تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
وبلاگستان و انتخابات

«بنای آقایان بر تحقیر اصلاح‌طلبان و مردم است»

رضا شوقی

در حالی که عده ای از وبلاگ نویسان معتقدند شرکت در انتخابات مجلس اساسا فایده ای در بر ندارد، برخی از وبلاگ نویسان بر آنند که در شرائط حاضر باز هم باید به فکر گرم کردن تنور انتخابات بود.


یدالله اسلامی، عضو مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی

یدالله اسلامی، از اعضای مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در وبلاگ "نسیم دشت" در یادداشتی تحت عنوان "مراسم 24 اسفند" می نویسد انتخاباتی درکار نیست و مجلس را با ترکیبی که می خواسته اند آراسته اند:

"پرسش از آنچه بنا است دربیست و چهارم اسفند رخ بدهد پرسشی است فراگیر. پاسخ ها ولی چندان رسا نیستند. شاید بروز نارسایی از آن رو باشد که درک یکسانی از آنچه رخ داده است و می دهد وجود ندارد .

درک نادرست از آنچه گذشته و می گذرد مبنای تحلیل های نادرست تر می شود. ترس از درست دیدن رخدادها هم بروزی آشکار دارد. برخی چشم را برواقعیت ها می بندند . این نشان از چه دارد؟ ندیدن واقعیت و یا ندانستن واقعیت؟ سهم ما درآنچه می گذرد چیست ؟ چشم بستن و یا چشم بگشودن؟ چشم بستن و باز گفتن آنچه می خواهند سهل است و آسان ولی چشم بازکردن و هرچه را هست دیدن به همان‌گونه که هست کمی دشوار است.

ازانتخابات دم زده می شود درحالی که انتخاباتی درکار نیست. مجلس هشتم را با ترکیبی که می خواسته اند از هم اکنون آراسته‌اند و برای ما نیز تکلیفی نوشته اند که آنچه را که هست به همان‌سان که می خواهند عمل کنیم.

روز بیست چهار اسفند روز مهمی است نه از آن رو که نگرش غالب مردم سهمی در اداره کشور خواهد یافت بلکه برای آن‌که مردمسالاری در دام اقتدار گرایی به نفس نفس می افتد. اگر مردم کسی و یا کسانی را نمی خواهند پس چرا نمی گذارند خود آنان دست به انتخاب بزنند؟

اگر از انتخاب مردم هراسی دربین نیست پس چرا برای اظهار نظر آنها جایی در نظر گرفته نشده است؟ اگر درستی بر این روند حاکم است پس این بازی های بی حاصل را چه مبنایی است؟ اگر قدرت طلبی بر همه چیز سایه نیافکنده است این رد صلاحیت ها برای چیست؟

مردم خود می دانند که چه کسی را برگزینند و دست رد بر سینه چه کس و کسانی بزنند. اندکند آن‌ها که فعالیت سیاسی آنان با پشتوانه نظری کامل می شود و همین سبب واکنش های نادرست درسخت ترین زمان ها می شود. پیامدهای آن نیز اندیشه ها و نه تنها گرایش ها را تحت تأثیر قرار می دهد."

اسلامی در یادداشتی دیگر تحت عنوان "شورای نگهبان و گرفتن تعهد" می‌نویسد:

"آزروزهای گذشته این خبر دهان به دهان می گشت که برخی از افرادی که به شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت فراخوانده شده اند تعهدی را امضا کرده اند که براساس آن شورای نگهبان آنها را تأیید کرده است.

برخی این خبرهارا دروغ پنداشته و گروهی برای آن نمونه هایی می آوردند. درهفته گذشته یکی از نامزدهای نمایندگی این موضوع را با من درمیان گذاشت و از این‌که چیزهایی از ا و خواسته اند و او نوشته است می گفت که درستی این خبر را می رساند.

