تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

گناهکار یا بی‌گناه

جهان ولیانپور

پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد؛ این را هم بدان

در ته دریا گوهر با سنگ است
فخرها اندر میان ننگ است
مولانا

راستی شما به چه فکر می‌کردید اگر دزدی کیف دستی‌تان را از توی ماشینتان قاپ می‌زد؟ به کلیدهای در خانه‌تان؟ به انواع و اقسام کارت‌های شناسایی که در کیفتان داشتید یا به این که پاس بانکی‌تان را مسدود کنید؟

شاید هم به این فکر می‌کردید تا بیایید به خودتان بجنبید، کسی موجودی مختصرتان را به ناحق از حسابتان برداشته است. به این فکر می‌کردید که شب را باید منزل دیگری بخوابید و فردا صبح چندصد تایی به کلیدساز بپردازید تا قفل در خانه‌تان را باز کند. به این فکر می‌کردید که بیمه‌تان خسارت شما را نخواهد پرداخت. چون مسئولیت خودتان است!

سؤال مهم‌تر این است که چه کار می‌کردید اگر سر‌ بزنگاه می‌رسیدید و با چشمان خودتان می‌دید که سارق کیفتان را برداشته و در حال فرار است؟ به پلیس زنگ می زدید؟ خودتان او را تعقیب می‌کردید یا رهگذران را به کمک می‌طلبیدید؟

چگونه دنبال سارق می‌رفتید؟ با ماشینتان یا پای پیاده؟ اگر شما 43 سالتان بود و احتمالاً کفش پاشنه‌بلند پایتان و سارق جوان با کفش‌های ورزشی با سرعت برق و باد روی موتورش می‌نشست و در می‌رفت، آن وقت شما او را چه طوری تعقیب می‌کردید؟ با ماشینتان؟ و اگر به او می‌رسیدید چه‌ کار می‌کردید؟ در می‌آمدید و هوار می‌کردید یا او را زیر می‌گرفتید تا متوقفش کنید؟

علی البهجتی سارق سابقه‌دار 19 ساله مراکشی در 17 ژانویه سال 2005 در آمستردام، کیف دستی خانمی سورینامی را از توی ماشینش کش می‌رود. خانم بلافاصله پشت رل می‌نشیند و سارق را تعقیب می‌کند.

سارق سوار موتورش می‌شود تا از معرکه فرار کند. خانم او را در مقابل درختی گیر می‌اندازد. و با این قصد که آهسته به او بزند تا از فرارش جلوگیری کند، او را زیر می‌گیرد. اما علی در اثر خون‌ریزی مغزی کشته می‌شود.

راننده اول دستگیر؛ ولی بعداً موقتاً آزاد می‌شود. درست چند ساعت قبل از این حادثه، علی به جرم سرقت مسلحانه از یک فروشگاه در برابر قاضی حاضر شده بود. اما به علت کافی نبودن مدرک و شهادت برادر علی دال بر این که او هنگام حادثه در محل دیگری بوده است (آلیبی) آزاد می‌شود.

راستی اگر شما پدر و مادرعلی بودید، پس از شنیدن خبر مرگ غم‌انگیز پسرتان به چه فکر می‌کردید؟ به این که یک کیف‌دستی این قدر ارزش نداشت که به خاطرش جوانی را بکشی؟ به این که حاضر بودید 10 برابرخسارت دهید، ولی بچه‌تان کشته نمی‌شد؟ یا این که می‌گفتید بچه‌ی ما حقش بود؟

پدر و مادر علی گفتند که می‌خواهند در آرامش در مراسم سوگواری فرزندشان شرکت کنند.

چند ماه پیش درست در نزدیکی همین محل، جسد پاره‌پاره‌ی تئو ون‌گوک که به دست یک جوان مراکشی به قتل رسیده بود، دراز کشیده بود. حالا دوباره قتلی اتفاق افتاده است؛ ولی این بار کسی که شرودر (این کلمه لُری بختیاری است و به معنای شرحه‌شرحه است) زیر ملافه‌ای به خوب ابدی فرو رفته بود، یک جوان مراکشی بود.

