تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با محمدجواد روح و مسعود بهنود

«سرنوشت ما از صندوق رای رد می‌شود»

مریم محمدی

انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی به پایان نرسید و به دور دوم کشیده شد. آن هم نه برای تعداد معدودی نماینده، بلکه از صد حوزه‌ی انتخابیه که بیست و یک میلیون نفر در آن واجد شرایط رای دادن هستند، هشتاد و دو نفر هنوز باید به مجلس راه پیدا کنند؛ یعنی چیزی حدود یک چهارم کل نمایندگان.

این امر انتخابات دوره‌ی دوم را هم از اهمیتی برخوردار می‌کند که می‌تواند بار دیگر موضوع گفت‌وگوی ما با صاحبان نظریات مختلف در مورد ضرورت شرکت یا عدم شرکت باشد. در این باره با آقای محمد جواد روح روزنامه‌نگار در تهران و آقای مسعود بهنود روزنامه‌نگار در لندن گفت‌وگو کرده‌ام:

Download it Here!

آقای روح، شما در دوره‌ی اول انتخابات شرکت کرده بودید، نظرتان را در مورد شرکت در دور دوم چیست؟

در حالت طبیعی بین دو مرحله‌‌ی انتخابات نباید تحلیلی که شکل می‌گیرد، این تحلیل اولیه دچار تغییر شود. یعنی جریانی که معتقد است با مجموعه‌ شرایطی که وجود داشته، باید در انتخابات شرکت کرد، طبیعتا باید در دور دوم هم شرکت کند و آن راه نیمه‌رفته را تکمیل کند.

شما گفتید که در دور دوم شرکت نمی‌کنید. آن عواملی که دوره‌ی اول را با دوم تغییر داده، برای شما چه هستند؟

دو عامل انتخابات امسال را دچار مسأله کرده است. یعنی روند طبیعی را مختل کرده است. یک، مسأله برمی‌گردد به درصد پایین مشارکت. یعنی این جریان‌هایی که مردم را دعوت می‌کردند به شرکت در انتخابات، می‌بینند که به هر دلیلی مخصوصا در شهرهای بزرگ، انگیزه‌ای برای شرکت در انتخابات ندارد. بهطور طبیعی هم در دور دوم باز میزان شرکت‌کنندگان معمولا کمتر می‌شود. مشارکت در این دوره پیش‌بینی می‌شود که درصد بسیار ناچیزی باشد.

بعد هم با توجه به این که حق نصاب و ۲۵درصد آرا هم وجود ندارد، و آن اشکالاتی که در مخدوش بودن دور اول انتخابات هم وجود دارد، اینجا خیلی دست مجریان بازتر است که مثلا فرض کنید یک کاندیدا با یک رای بیشتر از کاندیدای دیگر می‌تواند وارد مجلس بشود یا نشود.

بله، قوانین مرحله‌ی دوم این طور است و بخشی از اتفاقاتی هم که افتاده، قطعا شما حدس می‌زدید. چه شرایطی بود، شما در دور دوم شرکت می‌کردید؟

اصلا‌ح‌طلبان برای این که بتوانند به حرکت انتخاباتی امیدی داشته باشند، نیازمند یک پتانسیل بزرگ هستند. به عنوان نامزد و گزینه‌ای که پیشنهاد می‌کنند به مردم، احتیاج به یک نیرویی با پتانسیل بالا دارند که در بین نامزدهای موجود چنین مسأله‌ای حداقل در تهران وجود ندارد.

یا این که خود جامعه به جایی برسد که واقعا برگردد به آن فضای سال‌های مثلا ۷۵ تا ۷۸ که خود جامعه مشارکتی بود و از هر روزنه‌ای سعی می‌کرد که اراده‌اش را به سیستم تحمیل بکند.

در آن دوره ما شاهد بودیم، سه بار انتخابات اصفهان باطل شد. آقای کامران که الان جزو جناح راست است، آن موقع بیشتر با وجه جناح چپ در انتخابات شرکت می‌کرد. البته همیشه هم گفته‌اند که من مستقل‌ام. با این وضعیت ایشان یا دکتر معین یا کسان دیگر که آن موقع در اصفهان کاندیدا بودند، با وجود این که چندین بار آرا باطل شد، باز مردم در انتخابات میان دوره‌ای یا در دور دوم رفتند رای دادند و همان رای را دادند و نهایتا به نتیجه رسید. یا در خود انتخابات مجلس پنجم در تهران، در دور دوم یک‌سری چهره‌های جریان چپ آن موقع رای آوردند.

آقای روح، از این مثال‌های شما می‌فهمیم که در اثر پافشاری در شرکت در انتخابات شرایط تغییر کرده است. شما الان چرا عکس این را نتیجه می‌گیرید؟

اما الان آن فضا نیست. یعنی نه از لحاظ اجتماعی و نه از لحاظ گزینه. حالا ممکن است، فرض کنید، سال آینده اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری یک چهره‌‌ داشته باشند که بتواند این جامعه را حداقل تکانی بدهد که در تهران بالای ۵۰ درصد شرکت کنند. در این صورت می‌شود بازهم به انتخابات دل بست.

ولی در شرایط فعلی که نه گزینه‌ای برانگیزاننده‌ای هست و نه خود جامعه تکان می‌خورد و بعد هم، دور دوم انتخابات است که بحث حد نصاب و اینها وجود ندارد و دست برای تخلف باز است، خب عملا تقریبا کمتر کسی حاضر می‌شود که مردم را به انتخابات و شرکت در آن دعوت کند.

