و بتوانند مثل کادر رهبری‌شان، مثل افراد رده‌بالایشان که در اروپا و آمریکای شمالی هستند، بتوانند وارد یک جامعه‌ آزاد بشوند و حداقل چند سال از عمرشان را بتوانند در امنیت بگذرانند.

با توجه به این که گفته می‌شود بیش از سه هزار نفر در حال حاضر در کمپ اشرف وجود دارند، آیا در عمل امکان دارد که این تعداد افراد بتوانند به کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی منتقل شوند و از شرایط پناهندگی استفاده کنند؟ یا این‌که گروهی مایل هستند به ایران برگردند؟

اگر کسی مایل باشد به ایران برگردد، طبعاً از اختیارات قانونی‌اش استفاده می‌کند. چه سازمان ملل، چه هر کشور دیگری پادرمیانی می‌کند و خودش به آزادی اعلام می‌کند. ولی این در شرایطی اختیار محسوب می‌شود، که به این فرد یک امکان دیگر هم پیشنهاد شده باشد.

اگر هیچ امکانی پیشنهاد نشده باشد و امکان این‌ها در حد سفر مخفیانه و به طور قاچاق بین کشورهای منطقه باشد که هیچ کدام از این کشورها برای افراد خودشان هم امنیت چندانی ندارند، بخصوص برای ایرانی‌ها در این شرایط و بخصوص برای افراد این سازمان که نه مدارک قانونی به‌ همراه دارند و نه پاسپورتی دارند و بعد هم اکثراً شناخته شده هستند، فرستادن این‌ها (به ایران) یا مجبور کردن این‌ها برای ماندن در منطقه، در داخل عراق یا پراکنده شدن در این کشورها بدون تعیین تکلیف، در حقیقت حکم مرگ است.

به ایران برگشتن هم اگر فردی خودش تصمیم می‌گیرد، طبعاً هیچ جریان قانونی نمی‌تواند، همان طور که گفتم، دخالتی در این مورد کند. ولی در ابتدا می‌بایست امکانی برای این افراد ایجاد بشود.

بعد اگر شما آمار مهاجرین یا پناهندگانی که هر سال وارد کشورهای دیگر می‌شوند را در نظر بگیرید، متوجه می‌شوید که ظاهراً آمار داخل (قرارگاه) اشرف چیزی بین ۳۴۰۰ تا ۳۵۰۰ نفر است. این تعداد در مقابل صدها هزار نفر که وارد کشورهای اروپایی می‌شوند، رقمی نیست و ظاهراً چندین کشور، بخصوص در آمریکای لاتین به تازگی پیشنهاد کرده بودند که حاضرند به این افراد اسکان بدهند.

مسأله این است که آن بازیگرهای اصلی، مثل آمریکا و عراق و ایران، موافقت کنند که این اتفاق بیفتد و مطمئن باشید که این مسئله قابل حل است.

در این روزهای بحرانی، که بسیاری از خانواده‌ها و آشنایان کسانی که در آن‌جا هستند، بسیار نگرانند و در کانادا هم تعداد زیادی وجود دارند که نگران افراد خانواده یا دوستانشان هستند. چه طور می‌شود از داخل کمپ اشرف خبر گرفت و از سلامت افراد باخبر شد؟

امکان ارتباط با خارج حداقل تا این لحظه وجود دارد. ولی این امکان را افرادی که داخل کمپ هستند، تعیین می‌کنند. از بیرون امکان تماس گرفتن با آن‌ها نیست. حتی برای آن کسانی که این امکان را دارند که بتوانند با داخل تماس بگیرند، بسیار کار خطرناک و ناشی از بی‌فکری است که خودشان این کار را بکنند. چون ممکن است آن فردی که این‌ها از امکان تماس با او استفاده می‌کنند، در شرایطی باشد که لو برود و کسی که وسیله‌ی ارتباط با خارج از کمپ را دارد، آن فرد را در خطر بگذارد.

در نتیجه در حال حاضر، وقتی افرادی که امکان دسترسی دارند، تلفن دارند، وسیله دارند و موقعیت امن و فضای خلوتی پیدا می‌کنند و در چند لحظه این اخبار را می‌فرستند. ما می‌باید به همان مقدار اطلاعاتی که از داخل به ما می‌رسد، قناعت کنیم و بعد این اخبار را برگردانیم، که داریم این کار را می‌کنیم.

یک شبکه ایجاد شده که این اخبار را ما سعی می‌کنیم منعکس کنیم که خانواده‌ها درجریان قرار گیرند. بخصوص این چند روزه خود من تعداد تلفن‌هایی از وابستگان افرادی که در داخل کمپ اشرف هستند، گرفتم که با گریه و با نهایت نگرانی صحبت می‌کنند. باور کنید تحملش برای هر کدام از ما بسیار مشکل است. منتها ما داریم سعی می‌کنیم این اخبار را برسانیم.

