خانه > گزارش ويژه > انتخابات ۸۶ > دلایل وبلاگنویسان برای مشارکت در انتخابات | |||
دلایل وبلاگنویسان برای مشارکت در انتخاباترضا شوقیمشارکت در انتخابات مجلس هشتم، به رغم رقابتی نبودن فضای انتخابات، یکی از گزینه هایی است که گروهی از وبلاگ نویسان به آن اعتقاد داشته و برای آن دلایلی نیز ارائه می کنند.
"چرکنوشتهها" حامد صالح آبادی در "چرک نوشته ها" تایید صلاحیت 280 نفر از رد صلاحیت شدگان از جانب شورای نگهبان را به فال نیک گرفته و در مطلبی با عنوان" چراغ ها روشن می شود" می نویسد: "همانطور که در مطلب قبلی به عرض رسانده بودم فضایی از یاس و نا امیدی در میان اصلاح طلبان حاکم بود اما از زمانی که شورای نگهبان 280 نفر را مجددا تایید کرد و در میان این افراد هم نام برخی ازچهره های اصلاح طلب دیده می شود و انگار با این تایید صلاحیت قطره چکانی روحی دوباره به اردوگاه اصلاح طلبان دمیده شد و مقداری این فضای نا امید کننده تغییر یافت. با وضعیتی که در هفته گذشته بر اردوگاه اصلاح طلبان می گذشت همه این تصور را می کردند که اصلاح طلبان با انتخابات قهر می کنند و به نحوی هم انتخابات را تحریم می کنند و از فعالیت ستاد اتلاف هم با چراغ خاموش می توانستیم به این واقعیت پی ببریم و بچه ها هم دنبال این بودند که با اینگونه رد صلاحیت کردن حال باید چکار کرد؟" صالح آبادی معتقد است در شرائط حاضر گزینه مناسب پیش روی اصلاح طلبان شرکت حداکثری در بازی انتخابات است: "در این میان عده ای معتقد بودند که باید انتخابات را تحریم کرد و عده ای هم معتقد بودند که باید صبر کرد و بالاخره عده ای دیگر بر این عقیده بودند که باید در هر شرایطی در انتخابات شرکت کرد. ولی این تایید صلاحیت های محدود که در روزهای گذشته اتفاق افتاد تنها یک گزینه را بر روی میز اصلاح طلبان گذاشت و آن هم شرکت حداکثری در انتخابات بود زیرا برخی از کاندیداهای آنان مورد لطف شورای نگهبان قرار گرفته بودند و امید حداکثری برای حضور پیدا کردند و دوباره به نظر می رسد که چراغ های خاموش اصلاح طلبان روشن می شود و در حوزه های اندکی که امکان رقابت برایشان وجود داشته باشد در انتخابات شرکت می کنند. امید است شورای نگهبان که اکنون با سلاخی هیات های اجرایی به امید اصلاح طلبان تبدیل شده است در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی برخی دیگر از اصلاح طلبان را مورد الطاف خود قرار دهد." [+] "غریبه سیاسی" نویسنده وبلاگ "غریبه سیاسی" با تحریم انتخابات مخالف است. او در ابتدا بعضی از اخبار انتخابات را فهرست وار ذکر می کند و می گوید: "حدود ۹۰ درصد کاندیداهای اصلاح طلب رد صلاحیت شدند. اصلاح طلبان تنها برای ۳۱ کرسی شانس دارند. محمدرضا عارف از کاندیداتوری انتخابات مجلس هشتم انصراف داد. اشرف بروجردی از اعضای ارشد ستاد ائتلاف اصلاح طلبان خبر از ارائه ندادن لیست برای انتخابات داد. محمدعلی ابطحی از احتمال انصراف کاندیداهای تائید شده اصلاح طلب در روزهای آینده خبر داد. اینها خبرهایی بود که باعث خوشحالی عده ای و ناراحتی عده ای دیگر شد." نویسنده سپس می گوید کسانی که از این اخبار خوشحال شدند عبارتند از: "اول: اصولگرایان و به خصوص طیف احمدی نژاد را هیچ چیزی به اندازه کناره گیری اصلاح طلبان خوشحال نمیکند. دوم: ضد انقلاب!برای مخالفان حکومت و طرفداران آغاز یک انقلاب، خیلی دلنشین است که اصلاح طلبان حکومتی که همیشه بخشی از حکومت بوده اند ، از آن جدا شوند و به نوعی قطر دایره حامیان دولت کمتر شود. سوم: اصلاح طلبانی که فکر می کنند با تحریم می توان برای انتخابات بعدی روی حکومت تاثیر گذاشت." غریبه سیاسی در ادامه می پرسد: "و اما به راستی راه درست چیست؟ بمانیم یا نه؟" و خود پاسخ می دهد: "آن گروهی که فکر می کنند تحریم انتخابات فشار روی حاکمیت خواهد بود و در انتخابات بعدی تاثیر مثبت خواهد گذاشت کاملا در اشتباهند. اشتباهی که در مجلس هفتم هم رخ داد و تعدادی از اصلاح طلبان تائید صلاحیت شده ، انصراف دادند و نتیجه ی آن مجلس هفتم بود. تحریم انتخابات حداقل تا زمانی که احمدی نژاد روی کار هست نه تنها هیچ تاثیر مثبتی ندارد بلکه باعث بدتر شدن اوضاع میشود. شاید اگر فرد عاقل تر و متعادل تری رئیس جمهور بود (مثل لاریجانی) تهدید به کناره گیری نتیجه مثبتی داشت ولی اکنون قدم گذاشتن به راهی صد در صد اشتباه است. طرح ندادن لیست قطعا از طرف کسانی مطرح شده که اعتقادی به اصلاحات ندارند و فقط به منافع خود می اندیشند. این کار قربانی کردن اصلاحات است و بس. ستاد ائتلاف یا باید لیست بدهد (حتی با حضور چهره های مستقلی که اصلاح طلب نیستند) یا باید جرات این را داشته باشد که اعلام کند در انتخابات شرکت نمی کند، که البته راه دوم باعث منزوی شدن بیش از پیش اصلاح طلبان خواهد شد. اینکه اصلاح طلبان اعلام کنند شرکت می کنند ولی لیست نمی دهند ، تنها ضررش برای خود اصلاحات هست و نه ضربه ای به حکومت وارد می شود نه تاثیری روی انتخابات بعدی دارد چه بسا که باعث ادامه ی این روند شود. شرکت در انتخابات توسط اصلاح طلبان، حتی با یک کاندیدا، این پیام را برای حکومت خواهد داشت که اصلاح طلبان را نمیتوان از صحنه دور کرد. داشتن اقلیت هم می تواند کورسوی امیدی برای اصلاحات باقی بگذارد ولی نداشتن همان اقلیت فقط باعث می شود اقتدارگرایان برای چندین سال دیگر حکومت را در اختیار داشته باشند. درست است که مجلس هشتم حتی مثل مجلس هفتم اکبر اعلمی هم ندارد ولی می توان امیدوار بود به ظهور یک اکبر اعلمی جدید که بتواند یک تنه در مقابل اکثریت مجلس بایستد و بارها وزرای رئیس جمهور را به مجلس بکشاند و روی افکار عمومی تاثیر بگذارد. اصلاح طلبان باید با حمایت از افرادی که گرایش کمتری به اصولگرایان دارند، مانع ایجاد یک اکثریت مطلق از سوی آنها شوند. تکرار می کنم اینکه اصلاح طلبان بگویند شرکت می کنم ولی لیست نمی دهیم خودکشی است که باعث خوشحالی اقتدارگرایان می شود." [+]
"میرا" میرا در مطلبی تحت عنوان "آخرین فرصت همراهی ما" می نویسد: "دوستان پرسیده اند چه باید کرد؟" و خود پاسخ می دهد: "راستی اصلآ مانده راهی که بگوییم این راه را برویم یا نرویم؟ انتخابات در آن کشورهایی از دنیا که دمکراسی در آنها نهادینه شده به معنای رقابت احزاب و گروههای سیاسی مختلف است، به معنای یک رقابت سالم و قرار گرفتن در معرض رآی مردم.و حالا سوال اینجاست در حالی که تمامی کاندیداهای اصلاح طلب یا انها که می شد به انها اصلاح طلب گفت رد صلاحیت شده اند آیا اصلآ رقابتی باقی مانده است. حالا که تیر آخر بر پیکر انتخابات ۲۴ اسفند فرود آمده است و اصلآ ستاد ائتلاف اصلاح طلب ها لیست انتخاباتی ارائه نمی دهد باید برویم و به چه کسی رآی بدهیم؟" میرا درادامه توضیح می دهد که این حرف های او به معنای تایید تحریم انتخابات نیست و تا آن جا که می توان باید ماند: اینجا کشوریست با یک سابقه فقط ۱۰۰ ساله در داشتن عدالتخانه و مجلس و قانون، و بگیر و ببندهایی که می خواهیم از آن به این نتیجه برسیم که در یک کشور حتی با یک رشد نسبی دمکراسی (اصلآ مگر در این کشورها رد صلاحیتی هست که داریم قیاس مع الفارق می کنیم) این شرایط منجر به تحریم می شد نسخه ایی اشتباه است برای آنچه این روزها همه دلسوزان کشور را نا امید کرده است. باید ماند تا انجا که پاها یاری می کنند و نفس ها همراهی.
