«قهرمان بعد از این»ها و پروژه چلبیسازی
آلن وایزمن۱ برگردان: فؤاد فرهی
یک صبح سرد زمستانی سال گذشته، طبق قرار برای مصاحبه به خانه ریچارد پرل در حومه واشنگتن رفتم. ۱۰ دقیقهای زود رسیدم؛ بنابراین ترجیح دادم مدتی پشت در، لرزان در سرما صبر کنم.
ریچارد پرل، مردی که در آمریکا برای خاورمیانه قهرمان میسازد
پرل، مردی که نومحافظهکاران را به سمت ایده تغییر رژیم در سراسر خاورمیانه رهبری کرد، موافقت کرده بود مرا به خاطر کتابی که درباره او و زندگیاش مینوشتم، ملاقات کند.
همان جا، در باز شد و پرل همراه با جوانی تنومند که ظاهراً خیلی هم عجله داشت، بیرون آمد. پرل با تعجب گفت: «آلن! بگذار این آقا رو بهت معرفی کنم» با این همه من خودم مهمانش را از همان اول شناختم. دستم را پیش بردم و گفتم: «بله، شما رو از عکسهاتون به جا آوردم.» با خودم فکر کردم خدایا! آقای پرل دوباره مشغول شده.
این مهمان هیجانانگیز کسی نبود جز فرید الغادری، یکی از مخالفان دولت سوریه در تبعید، که مانند آقای پرل معتقد است زمان برکناری بشار اسد، «دیکتاتور سوریه» مدتهاست که فرا رسیده. فرید الغادری که در رأس گروهی مستقر در واشنگتن به نام «حزب اصلاحات سوریه» قرار دارد، امیدوار است روزی مرد اول دمشق شود.
تا آن روز، آقای الغادری در برابر کسانی چون دیوید وارمسر، مشاور خاورمیانه دیک چنی، و الیزابت، رییس میز ایران - سوریه تا ژوئن ۲۰۰۵ صحبت کرده بود. از وارمسر پرسیدم آیا الغادری یک احمد چلبی دیگر است؟ مردی که برای جایگزینی صدام حسین، مورد حمایت آمریکا بود؟
احمد چلبی، قهرمانی که پرل برای عراق ساخته بود
«الغادری به دنبال پول نیست. ما هم برای او پولی جمع نمیکنیم. اما اگر منظورتان قدرتطلبی اوست، البته، احتمالاً برای این کار برنامهای دارد. با این همه مهم نیست. بهتر است به اتحاد جماهیر شوروی سابق فکر کنید. همیشه با همین سؤال روبهرو بودهایم؛ از لخ والسا بگیر تا واتسلاو هاول: «آیا درک درستی از خطر رژیمی استبدادی در کشورشان داشتند؟»
سناریوی حمایت از مخالفان خارج از کشور، برای کمک به دموکراتیزه کردن خاورمیانه، چنان برای ریچارد پرل، وارمسر و همفکرانشان جذاب است که علیرغم شکستهای پیشین، کماکان آن را دنبال میکنند. البته خود پرل، فعالترین حامی چلبی به عنوان رهبر آینده عراق بود. همان مردی که به دلیل سبک زندگی و رسواییهای مالیاش، «جی گتسبی» نام گرفته بود. اما تلاشهای او زمانی بی ثمر ماند که مردم عراق در انتخابات ژانویه ۲۰۰۵، حزب او را نپذیرفتند و آقای چلبی حتی یک کرسی پارلمانی نیز به دست نیاورد.
پرل کماکان اصرار دارد چلبی، که در حال حاضر در دولت امروز عراق نیز سمتی دارد، قربانی فعالیتهای وزارت خارجه و سازمان امنیت و اطلاعات آمریکا در مخالفت با او شد. با این همه تجربه «چلبی» علاقه ریچارد پرل را به «مخالفان» که تلاشی برای پنهان کردنش نیز ندارد، کمرنگتر نکرده است. خود او به من گفت: «به نظر من بهترین راه برای تغییر رژیم، کمک به کسانی است که بدون کمک خارجی از هیچ قدرتی برخوردار نیستند». کسانی مانند امیر عباس فخرآور، از ناراضیان ۳۲ ساله ایرانی که در حال حاضر ساکن آمریکاست.
