خانه > گزارش ويژه > زنان > عبور از ترجمه مطالب فمینیستی | |||
عبور از ترجمه مطالب فمینیستیپشتوانه تئوریکِ فیمینیسم در ایرانهمزمان با پیشرفت فعالیت جنبش زنان در ایران، بررسی تئوریک این فعالیتها و نهایتاً ارائهی راهکارهای مبتکرانه ضروری به نظر میرسد. سهیلا وحدتی از فعالان ایرانی جنبش زنان مقیم آمریکا، در رابطه با فعالیتها و ارتباط جنبش زنان خارج با فعالان داخل ایران میگوید:
کار زنان ایرانی فعال در خارج از کشور را شاید بشود بطور عمده به دو بخش تقسیم کرد. یکی کار تئوریک است و یکی فعالیتهای اکتیویستی. با برنامههایی که در زمینههای گوناگون به شکل فعال، این زنان دنبال میکنند. ترکیب این دوتا را متاسفانه کمتر میبینیم و زیاد شاهد آن نیستیم. کارهای تئوریکی که انجام میشود، از سوی یکسری از زنان خارج از کشور هستند در رشتههای جامعه شناسی، روانشناسی، مطالعات زنان، تحصیل و تحقیق کردند و به پژوهش و به تدریس در این زمینهها مشغول هستند و مینویسند. زمینه بعضی از این کارها درمورد زنان داخل ایران است. بعضیها درمورد جنبشهای مشابه در کشورهای همسایه کار میکنند و بطور کل حوزه خیلی بزرگی را دربرمیگیرند. متاسفانه حاکمیت جمهوری اسلامی به دلیل بدبینی که روی ارتباط داخل و خارج دارد، اجازه نمیدهد که پیوند خیلی قوی، محکم و منسجم و سازمان یافتهای بین کسانی که در داخل کار میکنند و کسانی که در خارج کار میکنند، برقرار بشود. یعنی کار تئوریک خارج از کشور خیلی و آنچنان که باید، با فعالیتهای داخل کشور، با تحقیقات میدانی که میتوانست داشته باشد، در تماس نیست و متاسفانه یکی از موانعی است که با آن روبرو هستیم. اما درعین حال این آکادمیسینها و پژوهشگران به کار خودشان ادامه میدهند. گفتمانسازی در زمینه مطالعات فمینیستی، در رابطه با مسائل بومی ایران، بخشی از کار اینهاست و ما نتایج آن را میبینیم. به نمونههایی از این فعالیتها اشاره میکنید؟ ما عیناً چیزی را میتوانیم ببینیم که نتیجه فعالیت و کار کسانی باشد که کار تئوریک کردند؟ بنیاد پژوهشها و مطالعات زنان ایران، ترکیبی است از کارهای تئوریک و عملی. طبیعتاً دوستانی هستند که اکتیویست هستند و هر دفعه داوطلب میشوند در شهرهای مختلف که این کنفرانس را برگزار کنند و خوشبختانه در ماه ژوئن در نزدیکی ما در شهر برکلی برگزار میشود. در کنار زنانی که کارهای پژوهشی میکنند، یکسری زنان فعال ایرانی داریم در خارج از کشور، در سراسر دنیا و بطور عمده در اروپا ولی در استرالیا و جاهای دیگری هم هستند که کارهای نه تئوریک، بلکه بطور مشخص اکتیویستی میکنند. بیشتر کارهای آنها هم متوجه فعالیتهای زنان داخل کشور است. یعنی سعی میکنند فعالیتهای زنان داخل کشور را در خارج از کشور برجسته کنند و به جهانیان ارائه بدهند و نشان بدهند و یک پل ارتباطی باشند بین زنان داخل کشور و مردم جهان. درواقع صدای آنها را به خارج از کشور میرسانند. این چیزی که شما میگویید در واقع نقش رسانهای است، یعنی رساندن صدای زنان ایرانی به خارج از کشور. نگاه خود کسانی که به عنوان فعال جنبش زنان در خارج از کشور هستند و یا تئوریسینهایی که بیرون از کشور هستند، چقدر نسبت به مسائلی که در ایران برای زنان ایرانی اتفاق میافتد، واقعی است؟ اما دربارهی نکته دیگری که شما اشاره کردید، بخش عمدهای از کسانی که در خارج کشور زندگی میکنند، به هر حال مجبور به ترک کشور شدند و تبعیدی هستند یا از طریق حاکمیت و یا خودشان مجبور به پذیرش تبعید در خارج کشور و تحمل زندگی غربتنشینی شدند. در این شکی نیست که این موضوع در نگاهی که دارند تاثیرگذار است. نگاهی با زاویه اپوزیسیون به این مسائل که خب در فعالیتهای آنها هم تاثیرگذار است و این را نمیشود انکار کرد. اما بازتاب این مساله چیست؟ بازتاب این مساله این است که من فکر میکنم وقتی فعالان جنبش زنان درون کشور، فقط روی بازتابی که کار آنها در خارج از کشور دارد تکیه کنند، خواهی نخواهی از این نگاه متاثر میشوند و کار خود را درجهتی ارائه میدهند که بازتاب بیشتری پیدا کند. اما اگر بخواهند بازتاب کار خود را در داخل کشور و در پیوند با جنبش زنانی که واقعاً آنجا وجود دارد، ببینند؛ آنوقت این نگاه تاثیر چندانی بر فعالیت آنها نخواهد داشت. کسانی که از آنها به عنوان تئوریسین نام میبرید، در طول سالهای گذشته آیا توانستهاند به فعالیتهای فعالان جنبش زنان در حوزههای مختلف جهت بدهند؟ آیا تونستهاند که به فعالان زن پیشنهاد ارائه کنند و با توجه به زاویه دید آنها و نگاه آنها به مسائل که میتواند نگاه علمیتر و کلانتری باشد، برای استراتژیها و حرکات بعدی آنها دستورالعمل داشته باشند، پیشنهاد داشته باشند؟ ما تئوریسینهای دیگری هم داریم از نیره توحیدی گرفته تا هایده مقیسی تا هما هودفر که اندیشههای مختلفی دارند. هرکدام نظرهای خودشان را دارند. بازتاب این نظرها در ایران به شیوههای گوناگون و به اشکال مختلف بررسی میشود و اگر این پیوندها و ارتباطها از طریق سمینارها، ترجمه کتابها، کنفرانسها، کمی بیشتر باشد، خب راحتتر میشود این نظرگاهها را مورد بحث قرار داد. متاسفانه پیوندها و پلهای ارتباطی خیلی خیلی محدود است الان. اما به نظر من الان مسائل خیلی جدی گریبانگیر جنبش زنان است. مساله اسلام که در همه دنیا الان مطرح است. مساله فاندمانتالیسم (بنیادگرایی). چگونگی رویارویی با زنان سکولار. اینکه چطور باید با نواندیشی دینی برخورد کنند. اینها همه مسائلی است که به پشتوانه تئوریک محکمی که از تجارب کشورهای دیگر که غنی شده، نیازمند است تا یتوان این را نه تنها بررسی و تحلیل کرد، بلکه بشود به نتیجه گیریهای مشخص هم رسید که با اطمینان بیشتری برای آینده برنامهریزی کرد و در آن راه گام برداشت. از موانع حکومتی که بگذریم، آیا در بین فعالان زن خارج کشور و همینطور فعالان زن داخل ایران؛ هیچ علاقه و تمایلی برای ارتباط و گفتگو وجود دارد؟ چقدر است؟ چه درصدی؟ یعنی مسائلی که مثلاً آکادمیسینهای ایرانی در خارج از کشور در مقالات خود طرح میکنند، چقدر در ایران درباره آن بحث میشود و همینطور مسائلی که در ایران اتفاق میافتد، چقدر تئوریسینهای خارج از کشور و فعالان جنبش زنان خارج کشور، درمورد آن حرف میزنند و روی آنها بحث میشود؟ من فکر میکنم یک نقطه ضعفی که الان درون ایران وجود دارد - اگر به خودم اجازه بدهم به عنوان یک فعال خارجنشین این نظر را بدهم - پیوند خیلی محکمی بین فعالان تئوریک و فعالان اکتیویست، یعنی بین کارهای تئوریک و کارهای اکتیویستی، در داخل کشور وجود ندارد و الان دارد شکل میگیرد، کم کم در حال رشد است. اولین گام را میبینیم که با ترجمه مطالب فمینیستی که به داخل ایران میرود انجام میشود. اما اینکه فمینیسم بومی در ایران شکل بگیرد و ما راهحلهای خودمان را با توجه به تاریخ خودمان داشته باشیم، با توجه به فرهنگ خودمان و مسائلی که برای ماها پیش میآید؛ هنوز ما به آن درونزایی نرسیدیم. برای مثال در مورد مساله خانواده. چیزی که حکومت جمهوری اسلامی به شدت آن تقدیس میکند و به خاطر سرکوبی که روی حقوق زنها اعمال میکند، حکومت