خانه > گزارش ويژه > تاریخ > نفت به بهای شکلات | |||
نفت به بهای شکلاتروز شنبه پنجم خردادماه ۸۷ (۲۶ ماه می ۲۰۰۸) همایش «بزرگداشت صد سالگی نفت در ایران و مسجدسلیمان» در شهر کلن آلمان برگزار شد. در این همایش که به همت اختر قاسمی و گروهی از مسجدسلیمانیهای مقیم اروپا در شهر کلن برگزار شد، جمعی از استادان ایرانی دانشگاههای آلمان و هلند، هنرمندان موسیقی ایرانی، شاعران مسجد سلیمانی، و بیش از ۱۵۰ نفر از علاقهمندان حضور داشتند. آنچه در ادامه میخوانید، سخنرانی بانی این همایش، خانم اختر قاسمی است که از تاریخچه نفت در مسجد سلیمان میگوید.
دوستان گرامی، درود بر شما از اینکه دعوت مرا پذیرفتید و در همایش یکصدمین سالگرد پیدایش نفت و بزرگداشت تولد مسجدسلیمان شرکت کردید، بسیار خوشوقتم. به سخنرانان و میهمانان که از راههای دور و نزدیک به ما پیوستهاند، خوشآمد میگویم. امروز گرد هم آمدهایم تا بزرگ بداریم روزی را که با فوران چاه نفت شماره یک مسجدسلیمان، کشور ما سرنوشت دیگری پیدا کرد. آوازهی وجود نفت و قیر در مسجدسلیمان و فروش آن توسط بازرگانهای شوشتری معروف به «سادات قیری» که به گوش فرانسویها و انگلیسیها رسیده بود، گروههایی را برای کشف نفت به آن دیار فرستادند. بازرگان انگلیسی، ویلیام ناکس دارسی، با سرمایهگذاری خصوصی خود و با همکاری کمپانی نفت برمه به جستجوی نفت در مسجدسلیمان پرداختند. ویلیام ناکس دارسی، فرستادهی خود، رینولدز را به همراه مهندسان انگلیسی و هندی، روانهی سرزمین کوچنشین بختیاری کرد تا به جستجوی نفت بپردازند. تا چند سال، تلاش آنها به جایی نرسید. کمپانی نفت برمه، سرخورده از سرمایهگذاری خود به دارسی اطلاع داد که تا پایان آوریل ۱۹۰۸ یعنی ۲۶ روز پیش از پیدا شدن نفت، گروه خود را به همراه وسایل و دستگاههای موجود باز گرداند. دارسی بی توجه به این مسأله، کار خود را ادامه داد. نامه کمپانی نفت برمه به رینولدز، نماینده دارسی، مستقیماً فرستاده شد. در همین زمان، کارگران و مهندسان چاه شماره یک، متوجه بوی گازی میشوند که از دهانه چاه بیرون میآید. در کتابهایی که درمورد کشف نفت نوشته شده، آمده: «زمانی که یکی از مهندسان انگلیسی، از شدت گرما در مِی ۱۹۰۸ در سرزمین کوهستانی مسجدسلیمان، بیرون از چادر خوابیده بود، با صدای فوران نفت که سر به آسمان میکشید، در نخستین ساعات بامداد ۲۶ مِی ۱۹۰۸ از خواب میپرد و فریاد میزند به نفت رسیدیم. این در حالی بود که فوران نفت، تمامی پیکر آنها را سیاه کرده بود. با کشف نفت، تاریخ مسجدسلیمان، ایران و خاورمیانه شکل دیگری به خود میگیرد؛ نقشی پررنگ در آغاز انقلاب صنعتی در ایران. بختیاریها که تا آن زمان در دل طبیعت با چهارپایان خود در سرزمین قشلاقیشان، زندگی ساده و بیآلایشی داشتند، زمینهای خود را از دست میدهند. با پیدایش نفت و انعقاد قرارداد دولت مرکزی با شرکت نفت انگلیس، ماهانه