تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
شصتمین سالگرد بنیانگذاری اسرائیل؛ نگاه از درون

اسرائیل از روزنه‌ی عدسی دیوید روبینگر

برگردان احمد سمایی
samayee@web.de

تاریخ اسرائیل و رویدادها و تحولات آن و نیز چالش‌ها و افت و خیزهایش در مناسبات با همسایگان معمولاً در رسانه‌های ایران یک جانبه و صرفاً از منظر بیرونی نگریسته می‌شوند. تصویری کلیشه‌ای که از جامعه‌ی اسرائیل در این رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کند، تصویری یک دست از یک جماعت خبیث «صهیونیست» است که هیچ تفاوت فکری و دیدگاهی میان آنها نیست و گویا همه‌ی آنها «دشمن اسلام و فلسطینی‌ها» هستند.

جامعه‌ی اسرائیل اما بسان همه‌ی جوامع دیگر جامعه‌ای است نامتجانس و دارای شهروندانی با افکار، ایده‌ها و عقیده‌های گوناگون. شصتمین سالگرد بنیانگذاری این کشور که در ماه جاری (ماه مه ۲۰۰۸) جشن‌های آن برگزار می‌شود، مناسبتی است برای رسانه‌های مختلف جهان که با نظرداشت همین تنوع فکری و دیدگاهی در جامعه‌ی اسرائیل، چهره‌ها و شخصیت‌های مختلف این کشور در عرصه‌های فرهنگی، علمی، سیاسی و اجتماعی را به گفتگو بگیرند و از درک و دیدگاه‌های آنها در باره‌ی ترازنامه‌ی کشورشان، خطاها و دستاوردهای آن و بیم‌ و امیدهای مربوط به آینده‌اش بپرسند.

دیوید روبینگر (David Rubinger)، در کنار پاول گلدمن فقید، معروف‌ترین عکاس - روزنامه‌نگار اسرائیل است.


روبینگر در میانسالی

عکس‌های روبینگر روایتی گویا هستند از چالش‌ها‌ و فراز و فرودهای تاریخ این کشور. او هم بنیانگذاری اسرائیل و جنگ‌های این کشور با اعراب در سال‌های ۱۹۴۸ و ۴۹ را با کمک دوربین خود ثبت کرده و هم جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ را.

عکس‌های روبینگر از صحنه‌ی انعقاد صلح میان مناخم بگین و انور السادات جز معروف‌ترین عکس‌های این رویدادند.


انورالسادات و مناخم بگین در حاشیه‌ی انعقاد قرارداد صلح میان اسرائیل و مصر در تل‌آویو

در جنگ اسرائیل علیه لبنان درسال ۱۹۸۲ و در دو انتقاضه‌‌ی فلسطینی‌ها در ۱۹۸۷ و ۲۰۰۰ نیز روبینگر با دوربین خود حی و حاضر بوده است.

به این ترتیب عکس‌های روبینگر روایتی گویا هستند از موج پایان‌ناپذیر خشونت در خاورمیانه و رنج و دردی که فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها‌، از این قهر و خشونت متحمل شده‌اند.

دیوید روبینگر، سال ۱۹۲۴ در وین زاده شده است. او با الحاق اتریش به آلمان نازی مجبور به ترک این کشور می‌شود و در سال‌های پایانی دهه‌ی سی به سرزمین کنونی اسرائیل مهاجرت می‌کند. آنجا به عضویت یک گروه متشکل از جوانان صهیونیست درمی‌آید و با پیوستن به ارتش انگلستان به جنگ علیه آلمان نازی می‌رود. سال ۱۹۴۵ روبینگر اولین دوربین خود را در آلمان می‌خرد و سه سال بعد رسماً به عکاسی برای مطبوعات رو می‌آورد.

روبینگر سال ۱۹۹۷ به پاس تلاشهایش برای ثبت زیر و بم تاریخ اسرائیل در قالب عکس‌ها، بالاترین جایزه‌ی این کشور را دریافت کرده است. دو سال بعد او آرشیو عکس‌هایش که نزدیک به نیم میلیون عکس را شامل می‌شود تمام و کمال در اختیار روزنامه‌ی یدیعوت آهارنوت گذاشت. اخیراً نیز کتاب فتوبیوگرافی او با نام «اسرائیل از روزنه‌ی عدسی من» در نیویورک منتشر شده که بازتابی گسترده در مطبوعات آمریکا داشته است.

