خانه > گزارش ويژه > تاریخ > «کار، کار انگلیسیها بود» | |||
«کار، کار انگلیسیها بود»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.com۲۸ مرداد ۱۳۸۷، پنجاه و پنجمین سالگرد واقعهای است که به لحاظ اهمیت سیاسی و تاریخی خود در کنار انقلاب مشروطه و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ قرار میگیرد. اگر ۱۴ مرداد و ۲۲ بهمن در تقویم تاریخ ایران به عنوان دو یادمان پیروزی رقم خوردهاند، روز ۲۸ مرداد یک شکست تاریخی را یادآوری میکند که پس از گذشت بیش از نیم قرن از وقوع آن، هنوز هم برسر جنبههای سیاسی، فرهنگی و جامعهشناسانهی آن توافق کامل وجود ندارد. مهمترین دلایل شکست دولت ملی یا پیروزی کودتای ۲۸ مرداد چه بودند؟ عوامل خارجی، توان جنبش مبارزاتی، چپ روی، اختلاف میان مذهبیون و ملیون یا مجموعهای از این موارد. در گفت و گو با دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران و دکتر کوروش زعیم، از شورای مرکزی جبههی ملی ایران در تهران، در حد امکان به بررسی این دلایل پرداختم. آقای یزدی، مهمترین دلایل این شکست را این گونه ارزیابی میکند:
ما میتوانیم هم دلایل تاکتیکی و هم دلایل استراتژیک را بربشماریم. بزرگترین دلیل استراتژیک این است که جامعهی ما، بعد از انقلاب مشروطه گرفتار یک استبداد بود و سپس در طول مدت ۱۲ سالی که از شهریور ۲۰ تا سال ۳۲ پشت سر گذاشت، هنوز به آن میزان از استحکام نرسیده بود که بتواند در برابر توطئهی خارجی و کارشکنیها و خیانتهای عوامل داخلی مقاومت بکند. این مربوط است به وضعیت رشد جنبش ملی در یک مقطع تاریخی. این یک دلیل استراتژیک و زیربنایی است. اما دلایل تاکتیکی این است که طرفداران جبههی ملی و هواداران دکتر مصدق در آن تاریخ به اندازهی کافی باهم متحد نبودند. حتی با همان امکانات و نیروهایی که داشتند، اگر متحد میشدند شاید میتوانستند دربرابر کودتا مقاومت بکنند. این عوامل به اضافهی شرایط بینالمللی که دوران جنگ سرد بود و در دوران جنگ سرد هم هرگز غرب نمیتوانست کشوری مثل ایران بتواند سیاست موازنهی منفی و یا بیطرفی مثبت را در مناسبات بینالمللی بپذیرد.
کوروش زعیم در همینباره میگوید: در رویدادهایی که در کشورها رخ میدهد فقط عوامل داخلی اثرگذار نیستند. شرایط جهانی و عوامل خارجی هم اثرگذار هستند. در آن زمان اتفاقاتی که در سطح بینالملل رخ داده بود، عواملی بودند که کمک کردند (به قول شما) به شکست جنبش ملی و پیروزی کودتا. یکی این بود که انگلستان که از ملی شدن نفت و بریده شدن یک منبع انرژی برای کشورش و برای مصارف نظامی خود نا امید شده بود؛ برنامهی کودتا را چیده بود. منتها همانطور که همیشه ترفند انگلیسیهاست، خودش نمیخواست این را اجرا کند و میخواست از آستین کس دیگری این کار را بکند. بنابراین به آمریکا متوسل شد. در زمان ترومن، ایشان مخالفت کرد، ولی در زمان آیزنهاور شرایط طوری بود که آیزنهاور مجبور شد همراه انگلستان بشود. در آن زمان ترس زیادی از گسترش کمونیسم بود. شوروی شعارهای جهانی شدن کمونیسم را میداد و در کشورهای زیادی نفوذ کرده بود. وقتی که انگلیسها وزارت خارجه آمریکا و آیزنهاور را متقاعد کردند که در ایران حزب توده بسیار قدرتمند است و امکان این که شوروی یک حکومت دست نشاندهی خودش را بگذارد؛ آیزنهاور آماده شد تا این کودتا را اجرا کند. آقای زعیم، ولی شما عوامل داخلی در این شکست دخیل نمیدانید؟ عوامل داخلی فقط دربار بود که چون قدرت خودش را توسط دکتر مصدق کاسته شده میدید و گروههای فاسدی بودند که منافع شخصی و گروهیشان را با وجود مصدق و دولت ملی در خطر میدیدند؛ آنها هم به راه شدند و کمک کردند و برخی از نظامیانی هم در همین راستا فکر میکردند، کمک کردند. ولی مهمترین شرایطی که پیروزی کودتا را ایجاد کرد فکر میکنم شرایط بینالمللی و جو حاکم بر سیاست بینالملل در آن زمان بود. در این مورد که اختلافات میان مذهبیون اطراف آقای کاشانی و ملیون پیرامون دکتر مصدق چقدر در این ماجرا نقش داشته است، آقای یزدی میگوید: جدایی میان عناصر مذهبی و ملی در آن تاریخ، نسبت به اصل مبارزه برای پایان دادن سلطهی استعمار انگلیس در ایران وجود نداشت. اما چیزی که منجر به جدایی برخی از عناصر مذهبی از جنبش ملی شد؛ برنامهای بود که درواقع انگلستان موفق شد آن را به اجرا بگذارد.