دوستان علی در خیابان محل حادثه فریاد می‌زدند: «قتل قتل، دوست ما را مثل یک سگ کشتند!» ساکنین هلندی خیابان حیرت‌زده سرشان را تکان می‌دادند و می‌گفتند «دوباره یک قتل، امیدواریم که باز هرج‌و‌مرج ایجاد نشود.» خشم جوانان مراکشی بالا گرفت و به راننده‌ی ضارب، پلیس و به زمین و زمان ناسزا ‌گفتند.

روی کاغذی بر آن درخت (محل تصادف) نوشته شده بود : «علی تو یکی از معدود کسانی هستی که قلبی آیینه‌مانند داری. برای آینده‌ات آرزوهای بزرگ داشتی. جوانی زحمت‌کش با دو شغل.

پایان زندگی‌ات ناعادلانه بود. ولی حالا در نزد خداوند هستی. تو سربازی هستی که هرگز فراموش نمی‌شوی. زیرا تا ابد در قلب ما زنده خواهی ماند.»

مخالفین در اینترنت نوشتند: «کاملاً درسته. دو تا شغل داشت. یکی توی زندان و ‌یکی دیگه هم کار اجباری، به دلیل حمله‌ی مسلحانه! باز حرف مفت، سرباز کجا بود، گم شو تو رو به خدا! این جوری که می‌گین، خانم‌های ما باید بپذیرند هروقت یه «سرباز» مراکشی کیفشون رو خواست، فوری باید بهش بدن.

قضیه خیلی روشنه! یکی دست کرد توی ماشین یه خانمی کیفش رو دزدید. خانمه با ماشین گذاشت دنبالش و زد زیرش! دزده کشته شد، کیف خانمه هم دوباره برگشت سرجاش. افسوس که کشته شد؛ ولی این آخر و عاقبت هر کسیه که در این راه قدم بذاره.»

دوستان علی باور نمی‌کنند که او یک دزد بود. از آن گذشته معتقدند هیچ کس حق ندارد عدالت را در دست خود بگیرد. یک دزدی ساده قابل قیاس با قتل یک انسان نیست. در هلند میزان زیادی از دزدی‌ها فراموش می‌شوند و مال به سرقت رفته هرگز پیدا نمی‌شود.

آیا راننده واقعاً سعی در توقف سارق داشته و تصادفاً موجب مرگ او شده است یا از شدت خشم و از روی انتقام، عمداً به سارق زده تا او را به قتل برساند؟ آیا قتل عمد است یا غیرعمد؟ آیا این زن به جرم تلاش در برگرداندن کیف‌دستی‌اش باید مجازات شود؟ چرا در آمریکا قتل برای دفاع از خود مجازات ندارد؛ ولی در هلند دارد؟

این پرسش‌ها و پرسش‌های متعدد دیگر به محور اصلی کشمکش حقوقی و اخلاقی پر کش و قوسی تبدیل شد که دامنه‌ی آن از دادگستری و مطبوعات هلند فراتر رفت و گروه‌ها و محافل مختلف جامعه را در بر ‌گرفت.

سیاست‌مداران راست سعی در بهره‌برداری سیاسی از ماجرا کردند. ویلدرس (راست‌ترین نماینده‌ی کنونی پارلمان هلند) خواهان اخراج بزه‌کاران خارجی از هلند شد و خانم فردونک (وزیر مهاجرت وقت) گفت: «برای این خانم که سارقی را زیر گرفته، تفاهم دارد. اگر کیف را نمی‌دزدیدند، اتفاقی هم نمی‌افتاد.»

