عبدی، مرعشی، شکوری راد و انتخابات
رضا شوقی
عباس عبدی، چهره سرشناس اصلاح طلبان ردصلاحیتها را هم یک تاکتیک و هم یک استراتژی از جانب برگزارکنندگان انتخابات میداند.او ردصلاحیتها را وسیلهای برای غافل کردن اصلاحطلبان از دو رکن دیگر انتخابات یعنی سلامت انتخابات و کارآمدی مجلس هشتم بر میشمارد و میگوید:
"قضیه ردصلاحیت و تایید صلاحیت، مرحلهبعدش ارکان دیگری دارد: سلامت انتخابات و کارآمدی مجلس برآمده از انتخابات. در کنار این سه رکن، موضوع دیگری که هست مضمون و محتوای انتخابات است. شما نگاه کنید الان مثلا در ایالات متحده دارند مبارزهانتخاباتی میکنند. خب آنجا کاری که میکنند بحث میکنند راجع به مسایل ملموس مردم. یکسال بحث میکنند، یک روز هم میروند رای میدهند. اما اینجا راجع به تنها چیزی که فعلا بحث نمیشود، اینکه مجلس میخواهد چه کار بکند، گروهها و احزاب برنامهیشان چه هست. خب همهاش راجع به صلاحیت و رد صلاحیت است و روز آخر هم، یک هفته مانده به آخر، که صلاحیتها نهایی میشود، همان روز هم تبلیغات شروع میشود. خب آن روز هم که وقت تبلیغات واقعی نیست دیگر."
عباس عبدی
عبدی اصلاح طلبان را غافل از بررسی مساله مضمون انتخابات میداند: "کار دیگری که اینها (اصلاحطلبان) باید بکنند،بیان مضمون انتخابات است. متاسفانه به دلیل اینکه درگیر مسالهرد صلاحیت و تایید صلاحیتها هستند، نمیتوانند یا فرصت ندارند و یا زمینهای وجود ندارد که دربارهاصل و مضمون انتخابات صحبت کنند. این یک مساله. دوم اینکه درباره آن دو رکن دیگر هم هنوز صحبت نکردهاند و هیچ تضمینی هم برای سلامت آنها وجود ندارد، هم در مورد سلامت انتخابات و هم در مورد کارآمدی نهاد برآمده از انتخابات. بهرحال کاری که اصلاحطلبها میتوانند بکنند این است که همین کوششهای خودشان را بکنند برای اینکه مضمون بدهند به انتخابات و این سه عنصر را، یعنی صلاحیتها، سلامت انتخابات و نهاد برآمده از انتخابات را سطحاش را بیاورند بالا. حالا تا هر سطحی که آمد. حالا آنجا دیگر باید (آقایان) بنشینند و ببینند آیا با این وضعیت که درست شده، آیا میصرفد که شرکت بکنند یا نمیصرفد که شرکت بکنند."
عبدی به اصلاح وضعیت کلی مجلس، با حضور یا بدون حضور اصلاحطلبان میاندیشد:
"مردم باید اول به این برنامهای که اینها میدهند معتقد بشوند، ملتزم بشوند، ایمان پیدا بکنند و آن را حمایت بکنند، نه اینکه مثلا من نوعی بروم به مجلس و بعد آنموقع برنامه بدهم. خب طبعا یک چیزی توی ذهنم هست. ضمن اینکه اینها فرد(و نه حزب) هستند. دویستتا، سیصدتا آدم میروند آنجا و عین همین وضعیتی پیش میآید که میبینیم. هرکسی عین یک گوشت قربانی قدرت مجلس را دست میگیرد، هر کسی میخواهد یک چیزی از یک طرف بکشد و برای خودش ببرد. حالا اینوریها میکشند اینجوری، آنوریها میکشند. یکی برای خودش میکشد، یکی برای شهرش میکشد. چیزی در نهایت نصیب جامعه و مردم به آن معنای دقیق نخواهد شد. این به این معنا نیست که فعالیت و مشارکت در انتخابات وجود نداشته باشد. اما به این معناست که در این وضعیت انتظار این را نباید داشته باشند که یک بهبود حداقلی و مناسبی را ایجاد بکند.