من هم همین‌طور هستم. من دور اول بالاخره با وجود مسایلی که وجود داشت، در انتخابات شرکت کردم و حتی دیگران را به شرکت دعوت کردم. ولی در دور دوم حتی در مورد رای دادن خودم هم شک کردم.

فکر نمی‌کنید تجربه‌ی عدم شرکت در انتخابات را به علت عدم اعتماد به حاکمان و پایین بودن ضریب سلامت انتخابات در رژیم گذشته ما انجام دادیم و حاصلش بی‌اعتبار شدن کلی انتخابات و عدم دخالت مردم در سرنوشت خودشان بود؟

تکرار همان فضا است.

خب بله. ولی اگر به همان نتیجه هم برسیم چه؟

نه. وقتی بحث انتخابات نمایشی و مجلس فرمایشی می‌شود، یعنی آقایون همان مجلس دهه‌ی چهل و پنجاه را می‌خواهند، نه مجلس دوره‌ی مصدق را! ولی این سبب نمی‌شود که ما بگوییم از انتخابات در هر حالت ناامیدیم، چون مثلا این انتخابات مشروعیت به سیستم می‌دهد.

ولی الان سه دوره است که این ناامیدی حرکت و عمل می‌کند. به نظر شما این خطر وجود ندارد که به‌طور کلی حساسیت نسبت به انتخابات در میان مردم از بین برود و حاکمیت هم از این قضیه استقبال کند مثل رژیم گذشته؟

من فکر می‌کنم روشنفکران چندان در این زمینه موثر نیستند. ما در همین چند سال تجربه‌ی دوره‌‌ی دوم شوراهای شهر را داریم که آزادترین انتخابات بعد از جمهوری اسلامی بوده است. در آنجا همه‌ی احزاب و گروه‌هایی که معتقد به انتخابات هستند، لیست انتخاباتی داشتند و مردم را دعوت کردند به شرکت در انتخابات، ولی خب دیدیم که ۱۰ درصد مردم شرکت کردند.

ولی در زمانی دیگر، که دوم خرداد بود، روشنفکرها مردم را به عدم شرکت دعوت کردند. نهضت آزادی و ملی‌ - مذهبی‌ها بعد از این که کاندیداهایشان رد شدند، دعوت کردند که مردم رای سفید بدهند. ولی فضای اجتماعی به شکلی بود که ملت رفتند و حدود ۸۰ درصد در انتخابات شرکت کردند و اگر اشتباه نکنم ۶۹ درصد به آقای خاتمی رای دادند.

▪ ▪ ▪

آقای بهنود، مرحله‌ی دوم انتخابات در راه است. در واقع انتخابات تمام نشده و ادامه‌ی مواضعی که در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بود را ما پی می‌گیریم. از شما می‌خواهم که در مورد ضرورت یا عدم ضرورت شرکت در این دور نظرتان را بگویید.

من با کمال علاقه استدلال کسانی که معتقدند که شرکت نباید کرد را خواندم، به‌زعم قبول هم خواندم. یعنی خواندم که شاید واقعا نکته‌ای در آن پیدا بشود یا نکته‌ی تازه‌ای باشد و بتواند دست‌کم به طرف مجاب کردن حرکت بکند. ولی واقعا اعتراف می‌کنم که چنین چیزی ندیدم. تکرار حرف‌هایی‌ است که پاسخ‌اش داده شده است و پاسخ‌اش در تاریخ محفوظ است.

به یکی دوتا از مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنم. یکی از دلایلی که به نظر من باید برویم شرکت کنیم، این است که حتی اگر شده بتوانیم یک یک‌ نفر بیشتر از آدم‌هایی که طرفدار ارزش‌های مدرن زندگی هستند، طرفدار ارزش‌های انسانی زندگی هستند به داخل بفرستیم. این مهم است و باید این کار را بکنیم.

کسانی که جز این می‌گویند، به نظرم می‌رسد که دچار چند یا یک نوع اشتباه در محاسبه هستند که یکی از آنها این است که می‌گویم. این کیست که به آدم بگویید فقط در مسابقه‌هایی شرکت کن، که حتما باید در آن برنده بشوی؟ اصلا کی و از کجا چنین عبارتی آمده است؟ اگر چنین چیزی بود، آیا اصلا لاتاری کسی در دنیا می‌خرید؟ چون لاتاری را در دنیا هفده میلیون نفر می‌خرند و یک نفر می‌برد. یعنی شانزده میلیون و نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود نه، ممیز نود و نه، در آن بازنده هستند. ما باید برویم و سعی کنیم از حالت اقلیت دربیاییم.

دو، مگر نمی‌دانید که آقای دکتر مصدق با اقلیت هشت نفری قانون ملی کردن نفت را به تصویب رساند و نخست وزیر شد. هشت نفر فقط! فراکسیون او فقط هشت نفر بودند. حزب توده در زمانی توانست در مجلس سیزدهم، اثر عجیبی بگذارد که کلا شش نفر بودند!

