تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

با وبلاگستان در روز انتخابات

رضا شوقی

وبلاگ‌نویسان در روز 24 اسفند که سرنوشت مجلس برای چهار سال آینده رقم خواهد خورد، باز هم از دغدغه‌های سیاسی خود نوشته‌اند.

یدالله اسلامی، از اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در وبلاگ «نسیم دشت» در یادداشتی که در روز جمعه نوشته است می‌گوید:

هیچ چیز شگفت نیست. از کرمان خبر می‌رسد که درشب گذشته صلاحیت آقای دکتر پور‌ابراهیمی برای شرکت در انتخابات رد شده است. شاید در نگاه نخست شگفت باشد که چگونه پس از پایان تبلیغات و چند ساعت مانده به برگزاری انتخابات کسی از گردونه رقابت بیرون رانده شود. ولی در کشور ما آنقدر شگفتی بروز کرده است که این دیگر شگفت نمی‌نماید.

چرایی این رد صلاحیت هم به اندازه اصل رد صلاحیت می‌تواند برای گفت‌وگو مبنایی باشد. شاید شانسی که برای او پیش‌بینی می‌شده است دلیلی برای رد صلاحیت باشد. گرایش ایشان به اصول‌گرایان و اینکه سهمی از آرا آنها را جلب می‌نموده است هم می‌شود دلیلی دیگر. آنها می‌خواسته‌اند در پایان بازی نفس‌گیر تبلیغات او را از میدان به گونه‌ای دور نمایند که نه زمانی برا ی اعتراض و نه وسیله‌ای برای رساندن پیام خود به مردم داشته‌باشد تا خیالشان آسوده باشد که پشتیبانان او به نامزدهای اصول‌گرایان رأی دهند و شانس آنها برای انتخاب افزایش پیدا کند.

پیش از این گزارش رسیده بود که در یک بررسی و نظرسنجی علمی در شهرکرمان افراد مستقل پس از اصلاح‌طلبان شانس بیشتر دارند و اصول‌گرایان آخرین گزینه مردم هستند. آقای دکتر پورابراهیمی نیز به عنوان نامزد مستقل وارد میدان شده بودند. ببینید این چه نابسامانی ویرانگری است و این چه بازی نامیمونی است که حرمت آدمیان به هیچ گرفته می‌شود و اعتبار انتخابات با این گونه رفتارها به چالش کشیده می‌شود.

اگرچه آقای پورابراهیمی اعلام کرده است که به نامزدهای اصلاح‌طلبان رأی خواهد داد ولی حق او چه می‌شود؟ حق کسانی که می‌خواستند به او رأی بدهند چه خواهد شد؟ حق مردمی که به خاطر نداشتن نامزد مورد دلخواه باید یا در رأی‌گیری شرکت نکنند و یا به کسانی از سر ناچاری رأی دهند چه می‌شود؟

پیروزی این گروه و آن گروه و این گرایش و آن گرایش مهم نیست، مهم سالم و آزاد بودن و رقابتی بودن انتخابات است. مهم این است که کسی بدون دلیل قانونی از میدان بیرون رانده نشود. بهانه تراشی، قانون نیست و قانونی نیست. اگر آقای پورابراهیمی دارای صلاحیت نبوده است، پس چرا در همان زمان بررسی این نظر بیان نشده است. اگر دارای صلاحیت بوده است که بوده است، چرا در آخرین لحظات و چون عملیات پارتیزانی او را مورد هجوم قرار داده‌اند؟ این روش نادرست که در برابر رفتار اشتباه با رقبا خود را کنار می‌کشیم، سبب گسترش این رفتارها و اقدامات نادرست و نابجا خواهد شد.

این جا بایست بدون توجه به گرایش هرنامزد و برای احترام به کسانی که وارد این میدان شده‌اند و به‌خاطر احترام به مردمی که می‌خواستند به نامزد مورد علاقه خود رأی دهند اعتراض کرد... سلب این حق توهین به درک وفهم مردمی است که آنها را امت در صحنه می‌خوانیم. این روش نادرست و توهین‌آمیز باید به شدیدترین وجه ممکن محکوم شود.

▪ ▪ ▪

احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم در وبلاگ «سپیداران» می‌نویسد، برخیز و همتی کن
انگار هنوز در تردیدی. روزها و هفته‌ها است که در شک و دودلی هستی و بلکه ماه‌ها و سال‌ها. با خود می‌گویی چه فایده، رای من چه تاثیری دارد؟ و باز فکر می‌کنی خب، رای ندادن من چه تاثیری دارد؟ قبول دارم رای دادن یا رای ندادن تو تاثیرش اندک است، خیلی اندک.

همین‌طور رای دادن یا رای ندادن من و هر کس دیگر. اما ما خیلی زیاد هستیم، خیلی خیلی زیاد. حاصل ضرب این دو می‌تواند تاثیرگذار باشد. تعداد بسیار زیاد ما ضربدر تاثیر اندک هر یک از ما ممکن است به اثری قابل توجه بینجامد.

البته حق با تو است. این اثر حتی اگر قابل توجه باشد دنیا را زیر و رو نمی‌کند اما به نظر من در دنیای فردا موثر است. شاید خیلی هم موثر باشد. ما همه عادت کرده‌ایم توقع داشته باشیم که با یک قدم کوچک همه‌چیز درست شود. این‌طور نیست. با یک قدم کوچک فقط به اندازه یک قدم کوچک جلو می‌رویم نه بیشتر. اما برای جلو رفتن باید همین قدم‌های کوچک را پشت‌سر هم برداشت.