رایزنی هایی هم که برای گرفتن تأیید انجام شده است مورد پرسش بوده است. ازجمله در نشست هفته گذشته مجمع نمایندگان برخی ازدوستان به شدت به رایزنی ها اعتراض می کردند و از رایزنی های آقای کروبی هم دل خوشی نداشتند و از اظهارات آقای منتجب‌نیا به شدت گلایه می کردند.

در نشستی هم که در دفتر مجمع نمایندگان برگزار بود از نوع برخوردهای شورای نگهبان گزارش داده می شد. آقای میرزا ابوطالبی هم اشاره ای داشت به گفتگوی طولانی که در شورای نگهبان با آقای کدخدایی داشته است و از هر دری سخنی گفته شده است و آخر سر هم کاغذی را در برابر او گذاشته اند و خودکاری به او داده اند و از او خواسته اند بنویسد برعلیه مجلس ششم. تا بر صلاحیت او مهر تأیید زده شود و او از انجام این کار خودداری کرده است و نامه ای را نشان داد که رد صلاحیت او را به او داده بودند.

سخن برسر این بود که بنای آقایان تحقیر اصلاح طلبا ن و مردم به هر شکل ممکن است و از این‌که برخی به این برنامه توجهی نشان داده نمی شود ابراز نگرانی می کردند.

پس از رد صلاحیت ها رایزنی ها و تقاضاها برای گرفتن تأییدیه ها به شورای نگهبان برای پیشرفت هدفی که گفته شده کمک کرده است. نوشتن تعهد نامه ها نیز گامی دیگری بوده است برای این‌که نشان داده شود که قدرت در اینجا گرد آمده است و برای دست‌یابی به سهمی از قدرت باید تعهدی درکار باشد که به موقع دربرابر مردم گذاشته شود و به استناد آن سستی و بی پایه بودن اصلاح طلبان را به رخ بکشند.

به هر حال بازی زمان گرفتن و تعهد گرفتن و تحقیرکردن و بی توجهی های برخی به این برنامه ها ما را به این حال و روز رسانده است. در اینجا این نکته را باید ناگفته نگذارم این است که آقای خاتمی در این رایزنی ها وارد نشده است و به برخی دیدارها هم نرفته است و لیستی به شورای نگهبان و یا جای دیگر نداده است و از این جهت کار ایشان مورد تقدیر است."

***


علی مزروعی، روزنامه نگار و نماینده مجلس ششم

علی مزروعی، روزنامه نگار و نماینده مجلس ششم در یادداشتی در وبلاگش "متولد ماه مهر"گفت و گویش با سایت امروز را آورده که در آن گفته است: "رد صلاحیت های گسترده در انتخابات مجلس هشتم حقانیت متحصنین مجلس ششم را اثبات کرد. با توجه به اینکه در انتخابات مجلس هفتم، شاهد بودیم که انتخابات به انتصابات تبدیل شده بود، نمایندگان اصلاح طلب دست به تحصن زدند که نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد."

این عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی افزوده اشت: "تحصن مجلس ششم از سوی نمایندگان اصلاح طلب در اعتراض به رد صلاحیت های گسترده در انتخابات مجلس هفتم بود، آن زمان نزدیک به 3 هزار نفر از داوطلبان برای حضور در انتخابات رد صلاحیت شده بودند و تعاملات مجلس و دولت برای جلوگیری از این مساله به جایی نرسیده بود، به همین جهت عده ای از نمایندگان دست به تحصن زدند."

وی با اشاره به این‌که مهم این است که با چه میزانی درستی و یا غلط بودن این تحصن و یا یک عمل سیاسی سنجیده شود، تصریح کرده است: "بر یک فعالیت سیاسی باید یک عقل جمعی حاکم باشد و در آن مقطع عقل جمعی نمایندگان اصلاح طلب به این نتیجه رسید که باید برای جلوگیری از انحراف در یکی از مهمترین اصول انقلاب دست به تحصن بزنیم."

