تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفتگو با حسن شریعتمداری در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری

"یک راه دیگرراه حل زیمبابوه ای است"

مریم محمدی

مسایل و چشم اندازهای انتخابات ریاست جمهوری ایران نظرات و پرسش های بسیاری را برانگیخته است. برای ارزیابی مجموعه نظرات و تحلیلهای صاحبنظران و فعالین سیاسی خارج از کشور و پاسخ های احتمالی ای که در این رابطه وجود دارد با حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مرکزی " جمهوری خواهان ملی" در آلمان، گفقتگو کرده ام.

Download it Here!

آقای شریعتمداری گذشته از موضع‏گیری حکومت در باره‏ی این انتخابات و دخالت احتمالی او در نتیجه‏ی آرا، نزاعی را که بین مردم ایران، میان رأی دهندگان و رأی‏ ندهندگان به محمود احمدی‏نژاد هست، چگونه باید دید؟

کار فرهنگی بسیار مهمی است که متاسفانه کم انجام می‏شود. آن هم این است که باورمندان به آقای احمدی‏نژاد، اغلب به آقای احمدی‏نژادی باور داشتند و رأی دادند که او را آدم شایسته‏ای می‏دانستند که مملکت را بهتر اداره ‏کند. به یک متقلب دروغ‏گویی که دست در آرای مردم ببرد، اصول‏گرایان هم باور ندارند.

در هر خانواده‏ای عده‏ای اصول‏گرا و عده‏ای کم‏تر اصول‏گرا و طرف‏دار آقای موسوی وجود دارند. باید این بحث عمومی درگیر شود که آیا شما که به آقای احمدی‏‏نژاد رأی دادید، از تقلب، دروغ، تزویر و کلاه سر هموطنانتان گذاشتن، حمایت می‏کنید؟ یا از یک کاندیدای اصلح حمایت می‏کردید که مملکت را بهتر اداره کند؟

من فکر نمی‏کنم که مردم از قاتلین فرزندان مملکت‏شان، اگر هم اصول‏گرا باشند، طرف‏داری کنند. نمونه‏ی آن، آقای ده‏نمکی و مقاله‏ی امروز ایشان در سایت‏اش است. به نظر من، این بحث عمومی ملی، در سطح ملی باید درگیر شود.

شاید این یادآوری بد نباشد که اشاره‏ی آقای شریعتمداری به مقاله‏ای است که مسعود ده‏نمکی از چهره‏های شاخص اصول‏گرایان و مدافعان آقای احمدی‏نژاد در وبلاگ‏اش منتشر کرده و نوشته که ای‏ کاش این انتخابات را تحریم می‏کرده است و حتا آقای خامنه‏ای را به فاصله گرفتن از خط امام خمینی و غرق شدن در عطش قدرت، متهم کرده است.

نزدیک‏ترین احتمالی را که در رابطه با روند موجود، وجود دارد، آقای شریعتمداری این گونه توضیح می‏دهند:

یک طرف قضیه، حرکت به سمت یک دیکتاتوری نظامی است که در آن ولی‏فقیه آبروباخته، بسیار ضعیف‏تر خواهد شد و قوای نظامی به خاطر این که توانسته‏اند در مقابل مقاومت مردم سرسختی نشان بدهند، در دایره‏ی تنگ حکومت‏گران فرادستی خواهند یافت.

طرف دیگر این است که شکاف حکومت به ‏قدری بزرگ باشد که ولی فقیه و باند آقای احمدی‏نژاد در مقابل اراده‏ی مردم تمکین کنند و یا حاضر به یک سازش باشند. در آن صورت، بسته به این که سازش به چه نحوی و در کجا باشد، تعادل قوای جدیدی در درون حکومت برقرار خواهد شد که از پیش دیدنی نیست.

فکر می‏کنید، آقای خامنه‏ای لزوماً، تا پایان روی انتخاب خود و با آقای احمدی‏نژاد باقی خواهند ماند؟ سرنوشت این دو با هم گره خورده یا این که ممکن است وجه سازش منجر به آن شود که آقای خامنه‏ای، آقای احمدی‏نژاد را از خود دور کند؟

بستگی به فشار جامعه و شکاف درون حکومت دارد. راه‏حلی که از طرف بعضی پیشنهاد شده و به عنوان یکی از چهار سناریوی محتمل، ابتدا در «نیویورک تایمز» و فردای آن در روزنامه‏ی آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه» نقل شد ( ودر اصطلاح آلمانی، قربانی کردن عامل دست دوم نام دارد)، این است که آقای احمدی‏نژاد را آقای خامنه‏ای و بدنه‏ی سپاه قربانی و او را وادار به استعفا کنند، برای این که بقیه را نجات بدهند.