ما بعضی وقت‌ها که یک قدم برمی‌داریم و حس می‌کنیم که پیش رفته‌ایم آنقدر ذوق‌زده می‌شویم که گمان می‌کنیم تمام دنیا مال ما است و از آن پس همه‌چیز بر وفق مراد خواهد بود. پاره‌یی مواقع هم که تلاش می‌کنیم جلو برویم و موانع پیش‌رو به ما اجازه برداشتن گامی درخور توجه نمی‌دهد فکر می‌کنیم برای همیشه اسیر وضع موجود هستیم. نه این درست است و نه ‌آن.

من یک چیز را می‌دانم و آن اینکه وقتی مانعی بزرگ راه ما را سد کرده است و تکان دادن آن مانع با زور و توان یک جمع محدود امکان‌پذیر نیست، تنها در صورتی امکان دارد بتوان آن را جابه‌جا کرد که همه با هم یاعلی بگوییم و یکپارچه در یک سمت به آن نیرو وارد کنیم. به کارگیری نیروها در راستاهای متفرق و ناهمگون هم ما را خسته و فرسوده می‌کند و هم مانع را در جای خویش محکم‌تر می‌کند.

راست می‌گویی، گاهی کار بسیار دشوار است و حتی اگر همه با هم نیز حرکت کنیم و دست‌‌هایمان را به هم دهیم باز هم امیدی به تغییر شرایط نیست. شاید این‌طور باشد. اما قدر مسلم آن است که غیر از این راهی نیست. ممکن است احتمال موفقیت ‌از این طریق زیاد نباشد، اما امکان‌ پیروزی از هر طریق دیگری از این کمتر است. تنها شانس ما در این است که با هم یک کار کنیم. اکنون زمان آن نیست که هر کدام از ما یک جور احساس وظیفه کند و برای خود کاری جدا از دیگران انجام دهد.

شیرزاد در بیان قبول تصمیم جمع می‌نویسد:

هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که تصمیم یک جمع معین بهترین تصمیم ممکن بوده است. هرچند معمولاً خرد جمعی کمتر از تشخیص فردی اشتباه می‌کند، اما قطعاً نمی‌توانیم ادعا کنیم که جمع بهترین و بی‌ایرادترین راه را برگزیده است. با این وجود خردمندترین افراد کسانی هستند که خود را از جمع هم‌فکر و هم‌هدف خود کنار نمی‌کشند. حتی اگر تصمیم جمع بهترین تصمیم نباشد، همراهی با جمع و تلاش برای افزودن به نیروی آن، عاقلانه‌ترین تصمیم ممکن است. موجه‌ترین استدلال‌ها و منطقی‌ترین توجیه‌ها اگر تنها تاثیرشان خدشه‌دار کردن تصمیم جمعی باشد عاقلانه نیستند.

خواننده عزیز، زمانی که این نوشته را می‌خوانی چند ساعتی بیش به انتخابات نمانده است. شاید هم ساعاتی از رای‌گیری گذشته است و روزنامه دست گرفته‌‌یی . تو چه می‌دانی که در فکر دیگر شهروندان چه می‌گذرد. ممکن است جو دلسردی و یأس همچنان حکمفرما باشد و فضای سرد و بی‌روح حاکم بر ظاهر شهرها به همان صورت بر دل‌ها نیز حاکم باشد.

شاید هم برعکس، در ذهن تک‌تک شهروندان غوغایی برپا باشد. این امکان وجود دارد که موجی ضعیف و کم‌دامنه اما بسیار وسیع و گسترده در اعتراض به وضع موجود سراسر کشور را فراگرفته باشد. شاید توفان تردیدی که اکنون در نهاد تو وزیدن گرفته است در روح و روان بسیاری از هم‌میهنان دیگر نیز جریان داشته باشد. چه بسا برخی از آنها تا این زمان تصمیم‌شان را گرفته باشند که برخیزند و گامی فرا پیش نهند و چه بسا برخی نیز در ساعات آینده به چنین عزمی برسند.

ممکن است تمام اینها یک فرضیه باشد. شاید مرا خوش‌خیال و خوش‌باور می‌پنداری و فکر می‌کنی که به آرزوهای واهی فکر می‌کنم. امکان دارد که حق با تو باشد و هیچ جنب و جوشی وجود نداشته باشد، اما باور کن در گذشته این مردم، مثل همه ملت‌های دیگر، وقتی در شرایط فشار و نارضایتی قرار گرفته‌اند عکس‌العمل‌هایی بروز داده‌اند که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرده است.

من تردیدی ندارم که انرژی‌های متراکم دیر یا زود رها می‌شوند. شاید در سطح عمومی جامعه این شعور و آگاهی ناخودآگاه وجود داشته باشد که پیام اعتراض خود را به جای عکس‌العمل‌های کور و منفعلانه در فرصت‌هایی چون انتخابات بروز دهند. شاید امروز اندکی از آن انرژی متراکم آزاد شود و نجواهای اعتراض در شکل پیامی روشن بروز یابند.
اگر این فرضیه درست باشد، باید طنین این پیام را فراگیرتر کرد. باید صدایمان را در هم اندازیم و یک بانگ متحد برآوریم. همهمه‌هایی که یکدیگر را خنثی می‌کنند شنیده نمی‌شوند.

می‌دانم، می‌گویی آنچنان آشفته بازاری از غوغا و هیاهو به راه می‌اندازند که هیچ صدایی شنیده نشود، می‌گویی تضمینی نیست که با آرای مردم صادقانه برخورد شود. این نگرانی به جای خود، اما باور کن که اگر صدایی از ما شنیده نشود و رای و نظری از ما صادر نشود آنها این حداقل زحمت را نیز بر خود هموار نخواهند کرد.