مزروعی در ادامه گفتگوی خود با سایت امروز اذعان داشته است "نتایج و درستی بسیاری از وقایع تاریخی و اقداماتی که صورت می گیرد، به زودی و در سال های نزدیک به واقعه به دست نمی آید و چون در انتخابات مجلس هفتم، انتخابات در حال تبدیل شدن به انتصابات بود، تحصن کردیم و شاید در آینده بهتر این مساله درک شود که چرا حق با نمایندگان متحصن مجلس ششم بود."

این نماینده مجلس ششم در پایان تاکید کرده است: "البته با وجود انجام تحصن نه تنها روند اصلاح نشد، بلکه امروز می بینیم شدت بیشتری نیز گرفته است و در همان مراحل ابتدایی انتخابات مجلس هشتم، بسیاری از کاندیداها رد صلاحیت شدند و به نظر می رسد مجلس هشتم هم انتصابات شورای نگهبان خواهد بود. ردصلاحیت های گسترده در انتخابات مجلس هشتم حقانیت متحصنین مجلس ششم را اثبات کرد و با توجه به همین وقایع امروز می توانیم دغدغه های نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم را بهتر درک کنیم."

***


جمیله کدیور در وبلاگ "مکتوب"در مطلبی با عنوان "نمایشی از عدالتخانه" می نویسد رد صلاحیت ها رنگ انتقام گیری سیاسی به خود گرفته است:

"از زمانی که امام خمینی (ره) مجلس را عصاره فضایل ملت نامید تا به امروز مفهوم ملت و به تبع آن فضایل ملت به اقتضای سلیقه و سیاست‌های دست اندرکاران امر نظارت و اجرای انتخابات، چنان تقلیل و تنزل مفهومی پیدا کرده که به تفسیر آنها هر صاحب صلاحیتی را نمی توان مجاز به ورود به دایره رقابت های انتخاباتی و طبعا نمایندگی مجلس دانست.

طبیعی است که وقتی میزان رد صلاحیت‌ها از چارچوب قانون فراتر رود و رنگ انتقام گیری سیاسی بگیرد، آسیب اصلی به ملت و اعتماد عمومی وارد می شود و وقتی مردم را به عنوان یک کل، با تنوع گرایش های سیاسی و فکری نتوانند نمایندگانی متناسب با خواست و سلیقه خود انتخاب کنند، مشروعیت نظام نیز آسیب خواهد دید.

حکومتی که خود را مبتنی بر رای مردم می داند، با کنار گذاشته شدن طیفی از سلایق سیاسی و فکری، عملا خود را نسبت به حضور آنان و مردمی که این طیف را نمایندگان خود می دانند بی نیاز دانسته و مشروعیت خود را در معرض پرسش قرار می دهد.

کنار گذاشتن طیف وسیعی از کاندیداها که تفکری غیر از تفکر حاکم را نمایندگی می کنند و رد صلاحیت آنها به استناد بندهای 1،3،5 ماده 28 قانون انتخابات، عملا ضربه اصلی را نه به کاندیداها و تفکری که آن را نمایندگی می کنند بلکه به مشروعیت نظام سیاسی می زند که دامنه معتقدین و ملتزمین به خود را چنین تنگ و مضیق تفسیر می کند به گونه ای که طیف گسترده ای از چهره های شاخصی را که سالیان مدیدی از عمر خود را در خدمت نظام و انقلاب بوده اند، از این دایره خارج می کند."

کدیور یکدستی مجلس و همسویی آن با دولت را موجب ضربه به مجلس و دولت دانسته است:


"تردیدی نیست که کارآیی و توانمندی مجلس در گرو حضور نمایندگانی از گرایش‌های مختلف فکری و سیاسی است. هر چند که این تنوع بیشتر و طبیعی‌تر باشد، خواسته‌های ملت را بهتر می‌تواند نمایندگی کند و در امر تقنین و نظارت که دو وظیفه اصلی مجلس است جدی‌تر عمل خواهد کرد. متقابلا تجربه برخی مجالس گذشته نشان داده که یکدستی مجلس و همسویی آن با دولت بیشترین ضربه را به شأن و جایگاه مجلس، کارآمدی دولت و اعتبار نظام می‌زند.