در سال ۲۰۰۶، ریچارد پرل در یادداشتی که در روزنامه واشنگتنپست منتشر شد، فخرآور را شخصی قهرمان و بانفوذ دانست که در صورت حمایت آمریکا، میتواند ایرانیان سرکوبشده را زیر بیرق خود جمع کند. فخرآور رییس انستیتوی «ایران اینترپرایز» است که هم نام و هم کمک مالیاش را از مؤسسه «امریکن اینترپرایز» میگیرد. مؤسسهای که آقای پرل نیز در آن عضویت دارد.
فرید الغادری میخواهد «احمد چلبی» سوریه شود
در هفتههای آینده فخرآور در مؤسسه نزدیک به محافظهکاران بنیاد میراث در واشنگتن سخنرانی خواهد کرد و پس از آن برای سخنرانی درباره «دموکراسی در دنیای اسلام» راهی رم میشود. چندی پیش آقای فخرآور مهمان افتخاری «هفته بیداری فاشیسم اسلامی» در دانشگاه دوپال بود؛ جایی که او به عنوان «قهرمان زمانه» معرفی شد.
ماجرای فخرآور، آن گونه که خود او و هوادارانش تعریف میکنند، میتواند سناریویی برای هالیوود باشد. دانشجوی جوان، خوشچهره و جسور ایرانی که رهبر مردم سرکوبشده ایرانی در برابر استبداد خردکننده ملاهای ایران است، قیامی آنچنان که رمان «بینوایان» را به ذهن میآورد.
فخرآور هنگام شورشهای دانشجویی ۱۹۹۹ در تهران بر فراز سنگربندیهای موقتی ایستاد. زندانی و شکنجه شد. او از دل زندان اوین، که به شدت تحت مراقبتهای امنیتی است، با موبایلش با غرب ارتباط داشت و در حالی که احتمال صدور حکم اعدامش میرفت، از زندان به سوی آزادی گریخت.
از بخت بد، مخالفان و منتقدان فخرآور، به ویژه آنها که خود از ناراضیان و تبعیدیان ایرانیاند، تأکید میکنند که شرح ماجرا حقیقتاً هالیوودی است. لارا روزن در گزارشی که نوامبر گذشته در مادر جونز منتشر شد، نوشته با تعدادی از ناراضیان و روزنامهنگاران ایرانی صحبت کرده که درباره داستان فخرآور ابراز تردید میکنند.
به گفته این عده، به عنوان مثال، زندانیان سیاسی در زندان اوین اجازه استفاده از موبایل برای تماس با دنیای خارج را ندارند. در عین حال فخرآور از زندان نگریخته؛ بلکه صرفاً در طول مرخصی از زندان، غیبت غیر مجاز داشته است. از باب سایر جزئیات تکاندهنده این داستان هم، نکته بعدی این است که آقای فخرآور، به سادگی با یک پرواز عادی به دوبی رفته و در آنجا با ریچارد پرل ملاقات کرده است.
از همه مهمتر اینکه یکی از مصاحبهشوندگان این گزارش تأکید میکند که فخرآور هیچ گاه چهرهای شاخص در شورشهای دانشجویی سال ۱۹۹۹ نبوده است.
او از دل زندان اوین، با موبایلش با غرب ارتباط داشت
محمد سهیمی، استاد مهندسی شیمی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در مقالهای که برای مجله پراگرسیو نوشته، فخرآور را جزو آن دسته از ناراضیان خارج از کشور میداند که در داخل ایران از هیچ اعتباری برخوردار نیستند و مینویسد «این عده در ایران شناختهشده نیستند.»
سازمان عفو بینالملل نیز اگر چه به نام فخرآور در فهرست شکنجهشدگان توسط حکومت ایران اشاره میکند؛ اما برای اشاره به این نکته از عبارت «گفته میشود» استفاده میکند.
پرل کماکان اصرار دارد که اعتبار فخرآور به دست آنها که با تغییر رژیم از راههای خشونتآمیز مخالفند، زیر سؤال میرود. با این همه، مشکل بنیادی پیش روی پرل و همفکرانش این است که مرد مورد حمایتشان، در قد و قامت کسانی به برجستگی و موفقیت والسا و یا هاول نیست.
