خانه > گزارش ويژه > دانشجویان > «ظرف هشت دقیقه، دوباره ممنوعالملاقات شدند» | |||
«ظرف هشت دقیقه، دوباره ممنوعالملاقات شدند»مریم محمدیmmohammadi@radioamaneh.comدر پایان سال ۱۳۸۷ هستیم. سالی که علیرغم کوششها و تلاشهای فراوان فعالان حقوق بشر و کنشگران جامعهی مدنی، بسیاری از برنامههای ما در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران، نقض حقوق زندانیان سیاسی، دانشجویان، زنان، کودکان خیابانی تهیه شد. آخرین برنامهی «روی خط زمانه» در سال ۱۳۸۷ نیز با کمال تاسف، به اخباری در ارتباط با همین مشکلات و مسایل نگرانکننده، اختصاص دارد. دیروز خبر مرگ یک وبلاگنویس و روزنامهنگار، امید رضا میرصیافی، همهی اخبار دیگر را در داخل تحت تاثیر قرار داد. حتا خبر حضور چند روزهی خانوادهی زندانیان سیاسی از سراسر ایران را که برای ملاقات با فرزندان خود در آستانهی عید، به تهران و دادگاه انقلاب مراجعه کرده بودند و موفق به دیدار آنها نشدند. بسیاری از این زندانیان دانشجویان هستند. «کمیتهی دفاع و صیانت از دانشگاهیان و تشکلهای دانشگاهی»، در این ارتباط فعالیت میکرد تا امکان دیدار دانشجویان زندانی با خانوادههایشان را در آستانهی سال نو، فراهم کند. از آقای محمد باقر اسکویی، دبیر این کمیته، خواستم شرحی از این فعالیت ناموفق را به ما بدهد:
با توجه به این که با شروع سال جدید مصادف شدیم، دیروز خانوادهها از اوایل صبح جلوی زندان اوین آمده بودند که لااقل بتوانند قبل از اینکه سفرهی غمگین هفتسینشان را بچینند، فرزندانشان را ببینند. ملاقات کوتاهی داشته باشند و از سلامتی و وضعیت روحی آنها باخبر شوند. در این میان، متاسفانه، با این که مقام محترم قضایی مساعدت کرده و موافقت خود را اعلام کرده بود، گویا مقامات امنیتی، این اجازه را برای ملاقات ندادند. وقتی که کمیتهی دفاع و صیانت از دانشگاهیان و تشکلهای دانشجویی از این قضیه مطلع شد… این کمیته به خاطر این که دانشجویان زندانی در میان این زندانیان بودند، وارد این قضیه شد؟ بله، صد در صد. بعد از اطلاع با آقای کروبی تماسهای مکرر گرفتیم. آقای کروبی که بسیار هم متعجب و ناراحت از این موضوع بود، وارد عمل شد و با مقامات محترم قضایی و امنیتی وارد گفت و گو شد. ایشان توانست موافقت مقامات را بگیرد و به ما اطلاع بدهد.
ما هم منتظر بودیم که این ملاقات میسر شود. اما متاسفانه، صورت نگرفت. چرا صورت نگرفت؟ چه وضعیتی پیش آمد، بعد از این که با ملاقات موافقت شده بود؟ با توجه به مذاکرات آقای کروبی با مقامات، دو سه تن از دانشجویان بازداشت شده، از داخل زندان با خانوادههایشان تماس گرفتند. البته نوع صحبتهای بچهها با خانوادههایشان و این که دقیقاً اشاره کرده بودند، به هیچ عنوان ملاقات ندارند و از خانوادهها خواسته بودند جلوی در زندان نایستند و معطل نشوند؛ نشاندهندهی فشار مضاعفی بود که به دانشجویان وارد شده تا خانوادهها را متوجه کنند که بله، به این صورت است. با برادر یکی از دانشجویان زندانی، آقای توکلی، صحبت میکنم که متاسفانه، بعد از چند روز تلاش بینتیجه، در اتوبوسی، عازم بازگشت به شیراز هستند. به همین علت، کیفیت صدا و مکالمه خوب نیست: در راه بازگشت به شیراز هستم. نتوانستیم ملاقات کنیم. ماجرا از روز دوشنبه شروع شد. به ما گفته بودند به دادگاه انقلاب مراجعه کنیم که ما هم مراجعه کردیم و قرار بود در این روز از طرف دادگاه مجوز صادر شود که خانوادهها به زندان اوین مراجعه کنند و بچهها را ببینند. شامل همهی دانشجویان زندانی هم میشد. وقتی به دادگاه انقلاب رفتیم، گفتند امروز از داخل زندان اوین اجازه ندادهاند که بچهها ملاقات شوند. پیگیری خانوادهها ادامه پیدا کرد. حدود ساعت دوازده، مسوول دادگاه انقلاب، آقای حیدریفر، نامهای نوشتند مبنی بر این که روز چهارشنبه، تمام دانشجویان اجازهی ملاقات داشته باشند. نامه هم به رؤیت خانوادهها رسید. تمام خانوادهها این نامه را دیدند. همان لحظه هم برای زندان اوین فاکس شد که روز چهارشنبه هیچ مشکلی پیش نیاید. روز چهارشنبه، از ساعت هشت صبح، خانوادهها رفتند جلوی زندان اوین که شب عیدی با فرزندانشان ملاقات داشته باشند. اما متاسفانه مقامات زندان، مخالفت کردند. بعد از پیگیری خانوادهها، حدودهای ساعت یازده، دوباره از دادگاه انقلاب با زندان اوین تماس گرفتند که مشکلی نیست، بگذارید این ملاقات انجام شود. آقایی هم در دفتر زندان جلوی کامپیوتر نشسته بود، گفت که فکس دادگاه را دارد و مشکلی هم نیست، اما مقامات اطلاعاتی داخل زندان با ملاقات مخالفت میکنند. بعد از پیگیری خانوادهها، اعلام کردند که چهار خانواده میتوانند ملاقات داشته باشند. خانوادههای توکلی، قصابان، فرمانپور و مصطفوی. اما وقتی که به محل ورودی ملاقاتها رفتیم، دوباره گقتند، نه، همه مجدداً ممنوعالملاقات شدهاند. ظرف هفت هشت دقیقه، دوباره ممنوعالملاقات شده بودند. دیروز اعلام کردند، ممنوعالملاقات شدهاند یا امروز؟ این اتفاقات دیروز پیش آمد. یعنی اول اجازهی ملاقات برای چهار نفری که اسم بردم و بعد جلوگیری از آن… برادر شما هم جزو این چهار نفر بود؟ بله، برادر من هم جزو آنها بود. شما امروز چکار کردید؟ خانوادهها دیروز، تا ساعت هشت شب جلوی زندان بودند. حدودهای ساعت ۶ بعدازظهر، بچهها از داخل زندان شروع کردند به تماس گرفتن با خانوادهها. تماسهایشان هم خیلی عجیب بود. همینکه تماس میگرفتند، به جای سلام علیک، میگفتند: «بروید خانه، ما ملاقات نداریم». بعد از آن هم خود دادستان زندان شروع کرد به صحبت با خانوادهها که «بروید، مشکل ایجاد میشود». بچهها هم که تماس گرفته بودند، خیلی با ترس و لرز صحبت میکردند و خیلی اضطراب داشتند. دادستان کنار دست آنها ایستاده بوده و به آنها میگفته: «مگر ما نگفتیم، به خانوادههایتان بگویید که حالتان خوب است». از دانشجویان میخواست که عین این جمله را به خانوادههایشان بگویند. برادر شما هم زنگ زد؟ بله، برادر من هم به همین شکل زنگ زد. دادستان زندان میگفته: «شما بگو ما حالمان خوب است». این جمله را پدر و مادرم شنیده بودند. حتا آنجا آقای سلمانپور و دیگران هم بودند، اول دادستان صحبت کرده بود. میگفته است: «شما بگویید ما حالمان خوب است تا خانوادههایتان بروند».
سعی میکنم با خانم شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر تماس بگیرم. خانم عبادی در فرودگاه هست و عازم سفر. او، نخست به امید رضا میرصیافی که دیروز در زندان جان خود را از دست داد، اشاره میکند: بسیار متاسفم که افرادی که سلامت به زندان میروند، بعد از مدت کوتاهی در اثر عواملی نامشخص، جان عزیزشان را از دست میدهند. یادشان همواره با ماست. عزیزانی که در راه عقیده و آرمان در زندان جان خود را از دست دادند. از جمله، جوان ناکام، میرصیافی، زهرا بنییعقوب، لطفالهی و تعداد دیگری که در زندان درگذشتند. امیدوارم این حوادث دردناک، بالاخره هشداری باشد برای مقامات مسوول قضایی برای آگاهی به مسوولیت خود در حفظ جان کسانی که خصوصاً بیگناه، به زندان میافتند. خانم عبادی، خانوادههای زندانیان سیاسی و دانشجویان، موفق به دیدار فرزندانشان درآستانهی نوروز، نشدند. چرا؟ از قدیم هم رسم بوده که به زندانیان به مناسبت اعیاد، خصوصا نوروز، مرخصی میدادند. معمولاً همه از این مزیت استفاده میکردند. متاسفم که امسال بنا به دلایلی که بر ما مشخص نیست، آنها از این حق انسانی خود محروم شدند. با آقای عبدالله فتاح سلطانی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر تماس میگیرم. ایشان هم میگویند که در این مورد برایشان ابهام وجود دارد و در حد اخباری که در رسانهها منتشر شده است، توانستهاند اطلاع پیدا کنند: من هم مثل بقیه، عین مسایلی را که ذکرکردید، شنیدهام. اما از جزئیات قضیه و این که چه خبر است، پشت صحنه چه هست، چه اتفاقی در زندان میافتد، چون ارتباط آنها هم قطع است؛ اطلاعی ندارم. آیا ممکن است، عدم ملاقات نوروزی، به خاطر اتفاقی باشد که برای امید رضا صیافی، افتاد؟ یکی از علل آن میتواند این باشد. ولی معمولاً در رابطه با زندانیان سیاسی، متاسفانه، ایام عید که میشود، سختگیریهای بیشتری از طرف مسوولین زندان به عمل میآید. برای زندانیان عادی، برعکس، امکاناتی تدارک دیده میشود، به آنها مرخصی میدهند و یا امکانات دیگری در اختیارشان میگذارند. ولی برای زندانیان سیاسی، همیشه مشکلات برای گرفتن مرخصی، ارتباط با خانواده، یا ملاقات با خانواده و وکیل، در این ایام بیشتر میشود. این محرومیتی است که زندانیان سیاسی ما، متاسفانه میکشند. طبق معمول سالهای پیش، مخصوصا در ایام عید وضعیت خیلی بدتر است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|