آقای یزدی، با توجه به سه رویداد تاریخی انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب بهمن، که در هر سه آنها، ما شاهد نزدیکی اولیهی ملیون و مذهبیون با هم و سپس جدایی آنها و متعاقباً تاثیرات منفی آنها هستیم؛ مشکل اساسی را در عدم امکان همکاری این دو نیرو باید در کجا ببینیم؟ بعد از پیروزی انقلاب، جدایی میان جریانات ملی- مذهبی با جریان مذهبی که نماد آن روحانیت بود؛ در مورد سیاستهای خارجی نبود. بلکه در این دورهی به خصوص - به هردلیلی که به تحلیل ساختار مبارزات ضداستبدادی در ایران مربوط میشود ـ روحانیت، رهبری جنبش را برعهده گرفت و آقای خمینی رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی ایران شد، اختلافی که در دوران مشروطیت میان مشروعه خواهان و مشروطه طلبان بهوجود آمده بود؛ بار دیگر خودش را بعد از پیروزی انقلاب نشان داد. روحانیونی که اگرچه با شاه مخالف بودند، اما مخلفتشان، از موضع حاکمیت ملت نبود، بلکه از موضع تلاش برای ایجاد یک حکومت اسلامی مورد نظر خودشان بود. بنابراین طبیعت اختلافاتی که بعد از انقلاب میان جناحهای مختلف، به خصوص بین روشنفکران و روحانیون بهوجود آمد، با آن چیزی که در کودتای ۲۸ مرداد یا زمان مصدق بود، متفاوت بود و بیشتر به دعوای مشروطهخواهان و مشروعهطلبان دوران انقلاب مشروطه شباهت داشت. من صد درصد این عامل را بسیار تاثیرگذار میدانم. آیتالله کاشانی قدرت این را داشت که بخش بزرگی از جمعیت کشور را به حرکت دربیاورد، اگر او این کار را میکرد، عوامل کودتا به هیچوجه موفق نمیشدند. اختلاف ایشان با دکتر مصدق که بیشتر سر دخالت در امور دولتی بود، باعث شد که آیتالله کاشانی از دکتر مصدق ناامید بشود. چون مصدق اجازهی دخالت هیچ گروه و اشخاص خاصی را در دولت خود نمیداد و به درخواستهای جامعهی مذهبی پاسخ مثبت نمیداد. بنابراین آنها بریدند. مثل همیشه؛ همان سکوت آیتالله کاشانی کافی بود. اما چه راههایی برای جلوگیری از زیانهای بروز این اختلاف تاریخی میان جامعهی مذهبی و جامعهی ملی یا لاییک ایران ممکن است وجود داشته باشد. دکتر یزدی در این باره میگوید. این اختلافات با آنچه در این سه فراز بزرگ تاریخی ما که به آن اشاره کردید؛ در نهایت به نظر من منجر به این میشود که گروههای مختلف، به نفع وفاق ملی در مواضع خودشان تعدیلهایی صورت بدهند. امروز ما شاهد این هستیم که در میان جریان حاکم، که عمدتاً روحانیون هستند، آرام آرام این فکر دارد توسعه پیدا میکند که آنچه آنها به عنوان حکومت اسلامی مطرح میکنند با شرایط کنونی جهان تطبیق نمیکند. نه به معنای اینکه میبایستی نسبت به ارزشهای اسلامی بیتفاوت بود، بلکه آن چیزی را که برخی از روحانیون به عنوان حکومت اسلامی در ذهن ترسیم میکنند، قابل پیاده شدن در شرایط کنونی جهان نیست. شاید یک بار دیگر همهی هواداران حاکمیت ملی و استقلال کشور به این نتیجه برسند که به عنوان مثال، در رابطه با مذهب، دین و حکومت، نسل دوم متمم قانون اساسی زمان مشروطه و توافقی که میان مشروعهخواهان و مشروطهطلبان شد؛ شاید آن چیزی است که با تکیه بر تجاربی که در گذشته وجود داشت، در قانون اساسی اول جمهوری اسلامی ایران که دولت موقت تنظیم کرده بود، منعکس شده است. به این صورت که خود مجلس شورای نگهبانی انتخاب میکند که همین کار را انجام بدهد که مجلس چیزی بر خلاف موازین دینی تصویب نکند. به نظر من همهی این تجارب در درازمدت به نفع رسیدن به یک وفاق ملی تاریخی منجر میشود. اینکه همهی گروهها با تغییر در مواضع خودشان، نهایتاً به جایی برسند که بتوانند کشور را از این وضعیت نجات بدهند. آقای زعیم هم در همینباره میگوید: ما باید جامعهی مذهبی و جامعهی روحانی خودمان را بهتر بشناسیم. ما جامعهی روحانی خودمان را بیشتر با جوامع روحانی کشورهای مسلمان مقایسه میکنیم. جامعه روحانی شیعه در ایران، بسیار متفاوت است. این جامعه بازمانده و امتداد جامعهی روحانی در زمان ساسانیان است. همان موبدان که در زمان ساسانیان، بسته به قدرت پادشاه وقت، سیاست کشور را کنترل میکردند؛ همانها با همان لباس و همان عمامه و همان شمایل، روحانیون شیعه را تشکیل میدهند و اینها گرایش به دخالت در سیاست و ادارهی کشور دارند. ما باید این شناخت را داشته باشیم که این جامعهی روحانی، با جوامع روحانی در کشورهای دیگر بسیار متفاوت است و باید برنامهریزی ما طوری باشد که بتوانیم با این خواست و این فرهنگ روحانی شیعه ایرانی، برنامههایمان را همساز بکنیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|