روزنامه‌ی آلمانی نویس دویچلند، اندکی پیش از شروع جشن‌های شصت‌ سالگی اسرائیل، یعنی در شماره‌ی ۱۶ آوریل ۲۰۰۸ خود، مصاحبه‌ای دارد با دیوید روبینگر که در آن، وی در باره‌ی بازتاب مسائل مختلف تاریخ اسرائیل در عکس‌هایش، دلایل تداوم خشونت میان این کشور و فلسطینی‌ها و آینده‌ی مناسبات دو ملت پرسیده است.

ترجمه‌ی این مصاحبه را در زیر می‌خوانید:

نویس دویچلند: شما از جنگ ۶ روزه‌ی سال ۱۹۶۷ عکسی گرفته‌اید که در آن سه سرباز از تیپ ۵۵ چتربازان ارتش اسراَئیل خود را به دیوار ندبه رسانده و با چشمانی شگفت‌زده به آن نگاه می‌کنند. این عکس شهرتی جهانی پیدا کرده و به شناسه‌ی شما بدل شده است. هنگام گرفتن آن چه درک و احساسی داشتید؟

دیوید روبینگر: من همراه با هنگ ژنرال تالس در الاریش بودم. در روز سوم جنگ شایع شد که در اورشلیم زدوخورد شروع شده. به هر ترتیبی بود خودم را در یک هلی‌کوپتر ارتش انداختم که مجروحان جنگ را به بر شوا حمل می‌کرد. از آنجا خودم را با ماشین به اورشلیم رساندم. قبل از هر چیز می‌خواستم مطمئن بشوم که خانواده‌ام سلامت‌اند و آسیبی به آنها وارد نشده. بعداً با پای پیاده روانه‌ی بخش قدیمی شهر شدم. وقتی به دیوار ندبه رسیدم ۱۵ دقیقه‌ای از پیاده‌شدن چتربازهای اسرائیل و تصرف این قسمت از شهر به دست آنها می‌گذشت. برای این که عکس جاندار و گویایی از صحنه بگیرم، روی زمین دراز شدم و دوربین را رو به آسمان گرفتم. وقتی که داشتم دکمه دوربین را فشار می‌دادم، از هیجان سروصدایم به هوا بلند بود.


عکس معروف سه سرباز در پای دیوار ندبه

لحظه‌ی بسیار پر شور و هیجانی بود. بسیاری از اسرائیلی‌ها از سر شوق و شعف به گریه افتاده بودند. نباید فراموش کرد که ما در هفته‌های قبل از آغاز جنگ در ترس و وحشت به سر می‌بردیم. وقتی که ناگهان برنده جنگ شدیم به کسی می‌مانستیم که تا چند دقیقه پیش به خاطر جرمی ولو کوچک پای چوبه‌ی دار ایستاده بود، ولی در لحظات آخر نه تنها بخشیده شد، بلکه تاج شاهی بر سرش گذاشتند. پیروزی‌ چنان معجزه‌آسا بود که بسیاری از یهودیان مومن باورشان شده بود که کار فقط کار خدا است و تنها باید معجزه الهی به حسابش آورد.

و امروز؟

بعداً وضعیت متناقضی ایجاد شد: پیروزی‌یی که برای یهودیان اسرائیل مثل رهایی از مرگ و نیستی بود، به نکبت و بدبختی دهشتناکی بدل شد. تنها کسی که آن زمان به این موضوع آگاه بود، بن‌گوریون بود. او گفت: «باید از مناطق اشغالی خارج بشویم، وگرنه نفس ما را خواهد گرفت.» اگر بن‌گوریون بعد از ۱۹۶۷ نخست‌وزیر اسرائیل می‌بود اجازه نمی‌داد که در مناطق اشغالی شهرک‌سازی شود.

عکس شما از سه سرباز اسرائیلی در پای دیوار ندبه به نماد جنگ شش روزه بدل شده است.

درست است. گرچه یکی از سربازها به رغم خشم و غضب خاخام‌ها کلاه‌خود خود را برداشته و با سر برهنه در پای دیوار ایستاده است، ولی در مجموع، عکس برای بسیاری از اسرائیلی‌ها از خود دعا و نیایش در پای دیوار ندبه هم عزیزتر و مقدس‌تر است. من زمانی به جایگاه تقدس‌گونه‌ی این عکس در ذهنیت جمعی اسرائیلی‌ها پی بردم که در چندین جلسه‌ی دادگاه حاضر شدم تا نگذارم که از عکس سوءاستفاده‌های ایدئولوژیک شود و حقوق معنوی آن از دستم برود. به ویژه که گروه‌های راست‌گرای افراطی‌یی مانند حزب مولدت آن را به صورت یک تیزر بزرگی انتخاباتی درآورده بودند. دادگاه اما شکایت من را وارد ندانست. استدلال دیوان عالی اسرائیل این بود: عکس تو یک «گنجینه‌ی ملی» اسرائیل است و دیگر تنها به تو تعلق ندارد.