ولی مسأله‌ای هم که الان بسیار باعث مشکل شده، این است که بسیاری از این افرادی که داخل کمپ اشرف هستند، از اسامی مستعار یا اسامی سازمانی استفاده می‌کنند و امکان شناختشان برای خانواده‌ها نیست. یعنی حتی وقتی خانواده‌ها از ما اطلاعات می‌خواهند که آیا این فرد وجود دارد، آیا زخمی یا کشته شده است، ما نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم. برای این‌که آن‌ها اسم سازمانی فرزندان و وابستگانشان را نمی‌دانند و در داخل کمپ هم خیلی‌ها اسم واقعی را نمی‌دانند که مثلاً ما بگوییم و بپرسیم.

من فکر می‌کنم که یک کار حداقلی که رهبری سازمان در این لحظه می‌تواند انجام دهد، لیست کردن افراد داخل با اسامی واقعی است. برای این‌که تمام مدارک این افراد اکثراً در اختیار فرماندهی مجاهدین است. این‌ها می‌توانند اسامی واقعی را با اسم مستعار (لیست کنند) چون الان دیگر فرقی نمی‌کند و در شرایطی نیستند که این مسائل مطرح باشد.

اگر این اسامی را به نحوی برسانند یا با خانواده‌ها تماس بگیرند یا به سازمان‌های حقوق بشری مثل ما بدهند، ما می توانیم جواب خانواده‌ها را بدهیم. برای این که بسیاری از این خانواده‌ها به دلایلی که من فکر می‌کنم برای همه روشن است، به هیچ عنوان مایل نیستند خودشان با آن بخشی از سازمان که بیرون است، تماس بگیرند و سعی کنند از فرزندانشان خبر بگیرند. برای این‌که به عبارتی سازمان را مسئول جان اقوام و فرزندانشان می‌دانند.

به هر حال من فکر می‌کنم که هر کدام از ما در این لحظه وظیفه‌ای داریم و یک بخش از این وظیفه هم فشار آوردن به دولت‌هایی‌ است که هر کدام از ما ایرانی‌ها در آن کشورها زندگی می‌کنیم.

تا آن جایی که من می‌دانم، پرونده‌ی بخش زیادی از این افراد به این دولت‌ها بخصوص اروپا فرستاده شده است و امروز دیگر این دولت‌ها حتی این بهانه را که این افراد در لیست تروریستی هستند، ندارند. با توجه به این‌که رهبری سازمان به آزادی در این کشورها زندگی می‌کنند، من فکر می‌کنم تناقض عظیمی بین روش دوگانه‌ای که سردمداران این دولت‌ها پیش گرفته‌اند، هستند و به نظر می‌آید اصل را رها کرده‌اند و به آن حاصل دارند فشار می‌آورند. این‌ها به راحتی می‌توانند هر کدام آن تعداد پرونده‌ای را که بهشان داده شده است، بپذیرند و این افراد را منتقل کنند.


ورودی قرارگاه اشرف

اول رهبری برود ایران و بعد بقیه‌ نیروها برگردند

از مصطفی محمدی، پدر سمیه محمدی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف درباره‌ی وضعیت دخترش می‌پرسم:

دخترتان چند سال است که الان در عراق است؟

از حدود ۱۰ سال پیش در اسارت فرقه‌ی مجاهدین در عراق است.

شما برای این‌که بخواهید از او خبری بگیرید، چند بار به عراق رفته‌اید؟

بیش از ۱۴ بار بعد از حمله‌ی آمریکا به عراق رفتم.

آیا موفق شدید که با او ملاقاتی داشته باشید؟

چندین بار اول را بله. ولی دو سه بار آخری که رفتم، به هیچ وجه اجازه ندادند که من بتوانم با دخترم مصاحبتی داشته باشم.

در آن چند باری که با او ملاقات داشتید، آیا از وضعیتش ابراز رضایت یا ابراز نارضایتی می‌کرد؟ می‌خواست بیرون بیاید یا نه؟

هیچ کدام از بچه‌هایی که آن‌جا بودند رضایت کامل نداشتند که آن‌جا بمانند. خود سمیه از من و مادرش و برادرش درخواست کرده بود که کمکش کنیم، و بیرون بیاوریمش که من توانستم برادرش را بیرون بیاورم؛ ولی سمیه هنوز هم در اسارت مجاهدین در آن‌جا اسیر است.

بعد از ملاقات‌هایی که داشتید و در میان این چند مسافرتی که به عراق کردید، یک بار مصاحبه‌ی تلویزیونی از سمیه از طریق تلویزیون مجاهدین خلق پخش شد که در آن از وضعیت خودش ابراز رضایت کرده بود!