نخست اینکه والسا و هاول خارج از کشور فعالیت نمیکردند و علیرغم حبسها، فشارها و تهدیدهای مکرر، در کشور خود باقی ماندند. شکی نبود که آنها که در کارخانههای کشتیسازی گدانسک و یا میدان واتسلاو گرد هم میآمدند، هرگز شکی در رهبری این دو تن بر مخالفان دولت نداشتند. شاید والسا و هاول، در کنار انگیزههای انساندوستانه خود، انگیزههای شخصی نیز در فعالیتشان داشتهاند؛ اما به هیچ وجه تردیدی در اصالت آنها نبوده است.
ریچارد پرل، او دو قهرمان جدید برای ایران و سوریه در نظر دارد؟
همین موضوع ما را دوباره به «قهرمان بعد از این»های خاورمیانه در آمریکا باز میگرداند. مثلاً الغادری، یک عرب تحصیلکرده در آمریکاست که به پروژههای تکنولوژیک و نجات سوریه علاقه زیادی دارد. از بخت بد پرل، الغادری از نظر بسیاری مرد اول اسراییل است؛ الغادری نه تنها از اعضای حقوقبگیر آیپک، کمیته روابط عمومی آمریکا اسراییل است، بلکه یکی از تازهترین یادداشتهای او در وبسایت شخصیاش که با عنوان «چرا اسراییل را تحسین میکنم» منتشر شده، ظاهراً تنها استدلال کسانی را تقویت میکند که معتقدند وسواس و اندیشه دائمی دولت بوش به تغییر رژیم در خاورمیانه، حقیقتاً تنها برای حمایت و دفاع از اسراییل است.
آیا پرل، زیرکترین بازیگر قدرت در واشنگتن بر آن است که تحسین اسراییل، الغادری را در سوریه محبوبتر میکند؟ پرل میگوید: «نه، فکر نکنم. با این همه این مرد (الغادری) کار خودش را میکند. من همیشه هم نمیفهمم که چه میکند و یا چرا دست به کاری میزند.»
پرل، در جستجو به دنبال ناراضیان آرمانگرایی است که در خاورمیانه، همان را عملی کنند که هاول و والسا در اروپای شرقی به دست آوردند و در این راه، او دستیارانش به سراغ شخص بیاعتباری چون چلبی برای عراق رفتند و امروز به سراغ مظنونی چون امیرعباس فخرآور برای ایران و فرید الغادری برای سوریه. بیشک قهرمانسازی آنها چون گذشته نخواهد بود.
منبع: لسآنجلس تایمز
۱- آلن وایزمن، نویسنده اولین زندگینامه ریچارد پرل است که با عنوان «شاهزاده تاریکی: ریچارد پرل، پادشاهی، قدرت و پایان امپراطوری در آمریکا» منتشر شده است.
|
نظرهای خوانندگان
به نظر من با سوپر قهرمان ساختن امثال آقاي پرل نميتونيم در ايران به آزادي يا حقوق اساسي برسيم. من خودم چند بار فقط اسم آقاي فخرآور رو شنيدم آيا ما خودمون نميتونيم تصميم بگيريم اميدوارم همه نسبت به آينده خودشون حساس باشن و اگه قراره كاري بكنيم بايد تو ايران خودمون حركت كنيم
-- آيدين ، Dec 5, 2007من هم آقای پرل رامی شناسم هم آقای فخرآوررابگذاریدیک چیزرابرای ثیت درتایخ برای شماروشن بکنم اینکه فخرآوریک شارلاتان تمام عیاراست وهیچگاه زندانی سیاسی ویافردمطرحی نبوده است کاملاصحت داردودرهمان مقاله واشنگتن پست لوراروزان اولاحمایت کرداورابخاطرپرل ولی وقتی متوجه شدکه اشتباه شده هم فخرآوردوهم پرل رابه لجن کشید
-- سعید ، Dec 6, 2007ثانیابعدهاپرل هم متوجه اشتباهش گردیدولی دومساله راهمواره مدنظرقرارمی دهداولاسایراعضای اپوزیسون علیرغم اعتقادشان به براندازی درانظارعمومی موضع نمی گرفتندرحالیکه فخرآورباهمه کوچکی اش اینکاررامی کردکه برای جلب نظرطبیعی هم بود
ثانیاپرل اصولاطرفدارحمایت ازمخالفین وطرفداران براندازی است وحمایت وی ازفخرآورنوعی سرمایه گذاری برای آینده است چنانچه خودش می گفت میدانم این بچه الان بدردنمی خوردولی پس از15 سال قابل استفاده است
بهرحال این اطلاعاتی بودکه شایدبدردتان بخورد