و این عکس برای خود شما چه معنا و اهمیتی دارد؟

من هم مثل چپ‌ها و لیبرال‌های اسرائیل به آن صرفاً به عنوان یک عکس نگاه می‌کنم. ضمن این که این عکس جز بهترین کارهای من نیست، چرا که ترکیب عناصر مختلف در آن زیاد خوب نیست.

دیوید بن‌گوریون، گولدا مایر، برونو کرایسکی، هنری کیسینجر و بسیاری دیگر با علاقه‌ اجازه‌ داده‌اند که شما از آنها عکس بگیرید، عکس‌هایی که قسماً در پشت صحنه‌ سیاست بین‌المللی برداشته شده‌اند. آریل شارون زمانی گفته بود: « من به روبینگر اعتماد دارم، هر چند که می‌دانم او به لحاظ سیاسی مخالف من است.» دلیل موفقیت شما چیست؟

اول احترام من به کاری که می‌کنم و جدی‌گرفتن آن و دوم احترام به انسان‌ها. در حال حاضر برای عکاس‌شدن لازم نیست که انسان به لحاظ تکنیکی چیزهای زیادی یاد بگیرد. مجله‌هایی مانند تایم و لایف اگر دستمزدی به من دادند نه برای شفافی عکس‌ها و دقت عدسی دوربین من، بلکه به خاطر نگاهی بود که من به سوژه می‌انداختم و رابطه‌ای که با آن برقرار می‌کردم.

در چه لحظاتی شما دوربین خودتان را خاموش می‌کردید و در گوشه‌ای می‌گذاشتید؟

من هیچگاه عکسی نگرفته‌ام که ناقض حقوق شخصی افراد و یا صرفاً در خدمت بالابردن قیمت کارم باشد. من رسالت خود را در این می‌بینم که رویدادهای زمانه را ثبت کنم. آزادی مطبوعات و دموکراسی معنایش این نیست که انسان‌ها برای مثال بدانند نخست‌وزیرشان در حالت برهنه از پشت چه شکل و قواره‌ای دارد. در همین راستا اگر ایهود اولمرت (نخست‌وزیر اسرائیل) به هنگام خوردن اسپاگتی، رشته‌های ماکارونی از دهانش آویزان شده باشند برای من اصلاً مناسبتی نیست که عکسی از او بگیرم. چنین کاری با روزنامه‌نگاری ربطی ندارد.


ایهود اولمرت در آشپزخانه و به هنگام ظرفشویی

شما به هنگام عکاسی نگاه تیزبینانه و توام با احساسی به سوژه خود دارید. آیا در به تصویرکشیدن رویدادها و روندها خط سرخی هم برای شما وجود دارد؟

من روی چهره مادری که برای فرزند از پا افتاده خود در صحنه جنگ گریه می‌کند دوربین خودم را زوم نمی‌کنم. ولی زمانی که رنج خود یک روایت گویا از رویداد است باید یک عکاس- روزنامه‌نگار چنین کاری را بکند. یک روز، به هنگام تدفین یک افسر سوئدی سازمان ملل که با تیر افراد ناشناس از پا درآمده بود من قصد عکسبرداری داشتم. بیوه این افسر به من حمله‌ور شد و من هم بدون واکنش ایستادم و مشت و سیلی او را بدون پاسخ متحمل شدم. در این لحظه که زن از تاثر و اندوه لبریز بود، من جز این نمی‌بایست واکنش دیگری از خودم نشان می‌دادم.