بگذار لااقل مجبور شوند هیاهویی به راه اندازند و هزینه‌یی برای توجیه سرپوش گذاشتن بر آرای مردم بپردازند. هر چند تجربه‌ نشان می‌دهد که وقتی نوایی یکنواخت از جانب مردم به گوش برسد در عمل اثری سحرکننده خواهد داشت و امکان عملی نادیده گرفتن آن، حداقل در کوتاه‌مدت وجود ندارد.
دوست من برخیز، همراه شو با جماعت یاران، این همراهی بی‌برکت نخواهد بود، فردای این سرزمین لب خواهی گزید که اگر من هم همتی کرده بودم روزگار مردم جز این بود که اکنون است.

▪ ▪ ▪

محمد علی ابطحی در «وب نوشت» در یاداشت خود تحت عنوان تا ببینیم چه نتایجی از این انتخابات اعلام می شود می‌نویسد:

امروز تهران‌گردی کردم. حرف‌ها و نظر سنجی‌های مختلفی مطرح بود. تلویزیون العربیه برای برنامه زنده انتخاباتی دعوت کرده بود. پخش زنده بود یک موسسه خصوصی در هتل لاله امکانات پخش زنده گذاشته بودند. روی پشت بام لابی هتل رفتم. خیلی ازشبکه‌ها در حال پخش گزارش مستقیم بودند.

وقتی رفتم آنجا به دلیل اینکه مرکز استقرار خبرنگاران است، با خیلی‌ها سرپایی مصاحبه کردم و دلایل ضرورت شرکت اصلاح‌طلبان ورد صلاحیت‌ها را توضیح دادم. یا تلویزیون nbn لبنان که مربوط به نبیه بری است، مصاحبه‌ی 35 دقیقه‌ای کردم به زبان عربی. رفتم رای دادم و آدم ها در کمبود شدید کارت اسامی اصلاح طلبان از من کارت میخواستند که نداشتم. به ستاد اصلاح‌طلبان هم سر زدم اخبار متفاوتی می‌آمد. از قبل به جناح اکثریت تبریک گفته بودیم. از این امکان رقابت برای کرسی‌های حد اقلی هم استفاده کردیم تا ببینیم نتایجی که از انتخابات اعلام می‌شود، چه خواهد بود.

▪ ▪ ▪

فهیمه خضرحیدری در وبلاگ «حرفه، خبرنگار» در یادداشتی که در روز انتخابات نوشته می‌گوید، نمی‌شود در تحریریه یک روزنامه کار کنی و آلوده این پرسش تکراری و کلیشه نشوی که: «رای دادن؛ آری یا نه؟» خیلی از دوستان و همکاران من و حتی کسانی که با هم افق‌های فکری مشترک داریم، اعتقاد راسخ دارند که در این برهه حساس – توجه داشته باشید که ما کلا همیشه در برهه حساس قرار داریم - باید حتما در انتخابات مجلس شرکت کرد و حتما رای داد و اصلاح‌طلبان را نباید تنها گذاشت. اما من ضمن احترامی که برای رای و نظر آنها قائلم و ضمن اینکه معتقدم واقعا هیچ باید و نباید محض و خطاناپذیری در این زمینه – و البته در زمینه‌های دیگر هم – وجود ندارد، دوست ندارم رای بدهم.

دوستی می‌پرسید: «خب مثلا با رای ندادن شما چه اتفاقی می‌افتد؟» جوابم روشن است که: «هیچ!» اما از آن طرف می‌پرسم «با رای دادن گروه مقابل قرار است چه اتفاقی بیافتد؟» مطمئنم که پاسخ منصفانه و واقع‌بینانه به این پرسش هم همان «هیچ» است. بنابراین شخصا ترجیح می‌دهم در فرآیند کلاه گذاشتن بر سر خودم، دست‌کم شخصا نقشی نداشته باشم!

اما وقتی که بحث شرکت در انتخابات پیوند می‌خورد به بحث حمایت از اصلاح‌طلبان که به هر حال گروه مورد علاقه ما بوده‌اند – هنوز هم هستند؟ - واقعا دیگر یک چیزهایی را نمی‌فهمم. نگاهی به لیست 30 نفره ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان می‌کنم و ترجیح می‌دهم اگر بعضی از این چهره‌ها اصلاح‌طلبند، فاتحه‌ای قراء برای اصلاح‌طلبی بخوانم. از طرفی سوالم این است: «اصلا اصلاح‌طلبان برای چه از ما رای می‌خواهند؟»

به نظر من اصلاح‌طلبان رای ما را برای «باقی ماندن» و «محذوف نشدن» می‌خواهند؛ همین و بس! شاید شما بگویید همین «ماندن» هم در شرایطی بسیار مهم و ارزشمند است و حتی ماهیت استراتژیک دارد اما من می‌گویم مشارکت سیاسی گروه‌ها و احزاب مختلف – از همین چیزهایی که ما هنوز نداریم! – زمانی ارزش دارد که منتج به نتایج و مقاصد برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند و از پیش‌روشن باشد.

خب حالا ماندن حضرات اصلاح‌طلب چه نتایجی برای مای رای‌دهنده خواهد داشت؟ از من بپرسید باز هم برمی‌گردم به همان جواب قبلی: «هیچ»! باور کنید این «هیچ‌» را از سر نهیلیسم نمی‌گویم. دست‌کم از پنجره‌ای که من دارم اطرافم را تماشا می‌کنم این «هیچ» با واقعیت موجود و جاری بسیار نزدیک است.