باید فرایند انتخابات را اصلاحطلبها بهگونهای جلو ببرند و شعارهایی را بدهند که حتا اگر رد صلاحیت هم شدند، آن شعارها اثر خودش را در جامعه بگذارد. آن برنامههایی که پیشنهاد میکنند، اثر خودش را بر مردم بگذارد، مردم بفهمند کسانی که رد صلاحیت شدهاند به دلیل چه موضوعی دارند رد صلاحیت میشوند. این وظیفهاینهاست که در واقع با برنامهخودشان نشان بدهند که حکومت مانع حضور چه نوع برنامهریزها و چه نوع افرادی برای اجرای این برنامهها هست. مردم این را باید درک کنند. اگر این را درک نکنند، با رفتن اینها هم به مجلس هیچ کاری ازشان برنخواهد آمد."
عبدی نقش انتخاب یک شعار انتخاباتی مناسب از جانب اصلاح طلبان را بسیار موثر می داند: "اگر شعار درستی انتخاب بشود و مردم را حول آن بسیج کنند، اگر این کار انجام بشود، حتا دولت موجود را هم میتواند تمکین کند جلوی آن شعار.شعار استراتژیک اینها باید انتخاب کنند. آن شعار استراتژیک هم هدفش کسب قدرت نیست، هدفش اصلاح ساخت سیاسی است."
عباس عبدی اصلاحطلبان را در حال حاضر بیبرنامه میداند و میگوید: "مسالهی مهم این است که اصلاحطلبها رایشان عین ارثیه که نیست. یکنفر بمیرد، یک سهم برای پسر است و یک سهم برای دختر است و بیبروبرگرد. بدون اینکه فرق کند که پسرها یا دخترها کدام فعالند، کدام بیکارند، کدام آدم خوباند، کدام آدم بدند. یک ارثی بهشان میرسد دیگر. اینطوری نیست که. رای اصلاحطلبها برمیگردد به اینکه چه برنامهای بدهند که مردم را جذب کنند. الان وجود ندارد چنین برنامهای. یا آن برنامهای که ارائه میشود، جاذب مردم نیست که به آن رای بدهند. بنابراین مشکل اساسی که من گفتم رد صلاحیتبعنوان تاکتیک هم استفاده میشود، این است که آنقدر اذهان را به رد و تایید صلاحیت معطوف میکند که همه را در واقع به اینجا میرساند که اصل قضیه را فراموش کنند."
***
علی شکوریراد که خود از جمله نامزدهای ردصلاحیت شده این دوره از انتخابات است در وبلاگش، "گلجه" در پاسخ به این سوال که مسوول سوءعملکرد هیاتهای اجرایی کیست، با نگاهی به عملکرد شورای نگهبان و هیات های اجرایی در دوره های قبلی انتخابات، گفته است شورای نگهبان برای فرار از انتقادات در این دوره به گونهای دیگر در میدان ظاهر شده است:"
در این دوره شورای نگهبان برای فرار از فشار انتقادات ناشی از ردصلاحیتهای فرا قانونی، در مرحله اعمال نظارت استصوابی در تشکیل هیات های اجرایی با هماهنگی فرمانداریها به گونهای عمل کرده است که ترکیب این هیاتها مطابق سلیقه خودش باشد و پس از تشکیل هیاتهای اجرایی، این واحدها ی مستقل که نباید دراعمال قانون از جایی دستور بگیرند، به گونهای یکپارچه عمل کردهاند که جای تردیدی باقی نمیگذارند که یک اعمال نظر منسجم و هماهنگ شدهای در مورد نحوه بررسی صلاحیت کاندیداها در هیات های اجرایی صورت گرفته است. این اعمال نظر منسجم از جانب هر مقامی که باشد و هر طور اعمال شده باشد غیر قانونی است. برای اثبات آن هم سند لازم نیست.
تغییر رویکرد هیاتهای اجرایی و هماهنگی آنها در ردصلاحیت گسترده نامزدهای نمایندگی، خود گواه کافی بر غیرقانونی بودن آن است. بنابراین شورای نگهبان که خود را دارای نظارت استصوابی میداند همچنان مسوول ردصلاحیتهای گسترده انجام شده در این مرحله است ولو اینکه در این مسیر دولت، وزیر کشور، رئیس ستاد انتخابات، استانداران و فرمانداران نیز بطور غیرقانونی ایفای نقش کرده باشند و بر این اساس شورای نگهبان نمیتواند با تایید صلاحیت عدهای در مرحله بعد برای خود چهره مثبت ترسیم کند."