مجلسی که روحیه پرسشگری در مقابل دولت نداشته باشد و تبدیل به ابزاری صرف برای تامین و تایید خواسته‌های آن شود، عملا نه فقط از جایگاه خود تنزل می‌کند و در راس امور نخواهد بود، بلکه ضربه اصلی را به منافع ملی خواهد زد.

وقتی منافع ملی ضرر ببیند امنیت ملی به مخاطره خواهد افتاد. وقتی دامنه تحمل یک نظام و دست اندرکاران آن چنان تقلیل می‌یابد که صاحبان صلاحیت برای ورود به مجلس، مختص به یک گرایش خاص شود و آنهایی که به‌‌گونه‌ای دیگر می‌اندیشند، غیرخودی و فاقد صلاحیت تلقی می‌شوند، نمی‌توان انتظار داشت که مجلسی که از دل انتخابات تشکیل می‌شود، تاثیرگذار، کارآ، در راس امور و عصاره فضایل ملت باشد. چنین مجلسی حداکثر نمایشی از عدالتخانه‌ای است که از یکصد سال پیش تاکنون کوشندگان سیاسی برای شکل‌گیری آن جان و مال و آبروی خود را در طبق اخلاص گذاشته‌اند و هنوز اندر خم یک کوچه‌اند."

***

فخرالسادات محتشمی پور در وبلاگ "روزنه"در پستی با عنوان "بالاخره ما اومدیم" نوشته است:

"خوب دیگه نظر جمعی بر این قرار گرفت که اصلاح طلبان هرجا امکان رقابت دارند، در انتخابات شرکت کنند و هرجا رقابتی ممکن نیست شرکت نکنند. وضعیت تهران هم با توجه به رد صلاحیت عده زیادی از کاندیداها از شرایط ویژه ای برخوردار است که نهایتا موجب شد دوستان زیر بیست نفر لیست بدهند.

ما هم که بحث سهمیه سی درصدی را به لطف شورای نگهبان داریم فراموش می کنیم و آن را یک آرزوی قابل وصول در آینده و در شرایطی مناسب همچنان در ذهن خود نگاه می داریم.
در اخبار خواندم که همسرجان به عنوان رئیس ستاد انتخابات مشارکت انتخاب شده و البته حسن انتخابی است و نویدی برای جدیت مشارکتی ها.

بدون اطلاع از این خبر روز چهارشنبه جلسه اضطراری شاخه زنان را تشکیل دادیم و برای نحوه فعالیت های انتخاباتی چاره جویی کردیم که نهایتا این جلسه منجر شد به تصمیم گیری برای
ورود معترضانه و فعال در انتخابات با تشکیل ستاد مرکزی و همکاری با ستادهای اصلاح طلبان در استان ها.

معصومه حبیبی دوست و همکار عزیزمان در شاخه زنان، مسئولیت ریاست ستاد را پذیرفت و دوست دیگرمان دلارام غنیمی فرد به عنوان قائم مقام انتخاب شد و با صدور بیانیه ای این ستاد کارخود را آغاز کرد.

منتظریم تا روز شنبه، مجمع زنان اصلاح طلب هم تکلیف خود را برای نحوه شرکت اعلام کند و ببینیم بالاخره برای حمایت از زنان کاندیدای اصلاح طلب چه باید بکنیم. هم اکنون ما در حال پاسخگویی به دو دسته از عزیزان هستیم:


یکی آنان که می گویند بااین همه قلع و قمع و رد صلاحیت های فله ای چرا شرکت می کنید و مشروعیت می بخشید به انتخابات غیر رقابتی؟

و گروه دوم که می گویند معنی این لیست ناقص چیست؟ باید لیست کامل بدهید و برای دستیابی به قدرت از تمام امکانات موجود استفاده ببرید. چون تا در قدرت نباشید امکان حیات ندارید.

