اقتصاد احمدینژادی: پسانداز بی پسانداز
نسیم محمدی
محمد ستاری فر، رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی در زمان خاتمی به احمدی نژاد در نامه ای به رئیس جمهوری از برنامههای دولت انتقاد کرده است و آنها را شتابزده، غیر کارشناسی و مغایر با معیارهای علمی سیاست گذاری اقتصادی و اصول شناخته شده مدیریت بخش عمومی دانسته است.
این نامه موج تازه ای را در میان کارشناسان و دولت مردان اقتصادی ایجاد کرده است. بسیاری از سایتها و روزنامهها به انتشار کامل این نامهی سرگشاده و تحلیل و برسی آن پرداختند. هر چند که تعداد بسیاری از این گونه نامهها بارها به دفتر ریاست جمهوری ارسال شده و بی پاسخ مانده است. اما نامه اخیر چند نکته ی قابل توجه دارد.
چندی است که اقتصاددانان کشور شرایط خوبی را تجربه نمی کنند و هر از چند گاهی به دلیل مسئولیت پذیری با ارسال نامه ای به رییس جمهور و رونمایی از مشکلات اقتصادی سعی در به جریان انداختن حرکتی علمی و عملی برای مقابله با مسایل اقتصادی دارند، اما به دلیل اصرار دولت بر مواضع خود کاری از پیش نمی رود و در عمل تغییری در سیاست های دولت حاصل نمی شود.
این بار نیز محمد ستاری فر ضمن گلایه از استفادهی ابزاری دولت از اقتصاد دانان کشور از رسانه ها و صدا و سیما انتقاد کرد. چرا که هر زمان دولت به بن بست تحلیلی و عملی می رسد دست به دامان اقتصاد دانان می شود تا نشان دهد در حال پی گیری امور است و پس از مدتی دو باره آنها به فراموشی سپرده می شوند، بدون اینکه تغییری حاصل شده باشد.
در بخشی از این نامه آمده است: "پس از درخواست جنابعالی مبنی بر اینکه اقتصاددانان بگویند منابع حاصل از فروش نفت چگونه توسط دولت به کار گرفته شود، بسیاری از افراد و گروه ها، احزاب و رسانه ها این اشکال را به اقتصاددانان وارد کردند که دولت شما را وسیله ای برای پیشبرد اهداف خود قرارداده و به تعبیری شما بازیچه قرار گرفتهاید و همچنین تبلیغات تریبونهای دولت و صدا و سیما در این باره نیز به افکار عمومی این نظر را القا نمود که دولت دلسوزانه به دنبال چاره اندیشی برای استفاده از در آمد های حاصل از نفت است."
به نظر می رسد تعامل چندانی میان دولت و 57 اقتصاددان پس از نشست پنج ساعته در تیر ماه سال جاری که منجر به طرح سوال از سوی رییس جمهور شد برقرار نشده است.
حتی مسئلهی ابهام برانگیز درآمد های حاصل از فروش نفت و خزانهی خالی کشور با وجود رونق قیمت نفت نیز نتوانسته کدورت را از میان بردارد.
برخی گزارشها حکایت از آن دارد که اختلاف نظر بین ستاری فر و اعضای دولت احمدی نژاد بالا گرفته است. چرا که ستاری فر رقم درآمد های نفتی را 140 میلیارد دلار برآورد کرده اما اعضای دولت معتقدند که این رقم تنها 93 میلیارد دلار بوده است.
در همین راستا اسحاق جهانگیری، وزیر صنایع و معادن دولت خاتمی، مجموع ارز حاصل از صدور نفت از آغاز سال 84 تا پایان سال جاری را حدود 150 میلیارد دلار عنوان می کند.
چه می شود کرد با اینهمه در آمد!
اهمیت این نامه علاوه بر پاسخ گویی به سوال احمدی نژاد در خصوص چگونگی هزینه کرد در آمد های نفتی کشور، آن است که همزمان با اصرار مجلس در جهت اطلاع از هزینههای دولت، برخی مسایل در زمینه ی درآمدهای نفتی افشا می شود.
تناقض در آمارهای مربوط به هزینههای دولت و موجودی 9 میلیارد دلاری صندوق ذخیرهی ارزی، در حالی است که آمار وزارت نفت نشان از 168 میلیارد دلار درآمد در طول سه سال گذشته دارد و مجلس تنها اجازهی برداشت 90 میلیارد دلار را به دولت داده است.