"یک شاخه زیتون" در پاسخ سوال وبلاگی در مورد انتخابات چه باید کرد در پستی با عنوان "انفعال فعال" می نویسد: "از پارهای گروههای اصلاحطلب که از همان ابتدا سر بر بالین شرکت در انتخابات گذاشتهاند و در هر صورتی قرار است در انتخابات شرکت کنند که بگذریم، اکثریت اصلاحطلبان را تردیدی عمیق در چگونگی و چرائی برخورد با انتخابات که تنها نامی از آن باقی مانده و بار معنایی خود را از دست داده فراگرفته و یک پا در آینده سیاسی و سرنوشت جریان اصلاحطلبی و پای دیگر در اقناعافکار عمومی و آرمانهای جریان دموکراسیخواه دارند و این تصمیمگیری را فرایندی دشوار ساخته است. از میان گزینههای محتمل یکی تحریم است که از قضا به دلیل شدت تنگنظری،از طرفداران بیشتری خصوصا در لایههای میانی و هواداران و سمپاتهای اصلاحطلبان برخوردار است. مسیر ناهموار دموکراسی در اینروزها سیمخاردار را نیز میزبان است و علاوه بر حرکت زیگزاگی و چپ و راست رفتن، افتادگی را هم برای عبور از آن طلب میکند! رفتاری که موافقان تحریم از آن به دریوزگی سیاسی یاد میکنند و معتدلین آن را رایزنی مینامند." محرم براتی در یک شاخه زیتون تحریم انتخابات را مانند گل زدن به خودی می داند و می نویسد: "اعتراض تام به ذبح دموکراسی در کالبد تحریم دمیده است اما سیاست تحریم را از آنرو "گل به خودی میدانم" که تنها به مثابه آبی بر آتش افروخته از بابت حذف اصلاحطلبان است و در بلند مدت جز بیاعتماد کردن مردم به صندوقهای رای و انتخابات به عنوان گرانیگاه اصلاحطلبان، ثمری نخواهد داشت." براتی در ادامه دلایلش برای مخالفت با تحریم انتخابات می گوید: تحریم اما از نگاه دیگر نیز هزینه بر است چون کعبه آمال اصلاحطلبی انتخابات است و لاجرم ناگریز از دعوت مردم به پای صندوقها خواهیم شد. که آنگاه لبیک به دعوت از سوی مردم اگر محال نباشد بیشک کاری بس دشوار خواهد بود." نویسنده یک شاخه زیتون راه چاره را در این می داند: "عقل حکم میکند با زمانسنجی و تجزیه و تحلیل شرایط از تهدید و تحدید انتخاب فرصت بسازیم! تعجب نکنید خوابنما نشدهام! میتوان ائتلافی بر ضد تمامیتخواهی تشکیل داد البته با توسل به همراهی افکار عمومی تا به عنوان جنبشی مردمی خود را آماده شرکت در انتخابات آتی کند. چه انگار هراس اقتدارگرایان از رای مردم است که چنین بیمنطق دست به حذف اصلاحطلبان زدهاند. من "انفعال فعال" را پیشنهاد میکنم. انفعال از جنبه عدم شرکت در حوزههایی که رقابت تنها میان ضریب اصولگرایی و تمامیتخواهی است. و شرکت در معدود حوزههای که حداقل نیرویی مستقل باقی ماندهاست. اما فعال از جنبه آگاه سازی افکار عمومی و نمادسازی برای تشکیل جنبش ضد تمامیتخواهی! چراکه تنها با اتحاد و تقویت پایگاه مردمی میتوان به آینده اصلاحات امیدوار بود و کورسوی رسیدن به دموکراسی را خاموش ندید." [+]
