خانه > گزارش ويژه > دیپلماسی > انتخابات پارلمان اروپا، سمبل دموکراسی | |||
انتخابات پارلمان اروپا، سمبل دموکراسیلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comپارلمان اروپا یک نهاد رسمی قانونگذاری در اروپا است که به طور مشترک با شورای اروپا، به قانونگذاری و اتخاذ تصمیمات در اتحادیه میپردازد و به دلیل اینکه نمایندگان آن بهطور مستقیم از سوی شهروندان انتخاب میشوند، سمبل دمکراسی در اتحادیهی اروپا، به حساب میآید. این پارلمان بر کمیسیون اروپا نظارت میکند، تا جایی که رییس و اعضای کمیسیون موظف به اخذ رأی اعتماد از پارلمان هستند و پارلمان میتواند آنها را به صورت دستهجمعی استیضاح کند. این پارلمان به همراه شورای اروپا، مسئولیت تصمیمگیری در مورد بودجهی اتحادیه و نظارت بر مصرف آن را دارد. پارلمان اروپا یک نهاد فراملیتی است که از سال ۱۹۷۹ رسماً، شکل گرفته است و ۷۸۵ نماینده از نزدیک به سی ملیت را در خود دارد. مجلس قانونگذاری یا پارلمان اروپا در طول سال دوازده اجلاس چهار روزهی مجمع عمومی در استراسبورگ فرانسه دارد و بقیه روزهای سال، جلسات کمیتههای فرعی آن، در شهر بروکسل برگزار میشوند. محل دبیرخانه یا تشکیلات اداری آن، در لوکزامبورگ است. اعضای پارلمان اروپا، هر پنج سال یک بار از طریق آرای عمومی، انتخاب میشوند. انتخابات این پارلمان، امسال از چهارم تا هفتم ژوئن در بیست و هفت کشور عضو اتحادیهی اروپا، برگزار میشود. از ۷۸۵ عضو پارلمان اروپا، کشور آلمان بیشترین تعداد نماینده را دارد که ۹۹ نفر هستند. فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، هرکدام با ۷۸ نماینده در این پارلمان حضور دارند. حدود یک سوم از نمایندگان پارلمان اروپا را زنان تشکیل میدهند. هلند هم روز چهارم ژوئن با هفده حزب در این انتخابات شرکت میکند که از مهمترین احزاب آن، میتوان به حزب مسیحیان دمکرات، حزب کارگر هلند، حزب لیبرال، حزب چپ سبزها، حزب سوسیالیست و حزب دمکرات ۶۶ را نام برد. در همین ارتباط، با سعید شروینی، تحلیلگر مسایل سیاسی ساکن آلمان، به گفت و گو نشستم و از او در ابتدا در مورد اهمیت پارلمان اروپا و مصوبههای این پارلمان سوال کردم:
پارلمان اروپا، در کنار شورای اروپا که متشکل از وزرا و سران کشورهای عضو هست، به نوعی نهاد قانونگذاری اتحادیهی اروپا است و طی سی سالی که از تشکیل این نهاد میگذرد (۱۹۷۹) روز به روز بر اهمیت آن در قانونگذاری افزوده شده است. اگر «پیمان لیسبون» که قرار است مبنای کار بعدی اتحادیهی اروپا بشود، در دستور کار قرار بگیرد و به اجرا دربیاید، اختیارات این نهاد، بیش از پیش افزایش پیدا میکند. همین الان هم این پارلمان در بسیاری از عرصهها، تا حدودی قانونگذاری میکند؛ از جمله به خصوص در مسایل مربوط به خدماتی که در اتحادیهی اروپا ارائه میشود، از تعرفههای مربوط به تلفنهای همراه گرفته تا مسایل مربوط به انرژی، از قبیل اینکه لامپهای قدیمی چه زمانی از بازار برچیده شوند و لامپهای کممصرف به بازار بیایند و مسایلی از این دست را تصمیمگیری میکند. ممکن است مقداری در مورد پیمان لیسبون توضیح بدهید؟ تا قبل از گسترش اتحادیهی اروپا و عضویت بیست و هفت کشور در آن، کار در پارلمان اروپا، با پانزده کشور عضو تا حدودی راحت بود و تمام تصمیمات بر اساس اتفاق آرا گرفته میشد. اما بعد دیدند که با افزایش تعداد کشورهای عضو، ممکن نیست برای هر تصمیمی، بیست و هفت رأی مثبت را جلب کنند. به این خاطر مکانیسمهای جدیدی در تصمیمگیریها وارد کردند. مانند اینکه دو اکثریت باید ایجاد شود. به این معنا که هم اکثریت بیست و هفت کشور عضو باید به تصمیمی رأی بدهند و هم کشورهایی که به تصمیمی رأی میدهند، بخش عمدهای از جمعیت اتحادیهی اروپا را در خود جای داده باشند. از این جهتها، برخی قوانین را تا حدودی دمکراتیک و شفاف کردند و سعی کردند، به خصوص در زمینهی سیاست خارجی که اتحادیهی اروپا در آن ضعف اساسی دارد، گامهایی بردارند. یک غول بزرگ اقتصادی، تا به امروز، در زمینهی سیاسی و امنیتی در عرصهی بینالمللی مانند یک کوتوله عمل کرده است. پیمان لیسبون تلاش کرده در این زمینه تا حدودی وضعیت را بهتر کند تا اتحادیهی اروپا در عرصهی بینالمللی، به لحاظ سیاسی، امنیتی و نظامی هم حرفی برای گفتن داشته باشد. همهی این موارد، مبنای قرارداد لیسبون است و همانطوری که گفته شد، در آن سعی کردهاند به لحظ دموکراتیک هم حقوق و اختیارات پارلمان اروپا را افرایش بدهند.
پارلمان اروپا تا کنون در مورد مسایلی مانند ساعت کار کارگران، مسایل محیط زیست، مهاجرت، سیاستهای خارجی و همچنین نحوهی مصرف مالیاتها در اروپا، تصمیمگیری میکرده است. در دورهی جدید، پارلمان در خصوص مورد آخر، چه سیاستی را میخواهد اتخاذ کند؟ این تصمیمات در وجه عمده، برمیگردد به اینکه کدام احزاب در پارلمان اروپا، دست بالا را پیدا کنند. تصمیمی هم که در پارلمان اروپا گرفته میشود، لزوماً قابل اجرا نیست، مگر اینکه «شورای وزیران» به آن رأی مثبت بدهد. یعنی، اگر پارلمان اروپا را مجلس شورا در نظر بگیریم شورای وزیران، تا حدودی مجلس سنای اتحادیهی اروپا بهشمار میرود. از این زاویه، بسته به اینکه کدام احزاب، چه آرایی را در انتخابات پارلمان اروپا بهدست بیاورند، میشود این ارزیابی را داشت که تیمها مقداری عوض میشود. یعنی اگر احزاب محافظهکار یا دست راستی در پارلمان اروپا دست بالا را پیدا کنند، آن وقت قوانین بیشتر در این جهت خواهد بود که رفت و آمد سرمایه تا چه حد آزاد شود یا لیبرالیزه کردن یک سری قوانین در دستور کار قرار میگیرد. در حالی که وقتی احزاب سبز یا چپ مقداری دست بالا را پیدا میکنند، معمولاً مسایل مربوط به مقرارت بیشتر برای کنترل بازارها و یا مسایل مربوط به محیط زیست اهمیت بیشتری پیدا میکنند. همهی اینها تابع این است که کدام رأی با کدام وزن در پارلمان اروپا مینشینند و چه نمایندههایی به مجلس راه پیدا میکنند. به همین خاطر هم باید منتظر ماند و دید بعد از پایان انتخابات سه چهار روز اخیر پارلمان اروپا، چه ترکیبی را در پارلمان خواهیم داشت. مسألهای که از جانب برخی از احزاب و کلاً، مردم اروپا روی آن تأکید میشود، نقش پارلمان اروپا در تصمیمگیری در مسایل مربوط به کشورها است. به این شکل که خیلیها سعی دارند راه نفوذ این پارلمان را تا حدودی مسدود کنند و هر کشوری استقلال خود را داشته باشد و لازم نباشد پارلمان اروپا راجع به هر مسألهای در هر کشوری، دخالت کند. شما تعامل این پارلمان با پارلمانهای ملی این کشورها را چگونه میبینید؟ بر فرض اگر اختلافی در طرح یا لایحهای باشد، در نهایت چگونه تصمیمگیری میشود؟ این بحث از زمانی که اتحادیهی اروپا شکل گرفته و به خصوص از زمانی که پارلمان اروپا آغاز به کار کرده، جاری بوده است. بسیاری از احزاب داخل کشورها معتقدند که ما نباید اختیارات دولتهای ملی خودمان را بیش از حد به بروکسل و یا پارلمان اروپا واگذار کنیم و باید قدرت دولت ملی تا حدودی باقی بماند. ظرف این سالها، کش و قوس حول این مسایل زیاد بوده است. به خصوص، کشوری مثل فرانسه دائم در این عرصه پافشاری کرده که اختیارات ملی خودش باقی بماند. بسیاری از این قوانین را دور زده است. انگلیسیها اصلاً، به برخی از مقررات مربوط به اتحادیهی اروپا، نپیوستهاند. اینها نشان میدهد که هنوز هم در عرصهی ملی یک سری حساسیتها و منافعی وجود دارد که این کشورها نمیتوانند تمام قدرت را واگذار کنند. بر سر تصویب پیمان لیسبون هم رفراندمها در هلند و فرانسه با شکست مواجه شد و اگر در رفراندم پیش رو در ایرلند هم به این پیمان رأی داده نشود و در آنجا هم همین احساس وجود داشته باشد که ما قدرت دولت ملیمان را نمیخواهیم تا این حد به اتحادیهی اروپا واگذار کنیم، میبینیم که تضاد بین منافع ملی و نگاه ملی با این که تا چه حد مجموعهی بزرگتری مثل اتحادیهی اروپا بتواند این اختیارات را در دست بگیرد، همچنان جاری است. به خصوص در عرصهی مربوط به مسایل نظامی، امنیتی و سیاست خارجی کشورها، هنوز هم اتحادیهی اروپا نتوانسته است با زبان واحدی سخن بگوید. کیسینجر، جملهی معروفی راجع به اتحادیه اروپا دارد و میگوید: «ما در مورد اتحادیهی اروپا، وقتی به مشکلی برمیخوریم، نمیدانیم به کجا باید تلفن بزنیم.» یعنی مشخص نیست چه کسی در اتحادیهی اروپا، در مسایل خارجی حرف آخر را میزند و تصمیمگیری میکند. به نظر میآید که حتا اگر پیمان لیسبون هم به اجرا دربیاید، کماکان این وضعیت ادامه خواهد داشت. اجرای تمام و کمال این پیمان هم از سال ۲۰۱۳، زیر فشار کشورهایی مثل لهستان و… عملی خواهد شد. با همهی این احوال، اتحادیهی اروپا ظرف این سالها جلو آمده است و برای بسیاری از مناطق جهان الگو است. همین کشورهای خلیج فارس خودمان به این سمت میروند که بازارشان را یکی کنند، ارز واحد داشته باشند و دارند از اتحادیهی اروپا الگو میگیرند. در بخشی مانند آمریکای لاتین هم همینطور. نهایتاً، اروپا هم دارد خود را سازگار میکند. هرچند که میزان شرکت در انتخابات اروپا از سال ۱۹۷۹ که آغاز آن بود، با شصت و دو درصد شروع شد، اما امروز به چهل و پنج درصد رسیده است. الان هم نگرانی بسیاری هست که در انتخابات جدید، شمار کسانی که پای صندوقهای رأی میروند، بیش از پیش کمتر باشد. چشمانداز تأثیرگذاری مصوبههای پارلمان اروپا را در آیندهی این قاره و روابط بینالمللی آن، چگونه میبینید؟ باز هم برمیگردد به اینکه چقدر مردم متقاعد شوند که این اتحادیه در خلاف منافع ملیشان حرکت نمیکند. اتفاقاً، الان بعد از به وجود آمدن بحران اقتصادی جهانی، این بحث به میان آمده است که بد هم نبوده که چیزی به نام اتحادیهی اروپا وجود دارد و تا حدودی این اتحادیه که اقتصاد بزرگی را شکل داده، ضربهگیر شده است. کشوری مثل ایسلند که به طرف ورشکستگی رفته است، علیرغم اینکه خیلی افتخار میکرد که عضو اتحادیهی اروپا نیست، به خاطر وضعیتی که برایش پیش آمده، امروز درخواست ورود به اتحادیهی اروپا را دارد. یا کشورهایی مثل مجارستان و رومانی که بیش از هر کشور دیگری از این بحران ضربه خوردهاند، میبینند عضویت در اتحادیهی اروپا چقدر به سودشان بوده که کمک شوند و راحتتر این بحران را از سر بگذرانند. این مسایل هم مقداری کمک میکند که جنبههای مثبت اتحادیهی اروپا، بیش از پیش، در چشم مردم برجسته شود. واقعیت این است که راجع به دستآورد اتحادیهی اروپا، در عرصهی ملی، مقداری کم کار شده است و به نظر میآید، باید تبلیغات بیشتری صورت بگیرد. در عین حال، باید گامها تا حدودی آهستهتر برداشته شود تا مردم متقاعد شوند که در شرایط جهانی شدن اقتصاد، نیاز هست که دولتهای ملی، قدرتهایشان را بخشاً به نهادی به نام اتحادیهی اروپا واگذار کنند تا بتوانند در جهان کنونی بهتر عمل کنند و منافع خودشان را بهتر جا بیاندازند. گذشته از بحران اقتصادی، چالشهای پیشروی پارلمان اروپا را در پنج سال آینده، چه میبینید؟ یک مسأله اینکه آیا پیمان لیسبون نهایتاً به تصویب خواهد رسید، به اجرا درخواهد آمد؟ و بعد که به اجرا درآمد، تا چه حد مسایلی را که موجب به تصویب رسیدن این پیمان شد، پوشش میدهد و جبران میکند. مسایل مربوط به امنیت و سیاست خارجی، هماهنگ کردن مسایل مالیاتی و همچنین اینکه به خصوص کشورهای بزرگ تا چه حد منافع خودشان را در چهارچوب این اتحادیه هماهنگ کنند، از چالشهای پیش روی این اتحادیه هستند. میدانیم که بین فرانسه و آلمان چالشهایی هست، از سوی دیگر، بین فرانسه و آلمان از یک طرف و انگلستان از سوی دیگر نیز چالشهایی وجود دارد و کشورهای بزرگ کماکان منافع معینی در عرصهی بینالمللی دارند که نمیخواهند آن را در حیطهی اختیارات اتحادیهی اروپا قرار بدهند. از طرفی هم یکی از مشکلات بزرگ و یکی از سوالهای بزرگ اتحادیهی اروپا این است که گسترش آن تا کجا؟ با توجه به قول و قرارهایی که به ترکیه و به برخی از کشورهای حتا در داخل اروپا داده شده، این بحث جاری است که ما چه تعریفی از اروپا داریم؟ آیا کشوری مسلمان مثل ترکیه هم میتواند عضو آن بشود؟ اگر عضو شد، با هفتاد میلیون جمعیت و آرایی که دارد، چه تأثیری در سیاستگذاریهای اتحادیهی اروپا خواهد داشت. تازه جواب کشورهایی مثل مراکش را که قبل از ترکیه، خواهان ورود به اتحادیهی اروپا شدهاند، چه باید داد؟ همهی اینها بحثهای گستردهای است که به نظر میآید اتحادیهی اروپا ظرف دههها یا سالهای اخیر درگیر آن خواهد بود. از یاد هم نبریم که مقداری نوسان و کش و قوس اقتصادی بهوجود بیاید و بحران اقتصادی تاثیرات منفی بیشتری بگذارد، بعید نیست در عرصههای ملی احزاب ملی و یا احزاب افراطی سرکار بیایند و بیش از پیش جهتگیری ضد اتحادیهی اروپا داشته باشند که تأثیر منفی خود را در مورد این اتحادیه، باقی خواهد گذاشت. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|