مهاجران رومانیایی در راه اسرائیل

برای بسیاری از رسانه‌های کشور شما انتشار عکس‌های کسانی که در بمب‌گذاری انتحاری اسرائیلی‌ها کشته می‌شوند یک تابو است. استدلال این است که چنین کاری احساس اسرائیلی‌ها را به شدت جریحه‌دار می‌کند و می‌تواند در خدمت هدف بمب‌گذاران، یعنی اشاعه‌ی ترس و دهشت در میان مردم اسرائیل قرار بگیرد. آیا شما با این استدلال موافقید؟

من عکاس- روزنامه‌نگار هستم و نه مبلغ سیاسی. وظیفه‌ی یک روزنامه‌نگار این است که واقعیت را تا آنجا که به ذهنیت دمکراتیک جامعه سود می‌رساند بازتاب دهد. این که این کار تا چه حد به ضرر یا به سود مبانی و مبادی اخلاقی است وظیفه‌ای است که به من مربوط نمی‌شود.‌ ضمن این که به نظر من خود واقعیت بهترین تبلیغ است.

آیا در زندگی حرفه‌ای شما لحظاتی هم بوده‌اند که شما از تاثر توان فشردن دکمه‌ی دوربین را نداشته باشید؟

نه. صحنه‌های بدی بوده‌اند که من با تصاویر غیرشفاف و از زاویه‌ای غیردلخواه از آنها عکس گرفته‌ام، اما هیچگاه به هنگام فشاردادن دکمه دوربین از تاثر دچار تردید و ناتوانی نشده‌ام.

شما از کاغذی عکسی گرفتید که روز ۴ نوامبر ۱۹۹۵ به هنگام ترور اسحاق رابین توسط یک جوان یهودی افراطی در دست وی بود و به خون آغشته شد. روی این کاغذ سرود صلح نوشته شده بود و اسحاق رابین به هنگام ترور مشغول خواندن از روی آن در همراهی با جمع بزرگی از تظاهرکنندگان بود.

با کمال تاسف باید بگویم که این قاتل لعنتی بیش از هر کس دیگری بر سرنوشت اسرائیل تاثیر گذاشته است.

امسال اسرائیل ۶۰ ساله می‌شود. آیا ما به زودی شاهد یک قراداد صلح میان کشور شما با فلسطینی‌ها خواهیم بود؟

نه، فقط راه‌حل‌های مقطعی و اضطراری وجود دارند. به لحاظ اخلاقی ما روز به روز بیشتر ضعیف می‌شویم. جنگ به بخش لاینفکی از زندگی اسرائیلی‌ها بدل شده. اگر همین الان به ناگهان صلح برقرار شود، یک سوم جمعیت اسرائیل فردا صبح دیگر دلیل و انگیزه‌ای برای بیدارشدن نخواهد داشت.


روبینگر در پیری

از این حرف شما می‌توان این گونه استنباط کرد که جنگ به هویت دوم اسرائیلی‌ها بدل شده.

من نمی‌خواهم بگویم که دولت و ارتش در وجه عمده خواهان تداوم وضعیت جنگی هستند، ولی در ناخودآگاه جمعی اسرائیلی‌ها چنین گرایشی عمل می‌کند. ۶۰ سال جنگ و درگیری متاسفانه تاثیرات زیادی بر فکر و احساس مردم اسرائیل بر جای گذاشته است.

و در مورد فلسطینی‌ها چه می‌توان گفت؟

همانطور که در میان ما ایگال امیر (جوان یهودی که اسحاق رابین را ترور کرد) موفق شد مهر و نشان خود را بر تحولات و سمتگیر‌ی‌های بعدی بزند، در میان فلسطینی‌ها نیز اسلام‌گرایان از چنین موقعیتی برخوردار شده‌اند. آنها باعث شده‌اند که کسانی مثل من به لحاظ منطق و استدلال‌ در دفاع از صلح، خلع سلاح بشویم و عملاً میدان به دست راست‌گرایان افراطی اسرائیل بیفتد. این‌ها حالا به فلسطینی‌ها می‌گویند: شارون نوار غزه را تحویل شما داد، و شما در برابر به ما چه دادید؟ موشک.

تا حالا البته کم و بیش به خیر گذشته، ولی خوب، اگر فرداروزی یکی از این موشک‌ها به وسط یک کودکستان بیفتد چه خواهد شد؟ فلسطینی‌ها فاقد شخصیتی مثل بن‌گوریون هستند که سلاح‌ها را از دست نیروهای حماس جمع کند. بسیاری از عرب‌ها رابطه‌ و حس خود نسبت به واقعیات را از دست داده‌اند. برای آنها هنوز هم قابل هضم نیست که دیگر در نوک تحولات فرهنگی جهان قرار ندارند. عرب‌ها روزگاری عدد صفر را اختراع کردند، عددی که بدون آن،‌امروز کامپیوتر هم وجود نمی‌داشت. ولی عرب‌ها اینک به لحاظ فرهنگی و علمی و تکنولوژیک نقشی در جهان معاصر بازی نمی‌کنند. این عقده‌ی حقارت یکی از عوامل مهم کینه و نفرت آنها نسبت به جهان غرب است.

