تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

«اغراق در نقش رسانه‌ها، نافی نقش مردم است»

محمد تاج‌‌دولتی

Download it Here!

در میان رسانه‌ها و شبکه‌های خبری بزرگ جهان، بی.بی.سی یکی ازقدیمی‌ترین و معروف‌ترین آن‌هاست. در روزهایی که گذشت، مطالب بسیاری در رابطه با هفتاد و پنجمین سال‌روز تأسیس بی.بی.سی شنیده و خوانده‌اید؛ و برای ما ایرانی‌ها بخش فارسی بی.بی.سی از آغاز تأسیس آن در ۶۶ سال پیش تا کنون، نه فقط یکی از منابع مهم خبرگیری از جهان و ایران بوده، بلکه گروهی از ایرانیان نقش تعیین‌کننده‌ای هم برای این رسانه در شکل‌گیری و وقوع حوادث و رویدادهای تاریخی در نظر می‌گیرند و پس از گذشت حدود سه دهه از انقلاب، هنوز هم وقتی با تعداد قابل توجهی از نسل فعال انقلاب ۵۷ صحبت چگونگی و چرایی آن وقایع پیش می‌آید، هستند افرادی که با تاأکید و صراحت بخش فارسی بی.بی.سی را یکی از عوامل آن رویدادها می‌دانند.

چندی پیش که دکتر حسین شهیدی استادیار علوم ارتباطات در دانشگاه آمریکایی بیروت که سال‌ها در بخش فارسی بی.بی.سی نیز فعالیت ژورنالیستی داشته، برای ایراد یک سخنرانی در کنفرانس مطالعات ایران‌شناسی به تورنتو آمده بود، با او گفت‌وگویی داشتم درباره‌ی روزنامه‌نگاری در ایران، قوانین مطبوعاتی ایران در دوره‌های مختلف و نیز، نقش بخش فارسی بی.بی.سی در رویدادهای انقلاب ایران.


دکتر حسین شهیدی

در طول صد سالی که قانون مطبوعات وجود داشته، دو عنصر مهم را می‌شود مشاهده کرد. یک این‌که حاکمیت دولتی در ایران با قانون مطبوعات به اشکال مختلف و تقریباً در تمام مقاطع سعی کرده است کار مطبوعات را محدود بکند و مطبوعاتی‌ها در مقابل سعی کردند یا این قانون را ندیده بگیرند؛ یا با آن مقابله کرده و سعی کنند که عوضش بکنند؛ که این قسمت دوم را ما بیشتر شاید در دوره‌ی بعد از انقلاب دیده باشیم.

به طور خلاصه آن‌چه مشاهده می‌کنم این است که این کوشش برای قانون‌مند کردن کار مطبوعات در ایران، به نظر نمی‌رسد که موفق شده باشد. به این معنا که قانون‌گذار قانونی وضع کند که شهروند، و در این مورد روزنامه‌نگار، آن را به عنوان چهارچوب کار خودش مشروع تلقی بکند و رعایت بکند و هر دو معتقد باشند که به این ترتیب دارند به جامعه‌ای بزرگ‌تر، خدمتی ارائه می‌کنند.

مهم‌ترین دلیل این عدم موفقیت چه بوده است تا حالا؟

مهم‌ترین‌اش فکر می‌کنم شاید بشود به سادگی اشاره کرد به تلاطم‌های دائمی که از گذشته‌های خیلی دور در زندگی سیاسی ایران وجود داشته. ولی در صد سال گذشته چند بار تغییر نظام حکومتی را ما دیدیم؛ دو انقلاب بسیار بزرگ را دیدیم.

بعد از هر کدام از این انقلاب‌ها دوره‌های تلاطمی وجود داشته که فرصتی به کل جامعه نداده است که شهروند ایرانی به عنوان فرد و جامعه به طور کلی یک تصور منسجمی از امروز خودش، شناخت قابل قبولی از گذشته‌ی خودش و تصور قابل توجهی نسبت به آینده داشته باشد که همه در یک چهارچوب کم و بیش مشترکی بتوانند حرکت کنند.

در این دوره‌، در این تلاطم‌ها و آشوب‌ها، هر کسی از دید خودش زندگی را تعریف کرده؛ حقوق فردی، حقوق اجتماعی را تعریف کرده و کمتر فرصتی بوده که افراد مختلف بتوانند با هم به توافق برسند.

