گزارشی از دومین روز نشست دبیران سیاسی تحکیم وحدت:
ماندن یا نماندن در حاکمیت
سیامک فرهی
دومین و آخرین روز نشست دبیران سیاسی تحکیم وحدت، آدینه هفدهم اسفندماه برگزار شد. بخش نخست این برنامه با حضور احمد زیدآبادی و غلامحسین کرباسچی به مناظره درباره انتخابات اختصاص داشت. احمد زیدآبادی، دبیر سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی و تحلیلگر سیاسی در این نشست با انتقاد از گروههای اصلاح طلب گفت:
ما یک تجربه حدوداً ده ساله را به عنوان اصلاحات پشت سر گذاشتیم. دورههایی بوده که همه نهادهای انتخاباتی در کنترل نیروهای اصلاحطلب بوده. هم ریاست جمهوری، هم مجلس و هم شوراها. امکان کنترل مجلس خبرگان هم که وجود نداشته و نمیتواند هم فعلاً وجود داشته باشد. بنابراین وقتی این سه نهاد بطور کامل در تسخیر مجموعه اصلاحطلبان بوده و در آن، اهداف مورد نظر محقق نشده است، به نظر میآید مشکل به جای دیگری برمیگردد. باید به آنجا مراجعه کنیم. اگر خاطرتان باشد بعد از انتخابات ریاستجمهوری هشتم و نهم، قرار بود که اصلاحطلبان یک نقدی به خودشان وارد کنند. بیایند و بنشینند و صحبت کنند که مشکل کجا بود. چرا به رغم موفقیت در انتخابات، هیچ نوع هدف غایی یا هدفی که بتواند حداقل مردم را متقاعد کند که این شیوه بسیار کارساز است؛ محقق نشد؟ اصلاً روی این مسایل کلاً هیچ بحث و گفتگویی صورت نگرفت. نهایتاً ما شاهد نقدی از سوی نیروهای خودی نبودیم. جز اینکه این، او را متهم کرد که تو تند رفتی و او هم گفت تو هم کند رفتی و اینها هم که هرگز به معنای نقد نمیشود. یک مشکلی درواقع جدیتر از این حرفها وجود داشت و آن این است که مجموعه نیروهای اصلاحطلب به معنای سیاسی کلمه، نیروهای تاثیرگذار در معادلات در مواقع بحرانی، نیستند. و در سالهای اخیر تمام هم و غم آنها سر همین انتخاباتها شده است.
غلامحسین کرباسچی، شهردار سابق تهران
سپس غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران با تاکید بر حضور در انتخابات گفت:
وقتی که مردم احساس بکنند که ما هیچکاره هستیم، برای چه وقتی اعلام میکنیم، دور ما جمع بشوند؟ بالاخره ما باید این واقعیت را بپذیریم که مردم یا یک عدهای ایدئولوژیک فکر میکنند؛ برای مسایل مذهبی و اعتقادی و فکری. حالا ممکن است جناح چپ باشند، جناح راست باشند، اسلامی، غیراسلامی، اینطوری باید جمع بشوند و یا به دلیل منافعشان؛ وقتی جمع میشوند که یا به لحاظ اعتقادی و ایدئولوژیک دنبال ما باشند و یا فکر کنند بالاخره ما میتوانیم و نشانهی این توانستن هم این است که بالاخره یک جاپایی در قدرت داریم.
اتفاقاً این خیلی نکته مهمی است، رابطه بین حضور در قدرت، ولو به نحو ضعیف و اینکه انسان بتواند کار بزرگی را که ایشان اشاره کردند و بسیار هم مهم است، انجام بدهد. آیا میشود کلاً از بدنه قدرت کشید کنار، هیچ جاپایی نداشت، اصلا با نظام هم قهر کرد؛ بعد درعین حال یک تشکیلات بسیار قوی و بسیار گسترده راه انداخت؟ ما وقتی که در انتخابات شرکت نمیکنیم، حالا چه تحریم، چه غیر تحریم؛ بالاخره وقتی میگوییم انتخابات مهم نیست، مجلس مهم نیست و ما اصلاً شرکت نمیکنیم، ما به نوعی حسابمان را داریم از این مجموعه جدا میکنیم. و وقتی جدا کردیم، ممکن است کسی به ما بگوید خب، حالا شما طبق فلان بند قانون اساسی، اصلاً اجازه فعالیت ندارید. ما که نمیخواهیم یک حزب زیرزمینی تشکیل بدهیم. یک کار بزرگ سیاسی درحای محقق میشود که رسماً در قدرت یک جاپای محکم داشته باشیم.