در دنیا که نگاه کنیم و در تاریخ جهان، آدم‌هایی که اتفاقا با نیروی اندک و استدلال کافی آمدند، بیشتر برنده شده‌اند؛ مثل فرانکلین رزولت در آمریکا در آستانه‌ی جنگ. مثل وینستون چرچیل در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم که تقریبا هیچ اکثریتی نداشت و به هرحال چمبرلین صحنه را با آوای صلح خودش برده بود. ولی حرف درست را چرچیل می‌گفت، این که بالاخره هیتلر حمله می‌کند و باید آماده شویم.

ما اگر حرف‌مان به حق هست، که هست، باید وارد صحنه بشویم و در آن صحنه یک نفر هم بیشتر داشته باشیم، باید برای‌مان مهم باشد. در اینجا بی‌حوصلگی معنی ندارد.

آقای بهنود، من با آقای سید جواد روح مصاحبه کردم. ایشان معتقد بودند که وقتی ما می‌دانیم انتخابات سالم نیست و می‌دانیم مردم شرکت نخواهند کرد، ضرورت اعلام شرکت ما چه هست.

اولا، «مردم شرکت نخواهند کرد» یعنی چه این حرف! دوتا احمد مانع این هستند که ملت ایران به صندوق رای که سرنوشت‌شان توی آن است، نرسد. یکی فرصت شد و گفتم. دیگری را نگفتم، ولی اینجا می‌گویم.

آنی که گفتم تمثیلی، آق شیخ احمد جنتی، یعنی شورای نگهبان است. یعنی به سلیقه‌ی آقای جنتی بود که با رد صلاحیت‌‌هایش نمی‌گذارد. آن دیگری که نرسیدم بگویم الان برای شما می‌گویم. یک آق سید احمدی بود در میدان سبزه میدان که کلیدساز بود. آدم بسیار محترمی بود. وقتی پیر شد یک شعار برای خودش درست کرده بود. می‌گفت: «من کلید می‌سازم، ولی از توی خانه». مثلا زنی می‌آمد سرآسیمه که قربانت بروم، فلان و این حرف‌ها و بچه‌ام مانده توی خانه و ممکن است بیفتد توی حوض و در پشت سرم بسته شده، کلید توی خانه است و کلید برای من درست کن. فوری می‌گفت: برو در را باز کن، قالیچه را بنداز، یک چایی درست کن، من می‌آیم، کلید را درست می‌کنم.

زن می‌گفت که اگر من می‌توانستم در را باز کنم که دیگر به تو احتیاجی نداشتم. می‌گفت: خب دیگر، من کلید را از تو درست می‌کنم. آدم دیگری می‌رسید و می‌گفت: من کلیدم تو مانده و در پشت سرم بسته شد. باز همین جواب را می‌داد که برو در را باز کن، قالیچه را بذار، چایی را دم کن، من می‌آیم کلید درست می‌کنم.

حالا ظاهرا بعضی از دوستان ما هم این طوری فکر می‌کنند: برو انتخابات را دموکراتیک کن، همه شرایط دموکراتیک را به وجود بیاور، تا من بیایم آنجا رای بدهم. اصلا آن موقع رای دادن و رای ندادن من و شما اثری ندارد. رای دادن من و شما الان لازم است که کلید مانده توی خانه. ما باید برویم در را از بیرون باز کنیم.

ما صد سال است با همین وضعیت، با همین نیت، مسیری را که مردم جهان طی کرده‌اند نرفته‌ایم. مثلا فرض کنید بریتانیا که هفتصد و خرده‌ای سال تاریخ مجلس دارند، ولی در آن فقط شصت و چند سال است که زن‌ها رای می‌هند. اگر قرار بود که بقیه این سال‌ها اینها می‌ایستادند و می‌گفتند، مجلسی که در انتخاباتش زن‌ها نمی‌توانند شرکت بکنند، ما برویم شرکت کنیم که چه کار کنیم، یا مجلسی که نصف اعضایش را پادشاه تعیین می‌کند، ما چرا باید برویم، اینها هم در همان مرحله مانده بودند.

ما به هرحال باید قبول کنیم که سرنوشت ما جز از توی صندوق رای رد نمی‌شود.


سایر مطالب درباره‌ی انتخابات اخیر مجلس

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سلام در جواب آقای بهنود باید بگویم تنها راه باقیمانده برای مردم ایران شرکت در انتخابات است ولی نه در انتخابات مجلس بلکه رفراندوم

به نظر من بهتر است بجای صرف انرژی برای تصمیم گیری در انتخابات , گروههای سیاسی به سمت مطرح کردن رفراندوم پیش بروند

تجربه انتخابات در ایران تمام شده و با سرعت سرسام آور پیشرفت در جهان مردم ایران صبر و تحمل پابه پا شدن با روند کند و لاکپشتی اصطلاحات را ندارند.

از امثال آقای مصدق هم که دیگر خبری نیست گویا؟!

-- سپهر ، Apr 21, 2008

سپهر درست می گوید، رفراندوم کار درستی است اما برای درست کردن زمینه هم باید در همین مجلس اثر گذاشت. آقای بهنود که لابد یادتان هست به طرح رفراندوم هم رای دادند اما دیدید که زمینه هایش حتی در ذهن ما ایجاد نشد. اما اگر هشتاد تا نماینده در مجلس باشند می توانند. ممکن است شما بگوئید که چرا دفعه قبل نتوانستند. اتفاقا جواب این را هم آقای بهنود داده که در مصاحبه ای ... گفتند هیچ کس با پریدن دفعه اول رکورد نمی زند. باید آن قدر پرید تا بشود. مهم این است که ما به صندوق معتقد باشیم. در دوره شاه هم آقای بهنود همین حرف را زدند. مثل حالا که گوش نمی کنیم آن موقع هم نکردیم.

