تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌ها

کاترین کله‌ته - ترجمه: ناصر غیاثی

از دوم تا هفتم تیرماه امسال شانزده هنرمند از برلین نمایشگاه و کارگاه‌های آموزشی در خانه‌ی هنرمندان ایران برگزار کردند. روزنامه‌ی «دی‌ولت» آلمان گزارشی از چگونگی این نمایشگاه منتشر کرده است که ترجمه‌ی آن را در زیر می‌خوانید. –زمانه.


اسب يا اسب، اثری از ليلا پازوکی

لیلا پازوکی یک پروژه‌ی هنری راه انداخت که منحصربه‌فرد است: این دانش‌جو همراه با پانزده هنرمند بین‌المللی در ایران زندگی و کار کرد. او فقط با ادارات ِ ایران نجنگیده زده است.

برای لیلا پازوکی، این هنرمند سی‌ساله، آماده کردن تازه‌ترین نمایش‌گاه‌اش قبل از هرچیز یک مبارزه بود، مبارزه با ادارات و کلیشه‌ها. او همراه با پانزده هنرمند دیگر با ملیت‌های مختلف به مدت سه هفته در تهران زندگی و کار کرد. قراربود در پی آن آثاری که در این مدت تولید شده‌اند، در یک نمایش‌گاه دسته‌جمعی عرضه شود. بسیاری از این هنرمندان ایران را از سال 1979، زمان انقلاب اسلامی توسط آیت‌الله خمینی، ندیده بودند. به همین خاطر پازوکی و همراهان‌اش از این پروژه بسیار خوش‌حال بودند.


همه‌چيز درباره‌ی لباس‌ها، اثری از اينگه مان

اما سرانجام زمانی فرارسید که مسئله فقط هنر نبود: یک ماه پیش از افتتاح ِ رسمی، گالری دانشگاه هنر در تهران، جایی که قرار بود نمایش‌گاه برگزار بشود، ناگهان جواب رد داد. پایان پروژه؟ به هیچ‌وجه. گروه هنرمندان مقاومت کردند، ابتکار به خرج دادند و خود را با شرایط ِ جدید وفق دادند. پازوکی هیچ وقت ناامید نشد. این زن سی‌ساله می‌گوید: «تصمیم داشتم که این پروژه را اجرا کنم. در این فاصله همه‌ی مشکلات مربوط به سازماندهی برای من تبدیل به یک اثرهنری شده بود.»


تکه‌های يخ، اثری زارا يل

پازوکی برپایی این نمایش‌گاه با عنوان ِ «... جستجو می‌کنم و نمی‌دانم چه چیز را...» در پایتخت ایران را مدیون سفارت آلمان است. بخش فرهنگی سفارت جای تازه‌ای در خانه‌ی هنرمندان فراهم کرد. آن‌طور که معلوم شد، شانس آورده بودند. پازوکی می‌گوید: «خانه‌ی هنرمندان داخل یک پارک قرار دارد و به این ترتیب خیلی از تماشاگران نمایش‌گاه بطور اتفاقی گذرشان به آن‌جا می‌افتاد، تماشاگرانی که به طور معمول سروکار چندانی با هنر ندارند.»
حتا سرایدار آن‌جا هم به وجد آمده بود، قبل از هرچیز از اینستالاسیون ِ خانم زارا ریل. او فیگورهایی از ژله درست کرده بود، که شبیه تکه‌های یخ بودند و در آب شناور. توهمی موفق، چون دمای هوا چهل درجه بود.

پازوکی که در تهران به دنیا آمده و در آن‌جا بزرگ شده است، شش است که در آلمان زندگی و مدرسه‌ی عالی هنر برلین - وایسن‌زه تحصیل می‌کند. یک‌سال‌ونیم پیش فکر اولیه‌ی این پروژه شکل گرفت. پازوکی به کمک خانم اینگه مان، پرفسور دانش‌گاه‌اش، آن را پروراند و به عمل درآورد. نه فقط موقع ِ نمایشگاه فعلی‌، بلکه از زمان شروع خلاقیت ِ هنری‌اش بسیاری در پازوکی پیش از همه، یک چیز را می‌دیدند: ایرانی بودن‌اش را. «مرتب از من می‌پرسیدند، اوضاع ایران چطور است؟ آیا زن ایرانی مجاز است تحصیلات دانشگاهی بکند و به سفر برود؟ آیا زن ایرانی دائم در معرض خطر سنگسار قرار نگرفته؟»

سرانجام حوصله‌ی پازوکی از این‌که خودش و هنرش را توضیح بدهد، سرآمد: «وقتی تفاسیر آثارم را می‌خواندم، اغلب فکر می‌کردم، که اصلاً منظورم این‌ها نبوده. احساس ِ بسیار بدی بود.» پازوکی پیش از این در جاهای دیگر مثل پاریس و مکزیکوسیتی نمایش‌گاه فردی داشته، اما تقریباً همه‌جا آثارش را فقط براساس ِ وطن‌اش تفسیر می‌کردند. مثلاً یکی از عکس‌هایش دختری را زیر آب نشان می‌دهد که موهایش جلوی صورت‌اش پخش شده است. «حتا این کار هم، که معلوم است اتفاقی بوده، به عنوان حجاب تفسیر شد.»


فيلتر، اثری از اريک آلبلاس

او سرانجام کلیشه‌های حاکم درباره‌ی ایران را تبدیل به یک شانس کرد و تمام این پیش‌داوری‌ها را به‌سادگی از نظر گذراند. این را در نمایش‌گاه فعلی‌اش هم می‌توان دید: روی کارت دعوت‌اش دو عکس دیده می‌شود. هر دو یک برج تلویزیونی را نشان می‌دهند: یکی در میدان آلکساندر در برلین و دیگری برج تلویزیونی ِ میلاد در تهران. این دو عکس‌هایی هستند که در شب گرفته شده‌اند، نور این برج‌های تلویزیونی در تاریکی می‌درخشند. از این منظر هر دو برج تقریباً شبیه هم به نظر می‌رسند. پیام پنهان‌شده در پشت این تصاویر روشن است: احتمالاً نقاط مشترک تهران و برلین بیش‌تراز آن‌ است که فکرمی‌کنیم.

پازوکی بعد از بازگشت‌اش به برلین، جایی که عکس‌ها، اینستالاسیون‌ها، مجسمه‌ها، و ویدئوهای پانزده هنرمند برای دو هفته در محله‌ی پرنس‌لاوه‌برگ ِ برلین به نمایش درمی‌آید، امیدوار است که دیگر مجبور نباشد فقط با کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌ها مواجه شود: «حالا دیگران هم می‌توانند در مورد واقعیت ایران تعریف کنند.» پازوکی به بقیه‌ی شرکت‌کنند‌گان در نمایش‌گاه می‌گوید: «قصه‌گو». و ادامه می‌دهد: «این عناصر پوئتیک ِ پروژه‌ها‌شان است که می‌تواند تصویرشان را از ایران به شنوندگان‌شان منتقل کنند. اگر به این موفق شوم، به هدف ِ کار هنری‌ام دست پیدا کرده‌ام.»

منبع:
«دی‌ولت»

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)