مهم ترین کاری که باید بکنیم پاسخگویی به دسته اول است و رفع شبهات برای گرم شدن فضای انتخاباتی. بالاخره تصمیم به شرکت گرفته ایم هرچند محدود ولی باید برای همان شرکت محدود هم تمام تلاشمان را بکنیم.

امشب وقتی در منصرف کردن یکی از کاندیداهای زن از انصراف کم آوردم، دست به دامان همسرجان شدم و او آنچنان ایشان را نواخت که فکر کنم از تصمیمش برگردد البته امیدوارم چون جسارت و شهامت و آزادگیش قابل تحسین است و از این رو خیلی به درد نمایندگی مردم می خورد. آن هم در این زمانه که زمان حاکمیت فریب و دروغ و ریاست."

***


حسین نورانی نژاد در وبلاگ "هبوط ناتمام"در نوشته ای به اسم:"انه طغی؛ پایان اصلاح طلبی پارلمانتاریستی، آغاز مذهب علیه مذهب" می نویسد کودتای نرم اقتدارگرایان تحقق یافته است:

"عاقبت تکلیف معلوم شد. آقایان بر ته مانده‌ی جمهوریت و اسلامیت نظام نیز مهر خاتمت زدند تا همه‌ی کسانی که می خواهند به کار سیاسی و دغدغه‌های اجتماعی‌اشان بپردازند متناسب با فضای جدیدی که البته خیلی هم جدید نیست ولی برخی هنوز آن را باور نکرده بودند، خود را تنظیم کنند.

به نظر نمی رسد که احتیاجی به توضیح و توصیف فضای جدید باشد. هرکسی با حداقل شناخت از الفبای سیاست می تواند بفهمد که کودتای نرم اقتدارگرایان علیه "جمهوری اسلامی" و آرمان های اولیه‌ی انقلاب به طور رسمی تحقق یافته و نیروهای معتقد به آن آرمان به دلیل عدم شناخت از دشمنان اصلی جمهوریت و اسلامیت نظام، این انقلاب را به دست نااهلان و نامحرمان سپردند. انقلاب از جایی خورد که کم‌تر فکرش را می کرد. از درون و از تندترین مدافعان ظاهری اش."

نویسنده وبلاگ هبوط ناتمام در ادامه می پرسد حالا نسبت ما با فضای جدید چیست؟ و خود پاسخ می دهد:
"

اقتدارگرایان این شانس را دارند که یک گام بزرگ جلوتر از ما هستند. آن‌ها پیش از اصلاح طلبان واقعی تکلیف خودشان را تعیین کرده بودند. از سال ها پیش- شاید حداقل بتوان آغاز آن را زمان تعطیل فله‌یی مطبوعات دانست - آن ها تکلیف‌اشان را با همه‌ی نیروهای غیر خودی¬اشان معلوم کردند و بسیار زمان برد تا اصلاح طلبان این را بفهمند.

به همین دلیل آن‌ها بازی ‌یی را رقم زدند که خود قواعد آن را تعیین کردند و تاکنون نیز برنده¬ی آن شده اند اما این به معنای پایان کار نیست. تاریخ سرشار از این بازی هاست اما سنت الهی و تاریخی سرنوشت محتوم همه‌ی این جماعت را تعیین کرده است.

سرنوشتی که البته به راحتی و بدون هزینه نبوده است. این‌ جبهه باید باشد تا سربازان جبهه‌ی حق و آزادی در بوته¬ی آزمایش قرار گیرند. همان هابیل و قابیل تاریخی که نسبیت افراطی رسوخ یافته در باورهای ما آن را توهم و یا پایان یافته انگاشته بود.