این یکی از راه‏های محتمل است و ممکن است پیش بیاید. اما، ولی‏فقیه حتا در این صورت هم شخصی است آبروباخته که خود را در کنار کودتاچیان انتخاباتی قرار داده و از تقلب آنان دفاع کرده بود. در حقیقت، ایمان به او در میان باورمندان به ولایت فقیه نیز سلب خواهد شد و به تدریج، عکس‏العمل‏های جدی در مقابل کاری که انجام گرفته، از جناح‏های معتقد به نظام هم ظهور خواهد کرد.

در ایران این فکر هم وجود دارد که برای عبور از این بحران، شاید آقای خامنه‏ای و حاکمیت، در مجموع، نخواهند آقای احمدی‏نژاد را علناً و آشکارا قربانی کنند و دنبال راه‏های دیگری باشند. به نظر شما، چنین راه‏هایی موجود اشت؟

یک راه دیگر که در همین روزنامه‏ها نوشته شده بود و این روزها در ایران هم از آن صحبت می‏شود، راه‏حل زیمبابوه‏ای است. یعنی، آقای احمدی‏نژاد، مثل موگابه، با وجودی که انتخابات را باخته است، در قدرت بماند و آقای موسوی و دوستان ایشان را در رده‏ی پایین‏تر در حکومت بیاورد. با شناختی که تا کنون از آقای موسوی وجود دارد، چنین راه حلی چندان محتمل نیست و ایشان به چنین راه حلی تن نخواهد داد.

ولی در عالم فرض، همه‏ی این‏ها ممکن است و بسته به ترکیب درونی بازیگران قدرت دارد و این که اپوزیسیون چقدر به ایده‏آل‏های‏اش پایبند است و چقدر به عنوان سازش، حاضر است از راه‏ حل‏های عملی‏تر، حتا اگر به قیمت از دست دادن اعتبارش‏ در بین مردم منجر شود، پیروی کند. همه‏ی این‏ها از پیش دیدنی نیست.

آن‏چه که مردم کوچه و خیابان، مردمی که رأی داده بودند، می‏خواهند و تا کنون برای آن پافشاری کرده‏اند، این است که به رأی آن‏ها احترام گذاشته شود، انتخابات ابطال و انتخابات جدیدی برگزار شود.


اگر مردمی که به خیابان آمده‏اند، قرار شود رهبری شوند، رهبری این جریان مجاز است و می‏تواند از بخشی از خواسته‏های‏اش بگذرد و در مرحله‏ای با آن بخش از حکومت که بر نتیجه‏ی آرا پافشاری کرده، توافق کند؟ یعنی، راه میانه‏ای موجود است که از نظر شما هم درست باشد؟

معمولا‏، کسی سازش می‏کند که در نتیجه‏ی سازش چیزی به دست بیاورد. اپوزیسیون فقط بر اساس ایده‏آل‏های‏اش که یک انتخابات آزاد هست، مخصوصاً اپوزیسیون سکولار و دگر اندیشانی که سهمی در دایره‏ی قدرت ندارند، فقط در چنین حالتی است که ممکن است در آینده، بتوانند حضور خود را رسمیت ببخشند.

ما فقط می‏توانیم نگرانی خودمان را از این که اگر سپاه، این بار به هر وسیله‏ای، بتواند نقش سیاسی خود را تثبیت کند، حذف دیگران دیر یا زود در دستور است، ابراز کنیم. راه‏حل‏های میانه‏ای با این تمایل سپاه به سیاست مشت آهنین، یعنی ماندن در پشت پرده و تحمیل سیاست‏های خود به دولت‏مردانی که نماینده‏ی خود فرض می‏کند و یا حضور علنی و ایجاد یک دیکتاتوری نظامی، امکان نخواهد داشت. مسلماً، نه تنها آقایان موسی و خاتمی و دیگران، بلکه حتا آقای خامنه‏ای هم در آینده، قربانی این طعم سپاه به تصاحب سیاست خواهد بود.