-- فرزاد ، Apr 21, 2008

رفراندم برای چه؟ کدام نیروی اپوزیسیون در حدی است که جایگزین شود؟ اگر هم واقعا چنین نیرویی هست باید توان خود را صرف تغییر تدریجی کند. شروع کردن از صفر ویرانگر است چه با کودتا چه با رفراندم.

-- آرش کرامتیان ، Apr 21, 2008

مساله عدم تمایل برای رای دادن به‌خاطر شکست در انتخابات نیست، مساله حتا تقلب یا غیر دموکراتیک بودن انتخابات نیست، مساله نوع طرز تلقی بود که به جمهوری اسلامی رای داد نه به آزادی به‌خاطر این‌که شاه را نمی‌خواست. آقای بهنود تمام کاندیداهای موجود در این مسابقه برای من حتا ازرش تاکتیکی رای دادن ندارند، در این حالت من به چه کسی رای دهم؟ من تجربه کردم و می‌دانم که کاندیداهایی که خود را اصلاح‌طلب میدانند سر منافع شخصیِ کوتاه مدت (نه حتا واقعی) با طیفی که علیه آزادی من حرکت می‌کنند، کنار می‌ایند پس به‌نظر من ازرش رای تاکتیکی یا به‌قول معروف انتخاب بین بد و بدتر را هم ندارند، آن قدرت استدلال و به‌حق بودن را چرا خارج از انتخابات با حرکت‌های گروهی و مردمی مثل معلمان، کارگران، زنان و دانشجویان چرا پی‌نگیریم؟! چرا رای بدهیم به کسانی که حتا از قانون مطبوعات هم در اوج قدرت نتوانستند دفاع کنند و حکم حکومتی در آن شرایط برایشان پذیرفته‌تر از خواست و حمایت مردم بود، آن‌هم حالا؟!

-- هومن ، Apr 22, 2008

there is famous phrase"respect the intllegience of your audience", Jenab Behnoud just read your arguments one more time. are these political analyzes or reciting hezaro iek shab stories?

-- p ، Apr 22, 2008

از یاد نره کسی که نتواند بدود را در مسابقه دو شرکت نمی دهند که حالا بعضی می گویند باید منتظر رکورد زدنش هم باشیم . اگر منطقی باشید می روید سراغ آنهایی که می توانند بدوند.اگر هم که دونده پیدا نکردید از خیر مسابقه بیرون می یایین و دنبال مسابقه دیگر می روید که رفراندوم همان مسابقه است .اگر هم دائم می خواهید با هر شرایط جدیدی همان نسخه تکراری و بی فایده رأی دادنهای این چنینی را تجویز کنید که منطقی در کار نیست ظاهراً . خیلی جالب است که کارشناس های سیاسی ما برای تمام احوالات و اتفاقات فقط یک پیشنهاد دارند . دیگر جامعه ای که رئیس جمهورش می شود آقای احمدی نژاد ، کارشناسان سیاسی ما هم از این بهتر نمی شوند که عین عروسک کوکی فقط یک جمله بلدند:برید رأی بدین ، برید

-- رامبد ، Apr 22, 2008

Ghaye Behnud sefan dobareh sabet kardand keh baraye filtere kanndidahaye majles hich haddo hodudi ghael nistand va ahrome feshare in filter har cheh ham sangintar shavad ishan baaz rameh sherkat ra behtar midanad.

in dar haghighat haman chizi ast keh huklumate sansor mikhahad... ta dar harsharayet beravim va beh hamha keh aghayan sava kardand ray dahim...

In joz tashvighe bishtare regim be filtere bishtar chize digari nist va hazinehye in sherkat chizi joz zayel kardane har chen bishtare kandidahaye degarandish dar ayandeh nakhahad bud chera keh ba mosharekate bigheydo sharte khod serfan beh hokumat miguyim keh in filterkardanha dar haddi keh bashad hazinehyi barayeshan nakhahad dasht va ma mellat khatte ghermezi baraye vakoneshe manfi beh in radde salahiyatha neshan nemidahim... in cheh jur estedlali ast?! aya joz davat va tashvigh be radde salahiyate bishtare eslahtalaban dar ayandeh payame digari ham khahad dasht?!!!

-- Armin ، Apr 22, 2008

آرش عزیز من هم مانند شما علاقه ایی به شروع از صفر ندارم چون از فجایع بعد از آن تا حدی مطلع ام ولی از طرفی هم تحمل سرعت تدریجی را ندارم پس شما بفرمایید چه باید کرد؟

-- سپهر ، Apr 22, 2008

آقاي بهنود هميشه از كنار اين واقعيت 100%روشن يواشكي و پشت خم پشت خم رد ميشود كه بابا اگر در فلان دوره نمايندگان اقليت توانستند كاري بكنند بخاطر اين بود كه قانون اساسي آن دوره اينقدر متحجروبسته نبود . الان كه همه راهها به شوراي نگهبان و رهبري ختم ميشود اصلا بگير همه نمايندگان اصلاح طلب باشند ، چكار ميتوانند بكنند ؟ مگر من مشنگم كه براي تكرار تاريخ توي صف بايستم ؟ اگر اينجا بماني و با اين اعصاب و روان داغون بروي باز راي بدهي حرفت را قبول ميكنم