می دانم که ادبیات‌ام شکل خاصی گرفته. "حق" و "باطل"، "جبهه"، "سرباز"، "سرنوشت محتوم" و . . . همه‌ی این‌ها را می فهم¬ام اما نمی توانم به خاطر رعایت یک سری تابوهای روشن‌فکری متاخر چشم بر واقعیت¬ها ببندم. نمی توانم در این تقابل نسبیتی ببینم. در کشوری که در آن نفس می کشم تقسیم حقیقتی بین اقتدارگرایی و دموکراسی خواهی نمی بینم. چرا باید ادا در بیاورم؟

تاکنون آن ها زمین و قواعد بازی را به میل خود تعیین کرده اند اما از حالا به بعد ما باید در تعیین شکل و قواعد بازی نقش پررنگ‌تری ایفا کنیم. دیگر زمین بازی را محدود به سالی یک انتخابات به داوری شورای نگهبان و دیگر نهادهای انتصابی سپردن خلاف حداقل عقلانیت است.

زمین بازی استعداد باز شدن دارد. این بازی باید از دالان های حکومت به خیابان ها و کوچه پس کوچه ها و دل خانواده ها بیاید. این به معنای خشونت نیست بلکه کشاندن حوزه‌ی مباحث و خطاب قرار گرفتن مردم در هر دو معنای توده‌یی و مدنی در مقابل ایده‌های عدالت خواهانه و آزادی جویانه‌ی اصلاحات است.

سوژه‌ی اصلی نیز جایی است که می تواند پاشنه‌ آشیل اقتدارگرایان باشد. "مذهب" حوزه‌یی است که تکلیف بسیاری از اختلافات این مملکت را تعیین کرده و خواهد کرد. هم ظلم و هم قیام در برابر ظلم همواره مستحضر به این عامل قدرت‌مند اجتماعی بوده است. "مذهب علیه مذهب" واقعی ترین تعریفی است که در شرایط حاضر شکل گرفته و در عین حال می تواند سرنوشت این بازی ناتمام را تا شروع مقطعی دیگر از آن معلوم کند.

آن‌ها که اندکی از ظاهر دین به عمق این پدیده‌ی تاریخ ساز رفته اند به خوبی می دانند که در مقابل آموزه های بنیادین آن کم‌ترین امکان مقابله‌یی برای جریان اقتدارگرا وجود ندارد. رادیکالیسم نظری که نیاز مبرم جنبش اصلاحی در ایران است به هیچ منبع رادیکال تر و قابل فهم تری جز دین و مذهب دسترسی ندارد.

در حالی که شعار اولیه و اصلی دین که واقعی و رادیکال ترین شعاری است که بشر به آن رسیده، لا اله الا الله نفی هرگونه معبودی جز الله همچنان در اختیار ماست از این شعار بهره نبردن در مقابل کسانی که خود را در مقام خدایی یافته اند و از آن سرچشمه نگرفتن کفران نعمت و خطاست."

نورانی نژاد فرایند رد صلاحیت ها را متضمن اتهام بی دینی و در نتیجه نمونه ای از طغیان در برابر خدا دانسته و می نویسد:


"اتهام بی دینی و عدم التزام به اسلام که مستمسک بیشتر رد صلاحیت ها در انتخابات مجلس هشتم قرار گرفته نمونه¬یی از طغیان در برابر الله است. کیست که نداند اسلامی که اصلاح طلبان به عدم التزام به آن محکوم شده‌اند در واقع شخص آقایان و وابسته¬گان به جناحی است که خود را در مقام خدایی یافته اند.

توهم پیامبری و امامت هم نیست که آن بزرگ‌واران با مخالفان خود چنین نمی کردند. آن‌ها از این مقامات عبور کرده اند و به واقع خود را در مسند الوهیت دیده اند که مخالفت با خود را مخالفت با دین حنیف برمی شمرند.