ولی آقای شریعتمداری، نکته‏ این‏جاست که همه‏ی نیروهایی که این لحظه در مقابل حاکمیت ایستاده‏اند، اپوزیسیون سکولار نیستند. بخشی هم که حتا معتقدند در چهارچوب قانون اساسی می‏توانند عمل کنند، دارند مبارزه می‏کنند. به نظر شما، راه حل برای آن‏ها چیست؟ آن‏ها چه باید بکنند؟ اپوزیسیون سکولار که مجموعه‏ی حاکمیت و نظام را قبول ندارد، با ایده‏آل‏هایش با این مساله برخورد می‏کند. اما در عمل، برای این که بخشی از حقوق مردم به دست بیاید، به نظر شما، راه چیست؟
حداقل قضیه این است که می‏دانید انتخابات آزاد در چهارچوب این نظام عملی نیست. ایده‏آل‏های ما تا تغییر در قانون اساسی و تغییر در قانون انتخابات، عملی نیست و اصولاً، امروز هر راه‏حلی، راه‏حل ما نیست.

ولی آن‏هایی که در چهارچوب این نظام مبارزه می‏کنند، مسلماً یک انتخابات عادلانه را می‏توانند بخواهند. یعنی، ابطال این انتخابات و برگزاری یک انتخاب عادلانه، نسبت به همین کاندیداهایی که شورای نگهبان آن‏ها را تایید کرده است.
این چیزی است که آن‏ها می‏توانند بخواهند، می‏توانند پای آن بایستند و به نظر من، با توجه به تعادل قوایی که فعلا وجود دارد و با توجه به شکاف بسیار عمیقی که در درون حکومت هست، آن را به دست بیاورند.

دست‏کم، اگر سازشی هم در دستور کار آن‏ها باشد، وقت‏اش حالا نیست که هنوز پتانسیل مردم برای حمایت از آن‏ها به نحو بارزی وجود دارد. هنوز دست‏آوردهای زیادی می‏توان داشت، به شرطی که این حرکت، رهبری داشته باشد.
متاسفانه، آن‏چه که در ایران می‏بینم، عکس‏العمل رهبری نسبت به حرکت‏های مردم، شاید به خاطر موانعی که به‏وجود می‏آورند، خیلی به‏موقع نیست.

البته، در همان رهبری نامنسجمی که اشاره می‏کنید، شاید این نگرانی وجود داشته باشد که خشونت گسترده‏ای علیه مردم به‏کار گرفته شود و بعد ‏آن‏ها دچار شکست، رکود و خمود بشوند. به نظر شما، این نگرانی جا دارد؟ یا این که به هرحال، در این مرحله، باید بخشی هزینه‏ها را که ممکن است مردم بپردازند، نادیده گرفت؟

این هزینه‏ها، متاسفانه وجود دارد. خطر یک راه حل چینی، یعنی کشتار دسته ‏جمعی، به نظر من، رفع شده است. ولی حتا اگر هر ایده‏‏آلی در ایران پیش برود، این خطر که گروهی چنین سخت‏جان که در دوروبر آقای احمدی‏نژاد هستند، باخت را قبول نکنند و بعدها دست به ترور اشخاص هم بزنند، وجود دارد.

در حقیقت، این نتیجه‏ی سی سال کم‏کاری و سی‏ سال استحمالی است که در مقابل ولی فقیه شده است. مسئول این کار، همه‏ی آن‏هایی هستند که سی سال سکوت کردند. ما نیستیم و این هزینه را در هر راه‏حلی، متاسفانه، ملت ایران خواهند پرداخت. هیچ راه حل بدون هزینه‏ای وجود ندارد. فقط صحبت بر سر این است که کدام هزینه، دست‏آورد هم خواهد داشت.