شکوریراد در پستی دیگر با عنوان "آئین توحید، اعتراض به رد صلاحیت" اعتراضیهاش خطاب به هیات نظارت بر انتخابات را آورده و در ضمن آن میگوید: "برای من اکنون بسیار دشوار است بخواهم صلاحیت خودم را برای اعضای محترم آن هیات روشن کنم و به شما از رد صلاحیت خودم توسط کسانی اعتراض کنم که اخیراً با نظارت و رضایت آن هیات محترم به عنوان هیات اجرایی تعیین شدهاند. با این حال براساس احترام به خرد جمعی و به توصیه حزب متبوعم و نیز ستاد ائتلاف اصلاح طلبان که ثبت نام و حضور من در انتخابات به توصیه آنان صورت گرفته است اعتراضیه زیر را تقدیم میدارم."
او سپس با تاسی به اولیا که برای اثبات حقانیت خویش، ناگزیر از بیان مفاخر و فضایل خود بودهاند مواردی از سابقه و زندگی شخصی خود را آورده و سپس نوشته:
"بعضاً گفته شده است امضای نامه ۱۳۵ نماینده به مقام معظم رهبری در مجلس ششم، یکی از دلایل رد صلاحیت ها بوده است. من آن نامه را امضا کرده ام. پیش از آن نیز چند بار به اتفاق افراد دلسوز نامههایی به ایشان نوشته و نسبت به شرایط کشور، عملکرد مسوولین و نیز بعضاً نسبت به برخی از مسایل مربوط به ایشان انتقادهایی را مطرح کرده و یا پیشنهادهایی را ارائه داده بودیم. فکر نمیکنم آنها دلایل خوبی برای ردصلاحیت اینجانب و برخی دوستان نظیر من باشد و شاید به همین دلایل نسبت به آنها تصریح نمی شود اما ا گر وجداناً آنها دلیل رد صلاحیت بودهاند بگویید تا ما هم بتوانیم در توضیح و تبیین آنها و در دفاع از اقدام خود استدلالهای خود را مطرح کنیم. به راستی اگر شما نیز حقیقت ماجرا را بدانید ممکن است آنگونه که اکنون میاندیشید نباشید.
چه کاری دلسوزانهتر از اینکه کسانی مستقیماً مسایل و مشکلات را با رهبر کشورشان در میان بگذارند و چه کاری، مسئولانه تر از آنکه کسانی برای اصلاح روند امور موقعیت خویش را به خطر بیاندازند.
حقیقتاًاعتراض من برای این نیست که صلاحیت من مورد تایید شما واقع بشود. من همان هستم که هستم. فقط میخواهم مطمئن شوم که آنچه واقعاً من هستم را رد یا تایید کنید تا هم من در دفاع از حق خویش کوتاهی نکرده باشم و هم شما کاملاً مسوول رأیی که میدهید و تصمیمی که میگیرید، باشید."
***
حسین مرعشی، از افراد نزدیک به هاشمی رفسنجانی در وبلاگش با اشاره به عملکرد ناموفق مجلس هفتم پیشنهاد یک مناظره تلویزیونی را میدهد و میگوید:
"مجلس هفتم به عنوان نماد اصولگرایان در دوره جدید به قدرت رسیدن اصولگرایان، نتوانست عملکرد خوبی ارائه کند. خیلی خوشحال میشوم اگر یکی از رقبای اصولگرا بپذیرد که در مناظره یی تلویزیونی، عملکرد مجالس ششم و هفتم را با هم مقایسه کنیم."
او در ادامه به بیان برخی از دستاوردهای مجلس ششم می پپردازد و آن را با عملکرد مجلس هفتم مقایسه میکند و سپس با ذکر این که دولت نهم یک "استانداری سیار" است میگوید:
"دولت نهم هیچ دستاورد مهمی ندارد، مگر صرف بیجای منابع بسیار حاصل از قیمت استثنایی نفت و ایجاد تورم، توقف طرحهای مهم صنعتی در بخش نفت و گاز و شروع نشدن پروژههای مهم عمرانی و توسعهیی در کشور و در نهایت تبدیل دولت از یک نهاد ملی تاثیرگذار به استانداری سیار برای ایران. به دلیل این نقاط ضعف، جناح اصولگرا حاضر نیست به رقابت عادلانه و مراجعه به افکار عمومی تن بدهد. این جناح تلاش میکند با ردصلاحیتها تا حدی پیش برود که در اکثریت کرسیهای مجلس رقابت جدّی وجود نداشته باشد و حتی پارهای از بخشهای این جناح علاقمند هستند تا فشارها بر رقیب را به حدی برسانند که جناح اصلاحطلب کاملاً کنارهگیری کند. به این ترتیب جناح اصولگرا از شر رقیب قدرتمند راحت میشود."