این اظهار نظر خلاف قوانین هلند است. یاب کوهن، شهردار سوسیال‌دموکرات آمستردام با جوانان مراکشی و خانواده‌ی علی ملاقات کرد و گفت: «همه‌ی حقایق را ببینید و سارق بودن علی را از صورت ماجرا پاک نکنید. من مخالف کسانی هستم که می‌گویند علی به قتل رسیده. فراموش نکنید که ماجرا با یک سرقت شروع شد.»

درصد بسیار بزرگی از اظهار نظرات مردم حق را به راننده می‌دهند. آن‌ها معتقدند که محاکمه‌ی این خانم، محاکمه‌ی قربانی است. آن‌ها می‌گویند دموکراسی ما حامی مجرمان است. تا اتفاقی می‌افتد، لشکر مددکاران به راه می‌افتد تا مجرم را حمایت کند. تعداد کم‌تری معتقدند که قتل و کیف‌ربایی قابل قیاس نیستند. تعداد بسیار محدودی هم هستند که می‌گویند ربودن کیف این خانم، دیگر اهمیت ندارد و او به جرم قتل باید محاکمه شود.

به جز این گروه محدود آخری، همه، هر نظری هم که دارند، در یک چیز با هم مشترکند: «با خانم راننده تفاهم دارند و دفاع از خود را مشروع می‌شمارند. این تمایلات نشان می‌دهد که ما با بعضی قوانینی که خودمان آفریده‌ایم، قلباً موافق نیستیم.»

دادستان در آن موقع خواهان تمدید بازداشت ‌موقت ضارب شد؛ اما قاضی این تقاضا را رد کرد. چون مدارک کافی نبود تا نشان دهد که راننده‌ی اتومبیل به قصد کشت، سارق را زیر گرفته است. دادستان پس از سبک و سنگین کردن حکم قاضی، تصمیم گرفت از تقاضای دادگاه تجدید نظر خودداری کند؛ اما او را همچنان به عنوان متهم نگهدارد. به گفته‌ی مقامات دادستانی، این تصمیم‌گیری بسیار سخت و پرزحمت بود.

حالا پس از حدود دو سال و نیم که از ماجرا می‌گذرد، دادگستری تصمیم گرفته است که ضارب را قطعاً محاکمه کند. به عبارت بهتر دادگستری هلند، مدت دوسال و نیم تردید داشت که جرم قابل تعقیب است یا نه!؟ در این مدت تحقیقات دامنه‌داری انجام گرفت و ماجرا یک بار دیگر کاملاً بازسازی و مرور شد.

به گفته‌ی دادستانی سنگینی اتفاق در تصمیم به تحت تعقیب قرار دادن راننده نیز تأثیر داشته است. عده‌ای معتقدند که دادستانی اول قصد نداشت که راننده را تحت تعقیب قرار دهد. ولی زیر فشار خانواده‌ی علی و وکلایش ناچار به این کار شد.

گفته می‌شود که خانواده‌ی علی می‌خواهد خون‌بهای بیشتری بگیرد. به گمان من، پیشگیری از آشوب‌های اجتماعی علت اصلی رو آمدن مجدد پرونده است.

راستی اگر شما قاضی این محکمه باشید، چه قضاوتی درباره‌ی ضارب خواهید کرد؟ گناهکار است یا بی‌گناه؟ قربانی واقعی این حادثه را چه کسی می‌دانید؟ سارق، ضارب یا پدرومادر علی؟ مقصر واقعی این ماجرا به نظر شما کیست؟ قوانین قضایی آسان‌گیر؟ جامعه‌ی باز که خیلی از ناهنجاری‌های افراد (جوان) را تحمل می‌کند یا تربیت پدر و مادر؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

«شرودر» را باید به صورت «شِرّ-و-در» می‌نوشتید.

-- یاور ، Oct 25, 2007

احمقانه است. احمقانه است. این حکایت اعصابم رو خرد کرد

-- حبیب مانیا ، Oct 25, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)