باعث شده که مخالفان حکومت، فمینیستها و فعالان زنان، تقریباً با هر چیزی که جمهوری اسلامی میگوید، مخالفت میکنند. اگر جمهوری اسلامی میگوید خانواده مقدس است؛ طرف مقابل میگوید نه، خانواده مقدس نیست. اگر اینها میآیند سهمیه جنسیتی میگذارند در کنکور و ۳۰ درصد ۷۰ درصدی میکند؛ طرف مقابل میگوید این تبعیض علیه زنان است. به نظر من بطور مثال درمورد خانواده، فمینیستهای ایرانی میتوانند بگویند بله، خانواده مقدس است ولی تنها گزینهی زن نیست. گزینههای دیگری هم هست. ما به انتخاب زنان باید اهمیت دهیم. وقتی زن جای خود را در خانواده انتخاب میکند باید عاری از ستم، زور و تبعیض باشد. محیط امنی باشد که با اختیار خودش آنجا زندگی کند. وقتی که حکومت، سهمیه جنسیتی در دانشگاه میگذارد، به نظر من چیز بدی نیست. من هم اگر وزیر آموزش و پرورش بودم شاید چنین اقدامی را میکردم وقتی که میدیدم تعداد زنها قرار است بیشتر از ۷۰ درصد باشد، ۳۰ درصد به مردها میدادم. ولی من به عنوان یک فمینیست فکر میکنم ماها، باید برویم دنبال زمینههای اشتغال هم، یک چنین سهمیه جنسیتی داشته باشیم برای زنها. یعنی حداقل ۳۰ درصد برای زنان، ۳۰ درصد برای مردان، در زمینههای مختلف هم از استخدام دولتی گرفته که تا موارد دیگر میتوانیم شروع کنیم و سهمیه جنسیتی برای زنان بگذاریم. یعنی بجای آموزش، بیاییم جای پای خودمان را در اشتغال و اقتصاد محکم بکنیم. نه اینکه فقط بچسبیم به این جنبه آموزش، بدون آنکه به جنبههای دیگر بپردازیم. ما باید بتوانیم آن فمینیسم درونزا را که با توجه به شرایط مشخص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و پیشینه مذهبی ما هست؛ تحلیل کنیم. من فکر میکنم ما هنوز به آن جایی که باید با اعتماد به نفس درمورد مسائل خودمان، مسائل زنان ایرانی، برسیم؛ کاملاً نرسیدیم و برای رسیدن به همان تقطه است که اتفاقاً ما به درگیری و تقابل نظرگاههای مختلف همه زنان داخل نشین، خارج نشین، اکتیویستها، پژوهشگران، کسانی که کارهای تئوریک میکنند نیاز داریم که این نظرات را به بحث بگذاریم. یعنی از ترجمه مطالب فمینیستی و کلیشهگرایی، یک گام جلوتر برویم و بتوانیم با استقلال نظر و آگاهی و اعتماد به نفس، به مسایل خودمان بپردازیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به نظر من موضوع ترجمه ی مبانی فمینیسم و حتی پایه ای تر از آن مسائلی مثل قدرت، سلطه و انتخاب و مانند اینها بسیار لازم است و اصولا ترجمه ی این موضوع ها با برداشت های کلیشه ای که از آن می شود (و من هم با سهیلا موافقم) یکی نیست. تفکر فمینیستی و بخصوص دیدگاه های آن درباره ی نقش اجتماعی جنسیت و تبعات آن چیزی نیست که بتوان از سنت اندیشه در کشور خودمان به آن رسید. از طرف دیگر اندیشه ی فمینیستی به معنای علمی آن در کشور ما خیلی تازه است و متاسفانه سطح دانش علمی هنوز تا آن پایه است که ما به ترجمه ی متون فمینسیتی نیاز داریم. اما برداشت های کلیشه ای معضلی بوده که متاسفانه سنت آن در کشور ما قوی است و نمونه ی آن برداشت های یک طرفانه و کلیشه ای از اندیشه های چپ است. در مورد پارگراف آخر، فکر می کنم باید بتوانیم اولا آن اندیشه های کلی را در متون تئوریک فمینیستی جستجو کنیم و با آن ابزار اندیشه ای مسائل جامعه ی خودمان را بررسی کنیم. یک نمونه را درباره ی موضوع سلطه و قدرت و جایگاه زنان در جامعه آوردم.
-- پویا ، Mar 10, 2008ممنون که در مصاحبه ات، این موضوع ترجمه و تلفیق را مطرح کردی.
پویا
http://www.pouyashome.com/weblog/