از سوی دیگر طهماسب مظاهری، ریس کل بانک مرکزی ایران، کل موجودی بر جای مانده در حساب ذخیرهی ارزی کشور را تنها 8 میلیارد دلار ارزیابی می کند.
اما احمدی نژاد در گزارش خود منتقدانش را به بزرگ نمایی درآمد ارزی کشور از محل فروش نفت متهم می کند و می افزاید که دولت در سالهای 84 و 85 به ترتیب 31 و 32 میلیارد دلار و در سال جاری خورشیدی 27 میلیارد دلار ارز برای تامین هزینههای خود در اختیار داشته است. در مجموع کل هزینهی ارزی دولت طی دوران مورد نظر احمدی نژاد بر پایه ی ارزیابی او 90 میلیارد دلار بوده است.
شاید درک این تناقضات قدری مشکل به نظر آید. به بیان ساده تر ارز مورد استفاده ی دولت طی سه سال مورد نظر آنگونه که احمدی نژاد معتقد است، تنها 90 میلیارد دلار بوده، حال انکه در آمد حاصل از فروش نفت با محاسبات ستاری فر به حدود 140 میلیارد دلار میرسد و بر این اساس دولت باید تقریبا 50 میلیارد دلار ارز اضافی باقی مانده را به حساب ارزی واریز کرده باشد به این معنا که سرنوشت ده ها میلیارد دلار در این میان نا معلوم مانده و حساب ذخیره ی ارزی نیز به رغم بر خورداری ایران از روزهای پر رونق نفتی، تقریبا خالی است.
پس انداز، بی پس انداز
در بخش دیگری از نامهی ستاری فر، این عقیدهی احمدی نژاد که اعتقادی به ذخیرهی ارز اضافی ( از درآمد نفتی کشور) برای روزهای رکود ندارد، مورد انتقاد قرار می گیرد. چرا که همواره سرمایهگذاری در زمینهی زیر بنایی و اشتغال زایی و پس انداز ارز باقی مانده منجر به شکوفایی اقتصاد هر کشوری می شود. در حالی که پرداخت مستقیم این نقدینگی به قشر آسیب پذیر جامعه چیزی جز افزایش تورم را در پی نخواهد داشت. کما اینکه به گفتهی ستاری فر دوبرابر شدن نقدینگی در ایران طی دوسال اخیر پدیده ای نا درست و بهت آور در علم اقتصاد و جهان است.
با اینکه درآمدهای نفتی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد افزایش چشمگیری داشته، اما بر اساس گزارشها این درآمد هنگفت در رشد اقتصادی ایران تاثیر چندانی نداشته و رشد اقتصاد کشور در دو سال اخیر کمتر از نرخی بوده که در برنامهی چهارم توسعه پیش بینی شده است.
افزایش حد اقل 50 درصدی قیمت زمین و مسکن، رکود بازار سهام، نادرست بودن سیاست دولت در تعامل با کشورهای بزرگ صنعتی و دخالت شدید در بازار پول و سرمایه از جمله انتقاداتی است که اقتصاد دانان نسبت به سیاست های دولت احمدی نژاد مطرح می کنند.
در حالی که طی همین دوران طلایی، شمار دیگری از کشورهای نفت خیز از روسیه و نروژ گرفته تا کویت و امارات گنجینههای حاصل از صدور نفت را که بالغ بر صدها میلیارد است انباشته و آنها را به ابزاری تازه برای کسب درآمد بدل کرده اند.
اظهار تاسف ستاری فر نیز به این دلیل است که نرخ رشد کشور به رغم برخورداری از این همه درآمد، حدود نصف نرخ رشد کشورهایی همچون چین، هند و ترکیه است.
اگر از دورهی دوساله ی ریاست جمهوری احمدی نژاد فراتر رفته و کل دوران بعد از جنگ ایران و عراق، از سال 68 تا 85 خورشیدی را در نظر بگیریم، درآمد کشور از محل صادرات نفت طی این مدت حدود 400 میلیارد دلار بوده که به تفکیک 51 میلیارد دلار در سال 85، 48 میلیارد دلار در سال 84، و مابقی در طول برنامه های پنج ساله ی اول تا سوم عنوان می شود ( از سال 68 تا سال 83). این میزان درآمد به جای قرار گرفتن در خدمت توسعه ی کشور به گونه ی غیر عقلایی در شریانهای اقتصادی کشور تزریق شد. اقتصاد ایران به جای برخورداری از نفت به بیماری نفتی گرفتار آمد و حتی نتوانست شهر های ویران شده در طول جنگ هشت ساله را آنگونه که باید دوباره آباد کند.