در واقع حقالسکوت دریافت میکنند. آنها از دل طبیعت بیرون آمدند و به نخستین کارگران صنعتی ایران تبدیل شدند. انگلیسیها استعمار خود را گسترش میدادند؛ ولی استعمار گاهی برای خدمت به خود، گامهایی برمیدارد که به نفع مردم بومی هم خواهد شد. آنها مسجدسلیمان را به یک شهر با امکانات مدرن اروپایی تبدیل میکنند. سینما ساخته میشود؛ کتابخانه به زبانهای انگلیسی و فارسی دایر میشود؛ مطبوعات انگلیسیزبان وارد شهر میشود؛ بولتن خبری شرکت نفت به فارسی و انگلیسی به شکل روزانه چاپ و در ادارات پخش میشود؛ باشگاههای ورزشی، خانهها و خیابانهایی به شیوه انگلیسی ساخته میشوند. مسجدسلیمان میرود که پرچمدار نوگرایی در ایران شود. ورود کتابها، نشریات و فیلمهای انگلیسی زبان، جوانان شهر را با فرهنگ و هنر غرب آشنا میکند و این شهر کوچک، نویسندگان، شاعران، پژوهشگران و هنرمندان زیادی را در خود پرورش میدهد. از آن جمله: سید علی صالحی (شاعر و دبیر اول کانون نویسندگان ایران) هرمز علیپور (شاعر) بهرام داوری (طراح و روزنامهنگار) بتول عزیزپور (شاعر) محمدرضا درفشه (ریاضیدان) زندهیاد بهمن علادین (معروف به «مسعود بختیاری»، خواننده و سراینده اشعار بختیاری) و بسیاری دیگر که فهرست کامل نامشان را در بروشور خواهید داشت. مسجدسلیمان با موقعیت تازهاش، ایران را به سوی صنعتی شدن سوق داد. چرخ بسیاری از کارخانههای مملکت بر گرده این شهر با پیدایش چاه شماره یک و چاههای بعدی چرخید. هنوز به یاد میآورم کودکیام را که آتش چاه شماره ۳۱۱ مسجدسلیمان، آسمان این شهر را پوشانده بود و مهندسان انگلیسی و ایرانی، ماهها در تکاپوی مهار آن بودند. آن زمان نمیدانستم که این آتش زندگی، سرنوشت ما را در دست دارد. آن زمان برای من و کودکان همسن و سالم، دود این آتش، شمارش چاهها و بالا رفتن از دکلهای نفت، نوعی وسیله بازی بود. آن زمان، حضور انگلیسیها و دیگر خارجیها برای ما با دید کودکانه به نوعی بخشی از زندگی بود. به یاد میآورم جویهای آب در مسیر مدرسه را که گاه سیاه بودند و من فکر میکردم که «آب سیاه» هم وجود دارد. بوی قیر و نفت به نوعی، عطر زندگی ما بود و شکل گوگردهای زرد جامد و یا همان سولفور، اسباببازی ما. زمانی که پنجساله بودم، در راه مدرسه، انگلیسیها با لندروورهای خود با کلاههای گرد، عینک دودی و شلوارکهای کوتاه، ما کودکان را برای دادن شکلات صدا میزدند. درواقع به نوعی، نفت را به بهای تقسیم شکلات بین بچهها استخراج میکردند. مسجدسلیمان یا پارسوماش باستان، در دوران اخیر، در دهها زمینه، نه تنها در ایران، بلکه در خاورمیانه، نخستین بود. از چاه نفت و گاز خاورمیانه، کارخانه گوگردسازی و تصفیه آب گرفته، تا نخستین نیروگاه برق، لولهکشی، راهآهن، فرودگاه و شبکه تلفن و تلگراف کشور. همچنین نخستین باشگاه گلف بانوان ایران و خاورمیانه، سالنهای نمایشی و آموزشگاه پرستاری.