حسین مرعشی
مرعشی، دولت احمدینژاد را در صدد حذف مخالفان خود حتی در جناح اصول گرایان میداند:
"بخش دیگر و مشکل مهمتر، روابط حاکم بر گروه های سیاسی جبهه اصولگراست. این جبهه از درون دچار انشقاق جدی است.
دولت به عنوان بخشی از نیروی تاثیرگذار در این جبهه مایل است تمام مخالفان خود در جناح اصولگرا را حذف کند و مجلسی مطیع خود تشکیل دهد. دولت این علاقه را با جدیت دنبال میکند."
مرعشی در ادامه به تحلیل آرایش درونی جبهه اصولگرایان میپردازد و میگوید:
"سایرنیروهای اصولگرا هم به دو بخش عمده تقسیم میشوند، بخش اول شامل جبهه پیروان خط امام و رهبری که توسط آقای باهنر نمایندگی میشود و تشکلهای مربوط به رزمندگان که توسط آقای حداد عادل نمایندگی میشوند، علاقمند به تشکیل مجلسی مشابه مجلس هفتم هستند و علیرغم مخالفت با رایحه خوش که وابسته به دولت است، تلاش میکنند به هرقیمتی همکاری با دولت را ادامه دهند. جبهه متحد اصولگرایان (۵+۶) در واقع نماد تعامل شکننده این بخش از جبهه اصولگرایان دولت است.
بخش دوم جبهه اصولگرایان شامل، گروه مستقل مجلس مثل آقایان میرمحمدی، طلایی نیک، افروغ، ابوطالب و خوش چهره و حزبالله و سایر تشکل ها و اخیرا" هم ائتلاف فراگیر اصولگرایان که با حضور آقایان رضایی و قالیباف ولاریجانی شکل گرفته، میباشد.
این گروه با سازش با دولت موافق نیستند و چون معتقدند سازش با دولت ریشه اصولگرایی را خشک میکند، سیاست تهاجمی علیه دولت را در پیش گرفتهاند. اینها مترصد فرصت هستند که وارد رقابت های انتخاباتی شوند. البته تمام اصولگرایان در یک نکته با هم متفق هستند و آن برخورد حذفی با اصلاحطلبان است."
مرعشی سپس ۳ راه کار را پیش روی اصلاح طلبان میبیند:"
۱- انفعال و تحریم، در این صورت جناح اصلاحطلب با این اشتباه سیاسی بهانهای به رقیب میدهد که با جار و جنجال و همراه خواندن اصلاحطلبان با بیگانگان زمینه حذف همیشگی اصلاح طلبان را فراهم کند. در واقع اصلاح طلبان فرصت میدهند تا هویت اصلاحطلبی توسط اصولگرایان مصادره شود.
جمعی از اصولگرا در سایه نشسته و مترصدند تا این اشتباه رخ دهد و اصلاحطلبی را به نفع خود مصادره کنند، در حالی که مخالفت این گروه با سیاست های حاکم و نیز دولت تاکتیکی و مخالفت آنان با شخص احمدی نژاد بر سر تقسیم قدرت است.
۲- حضور هر چند محدود ولی سیستمدارانه و حرفهای اصلاحطلبان در انتخابات. اولین پیام این حضور، حفظ هویت اصلاحطلبی است. در این حالت هر چند ما قادر نخواهیم بود کرسیهای زیادی به دست آوریم ولی به قول معروف جانماز خود را پهن کردیم برای بعد.
۳- حضور فعال، به این مفهوم که از تمام ظرفیتهای فردی و جمعیی برای تایید صلاحیت جمع بیشتری از کاندیداها استفاده کرده و با یارگیری از میان تایید صلاحیتشدگان عاقل ، معتدل، فرزانه، تحصیلکرده و هماهنگ با مبانی اصلاحطلبی هر چند سابقه سیاسی کمتری داشته باشند، راه را برای انتخاباتی گرم وپر شور فراهم کنیم."
