تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
تحولات ایران در گفت و گو با کریس رودز، خبرنگار

«نوکیا زیمنس تنها نیست»

نیک آهنگ کوثر

در روزهای بعد از انتخابات، انتشار خبری در روزنامه وال‌ستریت جورنال باعث نگرانی بسیاری از استفاده کنندگان از تلفن همراه در ایران شد. در سال ۲۰۰۸، قرار داد مشترک شرکت‌ نوکیا زیمنس با ایران این امکان را به دستگاه‌های مخابراتی و امنیتی می‌داد که پیام‌ها را مهار و شنود کنند.


با آنکه مقام‌های شرکت نوکیا-زیمنس تلاش کردند از اهمیت موضوع بکاهند، اما انتشار این خبر باعث شد که در فضای وبلاگستان و شبکه‌های اجتماعی آنلاین، بسیاری سخن از تحریم محصولات نوکیا در ایران بزنند.

بسیاری اعتقاد دارند که نوکیا زیمنس در روش فن‌آوری کنترک و شنود اطلاعات به ایران تنها نیست و کشورهایی غربی ممکن است تحت عناوینی دیگر نیز به ایران کمک کرده باشند.


کریستوفر رودز / عکس نیک آهنگ کوثر رادیو زمانه

در روزگار فعلی، کشورهای غربی برای ردیابی فعالیت‌های تروریستی و یا شکار سو استفاده کنندگان جنسی از کودکان، به نوعی دیگر پیام‌ها را در محیط شبکه اینترنت کنترل و بررسی می‌کنند، اما تعدادی از کشورها از جمله چین، نگاه سیاسی را به پدیده شنود آنلاین افزوده‌اند و ایران نیز به نحوی همان راه را طی می‌کند.

در نیویورک و در کنار دفتر جدید وال‌ستریت جورنال با کریس رودز، خبرنگار این روزنامه که مدت‌هاست روی ایران متمرکز شده و نویسنده گزارش این روزنامه درباره قرارداد مشترک نوکیا-زیمنس با ایران بود، گفتگو کردم.

Download it Here!

کریس! بعد از منتشر شدن داستان نوکیا-زیمنس، آیا ماجرا را پیگیری کردی و اطلاعات جدیدتری بدست آوردی؟

شرکت‌ نوکیا زیمنس مدعی است که در این قرارداد مشترک، فن‌آوری و امکانات شنود پیام‌های صوتی تلفن‌های موبایل و ثابت را به ایران فروخته‌. ما هنوز در حال بررسی این مساله هستیم که آیا ایران از کشورهای دیگر تکنولوژی سانسور اینترنت را تهیه کرده یا اینکه بصورت خودکفا به این مهم دست یافته که البته امکان‌پذیر هم هست، و یا اینکه دیگر کشورهای غربی هم نقشی در این ماجرا داشته‌اند که هنوز به اطلاعات جدیدی دست نیافته‌ایم.

آیا شباهتی میان آنچه در چین برای مهار اینترنت و پیامک‌ها وجود داشته با آنچه در ایران دیده می‌شود می‌بینی؟

هنوز به نظر می‌رسد که چین با توجه به آنچه دیوار بزرگ فیلتر چینی خوانده می‌شود، شاخص و معیار کنترل شدید اینترنت خوانده می‌شود، اما چیزی که باعث می‌شود شرایط ایران و چین فرق کند این است که ساختار توزیع ارتباط در ایران متمرکزتر از چین است. در چین بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آنلاین هستند در مقایسه به ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر ایرانی، که رقم بزرگی محسوب می‌شود ولی به دلیل جمعیت زیاد و گستردگی وضعیت غیر متمرکز است این شرکت‌های متعدد ارائه دهنده خدمات اینترنتی هستند که عامل فیلترینگ هستند، در حالیکه به نظر می‌رسد در ایران فیلترینگ و سانسور از یک نقطه شروع می‌شود و این می‌تواند در مقایسه با چین موثرتر باشد.