راه مقابله با طغیان هم معلوم است. خداوند می فرماید: انه طغی. فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی. اگر موسا وار بر آیات الهی تکیه و اعتماد کنیم ترس و وهمی هم نخواهد بود که هم او می فرماید: لا تخافا اننی معکما اسمع واری. نترسید. با شما هستم. از این چه تضمین بالاتری می خواهیم؟

نه توهم موسا بودن دارم و نه اقتدارگرایان را فرعون می دانم ولی این مسیر آن¬ها چیزی نیست جز خود خدا انگاری و طغیان و در حکوت داری پا را از حدود فراتر نهادن. کاش آن¬ها می گفتند فعلن صلاح ملک و ملت این نیست که شما به حکومت راه یابید، کاش می گفتند همه¬تان دزد و هیزید یا اصلن زورمان می رسد و می توانیم اما این التزام نداشتن به اسلام را نمی گفتند.

یعنی چی؟ غیر از طاغوت از این حکم چه مستفاد می شود؟ از خود نمی گویم که نه کاندیدا بوده ام و نه داعیه¬ی دین داری چنین و چنان دارم اما در بین رد صلاحیت شده ها می شناسم کسانی را که دین داری چنین و چنان در حد اعلا دارند و آن گاه به عدم التزام به اسلام محکوم شده اند. چرا؟ چون ذوب در فلان و بهمان فرد و جناح و مجیزگوی قدرت نیستند؟


رادیکالیسم در نظر و اصلاح طلبی در روش (این عنوان را از دکتر علوی‌تبار وام گرفته ام) به¬ترین راه نشاندن طاغوت بر سر جای خود و آوردن در حدود خود است. البته که این مسیر آسان نیست. دوست بزرگ¬واری راه¬نمایی¬ام کرد که تحت این واژه ها سخن گفتن جز هراس به دل هواداران اصلاحات انداختن ثمری ندارد. اما من معتقدم که اگر داعیه¬ی اصلاح طلبی داریم باید با خود و هواداران آزادی و اصلاحات صریح تر باشیم و بگوییم که این مسیر بی هزینه به پایان نمی رسد.

نرم ترین روش ها هم اگر واقعن به دنبال نتیجه باشند در نهایت باید هزینه بپردازد. مبارزه برای آن‌ها که هنوز به این مفاهیم باور دارند تازه آغاز شده است. این مسیر و این مبارزه شاید حتا نرم تر از صورت اصلاحات پارلمانتاریستی باشد و شاید هم رادیکال تر.

نوع و شکل مبارزه اولویت اول نیست بلکه رسیدن به منطق مبارزه و شناخت حریف است که در این مقطع از اهمیت اول برخوردار است. این که در این آزمون فیصله بخش انتخابات مجلس هشتم به این نظر برسیم که دفاع از دین و دموکراسی در چارچوب باورهای اصلاحی در گذر از رقابت و بازی های انتخاباتی و پارلمانتاریزم تعیین تکلیف نخواهد شد و رسیدن به انتخابات آزاد به "مبارزه¬ی سیاسی" محتاج است.

"طاغوت" با "حزب رقیب" سر تا پا متفاوت است. طاغوت و بت را باید با رسوایی¬اش شکست و این احتیاج به گام نهادن در مسیر سنت ابراهیمی و پذیرش قواعد چنین مبارزه‌یی است. لازم نیست که تبر به دست سراغ بت بزرگ رفت اما می توان با شکستن بت های کوچک، بت بزرگ را رسوا کرد و کوچکی اش را به رخ بت پرستان کشید. طبیعی است که در این مسیر سخت، اندکی نیروهای این جبهه را از هم اکنون باید پذیرفت."

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

MELATE IRAN IN REJIME ISLAMI RO NEMIKAN INA AZ ESLAHTALAB SOHBAT MI KONAND .DAR AKAR HAMASHOON BE YEK CHIZ BA HAM NAZARE MOSHTARAK DARAND VA AN HEFZE NEZAME ISLAMI YE

-- shahram ، Mar 5, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)