***
فخرالسادات محتشمیپور، همسر تاجزاده معاون سیاسی وزارت کشور در زمان خاتمی، داستان تحویل گرفتن نامه ردصلاحیت خودش و تاجزاده را در وبلاگش به نام "روزنه" اینطور آورده است:
"صدا: خانم از فرمانداری تهران تماس میگیرم. نامه شما برگشت خورده. باید بیاین خودتون تحویل بگیرین.
صدا: لطفاً به آقای تاجزاده هم اطلاع بدین بیان نامه شونو بگیرین.
*
مضحکه شدیم این دوروزه از بس همه ما را متهم به تایید (شدن) کردن، فرار میکنیم از مردم. میگویم همهی جاذبه این همسرجان در ظلم ستیزیشه. اگه تایید بشه، فسخ میشه عقد ما فکر کنم اینو گفتم که عقب نمونم. آخه ایشان هم قریب به همین مضمون رو در مورد عاقبت کارمون فرمودن مثل اینکه.
(به تاج زاده )میگم شما زحمت میکشید هر دو نامه را دریافت کنید؟ میفرمایند من ستادم شما تشریف ببرید.
و من تشریف میبرم. دوطرف آسانسور فرمانداری دو استند بزرگ خودنمایی میکنه. روی یکی نوشته: میزان رای مردم است. گریه ام میگیرد. و روی دیگری: انتخابات از مهم ترین مظاهر مردم سالاری دینی است. خندهام میگیرد.
نگهبان: خانوم کجا سرتو انداختی زیر داری میری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من: بیدعوت نیامدم آقا. استفسار میفرماید و اذن دخول میدهد.
میروم طبقه سوم. آقا نامه مارو کی باید بده؟ - اسمتون؟ محتشمی – از اون آقا بگیرین. آقا نامه منو بدین عجله دارم – میشه نامه آقای تاج زاده رو هم شما دریافت کنین؟ بالاخره پیداشون نکردین ؟ چه سخت واقعاً؟
- سکوت.
میاد جلو وآهسته به همکارش میگه : نامه آقای تاجزاده رو هم بدین به خانومشون.
دوروبرم رو نگاه میکنم به جز خودشون کسی نیست آنجا. نمیدونم چرا میترسن از این نام. امان از وقتی که بردن نامها وحشت ایجاد میکند. نامهها رو میگیرم و راه میافتم به سمت سالن پایین برای شکایت.
به همسرجان زنگ میزنم : آقا از طرفتون یک شکایت بکنم ؟
با عصبانیت میفرمایند: در دادگاهی که برای محاکمه جنتی تشکیل بشه حرفامو میزنم.
میخندم و بلند بلند حرفاشو تکرار میکنم . دوسه نفری که میشنوند میخندند. میخواهند چیزی بگویند ولی انگار نمیتوانند.
حالا جلوی میز آقای نماینده شورای نگهبان هستم . برگه را دریافت می کنم و بالاش می نویسم ” هوالحق ” به عادت نامه هایی که می نگارم . یهو می بینم چیزای دیگه ای هم نوشته شده کنارش : والمیزان حق و المعاد حق و العدل حق و الجزاء حق . همین امروز تشییع جنازه شیرین دوست نازنینم بود : یک مادر مثالی و یک زن اسطوره ای که همه چیزش خانواده ش بود. فکر کنم اون لحظه داشته تلقین می شده بهش و به من هم!!!
ساده نوشتم که شکایت دارم و بدون ملاحظه دلایل و مدارک ردصلاحیتم را با ادعای استناد به بند 1 و 3 ماده 28 اعلام کنید.
چندتا زن چادری دیگه هم داشتن شکایت می نوشتن . یکیشون با بغض گفت : خانوم نوشتن التزام به اسلام نداری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من سیدم و همه خانواده م سیدن چه جوری جرات کردن ؟
بهش گفتم نگران نباش خواهر هوالحق و المیزان حق و .....یک دفعه آروم شد و لبخند زد و گفت بده منم همینو بنویسم."
