تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

«دیلماج»، «مدرسه‌»ای که بسته شد

علی جمالی

چندی پیش انتشار ماهنامه‌ی «دیلماج» یکی از معتبرترین نشریات روشنفکری آذربایجانی، بی‌هیچ عذر و بهانه‌ای از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متوقف شد. این ماهنامه، چهار سال پیش (آذرماه ۱۳۸۲) مجوز انتشار گرفت. «دیلماج» پیش از خیزش عمومی آذربایجانی‌ها در خردادماه ۱۳۸۵ در تبریز منتشر می‌شد. اما در پی آن ماجراها، دفتر این نشریه به تهران کوچید تا از فضای به شدت امنیتی تبریز دور باشد؛ با این همه باز «دیلماج» بسته شد.


تصویر آخرین شماره‌ی دیلماج

وزارت ارشاد برای لغو مجوز این نشریه حتی به قوانین خود نیز استناد نکرده است. محمدعلی دادخواه وکیل «دیلماج» گفته است: «تا کنون علت لغو انتشار این نشریه به طور رسمی از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات به ما اعلام نشده است. اما این هیأت اعلام کرده است که صاحب‌امتیاز این نشریه، واجد شرایط لازم برای انتشار نشریه نبوده است. تا کنون چند شماره از نشریه دیلماج به چاپ رسیده است و تعجب‌آور است که چرا هیأت نظارت بر مطبوعات پس از انتشار چندین شماره ازاین نشریه اقدام به چنین تصمیمی گرفته است.»

صاحب‌امتیاز این نشریه، مهندس علیرضا صرافی یکی از روشنفکران فرهیخته و خوش‌نام آذربایجانی است که تمام نوشته‌ها و مصاحبه‌های رادیویی و مطبوعاتی وی تا امروز نشان‌گر تلاش خردمندانه‌ی او در سمت‌ دادن مطالبات ملی و فرهنگی به جنبشی مدنی و مسالمت‌آمیز بوده است.

یکی از وبلاگ‌های فارسی دلیل توقیف «دیلماج» را از جمله ناشی از تلقی منفی حکومت از جنبش‌های مدنی می‌داند: «رواج عقلانیت در بین هویت‌خواهان ترک که خواستار رسمی شدن زبان ترکی در ایران و احقاق سایر حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ترک‌های ایران هستد، از دیدگاه حکومت منفی تلقی شده است؛ زیرا بزرگ‌ترین حُسن این حرکت، همان مدنی بودن و مسالمت‌آمیز بودن آن است و دولت می‌خواهد این حرکت را به سوی رایکالیزم سوق دهد تا بهانه‌های بیشتری برای مقابله با آن داشته باشد.»

ماهنامه‌ی «دیلماج» تاکنون در ۳۶ شماره منتشر شده است. این نشریه با درج مطالب علمی و تحقیقی و با ظاهری بسیار آراسته، یکی از نشریات برتر کشور به شمار می‌آمد و نیز الگوی دموکراتیک در انتشار نشریه. شماره‌های متعدد این ماهنامه با اختصاص به موضوعاتی ویژه همچون مسأله زن، مطبوعات، دموکراسی، باستان‌شناسی، زبان مادری و... به سردبیران کاردان سپرده می‌شد.

سایت «زنستان» دلیل لغو امتیاز «دیلماج» را از جمله ناشی از انتشار ویژه‌نامه‌ی زنان در سه شماره می‌داند: «هیچ دلیل مشخصی برای جلوگیری از انتشار دیلماج اعلام نشده است و این حکم که به امضای دبیر هیأت نظارت بر مطبوعات رسیده، ظاهرا در یک جلسه‌ی دربسته اتخاذ شده است.»


تصویر یکی از صفحات داستان، صفحه‌ای از داستان «چشم‌های سگ آبی‌رنگ» از گابریل گارسیا مارکز

شماره‌های شش، ۱۴ و «۳۱-۳۰» دیلماج، از منابع مفید در نقد تبعیض و سنت نگرش به زن در حوزه‌ی فرهنگی کشور ماست. برابر با ماده‌ی ۴۴ آئین‌نامه‌ی اجرایی قانون مطبوعات، هیأت نظارت بر مطبوعات ارشاد اسلامی موظف است قبل از ابلاغ حکم لغو مجوز نشریات، به صاحب‌امتیاز آن موارد تخلف را تفهیم و با استناد به سوابق پیشین تخلف، اقدام به لغو مجوز بکند. اما برای توقف انتشار «دیلماج» گویا متولیان ارشاد نیازی به استناد قانونی ندیده‌اند.

