تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

پرسش های بی پاسخ

رضا شوقی

بحث بر سر این که با در نظر گرفتن شرائط موجود باز باید در روز جمعه پای صندوق های رای حاضر شد یا نه هم چنان در وبلاگستان ادامه دارد. موافقین و مخالفین این حضور هر کدام دلایلی را در این رابطه بیان می کنند.


عکسها از روشن نوروزی، برگرفته از سایت دوربین دات نت

یدالله اسلامی، از اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در وبلاگ "نسیم دشت"در یادداشتی با عنوان" 24 اسفند" می نویسد:

"گویا قرار است درروز 24 اسفند درکشور ما اتفاق مهمی رخ بدهد.برخی دلشان می خواهد برآن نام انتخابات بگذارند.من کمی گیج و منگم چون براین باورم که: انتخاب یعنی برگزیدن یک نفر از میان دو ویا چند نفر. درزمانی که گزینش نمایندگان مجلس دردستور کار است گزینش نمایندگان گرایش های گوناگون مبنای کار است.

پس باید برای همه افراد کشور با هر گرایش سیاسی این امکان وجود داشته باشد که بی دغدغه وپر نشاط نام نامزد مورد قبول خود را دربین آنها که وارد میدان رقابت شده اند پیدا کند و اطمینان داشته باشد که رأی او بررأی های دیگرانی که به نامزد دلخواه او رأی داده اند افزوده می شود و اگر بیشتر مردم به آن نامزد رأی بدهند او درمجلس یک کرسی را به خود اختصاص خواهد داد، و اگر نامزدهای هم گرایش وی درسایر حوزه ها ی انتخاباتی هم رأی مردم را به نام خود ثبت کنند به همان میزان بر تعداد افراد دارای آن نگرش ویا حزب افزوده می شود.

گروهی که بیشترین رأی مردم را با خود داشت اکثریت را شکل می دهد و با پشتوانه رأی مردم می تواند برنامه ونظرات خودرا برای اداره مناسب کشور به کار گیرد. گروهی هم که نتوانست بیشترین نماینده را درمجلس داشته باشد درجایگاه اقلیت قرار گرفته و به نقد برنامه های اکثریت می پردازد و سعی می کند مردم را با دیدگاه خود همراه کند.

درپایان هر دوره مجلس؛ هم برای مردم وهم برای گروه های سیاسی امکان ارزیابی برنامه گروه اکثریت ونقد آنها وجود خواهد داشت .نقد ها وگفتگو ها به مردم درگزینش های بعدی کمک می کند."

اسلامی معتقد است پس از انتخابات مسئله جدیدی ایجاد نمی شود:

"پرسشی که من دارم این است که روز 24 اسفند ماه قرار است چه اتفاق مهمی بیافتد که با روز 23 اسفند تفاوت دارد. درهمه جای دنیا پس از برگزاری انتخابات مردم درانتظار اعلام نتایج می مانند تا ببینند کدام حزب سیاسی اکثریت کرسی های مجلس را ازآن خود کرده است و بلافاصله بررسی و تحلیل پیرامون امکان تغییرات درحوزه های سیاسی وداخلی وخارجی، سیاست ها فرهنگی واجتماعی واقتصادی، به صورت خرد وکلان فراهم می شود و بر اساس مواضع احزاب پیروز ارزیابی واظهار نظر پیرامون برنامه کاری آنان فراهم می شود .

آیا درروز 24 اسفند قرار است چیزی جا به جا شود؟ سیاستی تغییر کند؟ حزبی اکثریت را به خود اختصاص دهد؟ دربرنامه های اقتصادی دگرگونی شگرفی پدید آید؟ وبسیاری پرسش های دیگر که لیست بلند و بالایی می شود.

اگر بازیگران میدان سیاست درایران را محافظه کاران واصلاح طلبان بدانیم، با ویژه خواری که نصیب محا فظه کاران شده است از هم اکنون اکثریت آنان به مجلس هشتم راه یافته اند. یعنی سرنوشت مجلس هشتم نه در24 اسفند که بسیار پیشتر و از هم اکنون روشن است.

گروهی که با رد صلاحیت رقیبان به مجلس هفتم راه یافته اند با توسل به قدرت وبا مدد رد صلاحیت های غیر قانونی ازهم اکنون درمجلس هشتم جا خوش کرده اند شانس رقابت را ازمیان برده اند.