-- محمود ، Apr 22, 2008

خوشحالم كه جناب بهنود خودشان هر بار ثابت مي كنند كه مباني اعتقادات سياسي شان را از سبزه ميدان و دروازه غار و تاريخ شعبون بي مخ معرفي مي كنند نه مطالعات علمي - آب كه سر بالا نمي رود - مردم راي نمي دهند هزار شعبده بازي هم كه بكنيد اين ملت شريف و با شعور و هوشيار و فهيم و صبور به پاي صندوق استصوابيون نمي رود - آخر چشم بسته حرف زدن هم حدي دارد شما خودت ناظر بر مشكلات اين همه آدم ايراني با هويت در خارج از كشور هستي از مشكلات مردم زبان به كام گرفته داخل خبر داري و از سرعت تورم و ميزان تدبير مديران نيز اطلاع داري اون وقت براي روشنگري و راهنمائي قصه و ضرب المثل مي گويي تاريخ را صبر آن سياستمداران نساخت تاريخ را زور مبارزان و اتفاق هاي پيش بيني نشده ساخت جان برادر

-- فعلا بدون نام تا بعد ، Apr 22, 2008

آقای بهنود دیدگاهتان قابل توجه است ولی همه چیز نیست.
در بریتانیا که 700 سال سابقه پارلمان داشته وتنها 60 سال است که زنان حق رای دارند،
« اینها» -که باید مرد باشند- اعتقادی به شرکت زنان در انتخابات نداشته اند.حضور زنان در انتخابات نه بدلیل خواست مردان«اینها» بلکه بدلیل خواست «آنهای» بودند که در میان «اینها» نبودند و در این مسیر نیز مبارزه 700 ساله داشتند .


-- ایرج ، Apr 22, 2008

جالبه من اولش فکر کردم که توی این صفحه فقط مصاحبه با مسعود بهنود نوشته شده , بعد بی این که مقدمه اش را بخوانم دیدم نوشته : آقای روح . فکر کردم آقای بهنود روحش از کالبد خارج شده و الان دارند با روحش مصاحبه می کنن. خیلی سورپریز شدم با خودم گفتم ببین نگا کن این روشنفکرا بعد از مرگ هم هنوز با آلام روشنفکریشون زندگی می کنن . روحشون هم کامپیوتر و قلم و مصاحبه و صندوق رای و سیاست را رها نمی کنه . البته خدا روشکر که این توهمی بیش نبود ....

-- بدون نام ، Apr 22, 2008

اقای بهنود صدای شما از جای گرم در میاید.در مرکز لندن نشسته اید و شعار میدهید و میگویید لنگش کن !اگر اینقدر سرنوشت مردم و کشور برایتان مهم است چرا همینجا نماندید و به مبارزه ادامه ندادید؟شما هم مثل اقای گنجی فرار را بر قرار ترجیح دادیدو به موقع عافیت طلب شدیدو الان هم به اینده و منافع خودتان بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت میدهید.البته این مشکل تاریخی ماست و بیشتر روشنفکران مادر طول تاریخ همینطور بوده اند.روشنفکرمان که این باشدو به موقع فرار کند چه انتظار از مردم عامی؟اقای بهنود لطفا شعار ندهید و به اوقات خوشتان در لندن ادامه دهید!!

-- roya sadr ، Apr 22, 2008

متاسفانه آقای بهنود فراموش کرده اند که مردم حق دارند کاندید "مورد نظر خودشان" را انتخاب کنند. وقتی چنین نامزدی وجود نداشته باشد، من ِ نوعی چرا باید در انتخابات شرکت کنم؟ باید به کسی که مورد نظرم نیست رای بدهم؟ باید به کسانی که قبول ندارم رای بدهم؟ یا به کسانی که آقای بهنود پیشنهاد می دهند رای بدهم؟
بهنود عزیز این گونه اشتباهات ساده از شما بعید است. درک این منطق خیلی ساده است.

-- مجید ، Apr 22, 2008

بسيار جالب توجه است که نوشته ها واظهارنظرهاي آقاي بهنود درسايت خودشان و در هر سايت ديگري که منتشر ميشود اين چنين بازتاب گسترده اي دارد.با آرزوي موفقيت هاي بيشتر براي ايشان وهمه روشنفکران دوستدار ايران.

-- وطنخواه ، Apr 22, 2008

When Mr Hadi Ghaffari is "reformist" it must be something wrong in our situation, the constitution means that people has power to choice and choice or change the goverment according to the rules not like as Iran to see only some people have power for whole life and make money for own family and so on and so on it is stupid to participate in such dirty play

-- babak_sadeh@yahoo.se ، Apr 22, 2008

با نظر آقای بهنود موافقم چون مستدل و بر اساس تفکر و عقلانیت است. دموکراسی آسان بدست نمی آید و بلوغ اجتماعی یا به عبارتی ظرفیت سازی می خواهد.باور کنید که یک مرد جنگی مانند مرحوم مدرس بسیار مفیدتر و کاراتر از صدها نماینده بعنوان سیاهی لشکر است.