ببینید، ما هشت سال دولت مستعجل اصلاحات را در خاطره مخدوش و زخم‌خورده جمعی‌مان داریم. قبول دارم که تغییر فضای اجتماعی و ورود ادبیات و رویکرد تازه به جامعه و سیاست از ارمغان‌های این دوره بود اما آیا همین اصلاح‌طلبان نازنین در طول تمام این سال‌ها برنامه استراتژیک دست کم 5 سال آینده‌شان را مکتوب کردند؟ اصلا این همه که گفته شد: «کف مطالبات، سقف مطالبات» کلا الان از این مطالبات چه مانده؟

حالا در انتخابات مجلس هشتم رفقای اصلاح‌طلب با چه برنامه و اهدافی نامزد شده‌اند و رای ما را می‌خواهند؟ در مجلس هفتم اتفاقاتی افتاد و لوایحی به صحن آمد که واقعا عبرت‌آموز بود. اصلاح‌طلبان هم در حاشیه این اتفاقات انتقادهایی کردند و غرغرهایی زدند و حالا می‌خواهند بروند مجلس هشتم و ما که قرار است. مثلا راه‌شان را برای این حضور سبز باز کنیم، هیچ نمی‌دانیم که برنامه آنها برای مجلس آینده چیست؟

اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای دوام و بقا و مهم‌تر از آن تاثیر و نفوذ در شرایط قابل‌پیش‌بینی مجلس آینده دارند آن هم در میان لشکر زرهی اصول‌گرایان که طبیعتا میدان مجلس را در اختیار خواهد داشت؟ من که در جست‌وجوهایم برنامه مدونی ندیدم و این مهم‌ترین دلیلی است که دیگر اصلا به اصلاح‌طلبان امید و اعتمادی ندارم و فکر نمی‌کنم کاری بتوانند از پیش ببرند.

در این شرایط مجلس از نظر من سفره پرچرب و خوان گسترده‌ای است که پهن شده و ما هم رای می‌دهیم تا اصلاح‌طلب و اصولگرا بروند دورش بنشینند، ماهی دو میلیون حقوق بگیرند، ماشین بگیرند، حقوق مدیر دفتر و راننده بگیرند و دست آخر هم چهار تا لایحه تصویب کنند که هم سیخ بسوزد، هم کباب و دودش هم چشم همه رای‌دهنگان را کور کند! و اصلاح‌طلبان واقعی شاید کسانی باشند که با شجاعت و صداقت از این انتخابات عقب‌نشینی کنند، تجدید قوا کنند و مجهز به برنامه و هدف‌گذاری‌های جدید و عملیاتی بار دیگر و در مقطعی دیگر بازگردند.

نمونه واضح و روشن و نزدیکش هم همین انتخابات اخیر شوراهای شهر است که هی ‌نشستیم گفتیم اگر چهار تا چهره اصلاح‌طلب هم وارد شورا بشوند، می‌توانند منشا تاثیر باشند. نتیجه هم این شد که چهره‌های برجسته‌ای مثل دکتر نجفی یا حتی ابتکار و مسجد‌جامعی نشستند روی صندلی‌های شورا و از آنجا که در اقلیت محض قرار داشتند خوردند و دم نزدند و نه تنها منشا هیچ تاثیری نشدند بلکه عملا شدند مهره‌های سوخته!

نه سهمی از هیئت رئیسه نصیبشان شد، نه کمیسیون مهمی را در اختیار گرفتند و نه اصلا کسی بازی‌شان داد. چهار تا نطق پیش از دستور و دو تا انتقاد به عملکرد دولت در قبال شوراها هم شد، نهایت اصلاح‌طلبی آقایان. نه برنامه‌ای تدوین شد، نه اصولی تعریف شد، نه هدف‌گذاری‌اش شد و نه حتی طرح و لایحه درست و درمانی از طرف اصلاح‌طلبان ارائه شد. تازه گام‌های لرزانی هم که از قبل به سوی جامعه مدنی برداشته شده بود به هدر رفت و در تنها کمیسیونی که ریاستش به یک چهره اصلاح‌طلب رسید، شورایاری‌ها – به دلیل ترس اصلاح‌طلبان از موقعیت نامطمئن‌شان - تبدیل شدند به «هیچ».

انتقاد هم که شد زبان اصلاح‌طلبان دراز بود که بابا ما در اقلیت هستیم و کاری نمی‌توانیم بکنیم!

خب عزیز دل برادر اگر کاری نمی‌شود با «اقلیت» پیش برد، چرا می‌آیید روی صندلی‌ها می‌نشینید و حقوق ماهانه و امتیازاتش را می‌گیرید؟ بله خب. البته جواب شما هم قابل تامل است: «برای اینکه ما خودمان به شما رای می‌دهیم.» با این وصف من شخصا به هیچ اصلاح‌طلبی رای نمی‌دهم و اصلا نمی‌دانم کدام اصلاح‌طلب؟ کدام اصلاح، با کدام برنامه و اصلا اصلاح چه؟

خضر حیدری در پی‌نوشت این پست آورده است:

در آرایشگاه زنانه برگه تبلیغاتی یک خانم اصلاح‌طلب را دستم دادند. در برگه تبلیغاتی خانم سهیلا جلودارزاده نوشته شده بود که این خانم عضو گروه کر و بسکتبال مدرسه بوده و برای اینکه درد کارگران را درک کند مدتی هم در دوران دانشجویی کارگری کرده!
از قول این خانم هم نوشته شده بود: «آرایشگری هنری شرافتمندانه است. هنری که ضمن اشتغال‌زایی برای زنان زیبایی را به حریم خانواده هدیه می‌کند. متاسفانه گروهی به غلط آرایشگری را یکی از ابزار تهاجم فرهنگی می‌دانند، در حالی که صاحبان این حرفه با ترویج زیبایی در راستای تحکیم بنیان خانواده گام برمی‌دارند.»

و اهداف سرکار خانم هم به شرح زیر اعلام شده بود: «ایجاد تعاونی مسکن برای آرایشگران، تلاش برای تصویب بیمه آرایشگران، تاسیس بانک زنان – چه ربطی داشت؟ -، تاسیس وام خرید آرایشگاه برای زنان آرایشگر.
نه بابا این اصلاح‌طلبان بنده خدا چندان هم بی‌برنامه نیستند!!!