اصلاح طلبان هم دل به حوزه های اندکی دوخته اند که شانسی برای رقابت مانده است که دربهترین شرایط وبه شرط پیروز شدن درهمه این حوزه ها بازهم سهمی درخور درمجلس را نخواهند داشت بسیار ازمردم قدرت گزینش را ازدست داده اند چون درمیان نامزدها از نام نامزد نزدیک به دیدگاه خود نشانه ای نمی بینند.مجلس به جای آنکه ازراه رأی مردم شکل بگیرد به مدد برنامه های حذفی تشکیل شده است."

اسلامی درباره ضرورت وجود احزاب می نویسد:

"درکشورهایی که توسعه یافته اند و سازمان های حزبی ونهادهای سیاسی برای خود جایی باز کرده اند آنان که دلی درسیاست دارند رخت در یکی از نهادهای سیاسی می افکنند و بزرگترها و صاحب تجربه ها تازه واردها را آموزش می دهند و باهم تمرین می کنند و می آموزند و روش اداره کشور را و تدوین و تنظیم برنامه را درحزب خود می آموزند و برای هرمقوله از مقولات کشور طرحی و برنامه ای درآستین دارند.

نظام سیاسی مبتنی بر رآی مردم نمی تواند بی نیاز از حزب وسازمان های سیاسی باشد. مردم هم به جای افراد به گزینش احزاب دست می زنند. یعنی برای گزینش معرفی حزب را ترجیح می دهند. اینجا است که رقابت ها بین احزاب وگرایش ها پدیده انتخابات را معنا می بخشد.

دراینجا گویا بنا براین نیست که نمایندگان احزاب جایی درمیان نامزدهای داشته باشند. ازاین شگفت تر کجا دیده می شود که وابستگی به برخی از احزاب قانون کشور دلیلی شده است برای رد صلاحیت بسیاری از افراد خوشنام ودارای تجربه ؟ واین یعنی هم محروم کردن مردم از گزینش وهم محروم کردن مردم از بهر ه گیری از تجربه گروه های دارای برنامه ونظر وطرح و دیدگاه."

نویسنده وبلاگ نسیم دشت در مورد روند رد صلاحیت ها می نویسد:

"هرکس که نظری داشته است از میدان رانده شده است.بهانه های فراوانی چیده شده است که نام های آشنا درمیان نامزدهای مورد قبول شورای نگهبان دیده نشود. شنیده شده است از برخی نیز نوشته ای خواسته اند که به باورهای پیشین خود پشت پا بزند. بسیاری ازنمایندگان مجلس ششم را از آن رو ازمیدان رقابت بیرون رانده اند که تحصنی درآن مجلس شکل گرفته است و نمایندگانی درآن شرکت جسته اند.

اینکه شرکت درتحصن رسما دلیل رد صلاحیت دانسته شود گویای خیلی از چیزها است. همان چیزهایی که برخی دوستان سعی می کنند آنها را نبینند و یا خود را به ندیدن می زنند. مگر تحصن جرم است که بهانه ای باشد برای رد صلاحیت؟ مگر نامه به رهبری نوشتن گناه است که دلیلی دانسته شود برای ازمیدان بیرون رانده شدن؟ مگر دررابطه با انرژی هسته ای اظهار نظر کردن خلاف قانون است که برخی به این دلیل ازوارد شدن به رقابت منع شده اند؟

اگر قرار است که همه یک سخن بگویند ویک نظر را تبلیغ کنند چه نیازی هست که این همه هزینه را بردوش مردم بگذاریم؟ هنگامی که بنا است از هم اکنون تکلیف بیشتر کرسی های روشن شده باشد چرا مردم باید هزینه برگزاری مراسم 24 اسفند را پرداخت کنند؟ اگر بنا براین است که نماینده مجلس درهمه امور کشور دخالت کند و قانونگذاری کند و نظارت برحسن اجرای قانون داشته باشد پس به ناگزیر باید دارای نظر باشد و کسی که صاحب نظر است باید این نظر را دربرابر افکار همگانی قرار دهد و شانس گزینش به مردم داده شود.