-- احمد ، Apr 22, 2008

by the way why you don't publish my comment? was it very painful to hear that Mr.Behnood is talking fool and his articles sometimes make us sick to read it.
you, Zamaneh Radio, be more tolarant to others and publish all comments and exercise the tolarance.
h.reza
. . . . . . .
زمانه ـ جه خوب می شد اگر برای خوانندگان آشنا به زبان انگلیسی که مطالب را به فارسی می خوانند، نظراتشان را هم به فارسی، و در صورت نداشتن امکان تخته کلید، با حروف لاتین ـ فارگلیسی ـ می نوشتند تا دیگر خوانندگانی هم که به زبان انگلیسی آشنایی یا تسلط ندارند بتوانند از محتوای این اظهار نظرات آگاه بشوند.
. .

-- بدون نام ، Apr 22, 2008

واقعا با چنین افکاری که آقای بهنود دارند چرا نمی آیند آیران وسرنوشتشان را از صندوق رای نمی گذارنند.

-- ساسان ، Apr 22, 2008

دوستان عزیزی که این قدر به کشورتان علاقه دارید. انتظار دارید 2500 سال سلطنت مطلقه که در سیصد سال اخیر اینچنین با تعصب مذهبی توده مردم آمیخته شده است به همین زودی از بین برود. ما حالا حالاها مجبوریم شاه داشته باشیم ولو با عمامه تا روح شاه دوستی و قهرمان پروری همه ما از بین برود. این فرایند هم طول می کشد. انتخابات تنها راه حل ماست حتی نیمه ازاد. فراموش نکنید اگر شما هم شرکت نکنید باز هم توده 50 درصدی شرکت خواهند کرد.

-- محمد ، Apr 22, 2008

با آقای مسعود بهنود موافقم

-- بدون نام ، Apr 22, 2008

به اطلاع خانم يا آقاي وطنخواه ميرسانم که حضرت مسعود بهنودشخصا نويسنده اي پر سابقه و پرحوصله وبسيار مبتکر هستند و به هيچ وجه کم نمي آورند

-- بهروز ، Apr 22, 2008

به قول انیشتن حماقت آدمها انتها نداره ! پدر من کدوم انتخابات نیمه آزاد ؟! این همه بگیر و ببند و رد صلاحیت و تقلب ، باز می گی نیمه آزاد ؟! خوبه به قرآن...این همه کارشناس دو دوتا چهار تا کردند ، می گند آمار شرکت مردم کمتر از چهل درصد بوده ، این فلج بودن فکری از کجا ناشی می شود که در تمام شرایط و موقعیت ها فقط یک راه حل ارائه می شود ؟!

-- رامبد ، Apr 23, 2008

آقای کرامتیان ، بنده خدا فکر می کند رفراندوم یه چیزهایی در مایه های کودتاست و نگران اپوزیسیونی است که می خواهد جایگزین شود !انجام رفراندوم برای قانون اساسی کجاش از صفر شروع کردن است ؟!چه نیازی به یک حکومت جایگزین دارد ؟!

-- َAli ، Apr 23, 2008

جناب آقای بهنود به نظر من سفسطه می کنند.
اگر در بریتانیا نصف نمایندگان را پادشاه تعین می کرد حداقل نصف دیگر را مردم تعیین می کردند. به والله این را ما قبول می کنیم که نصفش را احمد جنتی منصوب کند و لااقل نصف دیگر را مردم انتخاب کنند. زنها رای ندهند ولی حداقل مردها بتوانند نصف نمایندگان را انتخاب کنند.
کلید در خانه جا نمانده بلکه اصولاً این خانه مفروض شما دری ندارد که به کلیدسازش نیاز شود. اینجا دژی ساخته اند غیرقابل نفوذ و اسمش خانه نهاده اند که من و تو و حتی همه جهانیان را گمراه کنند.
پس جناب آقای بهنود لطفاً با سفسطه های فیلسوفانه مردم را گمراه نکنید." اگر نوشم نیی نیشم چرایی؟"

-- مرتضی ، Apr 23, 2008

من با نظر آقای بهنود کاملاً موافق هستم که فرمودنددکتر مصدق با 8 نفر قضیه ملی کردن نفت را پیش برد. پس می شودبا تعداد کم نماینده هم کاری کرد. ولی مسئله این است که در زمانی که قوای مقننه و مجریه هر دو در دست به اصطلاح اصلاح طلبان بود عملاً به علت ساختاری نظام کار به اینجا کشیده شد.ودیگر آنکه این نمایندگان که اکنون به عنوان کاندیدای اصلح طلبان معرفی می شونددر پرونده شان چندین دوره عهده دار نمایندگی بودند.آیا کار مثبتی کرده اند؟من فکر نمی کنم. استاد آن 8 نفر هم که فرمودید از جنس این خیل عظیم اصلاح طلب نبودندآنها دلشان برای این مملکت می طپید نه برای منافع خودشان ویا عده قلیلی از اطرافیان پس جای مقایسه آنها با این نمایندگان اصلاً نیست. جایگاه آنها را خراب نکنیم.

-- fariman ramani ، Apr 23, 2008

آقاي بهنود
كساني كانديد وتأييد شده اند كه من خجالت ميكشم به انها راي بدهم .من اگردرتهران بودم حتماً به چند نفري ازآنها راي ميدادم ولي واقعاً درشهرستان ها به ندرت كانديد ي كه حداقل توانايي راداشته باشد پيدا ميكني.كساني هم كه خودرا اصلاح طلب معرفي كرده اند براي اين است كه راي بياورند.