از این رو است که می توان در یافت تا چه اندازه نامه ی ستاری فر به ریس جمهور ایران حایز اهمیت است.
|
نظرهای خوانندگان
درباره اين بيت از اشعار مولوي دو املا رسيده شما با كدام يك موافقيد هر چند كه هر دو داراي معاني درست و به جاو نزديك به هم و مكمل يكديگر دارند.
ماهي از سر كنده گردد ني ز دم
ماهي از سر گنده گردد ني ز دم
تا سوال بعد خدانگهدار شما باد
-- بي نام ، Dec 26, 2007مطلب خوبی بود به همه این مسایل باید این نکته رو هم اضافه کرد که هر وقت درآمد های دولت از محل فروش نفت بیشتر می شود فشار و استبداد حکومتی هم زیاد تر می شود چرا که دولت کمتر خودش رو وابسته مردم و مالیات ها مردم می داند
-- هدایتی ، Dec 26, 2007نسیم جان
-- Mahmonir ، Dec 26, 2007به رادیو زمانه خوش آمدی
کسانی که خودشون در مسند امور هستند می دونن سالانه چند میلیارد دلار از این مملکت خارج میشه دارایی هایی که از ابتدای انقلاب تا حالا تو این مملکت به یغما رفته سر به فلک می زاره که احتیاج به یک مثنوی 70 من کاغذ داره برای مثال فقط به یک نمونه کوچک مفاسد اقتصادی که آقایون خودشون رقم های جزیی ایش رو اعلام کردند مراجعه کنید آقایون چنان انحصاری ایجاد کردند که حتی قاچاق انواع کالا ها هم دست خودشونه وگرنه به غیر از برادران سپاهی و هر کس که تو دایره است که می تونه دست به چنین کارایی بزنه جالب اینه وقتی آقایون مومن این حرف ها رو میشنون می گن گناه نشورید!! .باید خوب در خواب خرگوشی بمانیم تا همه چیزو ببرن بعد با خیال راحت بیدار می شیم
-- خبرنگار اقتصادی ، Jan 4, 2008نسیم عزیز نظر روزنامه گاردین نیز جالب است:
محمود احمدي نژاد آخرين لولو از مجموعه بلند بالاي لولوهاي آمريكاست و از جمله آنها: سرهنگ قذافي ليبي، مانوئل نوريگا پاناما، اسلوبودان ميلوسويچ صربستان، صدام حسين عراق و اسامه بن لادن القاعده.
اما بدين ترتيب دولت آمريكا نيروهاي پيچيدهاي را كه باعث روي كارآمدن او شده و همچنين مهارتهاي سياسي او را ناديده ميگيرد. همانگونه كه رقيبان محلي او متوجه شدهاند، دست كم گرفتن احمدي نژاد هم خطرناك است و هم كاري نابخردانه.
از طرف ديگر، سوءمديريت و ناتواني اقتصادي ايران ممكن است موجب نابودي او شود. ايران اقتصادي بيمار و متكي به قيمت نفت دارد. در گزارش 50 اقتصاددان آمده كه در مورد ساختار ضعيف اقتصادي و از آن جمله نبود سرمايهگذاري و بخش خصوصي كوچك چارهاي انديشيده نشده است. جمعيت روبه رشد به بيش از آن چيزي كه دولت عرضه ميكند نياز دارند. ديپلماتهاي غربي معتقدند: "دولت مشغول به هدر دادن ثروت بادآورده نفتي است".
سقوط احمدي نژاد، اگر اتفاق بيافتد، در اثر نافرماني سياسي يا تهاجم خارجي نخواهد بود. دليل اصلي به دغدغههاي زندگي روزمره برميگردد. در ايران هم مثل همه جاي دنيا، اقتصاد حرف اول را ميزند.
اقتصاد احمدی نژاد را به زمین می زند
-- شاندل ، Jan 15, 2008