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار
دکتر زیدآبادی در پاسخ به این مطلب گفت:
همیشه شما بین بد و بدتر در این دنیا مخیر هستید. یکجایی ممکن است این مساله، اینقدر پیش برود، پیش برود که نهایتاً مجبور باشید بین دو قاتل انتخاب کنید. که یکی از آنها قتل را مثلاً با یک ابزار انسانی مرتکب شده، فرض کنید مثلاً باشمشیر؛ و یکی دیگر نه، قتل را چنانچه در روآندا اتفاق میافتاد، پول میدادند به توتسیها که ما را انسانی بکشید. چون اینها دستهایشان را از پشت میبستند و میانداختند در رودخانه و رودخانه اینها را میبرد و میانداخت در دریاچه ویکتوریا. خب، خیلی مرگ وحشتناکی بود. بعد پولی میدادی به آن طرف و خواهش میکردی که من را مثلاً با یک ضربهای بکش. میخواستم مثالی بزنم. میخواهم بگویم که اگر حد یقف را به قول علما نداشته باشیم، مشی پراگماتیستی، ممکن است نهایتاً انتخاب کنیم بین فردی که اینطوری کشته و کسی که مثلاً آنطوری کشته. میگوییم که مثلاً آن یک کمی بهتر است، چرا او را انتخاب نکنم. اینها متاسفانه اصطلاحات را آلوده کردند و آدم نمیداند چگونه بکار ببرد. خب، اصولگرایی، اساسش حرف خیلی با مبنا و تمیز و خوبی است ولی از بس در دست و پای سیاسی آلوده شده، آدم نمیداند چه معادلی برای آن بگذارد. به هرحال باید جوری بین پایبندی به یک سلسله اصول و نگاه واقعگرایانه پل بزنید که درمجموع یک عقل سلیم، توجیه بشود.
شهردار اسبق تهران در رابطه با نتایج عدم حضور در فضای سیاسی خاطر نشان کرد:
یک مجموعه وقتی از قدرت کنار میرود؛ اگر نظام به اقلیت و اکثریت نیاز داشته باشد، یک اقلیت و اکثریتی برای آن درست میکند. مثل همین چیزی که الان درست کردند. در مجلس هم بالاخره یک اقلیتی بود که تا حدودی منشعب شد. اتفاقی که میافتد چیست؟ آنها ممکن است بعد، همین حرفها را بزنند. اتفاقی که میافتد اتفاقاً این است؛ ببینید از اول انقلاب تا حالا نگاه کنید، این جابجاییهای اقلیت و اکثریت و تقسیمات، این خاصیت را داشته که کشور، درجا زده است. یعنی یک عده نیروی آرمانخواه سیاسی خیلی خوب میآیند، کار را بدست میگیرند و بقیه را حذف میکنند و اینها در مقام عمل میبینند که باید خودشان را تعدیل کنند. با تعدیل اینها، از آن آرمانگرایی فاصله میگیرند و دوتا حزب درست میشود، آرمانگرا و حالا به قول آقای زیدآبادی پراگماتیستی. اینها میآیند جلو که کار کشور را پیش ببرند، با آنها یک برخورد اینطوری میشود. دوباره همان اصولگراها مسوول میشوند، باز همانطوری میشود. باید کشور را اداره کنند. یعنی از همینها دوباره، یکسری افراد تعدیل شدهای بوجود میآید و نتیجهی آن این میشود که باید دوباره هشت سال تجربه کنند. من مطمئن هستم که همین حرفهایی که الان آقای احمدینژاد میزند، یعنی مثلاً نوع حرکت سازمان برنامه و برگرداندن اقتصاد به ماقبل قرون وسطایی که پول را بگذاریم زیر تشک آقای احمدینژاد که هروقت خواست، بدهد؛ این نوع حکومت که حکومت امروز دنیا نیست دیگر.
ولی قطعاً ایشان در آخر دورهاش، خودش و تیم وی اینطوری نخواهد بود. خیلی چیزهای او ممکن است تعدیل بشود. فایده آن این است که توی این فاصله، ۸ سال با بهترین شرایط اقتصادی، کشور، در جا زده است. کما اینکه من معتقدم این قضیه در این سی سال گذشته هم بارها تکرار شده است. ما میگوییم از این نیروهایی که تجربه سیاسی و در واقع تعدیل شدهی آن اصولگرایان قبلی هستند، باید در این مجلس و یا این دولت و یا هرجای دیگر استفاده بشود.
تقی رحمانی- عکس: صادق دالوند، زمانه
در بخش دوم برنامه تقی رحمانی، فعال ملی مذهبی در مورد لزوم توجه به جامعه مدنی و زیرساختهای آن سخن گفت:
راست، قبل از دموکراسی به دنیا آمده و احتیاج به دموکراسی ندارد. نهاد رسمی دین، مشروعیت خود را از دموکراسی نمیگیرد، از خودش میگیرد. نهاد رسمی دین باید دموکراسی را قبول کند. قبول کردن هم دو شرط دارد. یکی اینکه او باید تو را به رسمیت بشناسد و یکی هم اینکه ما باید آن را به رسمیت بشناسیم. چرا نمیشود در انتخابات رفت؟ چون طرف مقابل میگوید تو اصلاً وجود نداری. اصلاحات وقتی به وجود میآید که حاکمیت به اپوزیسیون، و اپوزیسیون به حاکمیت اعتماد کند. اگر قرار باشد که توپخانه درست کنند و تا من حرکت کنم؛ بگویند که تو براندازی، تو مخمیلینی، تو سبزی، تو سرخی که اصلاً گفتمانی صورت نمیگیرد.
آخرین بخش نشست، تریبون آزادی با حضور نمایندگان اسلامی سراسر کشور بود. مراسم با پخش سرود «یار دبستانی» درحالی که دانشجویان برخاسته و دستان یکدیگر را گرفته بودند، خاتمه یافت.
|