-- tandis ، Apr 24, 2008

آقاي بهنود عزيز با همه احترامي كه براي عقيده و مرامتان قائلم ولي بايد بگويم كه درد ما اينجوري ها حل نميشود.اگر بهترين آدم را هم كه انتخاب كنيم فقط او را ضايع كرده ايم چون اگر در مجلس حرفي بزند پدرش را هم ميسوزانند.واقعا چيز عجيب و غريبي در ايران حاكم است!!
اگر كسي عقيده اي را ابراز كرد بايد بسوزد حتي همراهان و يارانش هم براي وي دل نيمسوزانند.گذشت آن گذشته ها و گذشت ها. بالاخره روشن فكرها اين بلا را سر ممكتمان آوردند يا عوام فرقي نميكند وضعيت اصلا خوب نيست و هر روز دريغ از ديروز.
به قول اخوان ثالث:
هر كه بار خود را بست و رفت!

-- بدون نام ، Apr 25, 2008

chand matlab dar site hammihan

اعماق متــفکر :
ملک گل و بلبل مان , به تعطیلات تفریحی همیشگی اش رفته :
- انگار نه انگار که انتخاباتی و نه … و نه سیاستی در کار بوده است :
- طرفین ظاهرا متضاد پیروز( دولتمردان- اپوزیسیون های قهری) در سکوت مشخص هستند : نه تحلیلی و نه چیزی.


- شهـامـت و رای :
______________
… جمعه می روم برای رای – ساده و آسان
و تـخیـل خوب که … ملیون های دیگر نیز – خواهـنـد آمد( چه جشنی) .
... ...

دیکتاتوری روشنفکران : گزارش یک رای :
- من رای دادم : نیایش : ختم کلام :
ساعت 10.45 دقیقه : حوزه رای گیری همیشگی ام ( میدان ونک : یک حوزه اصلی در وسط پایتخت کشوری با چند ملیون تحصیلکرده و استاد دانشگاه و… و مدعی) :
تنها رای دهنده بودم ( حدود 12 دقیقه ِ حضورم در آنجا) :
- سالهاست کش کشان - حدودا در همین ساعت رای میدهم : این بار خلوتی { وحشتناکی} بود :
-» پیروزی عجیبی دارند, این متحدین عجیب و آینه هم( دولتمردان – اپوزیسیون دیکتاتور) :
- دلم برای خودم سوخت( و تا حدودی هم برای لشگر کارمندان رای گیرنده) .
-» : قروغ شاعر : { دلم برای باغچه می سوزد} .
___________
- سالهای 57 , چه کسی چرئت –شهامت داشت( بخصوص در وجدان خودش) که روشنفکر باشد – و خائن نیز باشد ؟ و در مقابل آنهمه افراطی گری بایستد ؟ دکتراهای اقتصاد هاروارد برگشته ای که دست میزدند برای جامعه بی طبقه : سیل عظیم روشنفکران سارتر و مارکس و هگل خوانده قدیمی( که حالا هم حلوا حلوا میشوند) : … .
________
- دیکتاتوری روشنفکران , در مغزها است : نرم افزاری است و … :
- خیانتکار بودن – یا احمق بودن ( من که روشنفکر محسوب میشوم و … ) سخت است ؟ شهامت میخواهد در خلاف سیل افکار عامه روشنفکران بودن :
- ( چند نفر مردم که شناسنامه در دستم دیدند: نگاه های سختی داشتند –مشخص و قاطع – و پروفسورآنه) .
- روشنفکران ما میدانند دموکراسی چیست ؟ سوادهاشان چیست ؟ چه میخواهند ؟ جامعه را به کجا دارند می برند ؟ ( همه عیوب که با دولتمردان نیست) . ( و مردم عادی نیز- و مثلا جوان و دانشجو که تقصیری -مسئولیتی ندارند)
- آن انبوه خارج نشینان راحت , میدانند که مردم اینجا, گرین و شینگین و … رفاهشان را ندارند ؟ سقوط های اخلاقی ما را می بینند(مقاله اعماق متفکر)؟ : … .
--»» هوووووم : عصبانی ام ؟ : ولی خب ما مردم را دوست میدارم( و همین کافی است؟) : و انجام وظیفه( و مهم نیست اشتباهش) برای چیزی که دوستش داری , شیرین است.
--»» نکته : ختم کلام عجول اینترنتی ؟ :

-- احمد م ، Apr 25, 2008

جناب بهنود
اینم نتایج انتخابات و توصیه حضرتعالی به شرکت ! ضربه ای که امثال شما فرنگ نشینان به اصلاحات وارد میکنید از تحریمهای آمریکا بدتر است
شما با حمایت از اصلاحات و توصیه به شرکت در انتخابات فرمایشی در واقع موضع اصلاحاتی که خودتان از آن حمایت میکنید را تضعیف می کنید !
آقاجان نه توصیه به شرکت کنید نه حمایت ! شما یک بار هم که شده از اصولگرایان حمایت کنید تا اصلاح طلبان برای یک یار هم که شده مجال حمله به اصولگرایان را داشته باشند .
امثال شما عافیت طلبان کمر اصلاحات را شکستید .
بروید در مورد طهران قدیم و حال و هوای کافه لاله زار و ... صحبت کنید .