"حذفیات" نویسنده وبلاگ "حذفیات" می گوید" محکوم هستیم به اصلاح طلبی".او در پستی با همین عنوان می نویسد: با علم به حضور شورای نگهبان ، با اگاهی از حضور و فعالیت همه جانبه جناح مقابل ، با علم به اینکه سال هاست حزب پادگانی بروی برگزاری انتخابات با مسوولین نظامی سرمایه گذاری کرده است، با وجود این همه مورد ما پذیرفته ایم که باز هم در این بازی نا عادلانه در حد توان، تا جایی که می توان ناعدالتی را تحمل کرد ، شرکت کنیم." امید محدث در ادامه می نویسد: "به عنوان یک اصلاح طلب و مشارکتی اعتقاد دارم راهی جز شرکت در انتخابات نیست." محدث معتقد است: "به هر حال اصلاح طلبان جز انتخابات راهی ندارند و جز شرکت در انتخابات تا سر حد توان، تا جایی که می شود تحمل کرد کاری هم نمی توانند انجام دهند.
"گفتمان اصلاحات" نویسنده وبلاگ "گفتمان اصلاحات"بر این ایده است که شرکت بی قید و شرط یا تحریم بی قید و شرط انتخابات هیچ کدام گزینه مناسبی برای مواجهه با مجلس هشتم نیست. او دلیل خود را این طور توضیح می دهد: "دو انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و به تدریج انتخابات خبرگان رهبری که ظاهرا" در انتخابات میاندوره ای 24 اسفند شاهد یک انتخابات دو قطبی خواهیم بود، نقش کلیدی در سرنوشت کشور دارد، زیرا پیروزی یکی از دو جناح در انتخابات نه تنها، مستقیماً در دموکراتیک یا بسته شدن جامعه نقش ایفا میکند، بلکه میتواند زمینه دخالت حکومت در خصوصیترین زوایای زندگی شهروندان را نیز فراهم کند یا امنیت آنان را حفظ نماید. بنابراین نمی توان از عدم مشارکت بدون قید و شرط دفاع منطقی نمود. از طرفی شرکت بدون قید و شرط در انتخابات هم تنها اصلاح طلبان را به هیزم تنوری تبدیل خواهد کرد که از آن تنور برای مردم نانی در نخواهد آمد بنابراین با توجه به مطالب مذکور بهترین راه برای پیشبرد اهداف اصلاحات، مشارکت مشروط در هر انتخاباتی است. مشارکتی که هم مفید باشد و هم ممکن. لذا نظر به اهمیت شرایط کشور از یک سو و اصول درست و منطقی اصلاح طلبان - که در صورت غفلت به ذبح اصلاح طلبی خواهد انجامید." نویسنده گفتمان اصلاحات در ادامه می نویسد: "بین "تحریم" و " عدم مشارکت" باید تفاوت قائل شد. اگر راه، اصلاح طلبی است و هدف، پاسخگو کردن قدرت، وسیله نمی تواند با هدف در تضاد باشد چرا که وسیله خود سطح تنزل یافته هدف است. به عبارتی وسیله در مرحله اول نزدیکترین هدف است برای رسیدن به آن هدف اصلی است که در مقابل وسیله، هدف خوانده می شود. بنابراین "تحریم" که علاوه بر عدم مشارکت حزب، اعضاء و هواداران، مردم را نیز دعوت به عدم مشارکت می نماید، نمی تواند جامع مفاهیم، نکات و وسعت معنایی واژه اصلاحات باشد. بخشی از معنای اصلاح طلبی از کالبد واژه "تحریم" بیرون می زند! همین عریان بودن بخشی از معنای اصلاح طلبی است که باعث می شود نتوان دفاع قابل قبول نظری و تئوریکی مبنی بر اینکه "عیب حضور اقلیت در مجلس چیست؟" انجام داد. به عبارتی از نفس وجود اقلیت ـ به ما هو اقلیت ـ در مجلس