▪ ▪ ▪

«علی خردپیر» در یادداشت روز انتخابات خود به مصاحبه بهنود با صدای آمریکا پرداخته است:

تلویزیون را روشن می‌کنم. سری به صدای آمریکا می‌زنم. مسعود بهنود هم مثل من دیر به برنامه میزگردی با شما رسیده است. میزگردی که البته دیر وقتی است که طرف سومی ندارد. برای بهنود این تاخیر در رسیدن به برنامه مهم‌تر است چرا که باید در میهمانی صوتی و تصویری احمد بهارلو باشد. موضوع انتخابات است. زمان زیادی تا برگزاری نمانده است. تا چند ساعت دیگر در تهران 24 اسفند است و تائید صلاحت شده‌های دستگاه شورای نگهبان، دل در دلشان نیست. عده‌ای از آنان هم می‌دانند که صندلی بهارستان را رزرو کرده‌اند و فقط منتظرند که این روز هم بگذرد.

بهنود که چند سالی است در لندن اقامت گزیده و از دور و گاه‌به‌گاه مطلبی در نشریات داخلی منتشر می‌کند، برخلاف گفت‌وگو شوندگان روزهای گذشته صدای آمریکا، اعتقاد دارد که باید در انتخابات شرکت کرد. شاید در پاسخ به اکبر گنجی است که گفت: «حتی اگر فرض کنیم دو سوم کرسی‌های مجلس هم تعیین شده باز هم باید در انتخابات شرکت کرد.»

حسی میان تعجب و توقع به من دست داده است. از سویی تعجب می‌کنم که چه طور بهنود بدون ارایه تحلیلی روشن و قانع کننده در پاسخ به تحریمی‌ها، خلاف جریان آب و در واقع نتیجه مشخص اکثریت بریده‌های از سیستم، چنین اظهار نظری می‌کند. از طرف دیگر و روی دیگر حس من، به خود یادآوری می‌کنم که بهنود همیشه یکی به نعل زده و یکی هم به میخ.

از بهنود بیش از این توقعی نیست. با این همه امیدوارم روزنامه‌نگار پیشکسوت ما، که حاضر نیست اعتراف کند اصلاح‌طلبان هم به درد جامعه نپرداختند و نخواستند که پردازند، نظر شخصی خود را در همان قامتی که هست ارایه کند. بهنود ما هر قدر هم خوش قلم باشد و در بافتن آسمان و ریسمان به هم ید طولایی داشته باشد، نه تحلیل‌گر مسایل سیاسی است و نه سخنگوی یک حزب یا کنشگر حقوقی و سیاسی.

بهنود به‌طور قطع آزاد است که در هر جای دنیا نظر خود را ابراز کند، اما توصیه‌های عجیب به یک جامعه خسته کمی جای تامل دارد. بهنود که نگران غیبت رفقای به اصطلاح اصلاح‌طلب خود در مجلس هشتم است، چرا نمی‌گوید که مجلس ششم چه خاصیتی برای ملت ایران داشت که حالا همان ملت گوش به وی بسپارند؟

چرا نمی‌گوید طی هشت سال ریاست همان به قول خودش عبا‌شکلاتی بر قوه مجریه، چه اتفاقی در مملکت ما نهادینه شد که حالا افسوس بی قدرتی جماعت مشارکتی را بخوریم؟ کارگر و دانشجو و فعالان اجتماعی و حقوق بشری ما از کدام آزادی و حق و حقوق خود بهره گرفتند و زن ایرانی به کدام یک از آزادی‌های ابتدایی‌اش نزدیک شد که حالا با تجربه دولت هفتم و هشتم و مجلس ششم باز هم پشت سر میردامادی‌ها و تاجزاده‌ها و نبوی‌ها و کدیورها سینه بزنند؟ شاید چشم و گوش برخی بسته بود که خاتمی و یارانش برای گنجی و زرافشان و باطبی و دانشجویان به زندان افتاده و پرونده فروهر ها و مختاری و پوینده و شریف و دوانی به قتل رسیده، هیچ نکرد .

آری چشم و گوش برخی بسته بود که دانشجویان چگونه در آن 16 آذر به یاد ماندنی به خاتمی شوریدند. ندیدند که حاصل آن همه ادعا و پز رفرمیستی آن شد که در انتخابات ریاست جمهوری دست به دامان هاشمی رفسنجانی شوند! همانی که سال‌ها موضوع انتقادشان بود! این تاریخ البته نوشته می‌شود و در جریان است. شاید بگوییم مردم فراموش می‌کنند، اما تاریخ فراموش‌کار نیست.

کاش در این میان گنجی، یکی نبود. کاش تعهد به یک ملت ، آنچنان قوی می‌نمود که جای رابطه و لاس زنی‌های سیاسی برخی را بگیرد. ای کاش.

▪ ▪ ▪

بهمن نیز در «آق بهمن» گفته است:

من رای می‌دهم و به لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان با کمی پایین و بالا. می‌خواستم دلایل‌ام را که قاعدتاً برای خواننده‌های همیشگی این‌جا تکراری است، باز هم بنویسم که دیدم آقا یا خانم نویسنده این وبلاگ حرف‌های من را بهتر از آنی که من بتوانم، گفته. می‌دانم که اخلاقی نیست که متن کامل نوشته کسی را این‌جا بگذارم. اما فکر کردم فرصت کم است و بعضی از شماها تنبلی خواهید کرد و نمی‌روید آن را بخوانید. برای همین با عذر معذرت از خانم یا آقای نویسنده. ولی این و این نوشته را لینک می‌دهم برای آن‌هایی که حوصله‌شان بیشتر است:

1. بله، کاملا ممکن است که انتخابات بعدی برویم به ده‌نمکی رای بدهیم که الله‌کرم رای نیاورد. اما جهان‌های ممکن بدتری هم وجود دارد اگر امروز همین اقلیت بی‌یال و دم و اشکم را حفظ نکنیم. همان طور که جهان‌های ممکن بدتری وجود داشت، وقتی سرخورده از آرمان‌های کمال خواهانه، دنیا را تمام شده دانستیم و خلایق هر چه لایق گفتیم، اما فردای اش مجبور شدیم تا جزئی‌ترین تبعات و آثار همین دنیای تمام شده و لیاقت خلایق اش را زندگی کنیم: روز بعد از انتخاب رئیس جمهور فعلی فکر می‌کردم همه چیز تمام شد، اما همین رئیس جمهور به من آموخت از هر بدی بدتری وجود دارد، به همین خاطر بین ده‌نمکی و الله‌کرم، یا کس دیگری و مصباح، هم انتخاب خواهم کرد.

با این پیش فرض می‌توانند مهندسی‌ام کنند تا با آفریدن هر بدتری، بد مطلوب‌شان را نجات دهند (کاری که امسال در تطهیر شورای نگهبان کردند؟) قبول، اما من هم چاره‌ی دیگری ندارم. تو با هوش‌تری، تو مهندسی‌اش کن. زور و توان نداری یا هوش و حوصله، به من حق بده که مسئله‌ام را با همین قیدهای فعلی بهینه کنم.

2. من مشکل زیادی با این ایده‌ی تخصص‌گرایی در رأی دادن و اعتماد به ائتلاف ندارم(*)، فقط ترجیح می‌دهم این تعدادی که آخر اضافه شدند تا سی تا پر شود، را قدری تعدیل کنم. (چرا مثلا میرمحمد صادقی و خادم جایگزین، مثلا، رحیمی و مینایی نشوند؟)

3. حدس‌ام از میزان شرکت در انتخابات و ترکیب و تقسیم کرسی‌ها، چیزی شبیه انتخابات پیشین شورای شهر تهران است.

4. بگذار قدری زیاده‌روی کنم: حضور و ادامه دادن با وجود همه‌ی این مشکلات (از مشکلات پیش از ثبت نام، تا رد صلاحیت‌های غیر قانونی بعد از موعد، و نابرابری و مشکلات رسانه‌‌ای و تبلیغاتی و جز آن) و صبر و حزم، و دور اندیشی در نگاه به انتخابات ریاست جمهوری بعدی و در نظر گرفتن شرایط بین‌المللی و جز آن را نشان تجربه و بلوغ سیاسی‌ای بیش‌تر از دوم خرداد می‌دانم.

گرچه وضع عینی به مراتب بدتر است و شاید در حضیض، اما به نظرم از نظر ذهنی رشد و فایده‌ای همراه داشته. هگل فقید اگر زنده بود شاید می‌گفت روح/ذهن جمعی‌مان از شور و هیجان کودکی و نوجوانی گذشته و بالغ‌تر و رشیدتر شده. حتا شاید از منظر وبری، سیاست ورزی مان هم عقلانی‌تر (و البته ابزاری‌تر) شده باشد.

*می‌شود حزب را بنگاه ای سیاسی بدانی که برای کسب قدرت - به جای ثروت - رقابت و مبارزه می‌کند و به‌طور تخصصی به تو مشاوره و پیشنهاد کاندیدا می‌دهد: او رای تو را - به جای پول - می‌گیرد و به جای سود پول یا خدمات اقتصادی، در یک بازار رقابتی عرضه و تقاضای کالای سیاسی، به توی مشتری، خدمات سیاسی می‌دهد.

مشاوره‌اش کار نکرد یا بعد از عمل به مشاوره‌اش از سوددهی سیاسی عاجز بود، سرمایه‌ات را بیرون می‌کشی و دفعه‌ی دیگر سراغ بنگاه‌های دیگر می‌روی.

▪ ▪ ▪

معصومه ناصری در یادداشت روز انتخابات خود در «کافه ناصری»، در مطلبی با عنوان «یا باید بازی کنیم یا بزنیم زیر میز» نوشته است:

اگر تهران بودم در انتخابات شرکت می‌کردم و البته از انتخابات بیشتر می‌نوشتم، اما واقعا فرصت نکرده‌ام بنویسم.

به نظر من تا زمانی که میدان تازه‌ای پیش روی ما نباشد باید در میدان انتخابات و در همین زمین بازی کرد. بازی هم قواعد خودش را دارد. بعضی‌ها البته تمیز بازی می‌کنند و بعضی‌های دیگر کثیف.
من شطرنج بلد نیستم و تنها بازی غیر کامپیوتری که بلدم منچ است، اما واقعا از حرکات هوشمندانه بعضی از بازیگران عرصه سیاست حظ می‌کنم.

روزی که سردار افشار، فرمانده سابق بسیج را به ریاست ستاد انتخابات کشور انتخاب کردند از این حرکت تاکتیکی حال کردم. ناگفته پیداست که آقای سردار، سال‌ها فرمانده نیروی شبه نظامی بسیج بوده که در تمام ده‌ها و شهرهای کوچک و بزرگ و اداره‌ها و دانشگاه‌ها پایگاه دارد.

راستی‌ها سیاست‌مدارهای عمل‌گرایی هستند. عینهو بلدوزر، صاف و مستقیم به سراغ مقصودشان می‌روند و چون خودشان را با دلایل اعتقادی توجیه می‌کنند، چنین اجتهاد می‌کنند که اگر خدا بخواهد هدف وسیله را توجیه می‌کند و برای رسیدن به هدف، (مثلا جلوگیری از افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمانی که آنها تشخیص می‌دهند) هر که و هر چه سر راه بود، می‌تواند له و لورده می‌شود.
اسمش را بگذارید بازی کثیف و متقلبانه ولی آنها چنان‌که بازی سیاست می‌طلبد، بازی می‌کنند که ببرند، بازی نمی‌کنند که اگر باختند بروند به کمیته انضباطی شکایت کنند.