در تمام این دوره‌های مختلف تحولات تاریخی که در ایران وجود داشته، به هر حال قانونی به اسم قانون مطبوعات وجود داشته که حاکم بوده بر روابط و ضوابطی که در زمینه‌ی روزنامه‌نگاری در ایران جریان داشته است. کدام یک از این دوره‌ها قانونی به نسبت موفق‌تر و مناسب‌تر داشته است؟

من اینجا با صراحت بگویم که تخصص حقوقی ندارم و آشنایی من با قانون مطبوعات بیشتر مربوط به دوره‌ی بعد از انقلاب است و قوانین مطبوعاتی این دوره را بیشتر مطالعه کرده‌ام. آشنایی دقیقی با زندگی مطبوعاتی قبل از انقلاب در دوره‌ی سلطنت پهلوی و دوره‌ی مشروطه ندارم و آشنایی‌ من بسیار بسیار کمتر است. بنابراین در آن زمینه‌ها به خودم اجازه‌ی اظهار نظر نمی‌دهم.

در دوره‌ی بعد از انقلاب آن‌چه مشاهده می‌شود، این‌که ما سه تحول مهم در قانون مطبوعات داشتیم. نظر اکثر روزنامه‌نگاران و بسیار دیگر کارشناسان حقوقی این است که هر کدام از این تحولات حقوقی باعث شده است که قانون مطبوعات محدودیت‌های بیشتری را برای روزنامه‌نگاران به وجود بیاورد و برداشت من از این موضوع این است که ما در ایران، نه در حکومت و نه در بین خود روزنامه‌نگارها، به نظر من یک تصور روشن و شاید واقع‌گرایانه‌ای از نقش مطبوعات نداریم.

خیلی کسانی که وارد کار مطبوعاتی می‌شوند، تصور می‌کنند با روزنامه می‌شود حکومتی را انداخت یا حکومتی را سر کار آورد و حکومت‌گران هم چنین تصوری را دارند. اگر فرصت می‌داشتیم، بیشتر به گذشته‌ی خودمان نگاه می‌کردیم، بیشتر به تجربه‌ی کشورهای دیگر نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم که واقعاً مطبوعات هیچ کجا چنین قدرت جادویی را نداشته است. مطبوعات در بهترین حالت می‌تواند یک تصویر نسبتاً روشن و جمع و جور و مختصری از زندگی امروز به خواننده‌ها بدهند که خواننده‌ها بتوانند یک تصور قابل قبولی پیدا کنند که فردا ممکن است چه پیش بیاید.

با این نمی‌شود دولت عوض کرد و نمی‌شود دولتی را انداخت. بنابراین گذاشتن این همه محدودیت‌ها به نظر من اتلاف وقت است و به نظرم می‌آید که هر کدام از این دوره‌های محدود کردن قانون مطبوعات به منزله‌ی این است که یک در بازی هست و هر بار می‌آیند یک قفل محکم‌تری روی‌اش می‌زنند. خب مردم الان احتیاجی ندارند به این چیزها. روزنامه‌ها را نمی‌خوانند!

آن‌چه توصیف کردید، شرایط نسبتاً ایده‌آلی است برای یک جامعه. اما سؤال من این است که روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگاران ایران در طول دوره‌های مختلف صد سال گذشته، چه نقشی در تحولات اجتماعی‌ ­ سیاسی ایران داشته‌اند؟

باز من خودم را محدود می‌کنم به دوره‌ی زندگی مطبوعات ازانقلاب به این طرف؛ چون این را تا حدی بیشتر مطالعه کرده‌ام. می‌توانم بگویم افکار نو را، مطبوعات وارد جامعه کردند. مطبوعات به افراد اجازه و فرصت دادند تا افراد معمولی جامعه، نه آن قدر که واقعاً آرمانی است، ولی امکان گفت‌وگو را که در گذشته فقط در دست گروه‌های کوچک نخبه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود، کمی فرصت وسیع‌تری ایجاد کردند که افراد مختلف صحبت‌شان را بکنند.

این را شاید الان که شما می‌پرسید، دارم فکر می‌کنم به این شاید کم توجه شده. شاید چون آن تصور رؤیایی که مردم از روزنامه داشتند، که این بهشت روی زمین را فراهم خواهد کرد، چون آن برآورده نشده، به کارهای واقعی که مطبوعات در یک‌صد سال گذشته کرده‌اند، فکر می‌کنم کم توجه شده است.