***
علی مزروعی، روزنامهنگار و نماینده دوره ششم مجلس از حوزه انتخابی اصفهان در وبلاگش "متولد ماه مهر" با ذکر این نکته که فرایند ردصلاحیت ها یک تراژدی است مینویسد:
"علت تراژدی بودن ماجرا این است که در جریان انتخابات مجلس هفتم وقتی ما نسبت به مساله ردصلاحیت های فلهای اعتراض و تحصن کردیم برخی دوستان ما در مجلس و از جمله غالب روحانیون موجود (که نامزد و تایید صلاحیت شده بودند) تلاش میکردند که به گونهای موضوع با پا در میانی شان فیصله یابد و البته ما هشدار و انذار می دادیم که اگر این روند اصلاح نشود روز دیگر گریبان شما را خواهد گرفت! خوب جدایی ما باعث شد که آن انتخابات بصورت نمایشی و فرمایشی آنهم بدست دولت خاتمی برگزار شود و آن دوستان هم نصیبی نبرند و چهار سال بگذرد و امروز بحث ردصلاحیت گریبان آنها را هم بگیرد و شامل حال همه نمایندگان مجلس ششم از کند رو و تندرو و...و معمم و مکلا با عناوین عدم اعتقاد و التزام به اسلام و جمهوری اسلامی ایران و عدم ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه شود! خوب برچسب و الصاق این عناوین اگر بر امثال بنده مکلا روا باشد قطعا بر روحانیونی که حتی پایشان به دادگاه ویژه روحانیت هم کشیده نشده است نارواست و جز برچسبی ناچسب نمیباشد. البته اینکه چه شده و کار به کجا رسیده است که امروز روحانیونی به نامسلمانی و...متهم و رد صلاحیت میشوند باید بسیار اندیشه کرد."
علی مزروعی
مزروعی در ادامه مینویسد:
"امثال بنده خیال میکردیم پس از انقلاب اسلامی پایبندی به آموزههای دینی و اخلاقی دیگر رو سیاهی را زایل میکند اما هرچه میگذرد در مییابم که این خیالِ واهیای بیش نبوده و عرصه سیاست و قدرت قواعد خاص خود را دارد.
تراژدیای میتواند بالاتر از این باشد که امروز افراد و گروه هایی بنام اسلام و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه به جز خود را مسلمان و ...نمیشاسند و اینگونه است که از «تراژدی رد صلاحیت ها» باید به خدا پناه برد و اگر ۴ سال پیش ما به این رخداد اعتراض کردیم و شنیده نشد برای این بود که امروز را پیش بینی میکردیم و قطعاً اگر این موضوع نهادینه شود فاتحه جمهوری اسلامی خوانده شده و جز اسمی از آن باقی نمیماند."
مزروعی در پستی دیگر به سخنان محمد رضا باهنر، نایب رییس اول مجلس واکنش نشان داده است.
پیش از این محمدرضا باهنر، طی سخنانی در دومین نشست کمیته مهندسین جبهه متحد اصولگرایی با اشاره به ردصلاحیت نمایندگان مجلس ششم گفته است: "این افراد صلاحیت ندارند که مجدداً وارد مجلس شوند و اکنون هم که در حال زندگی کردن هستند به دلیل رأفت نظام جمهوری اسلامی است."
مزروعی در پاسخ به باهنر نوشته است:
"اصولگرایان میدانند که وضعیت اصلاحطلبان به دلیل عملکرد حاکمیت یکدست در همه زمینهها و به خصوص مسایل اقتصادی که اصولگرایان روی آن مانور میدادند و وعده دادند که پول نفت را سر سفره مردم بیاورند و عملاً اتفاق نیفتاد به گونهای است که اگر در هر میدان انتخاباتی حضور داشته باشند آنها بازنده هستند.
جریان اصلاحطلبی به دلیل پایگاه اجتماعی که دارد به رغم اینکه در انتخابات مجلس هفتم ردصلاحیت شدند و سپس در انتخابات ریاست جمهوری نهم هم جناح حاکم با امدادهای غیبی قوه مجریه را در اختیار گرفتند، اگر در انتخابات حضور داشته باشند برنده انتخابات خواهند بود. به همین دلیل است که در انتخابات مجلس هشتم، اصلاحطلبان به صورت گسترده ردصلاحیت شدند و با این اتفاق پیش آمده آقایان یک انتخابات کاملا فرمایشی برگزار میکنند، بنابراین در توجیه این مساله میگویند که نمایندگان مجلس ششم حق ورود به مجلس را ندارند و حتی حق زندگی کردن را هم ندارند."