برای آنها فوتبال 90 دقیقه است، اگر تا آخر تاریخ هم بگویی مارادونا با دست توپ را وارد دروازه کرد مهم نیست، آن شب، آرژانتینی‌ها برنده بودند. آن‌که عزم کرده پا بگذارد روی لگوهایی که شما به اسم قانون سر هم کرده‌اید، بازی نمی‌کند که بازی کرده باشد، بازی می‌کند که ببرد.

جناح اصلاح‌طلب در انتخابات مجلس بی هیچ تدارکاتی و بی هیچ کار تشکیلاتی درست و حسابی وارد گود انتخابات شد، آمده بود که رد صلاحیت شود که شد و بعد هم جیغ و داد راه انداخت و حالا هم با کمترین نفرات ممکن وارد میدان شده و اگر بیست تا صندلی مجلس را به دست بیاورد باید کلاهش را بیندازد هوا.

البته دولت آقای احمدی‌نژاد لطفش را تمام کرد و مشارکتی‌ها این‌بار برای تبلیغ خودشان حتی یک نشریه داخلی هم نداشتند چه برسد به روزنامه. این البته در بازی سیاست کار کثیفی بود اما راستی‌ها زیاد نگران قضاوت مردم و تاریخ نیستند.


من منفی نیستم، ولی یک سال دیگر که انتخابات ریاست‌جمهوری رسید باز هم آش همین آش است و کاسه همان. قول می‌دهم جناح اصلاح‌طلب آن موقع هم ته مانده حیثیتش را یعنی آقای خاتمی را روانه میدان مبارزه می‌کند و می‌نشیند کنار تا او یک‌تنه گل بزند

▪ ▪ ▪

مهدی محسنی در وبلاگ «جمهور» در یادداشتی باعنوان مجلس که هیچ مبادا ایران را به توپ ببندند، می‌نویسد:

این مطلب را در شرایطی می‌نویسم که ساعاتی چند تا شروع هشتمین انتخابات مجلس شورای اسلامی نمانده است. انتخاباتی که در طول حیات جمهوری اسلامی در نوع خود بی‌نظیر است.

دایره تنگ خودی‌ها در این دوره آنچنان بود که حتی وفادارترین نیروهای انقلاب را نیز شامل شد. شرایطی که هرگونه انتظار مبنی بر تایید صلاحیت نیروهای اپوزیسیون به معجزه می‌ماند.

از سوی دیگر در سایه ردصلاحیت های گسترده و عدم ثبت نام بسیاری از نیروهای منتقدی که پروژه ی پیشبرد دموکراسی انتخاباتی را در ایران شکست خورده می دانند، رسانه های حکومتی علنن از جناح اقتدارگرا به حمایت پرداخته اند.
در اقدامی بی سابقه نیز رهبر جمهوری اسلامی به صراحت از نیروهای اصلاح طلب انتقادنمود و آنان را اقلیتی خواند که بخاطر «تعارف با دشمن» و «عدم مرز بندی مشخص با آمریکا» نباید به مجلس راه یابند.

در این شرایط بخشی از رفرمیست‌ها و خصوصن سید محمد خاتمی با حضور پررنگ در صحنه انتخابات با شعار «برهم زدن بازی» سعی نمود سناریو حذف کامل اصلاح طلبان و میانه روها از صحنه سیاست ایران را تغییر دهد. در همین حال به‌نظر می رسد نه شعار تحریم انخابات صدای رسای گذشته را دارد و نه بخش قابل ملاحظه ای از اصلاح طلبان به دعوت مردم به حضور در صحنه علاقه ای نشان می دهند.

در این بی‌‌عملی ناشی از فقدان استراتژی مشخص و پراکندگی قوای روشنفکران اثر گذار، به همان میزان که ساده ترین درمان استبداد حاکم، عدم شرکت در این نمایش می باشد ، حضور در انتخابات نیز کم هزینه ترین و آسان ترین نسخه این بیماری قلمداد می گردد.

به هر حال در این ساعات باقیمانده به آغاز واقعه ای که شاید سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران را در چند سال آینده رقم خواهد زد با تاکید بر اینکه این انتخابات آزادانه ، سالم و رقابتی نیست، اینگونه می توان استدلال نمود:

آنجا که به شیر تعداد شرکت کنندگان هر میزان آب می‌توان بست، فارغ از هر نتیجه‌ای حاکمیت تمامیت‌خواه خود را پیروز این نتخابات خواهند خواند، همچنان همراه با تردید ناشی از سلامت شمارش آرا، شاید بتوان در برخی حوزه‌ها - و خصوصن تهران - شوکی را بر حاکمیت مطلقه وارد نمود.

کمی دورتر را باید ببینیم و اجازه ندهیم مجلسی آنچنان بی‌خاصیت و مطیع فراهم شود که هر آنچه که در یک‌صد سال اخیر آزادی‌خواهان و تجددطلبان تلاش کرده‌اند، نابود سازند و سامان امور از امروز مشکل‌تر و دست نیافتنی‌تر شود.

امروز شاید بار دیگر در غیاب مردم، ایران به توپ بسته شود. اما نه به‌دست قزاقان روس، بلکه با حضور وکیل الحکومه‌هایی در مجلس که هیچ نشانی از اراده مردم را با خود یدک نخواهد کشید.