مسجدسلیمان، مادر تمدن نوین ایران، شهر منابع ثروت، شهر آفتاب و شکوفایی و شهری که هیچ کس در آن احساس غربت نمیکرد؛ حتی اگر غریبه بود، امروزه به یکی از تیرهروزترین شهرهای ایران تبدیل شده است. میخواهم این پرسش را در ذهن شما مطرح کنم که چرا این شهر به این سرنوشت دچار شده؟ مگر دین خود را به میهن و مردمش ادا نکرده بود؟ میخواهم از مسئولان مملکت بپرسم چرا شهری که روزگاری نخستین کارخانه تصفیه آب در ایران و خاورمیانه را داشت، امروز مردمش از آب آشامیدنی محرومند و تنها بین دو تا چهار ساعت در روز به آب آشامیدنی دسترسی دارند؛ در حالی که در دل خود یکی از بزرگترین سدهای ایران را دارد. پنج ماه پیش زمانی که تصمیم گرفتم برای شهر فراموششدهی مسجدسلیمان، به بهانه صدمین سال پیدایش نفت ایران، بزرگداشتی بگیرم، کسی فکر نمیکرد که برنامه به چنین همایش بزرگی تبدیل شود. با دست خالی و به تنهایی تصمیم گرفتم که این روز را تا جایی که در توان دارم باشکوه برگزار کنم تا توجه مسئولان و دیگر هم میهنان را به این شهر جلب کنم؛ شاید راه حلی برای تولد دوباره آن بیابیم. ابتدا فراخوانی برای برگزاری این روز و گردآوری عکس، فیلم و اسناد در وبلاگ خود گذاشتم. بازتاب گستردهی آن در داخل و خارج از ایران و سیل نامهها و پیامهای همشهریانم از سراسر جهان با مضمونهای بسیار احساسی مرا چنان دگرگون کرد که احساس میکردم یارای پاسخ دادن ندارم. لابهلای نوشتههای همشهریانم، اشک شوق و اشک حسرت روزهای خوب مسجدسلیمان را میدیدم و با آنها اشک میریختم. موضوعی که برای من در این مدت قابل توجه بود، عدم رابطه هممیهنان غیرخوزستانی با مسأله نفت بود. در حالی که رابطه هموطنان جنوبی و به ویژه مسجدسلیمانی، با نفت، پر از احساس و خاطره بود. در این چند ماه به جرأت میتوانم بگویم که بیش از دو هزار ایمیل و نامه دریافت کردهام که از این تعداد، شاید تنها ده درصد از هممیهنان غیرجنوبی بوده. آنها بیشتر بر این باور بودند که «نفت» عامل بدبختی ما بوده؛ ولی من به این نعمت طبیعی، به عنوان یک شانس و اقبال نگاه میکنم. مهم استفاده درست از آن است. به خود میبالم که این حرکت، دوستان زیادی برای من به ارمغان آورد. بر خلاف استقبال مردم و همکاری آنها، با توجه به مشکلات ارتباطی و پایین بودن سرعت اینترنت در ایران برای فرستادن عکس و فیلم، نهادهای دولتی هیچ گونه همکاری نداشتند. در این پنج ماه، فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشتم. با بنیادهای ایرانی، آلمانی و انگلیسی تماس گرفتم؛ از شرکت نفت ایران تا بریتیش پترولیوم و نهادهای آلمانی. چندان کمکی صورت نگرفت. شرکت نفت ایران به درخواست من برای در اختیار گذاشتن اسناد، فیلم و عکس، علیرغم دهها بار نامهنگاری و ارتباط تلفنی اعتنایی نکرد. یکی از مسئولان روابط عمومی شرکت نفت ایران و عضو کمیته برگزاری صد سالگی نفت در ایران، در تماس تلفنی که با او داشتم، به من گفت که اگر از طریق یک نهاد دولتی ایرانی در آلمان اقدام کنم، به درخواست من پاسخ خواهند داد. بر خلاف میل باطنیام، با رایزنی فرهنگی ایران در برلین تماس گرفتم. آنها هم پس از بارها نامهنگاری و تماس تلفنی، هیچ گونه کمکی نکردند و به من گفتند که شرکت نفت به ما پاسخ نمیدهد. به شل و بریتیش پترولیوم متوسل شدم. طی نامهای از آنها خواستم تا در برگزاری این روز تاریخی برای شهری که در اقتصاد آنها نقش بسیار تعیین کنندهای داشته، از نظر مالی و در اختیار گذاشتن اسناد و مدارک همکاری کنند. پس از بارها تماس، از بریتیش پترولیوم پاسخ آمد که ما به چنین برنامههایی کمک نمیکنیم و تنها یک فیلم ۲۰ دقیقهای از کشف نفت ایران در اختیار شما میگذاریم؛ برای عکس هم باید خودتان به بایگانی بریتیش پترولیوم در انگلستان بیایید و بابت هر عکس دو پوند و همچنین بابت مزد کارمند ما، ساعتی ۲۰ پوند بپردازید! ادامهی این کار را به همکارانشان در آلمان محول کردند. روزها گذشت و کسی از آلمان با من تماس نگرفت. پس از تلفنهای پی در پی به دفاتر بریتیش پترولیوم در