ولی به جهان غرب نیز این انتقاد و اعتراض وارد است که تا کنون از ایجاد صلحی عادلانه میان اسرائیل و فلسطینی‌ها ناتوان بوده است.

غرب به شمول اسرائیل متاسفانه هیچگاه نتوانسته است ذهنیت و خلق و خوی عرب‌ها را درک و از آن در مسیری مثبت استفاده کند. رهبری اسرائیل که از سال ۱۹۶۷ تقریباً تمام و کمال در دست ژنرال‌ها و فرماندهان ارتش بوده هرگز نخواسته درک کند که با فلسطینی‌ها از موضعی برابر به مذاکره بنشیند. بر عکس، همیشه به این ملت از بالا و با تحقیر و یا با تیر و تفنگ برخورد کرده است. اسحاق رابین به این نقص اساسی در رهبری اسرائیل پی برده بود. از این رو وقتی که او به عرفات گفت « ما با هم جنگیدیم، تو پیروز شدی، حالا بیا تا به خونریزی پایان دهیم» عملاً عرفات را به نتیجه‌بخشی مذاکره متقاعد کرد، کاری که با هزارتا بمب هم امکانش نبود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

حرف هاي روبينگر را مي فهميم كه زبانش گوياي عقلانيت اوست ؛اما با اشك هاي خود چه كنيم هر گاه كه شعر فلسطين را مي خوانيم؟

-- يك كاربر ، May 12, 2008

سر تا پا دروغ. مگر لازم بود این دروغ ها را
برای سالگرد یک کشور تروریستی و نژادپرست
اینجا ذکر کنید؟

-- بدون نام ، May 12, 2008

I have the feeling, the same as he mentioned about Arabs thinking about west, Iranians are also having the same thinking about Arabs, as they are even more neglected and despised in the world, so they feel jealous but they try to overcome by exessive national pride,...

-- بدون نام ، May 12, 2008

زنده باد صلح /آزادی / برابری/رفاه

-- حمیده نظامی ، May 13, 2008

نظرات روبینگر نسبت به اعراب تفاوت زیادی با نظرات راست گرایان افراطی اسرائیل نسبت به اعراب ندارد. او نیز آنها را دارای عقده حقارت می داند و از همین جهت نمی توان بسیار امیدوار بود که اسرائیلی ها از منطق زورگویی دست بکشند.

-- بی طرف ، May 13, 2008

واقعاً نمی دونم بیشتر این حرفها راست است یا نه ، گریه ام هم نگرفته ، فقط می تونم بگم مطلب خوب و ترجمه خوبی بود، نو و متفاوت بود ، قرار نیست که همه مطالب صد در صد راست باشد ، اگر کسی تصور می کند دروغ است خب نقد این حرفها را محترمانه بنویسد ، گریه کردن و یا عصبانی شدن که فایده ای ندارد، دارد؟!

-- علیرضا.ف ، May 13, 2008

چه شد که اعراب یا برخی از اقوام دیگر (منجمله خود یهودیان) از بیابانهای خشک و بی آب و علف سر درآوردند و باقی افراد در جاهای بهتر و پر نعمت تر اسکان یافتند؟

آیا این یک "تبعید خود خواسته" بوده یا بطور تدریجی سرزمینهای ایشان خشگ و بی آب و علف شده یا ایشان به زور به آنطور جاها رانده شده اند؟

کمتر کسی حاضر است داوطلبانه در چنان جاهایی زندگی کند و قرنها هم به این حیات ادامه دهد.

-- شرمین پارسا ، Jun 7, 2008

چرا "... به جهان غرب نیز این انتقاد و اعتراض وارد است که تا کنون از ایجاد صلحی عادلانه میان اسرائیل و فلسطینی‌ها ناتوان بوده است" و اصولا چرا دو ملت و در این مورد دو قومی که با یکدیگر برادر نیز هستند (هر چند یکی از ایشان این رابطه را قبول نداشته و خود را فرزند خدا می داند و محق در تصمیم گیری برای سرنوشت سایر اقوام بشر!) نمی توانند خود با یکدیگر صلح کنند که اینقدر منتظر غرب (یا شرق) هستند تا مشکل ایشان را برایشان حل کند؟

-- دُرّه دُورکی ، Jun 10, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)