عناصر غایب دربرنامه 24 اسفند چنان زیاد است که از شاخصه ای یک انتخابات فاصله زیادی دارد.همه برنامه ها وگفتگوها ی طلایی ترین زمان برای افزایش آگاهی همگانی پیرامون رد و تأیید صلاحیت ها بوده است. نگرانی ها برای آن بوده است که گروهی به میدان رقابت راه نیافته اند. فرصتی برای طرح برنامه ها و ایده ها و راه کارها برای برون رفت کشور ازتنگنا ها و دشواری ها فراهم نشده است. فرصت هایی که می بایست صرف بررسی ونقد برنامه ها جاری ومجلس هفتم شود به گفتگوها و افزوده شدن این نام وکاسته شدن آن نام گذشته است.

رایزنی برای گرفتن برخی تأییدیه ها جای تدوین طرح و برنامه ها را گرفته است و از هم اکنون نیز روشن است که همه خواهند پرسید چه باید کرد؟ این هم روشن است که پاسخی درخور نخواهند یافت چون یافتن پاسخ هم بررسی و کار مطالعه فراون می خواهد و همه حوصله این کار را ندارند."

***

عباس عبدی در وبلاگ "آینده"می نویسد که به واسطه نكته‌ای که قبلا توضیح داده است از تحلیل اوضاع معذور بوده اما نوشته آقای پدرام با نام "پرسش های بی پاسخ" را به عنوان نگاه میهمان در وبلاگ خود آورده و در مورد آن این طور اظهار نظر کرده که ظاهرا كافی به مقصود می باشد.

پدرام در این مطلب می نویسد:

"واقعیت آن است که عملکرد ضعیف دولت دوم اصلاحات، بی عملی مجلس ششم و حتی کارشکنی برخی از مدعیان اصلاح طلبی مستقر در آن از یک سو و مقاومت های طبیعی طرف مقابل از سوی دیگر، پدیده دوم خرداد را از صعود نیمه دوم دهه 70 به سراشیبی اوایل دهه 80 رهنمود ساخت و از بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم به بن بست کشاند.

پس از این مقطع برخی از افراد و گروههای موسوم به اصلاح طلب، به لحاظ نگاه خاصی که به قدرت دارند (عملکرد چند هفته اخیر آنها، بخوبی ماهیت چنین نگاهی را فریاد زد)، به راحتی توانستند خود را از آن بن بست برهانند اما بخش عمده تری از اصلاح طلبان و در رأس آنها رئیس جمهور پیشین، هنوز هم نتوانسته اند از آن بن بست خارج شوند.

قضیه انتخابات مجلس هشتم می توانست آن ها و طرفدارانشان را از بندی که در آن گرفتار آمده اند تا حدی آزاد کند، اما آنان با تصور اینکه در این کارزار فقط دو گزینه "شرکت و عدم شرکت در انتخابات"را در پیش رو دارند خود را با انتخاب سختی درگیر نموده و باز هم موقعیت خود را حفظ کرده و همچنان در بن بست خود ساخته باقی مانده اند و بگونه ای بازی کرده اند که به نظر میرسد چه در انتخابات شرکت کنند و چه شرکت نکنند، در دام آنانی که می خواهند نقشه آنان را به هر شکل شده بهم بزنند گرفتارند."

پدرام تضادی را که اصلاح طلبان در دام آن گرفتار آمده اند را این طور توضیح می دهد:

"اگر در انتخابات شرکت کنند برخلاف بسیاری از شعارها و ادعاهای قبلی خود عمل کرده و عملاً قانون شکنی ها و در واقع ساختار شکنی ها را تأیید نموده و با آن کنار آمده اند و هیزم تنوری شده اند که قرار بود نباشند. ضمن آنکه طرف مقابل از این اتهام که بگویند انتخابات، نمایشی و غیررقابتی بود رهیده و تا حدودی میزان مشارکت را نیز بالا خواهد برد که البته همه این دستاوردها برای نقشه کشان مورد ادعا نقداً حاصل است.

حال آنکه از شرکت در انتخابات با تمام رد صلاحیت های صورت گرفته، فایده ای که تصور می شود عاید این دسته از اصلاح طلبان خواهد شد حضور چند ده نماینده قابل تحمل برای طرف مقابل در مجلس است که آن هم نسیه است چرا که معلوم نیست که آن چند ده نفر نیز لزوماً وارد مجلس شوند.

