خانه > گزارش ويژه > انتخابات ۸۶ > پلورالیسم سیاسی در وبلاگها | |||
پلورالیسم سیاسی در وبلاگهارضا شوقیتکثر عقاید و فضای پلورالیستی حاکم بر پستهای وبلاگی را میتوان یکی از بارزترین جذابیتهای وبلاگستان دانست. این تکثر ایدهها در مورد مسالهای مانند انتخابات که دارای پیچیدگیها و افت و خیزهای خاص خود است، بیش از هر جای دیگر در وبلاگها خودنمایی میکند. علی مزروعی، نماینده مردم اصفهان در دوره ششم مجلس شورای اسلامی در گفتاری تحت عنوان "انتخابات و برنامه" در وبلاگش"متولد ماه مهر"به اهمیت ارائه برنامه از سوی احزاب و گروههای سیاسی خواهان مشارکت در انتخابات اشاره کرده و مینویسد: "در نظامهای مردمسالار میدان انتخابات فرصت بهرهگیری از تمام توش و توان علمی و کارشناسی جامعه و ارائه «برنامه» از سوی احزاب و گروههای سیاسی و مشارکت و حضور فعال شهروندان در عرصه تصمیمگیری برای اداره کشور است. در نهایت آن حزب یا جناحی که با رای مردم اکثریت مجلس یا مسوولیت قوه مجریه را بدست میگیرد باید ضمن پایبندی به «برنامه » مورد تایید اکثریت رایدهندگان و اجرای آن طی دوران مسئولیت، پاسخگوی عمل خود در برابر منتقدان و احزاب رقیب باشد و در فرصت انتخابات بعدی در یک میدان رقابتی میزان موفقیت یا ناکامی خود با رای و نظر مردم ارزیابی نماید و آمادگی پذیرش شکست و جابجایی قدرت با رقیب را داشته باشد. راز بقا و پویایی این نظامها نیز در همین رقابت برنامهها و تجمیع توانها (سرمایه اجتماعی) برای اداره بهتر امور و پاسخگویی مستمر به مطالبات مردم و جلب رضایتمندی آنان است." مزروعی در ادامه میگوید نپرداختن به برنامهها در فضای انتخابات کنونی متاثر از فرایند ردصلاحیتهاست: مزروعی سپس نظریه "امتناع برنامه" در ایران را این گونه مطرح میکند: مزروعی ناکامی ۴ برنامه توسعه در ایران برای رسیدن به هدف خصوصیسازی و باز کردن فضای اقتصادی کشور را یادآور شده و در ادامه میگوید: آیا این جناح آنچنان از درستی سیاستها و دستاوردهایش در جلب رضایت اکثریت شهروندان اطمینان دارد که تغییر و اصلاحی را در آنها ضروری نمیبیند؟ و اگر جواب منفی است این را از چه راهی و روشی دریافته است ؟ وچه تغییر و اصلاحی را در سیاست هایش را بوجود آورده است؟ و در هر حال «برنامه» این جناح برای اداره کشور و بدست گیری اکثریت کرسیهای مجلس چیست؟ «انتخابات و برنامه» دو روی سکه مردمسالاری است و هریک بدون دیگری معنا نمییابد و نتیجه نمیدهد و باید امید داشت که انتخاباتی آتی اینگونه باشد تا هزینه برگزاری انتخابات در برابر فایدههایش برای کشور و نظام توجیهپذیر باشد و بر دامنه مشروعیت و کارآمدی نظام بیفزاید." سعید قاسمینژاد در وبلاگش "لیبرالیسم رادیکال"در یادداشتی با تیتر "انتخابات مجلس و فرصتی که از دست رفت" مینویسد: "امروز حضور در بازی، جز با پذیرش این مناسبات امکانپذیر نیست. کروبی این مناسبات را پذیرفته است. طیف هاشمی فعلاً داوطلبانه پایی در خیمه و پایی در خارج خیمه دارند." او در ادامه به تحلیل وضعیت اصلاحطلبان و مناسباتشان با خیمه قدرت میپردازد: نویسنده وبلاگ لیبرالیسم رادیکال میگوید بهتر بود اصلاحطلبان یکی از این ۲ پیشنهاد را ارائه میکردند: پیشنهاد دوم، پیشنهاد نهضت آزادی مبنی بر نظارت بینالمللی بر انتخابات بود که پیشنهادی بسیار متین و معقول بود. نظارت بینالمللی امروزه امر بسیار مرسومی است و بسیاری کشورها از آن استقبال میکنند که در میانشان کشورهایی بسیار قدرتمند حضور دارند." نویسنده واکنش اصلاحطلبان به پیشنهاد نظارت بینالمللی بر انتخابات را هیستریک میخواند و در این مورد میگوید: از این لحاظ باید عرق ملی این بخش از اپوزیسون را ستود که مدام توسری خوردن از هموطنان حاکم بر میهن آریایی اسلامی را به هر چیزدیگر ترجیح میدهد و جلوی مرد غریبه نامحرم، کبودی پای چشم را ناشی از شدت فشار دادن چشمش به شیشه تلسکوپ در هنگام رصد کردن نشانههای تمدن در کهکشان را ه شیری به قصد برقرار کردن گفتگوی تمدنها با تمدنهای فضایی اعلام میدارد." قاسمینژاد در انتها بر از دست رفتن فرصتها افسوس میخورد: امیر رضا بیدگلی که در وبلاگ "مجمع وبلاگ نویسان اصلاحطلب" "اول. اصلاحطلبان میتوانند تا پایان دوره هشتم مرتب اعلام کنند که در صورت بررسی سالم صلاحیتها و برگزاری انتخابات آزاد اکثریت مردم به اهداف و برنامههای