بیشتر برآن تکیه خواهم کرد که ببینیم واقعاً کار واقعی و کار مشخصی که مطبوعات انجام داده‌اند، چه بوده است. به نظر من کارنامه‌ی خیلی قابل احترامی بوده است.


برگردیم به نقش رسانه‌های خارجی در شکل‌گیری و تحولات انقلاب اسلامی ایران. شما که از نزدیک در این رسانه‌ها بودید و مطالعه‌ کرده‌اید، چه جور دیده‌اید و چه جور می‌بینید؟

راستش «رسانه‌ها»یی نیست؛ در واقع یعنی بخش فارسی رادیو بی.بی.سی. چون در دوره‌ی انقلاب رادیوهای فارسی‌زبان دیگر و آن‌چه بود، چیز قابل توجهی نبود. مطالعاتی که من کرده‌ام و مشاهداتی که دارم، به من این را می‌گوید که برداشتی را که خیلی‌ها از نقش این رسانه‌ها دارند، اغراق‌آمیز است.

خیلی‌ها این تصور را دارند و این موضوعی است که من در پایه‌گذاری بخش فارسی بی.بی.سی. تحقیق کردم. یک تصور این است که رضاشاه را رادیو بی.بی.سی از کار برکنار کرد. نخیر؛ نیروهای متفقین به کشور آمده‌ بودند و بدون آن نیروها رادیو نمی‌توانست کاری بکند. اما مردم چون به آن قسمت توجه ندارند و از آن کم‌اطلاع هستند، ولی رادیو را می‌شنیدند، فکر می‌کنند رادیو این کار را کرد.

انقلاب سال ۵۷ هم اگر صدها و میلیون‌ها نفر توی خیابان‌ها نمی‌آمدند، اصلاً غیرممکن است که برگزار می‌شد. و این‌که تمام این‌ها به خاطر یک رادیوی خارجی آمدند توی خیابان، آن کسانی که این را می‌گویند، شاید خودشان هم در آن خیابان‌ها بودند و خوب است فکر کنند و ببینند واقعاً خودشان نظری نداشتند و کسی دیگر به آن‌ها گفته است؟

خلاصه بگویم، به نظرم این ارزیابی‌ها اغراق‌آمیز است. همان طور که ما یک تصوری داریم که رادیو، تلویزیون و روزنامه یک کارهای عجیب و غریبی می‌توانند انجام بدهند. چون این اعتقاد در ذهن خیلی از ما هست، شاید در ذهن همه‌ی ما به درجات مختلف باشد، اتفاقات بزرگ را به آن‌ها نسبت می‌دهیم.

ولی اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که نه؛ همین مردم روی زمین بودند و چه بسا خود ما نیز نقشی داشتیم. بعد شاید پشیمان شده‌ایم و رویمان هم نمی‌شود که بگوییم.

این را شما به عنوان یک محقق مسایل ارتباطی دارید بیان می‌کنید، یا به عنوان کسی که قبلاً در بی.بی.سی کار می‌کرده است؟

راستش آن‌چه من به شما می‌گویم در حد اطلاعات خودم است. تجربیات کاری من در بی.بی.سی هم چیزهایی را به من آموزانده که با این رسانه چه کارهایی می‌شود کرد و چه کارهایی نمی‌شود کرد. برداشت شخصی من این است: آن‌چه نمی‌شود کرد، بسیار بیشتر از آن است که مردم تصور می‌کنند.

اما مگر تمام جنبش‌های اجتماعی دیگر تاریخ به خاطر رادیو برگزار شده؟ مگر در ایران یک انقلاب دیگری نبوده؟ به تاریخ این همه جنبش‌هایی نگاه بکنید که خیلی‌هایش جنبش‌های دینی بوده. هزار سال، دو هزار، سه هزار سال پیش مگر رادیو بوده است!؟

این حرکت‌های اجتماعی را اگر از رادیو خبرش را نشنوند، از همسایه‌شان می‌شنوند و به طریقی اخبار به دست مردم می‌رسد. خوب است فکر کنیم و ببینیم که اگر رادیو بی.بی.سی در آن شب‌ها نمی‌بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟ خب، خیلی از پیام‌های مربوط به انقلاب را که مردم شنیدند، سخنان آقای خمینی بود که روی نوار ضبط می‌کردند و دست می‌چرخاندند ...