حتی این احتمال را هم باید داد که شاید خود شرکت در انتخابات علی رغم وضعیت پیش آمده، نقشه باشد و برخی با فرستادن علائمی که نشان دهد به دنبال حذف اصلاح طلبان از حاکمیت اند درصدد مصمم تر کردن آنان برای قدم برداشتن در مسیری که آنان طراحی کرده اند هستند.
اگر هم در انتخابات شرکت نکنند که مورد غضب قرار گرفته و طبق گفته خودشان از حاکمیت حذف خواهند شد و در واقع خواب های طرف مقابل برای آنان تعبیر خواهد شد و رقبا با خیالی آسوده بر صندلی های سبز مجلس تکیه خواهند زد."

نویسنده با اشاره به سخنان خاتمی می گوید:

"اما به هر حال آقای خاتمی در سخنرانی که چند روز پیش در جمع رد صلاحیت شدگان انتخابات مجلس هشتم داشته اند با اعلام برنامه ائتلاف تحت رهبری خود مبنی بر اینکه "ما می خواهیم نقشه ای که می خواهد ما را از حاکمیت حذف کند بر هم زنیم"، از مردم خواسته اند علی رغم تمامی مظلومیت ها و اشکالات موجود در روند این انتخابات در آن شرکت کنند.

یکی از شعارهای اصلی ایشان برای انتخابات دوم خرداد سال 76 که در طول دوران تصدی ریاست جمهوری نیز مکرراً بر آن تأکید می شد "پاسخگوئی" بود. بنابراین حال که ایشان از مردم می خواهند در انتخابات شرکت کنند حداقل انتظار از ایشان و دوستانشان این است به برخی پرسش ها که سالهاست مطرح می شوند ولی کسی پاسخ روشنی به آنها نمی دهد انگار که اصلاً وجود ندارند پاسخگو باشند."

پدرام این سوالات بی پاسخ را این گونه بر می شمارد:
" یک ـ این گفته که، "باید در عرصه بود و جلوی نهادینه شدن رو یه نادرستی که انتقاد از حاکمیت را خروج از آن تعبیر می کند، گرفت"، چگونه می خواهد تحقق یابد و نقش کسانی که از سوی ائتلاف اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس هشتم کاندید شده اند در این زمینه چیست؟

دو ـ گفته شده است که، "باید از حق خود استفاده کنید زیرا عده ای تلاش می کنند با انحاء مختلف شما را از صحنه خارج کنند. نباید گذاشت این مسئله اتفاق بیفتد". این "بایدی" که با تسلط بر دو قوه مجریه و مقننه اتفاق نیافتاد و با آنهمه اختیارات مالی و سازمانی، بازهم نتیجه اش حذف از قدرت بود چگونه قرار است با چند ده نفر نماینده مجلس که به انحاء گوناگون و تلویحاً و تصریحاً قول داده اند که مزاحم طراحان نقشه حذف اصلاح طلبان از حاکمیت نشوند می تواند عملی شود؟

سه ـ گفته شده است که "به هر اندازه باید در عرصه حاکمیت حضور داشت. این حضور را نباید از دست داد. البته با حفظ اصول و ارزش ها نه اینکه برای ماندن در عرصه از مبنایی ترین اصولمان دست برداریم". چرا باید به هر میزان در عرصه حاکمیت حضور داشت؟

مبنایی ترین اصول مورد نظر کدامند و چه اتفاقی باید بیافتد تا بفهمیم دست از این اصول برداشته شده است؟ آیا در عین اینکه با تمام بازیهای طراحان حذف از حاکمیت کنار بیائیم و صرفاً عبارت"میزان رأی ملت است"را بر زبان جاری کنیم آنچه مورد نظر است تأمین میشود؟ اگر اینگونه است که آقای جنتی هم حاضر است این عبارات را بر زبان جاری کند و زیر علم اصلاح طلبان سینه بزند شاید هم مؤثر و قوی تر!

چهار ـ فرموده اند: "ما از حاکمیت دفاع می کنیم اما باید توجه داشت که نباید با انتقادهایی که ما از حاکمیت می کنیم برخورد منفی صورت گیرد". بخش اول این تعهد نامه امضاء نشده را که تعهد آقای خاتمی است 10 سال است که انجام می شود، اما به نظر میرسد که طرف مقابل این تعهد نامه را امضاء هم نکرده است چه رسد به اینکه بخواهد به آن ملتزم باشد.