اصلاحگرایانه رای میدادند. سوم. حضور اصلاحطلبان تهرانی پیام هشدار مردم را به انحصارگرایان منتقل میکند. از سوی دیگر با شکستن حیاط خلوت انحصارطلبی از حجم و میزان ماجراجوییهای فعلی کاسته و به افزایش ولو اندک عقلانیت و منطق در چند ضلعی آنان میانجامد. چهارم. بیشتر آگاهان باور به پیشبینیناپذیری مردم دارند. در شرایط کنونی فقط اهداف مشخص و برنامههای روشن و لیست قوی اصلاحگرایان تهران میتواند محک خوبی برای شناخت مجدد خواستههای حقیقی مردم و برنامهریزی برای فرصت اصلی یعنی انتخابات ریاست جمهوری باشد. لیست ضعیف و اهداف نامشخص و برنامههای پنهان شده پشت رودربایستیهای سیاسی محک خوبی نخواهد بود. پنجم. مشی اصلاحات، راهبرد گام به گام است. بیشتر اصلاحگرایان، بویژه مسیح ایران زمین - جناب آقای خاتمی - صداقت و صبر خود را در این راه به مردم ثابت کردهاند. در این روند ناامیدی و برنامهریزی کوتاه مدت، زهر کشنده است. "در میدانی که پیروزی امروز برای آن متصور نیست، فردایی هم وجود دارد." ششم. رسالت تاریخی اصلاحگرایان در شرایط فعلی نجات کشور و مردم از تصمیمات نسنجیده و ماجراجویانه بیرونی و درونی است. در این شرایط هر عمل کوچک، صرف نظر از نتیجه، خود یک پیروزی است. نباید فرصتهای کوچک را به امید فرصتهای بزرگتر بعدی از دست داد. چه بسا که با گذر از همین فرصتهای کوچک فرصتهای بزرگ بعدی نیز از دست روند. هفتم. حضور ولو اندک اصلاحگرایان در کنار چند ضلعی به هم آمیخته اصولگرایان و انحصارگرایان از تند شدن روندها جلوگیری میکند. تاریخ گواه آنست که هرگاه روند حوادث تند (ماکروفری ) شده است، ایران و مردم نفع کمتری برده اند." از سوی دیگر کیومرث کاتوزی در وبلاگ "پیام دل"ضمن نگاهی به آرایش نیروهای سیاسی، انشعاب در جبهه اصولگرایان را به زایمانی مبارک تشبیه کرده و مینویسد: "اگر طيف اصولگرايی را با دقت معاينه فنی كنيم متوجه ميشويم كه اين طيف در آستانه زايمان قرار دارد! و اين زايمان مبارك و خجسته نبايد اسباب شرمساری مادر طفل و يا اطفال قلمداد گردد و با خجلت و شرمساری درد زايمان را ناديده بگيرد و يا خود را مخفی كند. ولی اين امر باعث انتقال جنجالهای سياسی به مجلس هشتم خواهد شد و باعث مرگ جريان اصول گرا میشود." این وبلاگنویس اصولگرا سپس به نقش احمدینژاد درانتخابات مجلس میپردازد: تا اينجای كار احمدینژاد توانسته به درستی در توده مردم اين ذهنيت را به وجود آورد كه مجلس هفتم مجلس موفقی در همراهی با برنامه های او نبوده است. کاتوزی در یادداشتی دیگر، تکرار مجلسی شبیه مجلس هفتم را عامل مرگ جریان اصولگرا دانسته و امیدوار است که مجلس هشتم مجلسی تماماً هم سو با اهداف احمدی نژاد باشد: با اين رويكرد مجلس هفتم عملاً شعارهای عدالتطلبانه رياست جمهوری در هالهای از ابهام فرو رفت و سير تحولات كند شد و رياستجمهوری مجبور گرديد با وزرايی تحميلی به پيشبرد امور بپردازد." این وبلاگنویس برای مجلس هشتم و برنامههای اصولگرایان افقی فراتر از ۴ سال را لازم میداند: حسین پناهی در وبلاگ "مجمع دیوانگان"در پاسخ این سوال که چگونه میتوانی در انتخاباتی كه كانديدی در آن نداری شركت کنی؟ میگوید: به سادگی!"من هيچوقت متوجه نشدم چرا انسانها تا اين حد اسير نامهايی میشوند كه خود پديد آوردهاند؟ بسياری از پرسشهای ما هم در مورد شركت يا عدم شركت در انتخابات به اين معضل مربوط میشود. مثلاً اينكه من اصلاحطلب هستم و حالا كه اصلاحطلبها رد صلاحيت شدهاند پس من رای نمیدهم. هرچند كه بارها گفتهام گزينه ايدهآل من محمدرضا خاتمی است، اما اين دليل نمشود كه هر كس از در حزب مشاركت رد شد و نام خود را اصلاحطلب گذاشت مورد تاييد من باشد و يا هركس اصولگرا خواند شد مورد غضب من واقع شود. همه اين مسائل يك طرف، آن گزينه هميشگی بد و بدتر هم يك طرف. در انتخابات امسال هم درست است كه طيف عظيم اصلاحطلبان حذف شدهاند، اما سروته آنان كه باقی ماندهاند يك كرباس نيست. من ميان يك نيروی راست سنتی و يك راست راديكال نزديك به دولت تفاوت قائل میشوم. من فراموش نمیكنم كه مجلس فرمايشی هفتم چند بار وزرای احمدینژاد را رد كرد و چندين بار لوايحش را بازگشت داد." صاحب مجمع دیوانگان، عواقب عدم حضور حتی تعداد اندکی نماینده مستقل در مجلس را تلخ میبیند: مرتبط: |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|