***
محمدعلی توفیقی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در وبلاگ "سیروان" به مساله انتخابات در کردستان پرداخته و با اشاره به تاریخچه گروهی به نام"هم اندیشی اصلاح طلبان کرد" مینویسد:
"بهمن ماه ۳ سال قبل هنگامی که تعدادی از روشنفکران مستقل و اعضای مرکزی و استانی احزاب ملی و اصلاحطلب کرد برای ورود به عرصه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری نام"هم اندیشیی اصلاح طلبان کرد" را برای جلسات تبلیغاتی خود بر میگزیدند شاید هرگز تصور نمیکردند که روزی نام جریان آنها در لیست ممنوعه دستگاههای رسمی ایران قرار گیرد و بهانهای برای ردصلاحیتهای گسترده و فلهای اعضا و هواداران این جریان در انتخابات مجلس اخیر گردد.
"اصلاحطلبان کرد" که بر اساس منشور اعلامی بر کرد، ایرانی، مسلمان و دمکراسی خواه بودن خود تاکید نموده بودند و بر پیگیری مطالباتی نظیر فراهم کردن زمینههای اجرای اصول ۱۲ و ۱۵ قانون اساسی در خصوص آموزش زبان کردی و آزادی عمل به شعائر مذهبی اهل سنت، فراهم کردن زمینه های بازگشت هم میهنان کرد خارج از کشور و تضمین فعالیت آزاد سیاسی آنان، ساماندهی به مسایل سیاسی و امنیتی مناطق کردنشین، حذف موانع چاپ و نشر مطبوعات و کتب کردی، جبران عقب ماندگی های اقتصادی مناطق کردنشین، حذف کامل موانع استخدامی واصلاح نظام گزینش ورفع محدودیتهای موجود برای حضور شایستگان کرد درساختار قدرت سیاسی کشور با روشهای دمکراتیک و مشی اصلاح طلبانه پافشاری میکردند، از یکسو درماهوارهها و سایتهای اینترنتی احزاب کردی به تخفیف مطالبات کردها، فریب جدید مردم و حتی انحراف جنبش ملی کرد متهم میشدند و از دیگر سو رسانههای پرتیراژ و فراگیر اقتدارگرایان آنان را به جرم تجزیهطلبی، قومیتگرایی و زمینهسازی برای حضور آمریکا تهدید به محاکمه و برخورد میکردند.
بدون شک "اصلاح طلبان کرد" به عنوان بخشی از بدنه اصلاحطلبان کشور شناخته میشوند و شاید ارائه راهبرد و یا حتی تاکتیک مستقل از سوی آنان انتظار بجایی نباشد- گرچه برنامهها و اهداف اعلام شده اصلاحطلبان کرد در شماره قبل هاوار بنوعی با تاکید بر دمکراتیزاسیون جامعه و محدود و پاسخگو کردن قدرت که جای آن بصورت سوالبرانگیزی در برنامه کشوری آنان خالی به نظر میرسد، از برتریهای غیرقابل انکاری نسبت به برنامه کشوری اصلاحطلبان برخوردار است -اما شرایط ویژه مناطق کردنشین، رجوع به مفهوم واقعی اصلاحات و هویت کردی این جریان حکم میکند که آنان حداقل در ادامه این مسیر، پیرو چشم و گوش بسته ژنرالهای خسته و محافظهکار اصلاحطلب نباشند."
توفیقی در ادامه با اعتراض به رد صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب کرد مینویسد:
"اکنون درافکار عمومی این سوال مطرح است که آیا اعلام نتایج بررسی هیئتهای نظارت استانی شورای نگهبان و مهر تائید آنان براقدام بیسابقه هیاتهای اجرایی منصوب دولت عدالتمحور در ردصلاحیت کاندیداهای مستقل و اصلاحطلبان کرد و رفتاری که اصلاحطلبان در مقابل آن از خود نشان خواهند داد را میتوان بنوعی پایان کار اصلاحات در کردستان دانست یا خیر؟"
مرتبط: انتخابات مجلس هشتم و وبلاگستان
|
نظرهای خوانندگان
نظر آقاي عبدي در مورد بي برنامگي اصلاح طلبان كاملا درست است.
-- كيوان ، Feb 13, 2008