اما این نوار از طریق رادیو بی.بی.سی وقتی پخش می‌شد، ضبط می‌شد و فردای آن روز تکثیر می‌شد و بین مردم پخش می‌شد!

اجازه بدهید بگویم که خود من در آن دوره تجربه‌ی شخصی ندارم. یعنی من نمی‌دانم واقعاً. خوب است و خودم من هم در انتظار این هستم که افراد این مسایل را مطالعه بکنند. قبلاً گفتم، آن‌چه من می‌دانم و آن‌چه من در مورد کشورهای دیگر یاد گرفته‌ام، من را به این نتیجه رسانده است که تصور ما از قدرت رسانه‌ها تصور بسیار اغراق‌آمیزی است.

این به این معنا نیست که رسانه‌ها تاثیر ندارند. اما من این را با اطمینان می‌توانم بگویم که اگر با این تصور اغراق‌آمیز با رسانه‌ها برخورد بکنیم، نه از محاسنشان می‌توانیم خوب استفاده بکنیم و نه با آن معایب واقعی‌شان می‌توانیم روبه‌رو بشویم. چون همیشه یک غول بزرگی است که او نمی‌گذارد ما هیچ کاری بکنیم. بیاییم در حد واقعی خودش بسنجیم‌اش. ببینیم اگر به ما صدمه‌ای بزند با آن روبه‌رو بشویم و اگر کمکی به ما می‌کند، بهتر است از آن استفاده کنیم.

آن بخش از افکار عمومی مردم ایران که به هر حال در مورد نقش رادیو فارسی بی.بی.سی در دوران انقلاب بسیار تأکید می‌کنند و بسیار به آن باور دارند. این گروه از مردم را چه جور می‌شود متقاعد کرد که به نقش واقعی‌‌ای که یک رسانه می‌تواند در اطلاع‌رسانی به عهده داشته باشد، واقف شوند؟

من نمی‌دانم واقعاً. چون یکی از آن افراد و از آن گروه ظاهراً خود شما هستید. من آن‌چه به عقل‌ام می‌رسد، به شما می‌گویم. اکثر شما (اگر) قابل تعمق بود، فکر می‌کنید و اگر قبول نداشته باشید، رد می‌کنید و بعد از هم یاد می‌گیرید.

من به هیچ‌وجه قصدم این نیست که بخواهم تأکید بکنم روی نقش اساسی‌ای که رادیو بی.بی.سی داشته است. فقط به عنوان کسی که در این رسانه‌ها کار می‌کردم، به عنوان یک ژورنالیست، نمی‌توانم انکار بکنم نقشی را که یک رسانه در اطلاع‌رسانی در یک موقعیت خاص ایفا می‌کند و توجهی که مردم می‌کنند، نشان‌دهنده‌ی نقشی است که آن رسانه دارد ایفا می‌کند و نه آن‌که تحولات ایران توسط یک شبکه‌ی رادیویی می‌توانسته شکل بگیرد؟

خب، این آدم‌ها اگر برگردند به 20 یا 30 سال پیش و به زندگی خودشان نگاه بکنند و بگویند آیا واقعاً من خودم هیچ چیز نمی‌دانستم و شب‌ها یک عده توی رادیو از لندن می‌گفتند و من این کارها را کردم؟ این آدم به خودش چه قدر دارد احترام می‌گذارد و فکر کند خودش در زندگی‌اش دارد چه کار می‌کند.

یک موقعی ما باید بیاییم و ببینیم سهم خودمان در زندگی‌ چه بوده و سهم بقیه چه بوده است. این‌ها را روشن کنیم. اگر واقعاً بقیه این کارها را کردند، یک روش دنبال می‌کنیم. اگر سهم آن‌ها کمتر بوده، خب تقصیر خودمان را می‌پذیریم و دیگر از آن کارها نمی‌کنیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

راديو زمانه که بهترين ها را دارد (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري)جا دارد که از دانش آقاي مسعود بهنودوصداي گيراي ايشان بيشتر استفاده کند. براي دوستان محترم در راديو زمانه ارزوي پيروزي دارم

-- ميترا ، Jan 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)