-- محمد ، Apr 27, 2008

به نام خدا
با عرض سلام خدمت آقا بهنود و تمامی دوستان و همراهان
راستش من هم با آقای بهنود تا حدودی موافقم و هم تا حدودی با مخالفان ایشان.
ازاین لحاظ با آقای بهنود موافق هستم که عدم حضور در پای صندوق رای دست انحصارطلبان را با کمترین مقاومت ممکن برای اجرای نظرات و اصول غلطشان باز میگذارد واین میتواند منشا تحولات منفی زیادی در تمام شئونات زندگی همه ایرانیان داشته باشد واز طرف دیگر ذکر 2 نکته را لازم میدانم:
1) جناب آقای بهنود 2مثال تاریخی را ذکرکرده اند یکی دوره مرحوم دکتر مصدق و دیگری مجلس بریتانیا.به عقیده من زمان اقتضاهای خودش را دارد و نمیتوان و نباید دوره های متفاوت تاریخی اینطور با هم مقایسه کرد.وضعیت ایران در حال حاضر با آن دوره تفاوتهای زیادی کرده است.
2)این نکته را نباید از یاد برد که سرعت تحولات جوامع بشری در اعاد مختلف بسیار بالا است وبه عقیده من نمیتوان آنقدر منظر ماند تا گروهی که قدرت انجام اصلاحات را دارند چند دوره بیایند و انتخاب شوند و سپس در هر دوره حرکتهایی را انجام دهند و بعد تا دوره بعد منتظر سایر اقدامت آنها ماندو اینطوری کلی وقت و انرژی به کار گرفته میشود و نتیجه این میشود که تفاوت جامعه ایران با سایر جوامع بیشتر و بیشتر میشود.
اما بر این نکته هم تاکید دارم که نباید به یکباره و بدون مقدمات لازم کاری را انجام داد.
به عبارت دیگر من به دنبال یک راه بینابینی هستم که متاسفانه خودم آن راه را نمیدانم.
از عموم همراهان عزیز و خصوصا جناب آقای بهنود خواهشمندم نظرات خود را بیان فرمایند
به امید آینده ای درخشان برای ایران و ایرانیان

-- مسعود ، Apr 29, 2008

مي خواهم بگويم بدوت ترديد هيچ راه ديگري غير از حضور در انتخابات براي تغير شرايط ناگوار كشور وجود ندارد . منفعل بودن آسانترين راه است نه نيازي به فكر كردن دارد و نه نيازي به بررسي براي پيدا كردن بشايسته تر ها.
اين تمرين ها پشتوانه هاي فكري مي خواهد. دانش مي خواهد . تحمل مي خواهد احساس مسئوليت مي خواهد و از همه اينها مهمتر چيزي كه مابايد به نسل جوانمان بدهيم اميد مي خواهد . از ناميدي جز تباهي نمي رويد.
افسانه آزاد

-- افسانه آزاد ، May 19, 2008

سلام جناب آقای بهنود
من شبگرد هستم از تبریز .من یکی از کسایی هستم که مرتبا مصاحبات شما رو پیگیری میکنم و دایما مترصد این فرصتم که شما رو مثلا در میز گردی یا جایی تو تلوزیون ببینم.حرفای شما رو شنیدم. واقعیتش خیلی دلم میخواست که یه بار دیگه سالای 76-80 برگردن و من که تازه دبیرستانم تموم شده بود با کله ای داغ از فضای باز سیاسی و روزنامه ها و حتی بحثای سیاسی دوران دبیرستان که وقتی اومدم دانشگاه آروم به سردی گرایید و... بتونم رای بدم.به نظر من اینکه رای بدیم یا رای ندیم رو باید به خود مردم واگزار کرد ولی واقعیت اینه که
فرض کنیم همه چیو بذاریم به اختیار مردم و مردم رو دعوت کنیم به مشارکت حالا ببینیم مثلا چه اتفاقی میفته و مگه همین انتخابات مردم کم شرکت کردن. اصلا آیا شعور سیاسی مردم الان ایران اجازه تحول در جامعه رو میده.اصلا نمیخوام به مردم تو هین کنم آخه خودم هم یکی از اونام .من هر چه میبینم میگویم آقای بهنود.اصلا تعداد افراد روشنفکر در جامعه به شدت کاهش یافته.آقا اصلا مردم به اتفاقات دور و برشون بیتفاوت شدن من خودم وقتی دبیرستان بودم جفت جفت روزنامه میخریدم میخوندم ولی الان هم سن وسالای اون زمون من شاید اصلا روزی یه بار هم اخبار گوش ندن و مطمئنم که اینطوریه چون بین این مردم زندگی میکنم و از نزدیک شاهدم.همین الان که نشستم دارم برای شما مینویسم ساعت 3 زهره ولی همسایمون یه سی دی نوحه بلند گذاشته که صداش تا هفت محله اونورتر میره اصلا میدونی بهنود عزیز جات خالی یه جور نوحه های سبک جدید دراومده ریتمش جازه اگه از دور گوش بدی فکر میکنی گروه متالیکاست آقا اصلا مردم پاک قاطی کردن به نظر من مردم ایران دارن دوره سیاهی رو میگذرانند اصلا به نظر من اونایی هم که مردم رو دعوت به تحریم یا مشارکت میکردن هر دو آب در هاون میکوبیدند اصلا آقا مردم گوششون به این حرفا بدهکار نیس و برنده اصلی این انتخابات خود شخص آقای جنتی بود که تونست
مجلس یکدستی بیاره سر کار.

-- شبگرد ، May 31, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)