همان وبلاگ‌نویس، داستان توقیف این ماهنامه را با استعاره‌ی «کفتار و بره‌آهو» به سادگی روایت کرده است: «روزی کفتاری در کنار نهر آب، بره‌آهویی می‌بیند و می‌پرسد: کجا رفیق؟ بره‌آهو می‌گوید: به طرف بیشه‌ی بالا! کفتار می‌گوید: اما راه بیشه‌ی بالا به طرف پایین است. بره‌آهو سر به زیر می‌اندازد و به طرف پایین بیشه می‌رود. باز کفتار جلو می‌آید و می‌گوید: راه بیشه به طرف غرب است. بره‌آهوی بیچاره به سمت غرب می‌رود. کفتار می‌بیند که بره‌آهو خیال ندارد تا بهانه‌ای به دست او بدهد. آخر سر از امر و نهی خسته می‌شود و می‌گوید: «من می‌خواهم تو را بخورم» و یورش می‌آورد و بره‌آهو را می‌درد.

جمهوری اسلامی از روزی که دید «دیلماج» هر روز پربارتر از دیروز می‌شود و مورد توجه جوانان آذربایجان قرار گرفته، به دنبال توقیف آن بود؛ ولی به دنبال بهانه می‌گشت و مدیرمسئول و نویسندگان این نشریه هیچ بهانه‌ای به دست او نمی‌دادند.»

خبرنامه‌ی امیرکبیر (پایگاه خبری‌­ تحلیلی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر) نیز، دلیل لغو مجوز «دیلماج» را مرتبط با انتشار ویژه‌نامه‌های زن می‌داند.

آخرین ماهنامه‌ی «دیلماج» شماره‌ی ۳۶-۳۵ را بر پیشانی خود دارد. این شماره ویژه‌نامه‌ی ادبیات معاصر و مدرن ترکی است. «دیلماج» بر آن بود که دو شماره بعدی ماهنامه را به ادبیات مدرن و پست‌مدرن در حوزه شعر، داستان، رمان و نظریه‌های ادبی اختصاص دهد که متأسفانه در این «مدرسه» نیز بسته شد.


تصویر یکی از صفحات شعر ماهنامه دیلماج

در پایان این گزارش، با یاد و خاطره‌ی «دیلماج» شعری از یاشار امیریان را از آخرین دفتر این ماهنامه با ترجمه‌ی آزاد می‌خوانیم:

سیگار، پنجره، ساعت
از فیلتر سیگار
یک کوه
یک پنجره
که خورشید را منتظر است
یک ساعت
که گاه خواب است
گاه بیدار.
هر آن‌چه بنویسم
به سیگار
به پنجره
به ساعت می‌ماند.
در درون کاغذها
تنهایم
چکامه‌هایم نیز
حضور مرا منکرند
از من چه ماند
سایه
و یا گلادیاتور
که به صید ماهی می‌اندیشد
و یک نقاش
که نقش معشوق ناپلئون به سر دارد
مردمان خویش را
در دور دست‌ها گم کرده‌ام
روزها چون هنرمند صبورم
که از واژه‌ها
سیگار، پنجره و فیلتر می‌سازد
در خواب‌هایم
چون «قابیل» محزون
که نمی‌داند قاتل کیست
و بر شن‌زارهای داغ
بر دار خویش می‌جوید
تا سینه‌اش بشکافد
سپس پیرهن سیاه پوشد
و به تسلیت حوا رود
این گونه او شاعر می‌شود
و با خونی خشکیده بر دست
حماسه می‌سراید
حماسه‌ای که
به فیلتر
به سیگار
به پنجره
و به ساعت می‌ماند.
و سپس باز دوباره
سیگار...
پنجره...
فیلتر...

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تاسف بار است.

-- شاهین ، Dec 5, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)