گو اینکه 10 سال است علی رغم التزام عملی اصلاح طلبان به آن و داشتن پشتوانه آرای 20 میلیونی و در اختیار داشتن قوای مقننه و مجریه در 8 سال از این 10 سال، دست اندرکاران طرف مقابل عملاً در خلاف جهت خواسته آنان حرکت کرده و در این راه از هیچ عملی فروگذار ننموده است (که آخرین نمونه آن حذف تمامی کاندیداهایی است که نقدی هر چند کوچک بر حاکمیت و حتی دولت وارد کرده اند) و رهبران آنها نیز بهترین کاری که به نظر می رسد در این مورد انجام داده اند سکوت بوده است که البته به نظر برخی سکوت علامت رضاست.

پنج ـ آیا مقامات نظام، از نقشه های خطرناکی که سخن میگوئید مطلع اند یا نه؟ اگر مطلع نیستند چرا شما به آنها خبر نمی دهید؟ و اگر مطلع اند چرا مانع نمی شوند؟ و اگر آن ها نمی توانند، چه شده است که تصور می کنید شما می توانید مانع آنها شوید؟

شش ـ تا کی قرار است بجای ارائه برنامه ای دارای ضمانت اجرائی که تحولی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم ایجاد کند، می خواهید با عبارات خسته کننده ای چون "شرایط کشور حساس است، تهدید دشمن جدی است، بعضی ها به دنبال فلانند و برخی ها در پی بهمان و ..." که ترجیع بند هر انتخاباتی در ایران شده است مردم را به پای صندوق های رأی بکشانید؟ تا کی باید بی برنامگی خود را با غلیظ کردن خصوصیات و خوبی های فردی کاندیداها پوشیده نگهداریم؟

یقین بدانیم که با مبهم گوئی و کلی گوئی و تلاش برای جلب نظر افکار عمومی با تبلیغ قابل اعتماد بودنمان بجای تلاش برای اقناع مردم در مورد برنامه هایمان برای بهبود در وضعیت زندگی آنها، حداقل مردم بجائی نخواهند رسید هر چند که ممکن است عده ای به نام اصلاح طلبی به نان و نوائی برسند."

پدرام در انتها می گوید پاسخ این سوالات است که تکلیف شرکت در انتخابات را روشن می کند.

***


محمد علی ابطحی در "وب نوشت"گزارشی ازجلسه انتخاباتی ستاد اصلاح طلبان برای وبلاگ نویسان ارائه کرده و نوشته است:

"در این فضای سرد انتخاباتی دیروز ستاد اصلاح طلبان برای وبلاگنویسان جلسه ی انتخاباتی گذاشته بودند. از من هم برای شرکت دعوت کرده بودند. از اینکه همه ی گروه ها در نزدیکی انتخابات یا سایت می زنند و یا وبلاگ می نویسند و یا به فکر وبلاگنویسان می افتند خوشحالم."

او در ادامه می نویسد:

"سخنرانان خیلی رسمی و غیر وبلاگی حرف می زدند. حنیف مزروعی مجری مراسم بود. با اینکه کاندیدا نبودم از من هم سئوال پرسیدند. همین که همه جا میگویند: چه فایده دارد که در انتخابات شرکت کنیم؟ من هم که با خیلی از اشکالاتشان موافق بودم ولی راهی جز شرکت در انتخابات را برای شرایط فعلی ایران نمی شناختم، پرسیدم که در صورت تحریم وشرکت نکردن چه سودی جز بیشتر شدن در صد آرای محافظه کاران نصیب ملت می شود.

ضمن آنکه معتقدم در هر صورت با ستاد قدرتمندی که برای اصلاح طلبان با نام عملکرد دولت فعلی وجود دارد، توقع عمومی مردم این است که اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری فعال شوند و راه انتخابات ریاست جمهوری از شرکت در انتخابات مجلس می گذرد و به همین دلیل نتیجه هرچه باشد باید در انتخابات شرکت کرد.

کلی هم بعد از جلسه به جای کاندیداها با بر و بچه های وبلاگنویس بگو مگو کردیم. خانم زهرا اشراقی همسر رضا خاتمی و خانم مجردی همسر محسن میردامادی کارگردان جلسه بودند. یکی دو تا مصاحبه هم در حاشیه جلسه کردم.

اصل این حضور با این رد صلاحیت های گسترده نشانه عقلانیت عمیق آنان بود ولی کاش این نشاط ها با رد صلاحیت ها دچار آسیب نمی شد. گرچه همین نشاط نسل امروز برای انتخاب افراد مورد علاقه شان می تواند عامل رد صلاحیت ها شده باشد. محافظه کاران می دانند هرچه شرکت کمتر باشد، آسان تر می توانند مجلس را تسخیر کنند."