شیوه‏های متنوعی از مبارزه‏ی عمومی به‏وجود آمده است؛ تظاهرات متمرکز و بزرگ خیابانی، تظاهرات پراکنده، رفتن روی بام‏ها، شعارهای الله‏اکبر و… به نظر شما، این مجموعه می‏تواند تا پایان موثر باشد و به نتیجه منتهی شود؟ یا این که باید به فکر راه دیگری بود؟

من، متاسفانه، متخصص مبارزات مسالمت‏آمیز نیستم. ولی تا ‏آن‏جایی که می‏توانم تشخیص بدهم، تظاهرات خیابانی، بدون پشتوانه‏ی یک اعتصاب، اعتصابات مقطعی و اعتصابات عمومی، عزاداری‏ها و در نهایت، کشاندن بخش مهمی از روحانیت که در تعادل قدرتی با سپاه و نیروهای نظامی هستند به پشتیبانی از این قضایا، به جایی نخواهد رسید.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من فکر می کنم که حکومت از مواضعش ابداً کوتاه نخواهد آمد، اینچنین به کار گرفتن تمام قدرت نظامی و کشتار و استفاده از تمام قدرت تبلیغاتی و ایدئولوژیک نشانگر این است که اصلاً نمی خواهد این مردم را ببیند و می خواهد وانمود کند که اینها وجود ندارند.
دوم اینکه زیاد به افراد شستشوی مغزی شده درون این سیستم نمی توان امیدوار بود، مثالی که از آقای ده نمکی زده بودید، اشتباه بود، چون دیروز من هم آن نوشته را به نام ده نمکی دریافت کردم وقتی به وبلاگش رفتم دیدم نوشته که وبلاگش هک شده بوده و این مطالب را هکرها گذاشته بودند.. بعضی از ایدئولوژی ها که مغزها را شستشو میدهند بسیار قوی تر از اینها عمل می کنند.
سوم اینکه، اتفاقی که می افتد و تا حدی افتاده این است که با وجود کشتارهای اخیر دیگر بسیاری از اون آدمهایی که در روزهای تظاهرات مسالمت آمیز میلیونی شرکت داشتند، شرکت نمی کنند، چون هیچ اعتباری ندارد که همانند ندا به تیر غیب گرفتار نشویم..حالا باتوم خوردن و دستگیری را یک کاریش می شد کرد ولی کشته شدن در اثر تیری که ناگهان از مکانی نامعلوم شلیک می شود هزینه زیادی است، در حالیکه این حرکات خودجوش و بدون رهبری مردمی هیچ حامی خاصی ندارد.. حالا نتیجه این شده که بعد از اینهمه کشتار، به همان شدت تجمعات پراکنده و کوچک را هم متفرق می کنند و تا چند روز دیگر مردم فرسوده و خسته و جریحه دار شده که دیگر دستشان به جایی بند نیست از آنجایی که رسانه ای برای رهبری و هماهنگی هم ندارند ترجیح می دهند شکست را بپذیرند و در خانه بمانند..
هر حرکت فراگیری مثل اعتصابات عمومی ،نیاز به رسانه دارد، نیاز به هماهنگی دارد، وقتی تمام روزنامه نگاران و فعالین اصلاح طلب را دستگیر کرده اند، وقتی پیغام موبایل را بسته اند، وقتی ماهواره ها را قطع کرده اند ارتباطات کا ملاً قطع شده و هماهنگی در نهایت به شبکه های کوچک و گسیخته محدود می ماند و نتیجه نمی دهد

-- مریم ، Jun 25, 2009

در ايران يک نوع حکومت نظامی حاکم است.

-- Amir ، Jun 26, 2009

یک ضرب المثل فرانسو ی میگوید کامل ترین انسانها کسانی هستند که بیشتر مورد انتقاد قرار می گیرند.نظام ولایت خامنه ای نه انتقاد پذیر است و نه اعتراف به ناقص بودن دارد. این وضع فقط قبله چاپلوسانی مانند حسین شریعتمداری وسعید مرتضوی ودیگر دستبوسان آستان ولایت خامنه ای است.پایین ترین حقوق مادی ومعنوی مردم ایران فدای ظلم خامنه ای این سلطان ظالم وریا کار شده است.امید وآرزوی پاک مقدس ومشروع میلیونها شهروند ایرانی بدست ناپاک ولایت فقیه ودار ودسته چماق بدستش ضایع شده است.باشدتاروزی که این بساط دغل وخیانت برچیده شود و حق مردم بیش از این تباه نشود. هر کس که در مقابل وضع بوجود آمده ساکت نشیند با این باند ظالم وتبهکار خامنه ای همکاسه وهمراه است.اینها نه به پوششش دروغین مذهبی خود باور دارند ونه حس ودرکی از عواطف انسانی وبشری دارند.

-- بدون نام ، Jun 26, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)