▪ ▪ ▪

شیرین احمدیان در وبلاگ «از زندگی» در روز انتخابات این طور نوشته است:

یکی از دانشجویان به من گفت: البته می‌دانم نباید این را پرسید چون امر خصوصی است، اما شما در انتخابات شرکت می‌کنید؟ گفتم هر چند خصوصی است، اما اگر کسی مایل نباشد می‌تواند بگوید از پاسخ در این زمینه معذورم. من در انتخابات شرکت می‌کنم و البته به نظرم «تابلو» هم هست که به کدام گروه رای می‌دهم!

الآن هم که رفتم و انگشت خودم را جوهری کردم و برگه ها را تکمیل کردم و صندوق را سنگین تر کردم و برگشتم منزل فکر کردم بیایم، اینجا بنویسم که من رفته‌ام و رای داده‌ام چون دلخوشم به این که هنوز می‌توان «رای داد» و انتخاب کرد! درست است که عرصه‌ی انتخاب به گستردگی‌ای نیست که آرزویش را داشتم اما هنوز می توان انتخاب کرد!

▪ ▪ ▪

«پایگاه اطلاع رسانی انتخابات مجلس هشتم» در گزارش خود از روند رای گیری در کرمانشاه این طور آورده است:

خبر فوری:در ساعات اولیه شروع رای‌گیری در کرمانشاه حوزه‌های مناطق پر جمعیت لبریز از جمعیت است، این در حالی است که در حوزه‌های مناطق کم‌جمعیت هیچ نشانی از شور انتخاباتی دیده نمی‌شود، گفتنی است که مردم کرمانشاه شرکت در انتخابات را به ساعات بعد موکول کرده‌اند. گزارش‌های رسیده به پایگاه حاکی از اقبال مردم به کاندیداهای یاران خاتمی است، این در حالی است که اصول‌گرایان در کرمانشاه پایگاه رای مردمی ندارند و عملا در ساعات اولیه رای‌گیری شکست خورده‌اند.

▪ ▪ ▪

محبوبه حسین زاده در وبلاگ «پرنده خارزار» خیلی مختصر نوشته است:

من رای می‌دهم نه به این دلیل که مشت محکمی به دهان دشمنان نظام مقدس! جمهوری اسلامی ایران بزنم.

▪ ▪ ▪

امید معماریان یادداشت 24 اسفند خود را رای دادن سنتی که باید تقویت شود نامیده و می‌نویسد:

امیدوارم امروز با حضور مردم و جوانان در پای صندوق‌های رای یک حداقل باکیفیت وارد مجلس شود. اگر چه انتخابات امسال به نحوی ترتیب داده شده که تکلیف حدود دوسوم کرسی‌ها پیشاپیش معلوم است. به نظرم مهم این است که سنت رای دادن تقویت شود و این نکته مهم جا بیافتد که تغییر دادن در هر مقدار آن - چه آن هنگام که مقدار تغییر قابل توجه است و چه آن هنگام که اندک – بسیار مهم است.

کسانی که اهمیت رای دادن را کم می‌دانند توجه کنند به روی گرداندن مردم از رای دادن در دوره دوم شوراهای شهر و انتخابات مجلس هفتم و بعد از آن انتخابات ریاست جمهوری. همیشه می‌تواند یک پله بدتر از آن چیزی که وجود دارد هم باشد. این تحلیل شخصی من است و امیدوارم مردم بروند رای بدهند.

▪ ▪ ▪

نویسنده وبلاگ «سرزمین رویایی» می‌گوید از این فضای انتخاباتی خسته شده است:

امیدوارم زودتر تمام شود و این چند ساعت هم بگذرد. هر جا را نگاه می‌کنم صحبت از رای دادن یا ندادن است. خسته شده‌ام. عده‌ای گلوی هم را می‌فشارند و عده‌ای به هم توهین می‌کنند. شب نشستم خانه تا شاید مهمان میزگردی با شما بهنود باشد. یاد دو سال قبل افتادم شب انتخابات ریاست جمهوری دویل بهنود و علی‌رضا میبدی. حدسم درست بود و او باز هم گفت رای دادن دفاع از سنگری است که نباید به دشمنان آزادی سپرد.

امیدوارم آنچه از این بحث‌ها نتیجه می‌شود بالا رفتن تحمل نظر مخالف باشد. برای دوستانی که فردا رای خواهند داد آرزوی موفقیت می کنم. من نمی‌توانم برای کسی تعیین کنم که رای بدهد یا نه. تصمیم با خودشان است. امیدوارم تصمیم درستی باشد. از فردا شب دوباره از رویاهایم می‌نویسم. و شازده کوچولو و این پنجره‌ی اتاقم که یک هفته است به روی هوای بهاری باز است. از خانه‌تکانی و همسایه‌هایی که پرده‌هایشان را باز کرده‌اند تا بشویند. از شفیعی کدکنی و روزهای آخر اسفند وقتی بنفشه‌ها را با برگ و ریشه و پیوند و خاک

▪ ▪ ▪

لیلی نیکونظر در «کولی‌ها کنار آتش» به اختصار نوشته است:
رفتم و رای دادم و پیشنهادم این است که اگر فکر می‌کنید؛ لیاقت ما احمدی‌نژاد و امثال احمدی‌نژاد نیست، به لیست اصلاح‌طلبان رای بدهید. برای آنکه شرایط زیستمان اندکی بسامان‌تر شود؛ اندکی انسانی‌تر باشد. اینقدر گفته‌ایم و گفته‌اند که جایی برای توضیح و تفسیر بیشتر نباشد. فقط، این‌بار از همیشه مطمئن‌تر هستم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بهمن (آق بهمن) همون طور که خودش هم نوشته نوشته های وبلاگ "نما" رو عینا توی این پستش منتشر کرده- اما خب بهش لینک هم داده که تو نقل قول شما جا افتاده- خوب بود به جای لینک به بهمن به خود وبلاگ اصلی لینک می دادید-
http://sdrsd.blogfa.com/post-172.aspx

-- مریم اینا ، Mar 14, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)