مشاور پارلمانی محمد خاتمی در پستی دیگر با عنوان "چرا لیست دوگانه اصلاح طلبان؟" به مسئله عدم توافق بر سر لیست انتخاباتی واحد توجه کرده و می نویسد:

"خیلی¬ها علاقه¬مند بودیم که لااقل در این شرایط بد که تاریخی¬ترین حذف سیاسی در جبهه¬ی اصلاحات با رد صلاحیت¬ها صورت گرفته، لیست اصلاح طلبان به صورت مشترک ارائه می شد اما این طور نشد. دو لیست اصلی در جبهه¬ی اصلاحات وجود دارد؛ یکی با عنوان یاران خاتمی و فهرست اصلاح طلبان و دیگری با تابلوی اعتماد ملی.

در این دو لیست در تهران ۱۵ نفر مشترک وجود دارد. اعتماد ملی و آقای کروبی استدلال می¬کنند که حزب راه انداخته¬اند و دنبال کار حزبی هستند و طبعاً اعضا و ملاک¬های حزبی اولویت دارند و بر آن اساس – بدون توجه به روند انتخاب افراد در احزاب دیگر اصلاح طلب – افرادشان را برگزیده¬اند.

در شرایط عادی و در جوامع حزبی این حرف قابل قبول است. گرچه در ایران که هنوز احزاب کارکرد سیاسی واقعی خود را پیدا نکرده¬اند، و شورای نگهبان قدرت رقابت را به حداقل رسانده است، نمی¬توان کاملاً مسائل را از دیدگاه حزبی دید.

از آن سو جریانات اصلاح طلب که مجموعه¬ای از احزاب هستند و این بار در این انتخابات با محوریت آقای خاتمی شکل گرفتند هم به همان قاعده¬ی اعتماد ملی مجبور بودند که از درون احزابی که ستاد ائتلاف تشکیل داده بودند، افرادی را انتخاب کنند که اصلاح طلب باشند. این که قدرت احزاب اصلاح طلب هم با میزان اختلاف زیاد تأثیرگذاری در جامعه به یک اندازه دیده می¬شوند نیز البته جای تأمل دارد؛ ولی چه می¬شود کرد؟

ائتلاف اصلاح طلبان البته در هفته¬های آخر حساسیت ویژه¬ای به چند نفر که به قول آن¬ها به صورت افراطی به بقیه احزاب اصلاح طلب پرخاش¬های رسانه¬ای داشتند پیدا کردند و در نهایت اسامی آن¬ها را که افراد شناخته شده¬ای هم بودند حذف کردند.

شاید کمی تحمل بیشتر در این شرایط از ستاد اصلاح طلبان انتظار می¬رفت. هم¬چنان¬که هیچ کس نمی¬توانست این همه اهانت و نقدهای تند بعضی از کاندیداهای حزب اعتماد ملی به بقیه احزاب دو خردادی را در روزهای نزدیک به ایام انتخابات تایید کند. شاید اگر برای کسانی لیست های ارائه شده ستاد اصلاح طلبان و اعتماد ملی در مواردی چنگی به دل نمی¬زند، توجه به این واقعیت¬ها بتواند مشکلات لیست نویسان را برای مردم روشن کند. در هر حال تلاش برای پیروزی اصلاح طلبان کاری است که اگر بخواهیم تغییری در روند سیاسی و اقتصادی کشور به وجود آید، مفید است."

***

فخر السادات محتشمی پور در وبلاگ "روزنه"در یادداشتی با عنوان " ما رد صلاحیت شدگان" گزارشی ازهمایش ردصلاحیت شدگان داده است:

"همایش ردصلاحیت شدگان خیلی باشکوه برگزار شد. در مجتمع امیرالمومنین، بلوار مرزداران که توسط آقای اشرفی اصفهانی همیشه در اختیار اصلاح طلبان بوده. خصوصا در مواقع سختی و اضطرار. من دیر رسیدم آقای خرم داشت صحبت می کرد و اظهار تعجب می کرد از جشن گرفتن دولت درست در بحبوحه بدبختی هایی که برای کشور و مردم ایجاد شده قبل از او هم الویری صحبت کرده بود. خانمش می گفت این خیلی برنامه خوبی بود. بالاخره باید مردم مطلع بشن از حقایق و واقعیت ها. خانم راکعی هم شعر قشنگی خوند که یادم رفت ازش بگیرم. مثل همیشه تلفیقی از حس مادرانه و اعتراض و انذار که به طور طبیعی باید موجب شرمساری بشه برای قانون شکن ها. بعد هم نوبت آقای امینی که بحث هاش بیشتر حقوقی بود،رسید و بالاخره دکترجلالی زاده که ابراز تاسف می کرد که در مناطق کرد نشین بعد از دوران اصلاحات مشکلات فراوان بوجود آمده و به نکته جالبی اشاره کرد : وقتی یک خبرنگار خارجی از یک جوان کرد پرسید تو که کردی و سنی چرا از این دولت حمایت می کنی؟ او جواب داده بود: من قبل از این که کرد باشم، ایرانیم و قبل از این که سنی باشم، مسلمانم. و امروز عملکرد غلط آقایان در حال تبدیل همین جوانان به معاند و معارض است."

***

حمزه غالبی در وبلاگ "رتوریک"در مطلبی با عنوان "باز هم چه باید کرد" تردید خود در مورد شرکت در انتخابات را این طور شرح می دهد:
"خیلی امید بسته‌ بودیم به این انتخابات و با کلی توجیه دلیل که به ‌زور به هم چفتش کرده‌ بودیم؛ قانع شده ‌بودیم که برویم به مدیران بی‌خاصیت خاتمی رای بدهیم. همان ها که بی‌خاصیتشان ما را به این وضع انداخته‌ بود.

چشمانمان چنان از دولت مهرورز ترسیده‌ بود که دیگر این ها را فراموش کرده‌ بودیم. گفته‌‌بودم به یکی از بزرگان که خیلی سخته برایمان که آن خاتمی که کلی نقد بهش داشتم، الان حسرتش را بخوریم. اما باز هم به ما ثابت شد که از سیاهی هم رنگ‌های بالاتری هست. الان حتی دیگر حق بازگشت به همان تیم بی‌خاصیت خاتمی را هم نداریم.

مانده‌ایم که چه کنیم گیجِ گیج! از یک طرف مانده‌ایم که چطور تن به این انتخابات بدهیم که هیچ کس جرئتش را ندارد که شرافتش را خرج دفاع از آن کند؛ از سوی دیگر تنها معبری بود که می توانستیم بدون اینکه کسی روی مین برود از آن بگذریم.

خوب از خودم پرسیدم مبنای عمل سیاسی چیست؟ یعنی چطور می توانم قضاوت کنم درباره یک موضع یا رفتار سیاسی؟ اولین چیزی که به ذهنم رسید همان چیزهایی است که هر کاری را خوب یا بد می کند. یعنی حقانیت(truth) یک فعل؛ خوب اگر بخواهیم براین مبنا قضاوت کنیم قاعدتا اگر در انتخابات حق یک نفر هم ضایع بشود و از معیارهایش فاصله داشته باشد قابل دفاع نیست و بر این مبنا نباید تن به آن داد.

اما معیار دیگری که می تواند مبنایی برای قضاوت درباره عمل سیاسی باشد، تاثیر آن در کاهش درد و رنج عمومی است. براین اساس حتی اگر نتوان از حقانیت عملی دفاع کرد ولی آن بتواند تاثیر هرچند محدود در کاهش درد و رنج عمومی داشته ‌باشد؛ می‌توان آن را درست دانست.
خوب دو مبنا داریم که که خیلی از جاها ممکن است با هم نخواند. مثل همین انتخابات پیش رو! بنظرم بر اساس مبنای اول نباید به این انتخابات وارد شد؛ ولی بر مبنای دوم باید وارد شد!

دلم با اولی است عقلم با دومی؛ به نظرتان چه کار باید کرد؟"

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ببینید چه جوانهای ما تلف شدند همه داد میزنند برای انتخابات در حالی‌ که متدها دادشون رو توی دنیای دیگه خواهند زد ولله تقصیر اینها نیست تقصیر دللتهی خودخواه و دزد و فریبکار هست. اگه فکر می‌کنین

بد میگم یه خط برام بنویسین.این قطعهٔ اشکبار رو نگاه کنید.

http://www.youtube.com/watch?v=us9PHHzf3_Y
aliyeha@rocketmail.com

-- aliyeh ، May 8, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)