چه ضرری به جریان اصلاحات و اصلاح طلبی وارد می شود که با نبودن اقلیت مذکور حتما" آن ضرر دفع می گردد ؟! اگر علت نفی وجود چنین اقلیتی، مشروعیت بخشی اقلیت به اکثریت چنین مجلسی باشد، پس چرا شرکت در اصل انتخابات، مشروعیت بخشی به اقتدارگرایان قلمداد نمی شود؟! مگر اقلیت مجلس شورای ملی دوره شانزدهم نبود که طرح ملی شدن نفت و اصلاح قانون انتخابات را سامان داد ؟! مگر آن اقلیت در انتخاباتی با تمام ضوابط دموکراتیک به مجلس شورای ملی راه یافته بودند؟!" نویسنده معتقد است اصلاح طلبان باید به دنبال طرحی نو به عنوان آزمون فیصله بخش باشند: "از طرفی باید به لحاظ نظری و تئوریک "اقدام جدیدی" متمایز از آنچه تا کنون رخ داده است صورت پذیرفته باشد تا بتوان آن اقدام را به منزله آزمون فیصله بخش دانست و بر آن اساس طرحی نو در انداخت. و الا مواضع گذشته ما چندان قابل دفاع نخواهد بود. گذشته از اینکه چندان اعتمادی هم برای پذیرش مواضع جدید پدید نخواهد آمد. بعنوان مثال تفاوت اینکه "اگر ۲ میلیون نفر از تحریمیان در مرحله اول انتخابات نهم ریاست جمهوری به آقای معین رای داده بودند، چه و چه می شد؟ " با این افسوس که " اگر ۲۰ کرسی نمایندگی دیگر در اختیار اقلیت مجلس قرار می گرفت چه ها که نمی شد؟" در چیست؟" او سپس یکدست شدن حاکمیت را مطرح کرده و می گوید: آیا بر اساس استراتژی مشروطه خواهی و اصلاحات، هرچه یکدست تر شدن حاکمیت، به نفع استراتژی اصلاح طلبان است؟! اگر به نفع مردم و اصلاح طلبان نیست پس چرا نباید اینگونه اندیشید که جدا از عرصه هیجان و جو موجود، حتی غفلت از یک کرسی از 290 کرسی موجود ـ ولو به اندازه یک نفر مانع ـ به معنای اقدام برای تحکیم یکدست تر شدن حاکمیت خواهد بود؟! در هر صورت اگر حتی اکثریت هر جمع اصلاح طلبی نظیر: فعالین برجسته سیاسی، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان به این نتیجه رسیدند که شرکت در چنین انتخاباتی نه ممکن است و نه مفید، نباید ساده لوحانه آن را پیش از پایان موعد مقرر در بوق کنند! چرا که اعلام زود هنگام عدم مشارکت قبل از اتمام مدت رسیدگی، یک موضع گیری به غایت ناشیانه و غیر سیاسی خواهد بود. زیرا بدون اینکه مشخص شود مسئولیت نهایی این رد صلاحیتها و آزادی سوزی ها متوجه چه نهادی است، خود را به دست خویش خلع سلاح کرده ایم! آیا این اقدام زبان شورای نگهبان را دراز نخواهد کرد که ما بنا داشتیم تجدید نظر کنیم؟! جواب یک اصلاح طلب در مورد چنین ادعایی چه می تواند باشد؟! آیا نهایت پاسخ بر اساس پیش فرض و قضاوتهای بر مبنای آن، به آنجا نخواهد رسید که فاصله اصلاح طلبان بصورت غیر طبیعی و با شیب تند از نظام سیاسی و حقوقی مستقر زیاد شود؟! آیا چنین وضعیتی یار شاطر اصلاح طلبی خواهد بود یا بار خاطر آن؟!" [+]
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
وبسایت شخصی اکبر اعلمی:
-- مرتضی ، Feb 19, 2008www.akbaralami.com