این درست مانند برنامه‌ی تلویزیونی بود که رژیم جمهوری اسلامی با توابین خودش با زندانیان انجام می‌داد و سمیه چون در اسارت این فرقه بود و مجبور بود، پای تلویزیون آمد که علیه من و مادرش و خانواده‌اش توهین کند.

آخرین باری که از دخترتان خبر داشتید، کی بود؟

من دقیقاً چهار ماه پیش در عراق بودم و با پسرم به آن‌جا رفته بودیم و حدود پنج ماه در عراق بودیم و همیشه سعی می‌کردم و جلوی قرارگاه اشرف می‌رفتم که دخترم را ببینم؛ اما مجاهدین هیچ وقت به من و برادرش و به مادرش اجازه ندادند که او را ببینیم.

شما این‌جا تلاش کردید که از طریق مقامات کانادایی هم بتوانید اقامت سمیه را که پاسپورت کانادایی هم ندارد، بگیرید و او را به کانادا منتقل کنید. تلاش‌های شما به کجا رسیده است؟

دختر من وقتی از این‌جا رفت، پناهنده بود و وقتی خواست برگردد شهروندی‌اش را بگیرد، مجاهدین هیچ وقت اجازه ندادند که به این‌جا برگردد و امتحان شهروندی‌اش را بدهد. من خیلی سعی کردم. به اداره‌ی پناهندگی رفتم؛ وکیل گرفتم و همه کارها را انجام دادم که بتوانم دخترم را به کانادا برگردانم.

به طور غیرمستقیم هم از او خبر ندارید که الان در چه وضعیتی هست؟

نه! متأسفانه الان سال‌هاست که هیچ خبری ندارم و از زمانی که رفت تا سال‌های سال هیچ خبری از او نداشتم و با سعی و کوشش توانستم بعد از جنگ و یک بار هم درست شب جنگ با دختر و پسرم دیدار داشته باشم.

رهبری سازمان مجاهدین و خانم رجوی خواسته است که دولت ایران تضمین بدهد که کسانی که در قرارگاه اشرف هستند، به ایران بازگردند و امن باشند. اگر چنین شرایطی و چنین تضمینی فراهم بشود، شما موافق هستید که دخترتان به ایران برگردد؟

من دوست دارم دخترم به کانادا برگردد. من در کانادا هستم و شهروند کانادایی هستم. اگر بناست خانم رجوی چنین درخواستی بدهد، اول رهبری جلو برود؛ به ایران برود و بعد بقیه‌ نیروها به ایران برگردند.

تا زمانی که خود مریم رجوی و مسعود رجوی پنهان هستند و هیچ حرکت مثبتی برای بچه‌های اشرف نمی‌کنند، فکر نمی‌کنم این کار درستی باشد که بچه‌ها به ایران برگردند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Bayad be mojahedin feshar avard ta masolaneh barkhord konad va ba jane iyn afrad bazy nakonad va anha ra kharej konad.

-- hamid ، Aug 8, 2009

درسته، اول مسعود ومریم رجوی به ایران برگردند بعد بچه های مردم را راه بیندازند.امیدوارم این مساله به خوبی پایان بگیره .رهبران خودشان در کشورهای دیگه هستن واین طفلکی ها این قدر اذیت میشن.درضمن این آقا چرا پسرشو تونست بیاره دخترشو نه.البته امریکا این وسط مقصره.

-- بدون نام ، Aug 8, 2009

آنچه که سازمان های مدافع حقوق بشر و دولت ها به آن توجه نمیکنند این است که این رهبران مجاهدین هستند که اصرار بر ماندن این افراد در چهارچوب روابط فرقه ای در اشرف نمود ه اند و به این روش غیر انسانی نیز ادامه میدهند.
تا زمانیکه این افراد بطور فردی وارد جامعه نشوند و با مردم در تماس قرار نگیرند مورد سوء استفاده رهبران فرقه قرار دارند.

-- بدون نام ، Aug 10, 2009

3500نفر در اشرف هستند.هزاران نفر از خانواده های آنان در اروپا و آمریکا هستند.تنها 3 یا 4 نفر از آنها علیه مجاهدین هستند و فعال هستند.شما چرا به سراغ یکی از آنها رفته اید و اینطور تداعی میکنید که نظر عامه مردم است.نمیتوانید انتظار داشته باشید رسانه بی طرف و آزاد محسوب شوید.در ایران آزاد علیه شما و نویسنده اعلام جرم خواهم کرد و خواستار محاکمه شما به اتهام همکاری با دیکتاتوری مذهبی خواهم شد.

-- arbab42@yahoo.com ، Aug 13, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)