در هفته‌های اخیر که روی ایران متمرکز بوده‌ای، چه چیزی برای تو در مورد ایران جذاب‌تر بوده، در قیاس با مسائل دیگری که در مورد شرایط مشابه کشورهای دیگر گزارش کرده‌ای؟

مشاهده مقاومت مردم ایران و ابتکار شهروندان عادی که سعی کرده‌اند پیام‌ها، قطعات ویدیویی خود را به خارج از مرزها برسانند که بعضا بر روی شبکه‌های عمده تلویزیونی به نمایش در آمده یا عکس‌هایی که روی صفحه نخست روزنامه ما، وال‌ستریت جورنال و یا دیگر روزنامه‌ها چاپ شده... این تلاش‌های شهروند روزنامه‌نگاری تاثیر زیادی نسبت به دیگر وقایع و بحران‌ها مشابه در دنیا داشته

این سوال پیش می‌آید که آیا روزنامه‌نگاری شهروندی به این ترتیب، روزنامه‌نگاری سنتی را پس نزده، لااقل در این مورد مشخص؟

به نظر من در این مورد، بیشتر به کمک روزنامه‌نگاری رایج آمده تا اینکه از تاثیرش بکاهد. البته تشخیص اینکه بسیاری از ویدئوها و عکس‌ها و یا پیامک‌های روی تویتر می‌آیند از کجا آمده اندکی سخت است. ممکن است تصویر کسی را ببینید که تیر خورده یا دستگیر شده و شاید حتی در نیوآرک ایالت نیوجرسی گرفته شده باشد، اما وقتی حجم زیادی از خبرها و اطلاعات از طریق شهروند روزنامه‌نگاران می‌رسد، مجبورند این خبرها را بررسی کنند ولی کنار هم گذاشتن کار این‌ها و کار حرفه‌ای روزنامه‌نگارهای کلاسیک که این مطالب را در یک گزارش کنار هم می‌گذارند تا مفهومی بهتر پیدا کند و همراه با خبرهایی که خبرنگاران حاضر در ایران می‌فرستند، باعث می‌شود که فرایند گزارشگری تقویت شود و به همین دلیل من این را یک کمک می‌بینم تا چیز دیگری.

آیا بررسی صحت و سقم خبرهای رسیده از ایران کار راحتی است؟ آیا به اندازه کافی نیروهای دوزبانه حرفه‌ای دارید که وضعیت را در ایران به خوبی بشناسند و بتوانند از درستی این حجم خبری رسیده سر دربیاورند؟

این سوال خوبی است، به همین دلیل است که روی افرادی مثل تو که روزنامه‌نگار یا متخصص هستند حساب می‌کنیم، البته ما در وال ستریت جورنال کسانی را داریم که اصالتا ایرانی هستند و یا در ایران بوده‌اند و برای کسی مثل من که در از زاویه دید اینترنت در باره ایران می‌نویسند، باید بتوانم از کمک کسانی استفاده کنم که برایم مطالب را ترجمه کنند.

آیا شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک و تویتر به تو در کارت کمک کرده؟

کاملا! اینها در پایه‌ای ترین شکل خود حکم کتاب تلفن قدیم را برای من پیدا کرده که بتوان آدم‌های مختلف را پیدا کنم، شاید قبلا گوگل منبع خوبی بود ولی الان از طریق فیس بوک آدم‌هایی را پیدا می‌کنم که منابع خوبی برای خبرهایم هستند، گرچه در مواردی ممکن است به کسانی برسم که گویی در تهران هستند اما آخر سر می‌فهمم ساکن تگزاس هستند. اما اگر پیگیر باشی مطمئنا منابع خوبی پیدا می‌کنی، همین‌ها کمک زیادی کرده‌اند و قصدشان این است که خبرها را منتشر کنند، و برایشان اهمیتی ندارد که خبر روی یک وبلاگ آمده یا روی صفحه نخست وال ستریت جورنال...

ما هنوز به دقت وضعیت ایران را زیر نظر داریم و گرچه ممکن است کمتر خبرهای ایران روی صفحه اول بیاید، مردم دارند همه‌اش در باره مایکل جکسون حرف می‌زنند، اما من تشویق می‌کنم مردم را که به با ما در تماس باشند و اگر خبری از ایران داشتند و یا از روندامور مطلع بودند ما را بی خبر نگذارند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)