آلمان، بالاخره توانستم با یکی از مدیران بریتیش پترولیوم در برلین که خود را مسئول این کار میدانست، صحبت کنم. ایشان ابتدا گفتند: «این فیلم، ویژهی کاربرد داخلی شرکت ماست و آن را برای نمایش بیرونی نخواهیم فرستاد.» ضمن تعجب از پاسخ مسئول آلمانی، باز هم تماسها را ادامه دادم تا بالاخره راضی شدند فیلم را در صورت رعایت کپیرایت، یعنی عدم فیلمبرداری به هنگام نمایش، در اختیار من بگذارند. پس از چند روز، دوباره از راه ایمیل، خبر از عدم رضایت برای در اختیار گذاشتن فیلم دادند. حتی تا سه روز پیش، هنوز مطمئن نبودم که آیا بالاخره فیلم را در اختیار ما خواهند گذاشت یا نه؟ پس از چندین تعهد، بالاخره پاسخ مثبت دادند. همین داستان را از بابت عکسها داشتیم. درخواستهای بسیاری جهت پشیبانی مالی برای بنیادهای آلمانی ارسال کردم؛ از جمله دانشگاه کُلن. ولی متأسفانه همه، درخواست مرا رد کردند و حتی دانشگاه هم به دلیل اینکه خودش در این برنامه نقشی ندارد، حاضر نشد که تالار را به رایگان در اختیار ما بگذارد. روزها و شبها به فکر راه حل برای تأمین هزینههای این همایش بودم. به رسانههای فارسیزبان فکر کردم و تصمیم گرفتم که از چند رسانه کمک بگیرم که در نهایت، رادیو زمانه در هلند به درخواست من پاسخ مثبت داد. از «زمانه» و مدیریت آن و همکارانش که در مراحل گوناگون کار مرا یاری دادند، سپاسگزارم. همچنین از همهی سخنرانان و اجراکنندگان همایش که نام آنها را در خبرنامه ملاحظه میکنید. از رسانههای شنیداری، اینترنتی، «به ویژه گویا نیوز» و وبلاگنویسانی که در تبلیغ این برنامه نقش مؤثری داشتند، سپاسگزاری میکنم و هنرمندان و پژوهشگرانی که از آثار آنها در این برنامه استفاده شده است. در همین رابطه: ● صدسالگی نفت و مسجدسلیمان ●نفت، رقص، مسجدسلیمان ●همایش بزرگداشت صد سالگی نفت مسجد سلیمان در کلن |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
از حمایت شما از چنین مراسمی سپاس گذاریم.
امیدوارم که حمایت بیشتری از نفتی هایی که در این مراسم ها فعالیت می کنند به عمل بیاد.
-- حسام ، May 28, 2008ba dorood
-- ahmad gholami ، May 30, 2008sepas az modirjate radio ke dar in marasem 100 sale nafte M I S sherket dashtied marasem khaili khob boed az akhter jan ham dastet dard nekone .
sepas
Gholami az Heerlen
خسته نباشی اختر عزیز. واقعا انجام دادن چنین کارهایی در چنین روزهایی سخت است
-- شهاب میرزایی ، May 30, 2008با درود وخسته نباشی،
-- ی. صفایی ، Jun 1, 2008الحق که ثابت کردی که با توانایی واعتماد به نفس و قدرت مبارزه میتوان به هدف رسید. . دستان گرم و پرقدرت تو زن شجاع را از دور می فشارم ومی بوسمت به خاطر همه عشق ومهری که به سرزمینمان داری.
با سلام و عرض خسته نباشید.
-- مینا ، Jun 2, 2008چه زیبا و تحسین برانگیز است اگر این عشق را از مسجدسلیمان به سمت کل ایران سوق دهیم و همایش را برای کل ایران و ایرانیان برگزار کنیم و نه فقط برای مسجدسلیمان و مشکلاتش.
همه جای ایران سرای من است
که خوب و بدش برای من است
با عرض سلام
-- sooroosh60@yahoo.com ، Jun 2, 2008اتفاقي از سايت شما ديدن كردم چون همشهري هستيم با كنجكاوي و حساسيت بيشتر از سايتتون ديدن كردم اميدوارم از تواناييتون براي اعتلاي كشور و شهرتون بيشتر استفاده كنيد
موفق باشيد
دوستان عزیز
-- اختر ، Jun 4, 2008از پیام های محبت آمیز همه شما ممنونم
در پاسخ به مینای عزیز خواستم توضیح بدم که در این دو دهه گذشته که در خارج از ایران فعالیت فرهنگی داشتم و دارم این برای اولین بار بود که برای شهری که در آن بزرگ شدم برنامه ای تدارک دیدم و آن هم به مناسبت صدمین سال نفت بوده که حتما میدونید این شهر که ایران را با طلای سیاه خود ثروتمند کرد حال از آن طلای سیاه فقط سیاهی اش نصیبش شده و هدف من فقط توجه مسولین به این شهر بوده که بیش از این ویرانه نشود
مسجدسلیمان هم جزیی از ایران ست و شما برای هرکجای ایران گام بردارید برای ایران گام برداشتید
زنده باشید
اختر قاسمی