كدامتان چشم ما هستيد؟
مجتبا پورمحسن
پيمان هوشمندزاده هم نويسنده است هم عكاس. عكسهای منحصر به فرد او از چهرههای سرشناس ادبيات ايران را خيلیها تحسين كردهاند.
هوشمندزاده نمايشگاههای متعددی در تهران، دانمارک، استراليا، آمريكا و چند كشور ديگر برگزار كرده و جوايز متعددی هم دريافت كرده است، كه از بين آنها، میتوان به مدال طلای نمايشگاه بينالمللی كودک تهران و مدال برنز دو سالانهی عكس موزهی هنرهای معاصر ايران اشاره كرد.
اين عكاس نامآشنا در آخرين روزهای سال گذشته وقتی خبرساز شد كه متن كامل مطلبی از او، دربارهی عكاسی خبری، در يک سايت اينترنتی منتشر شد. البته پیش از آن، خلاصهای از اين مطلب درمجلهی «عكسنامه» منتشر شده بود، اما انتشار متن كامل مطلب، بازتابهای فراوانی داشت.
هوشمندزاده مینويسد: «عكاسی خبری ما متوهم شده است. و اين توهم، توهم خطرناک و واگيرداریست كه از عكاسان حرفهای ما به عكاسان جوانتر خواهد رسيد. و بیشک در صورت ماندن در اين وضعيت، به شاخههای ديگر عكاسي نيز سرايت خواهد كرد.»
در بخش ديگری از اين مقاله آمده است: «عكاس خبری ما پوک شده است. با كوچکترين تلنگری از هم میپاشد، بیانگيزه است و استقلال ندارد: نه استقلال مادی ونه استقلال فكری. و مهمتر از همه، فراموش كردهاند كه عكاس خبری يعنی: «ما چشم شما هستيم» كدامتان هستيد؟»
پيمان هوشمندزاده در گفتوگو با رادیو زمانه به آسيبشناسی عكاسی خبری در ايران پرداخته است.
پيمان هوشمندزاده
آقای هوشمندزاده! چطور شد زديد تو برجک ژورناليسم و فتوژورناليسم؟
در اصل، اين مطلبی كه من نوشتم براساس احساس نيازی بود كه فكر میكردم عكاسی خبری ما احتياج به چنين هشداری دارد و نقاط ضعفی را كه به نظرم میآمد نوشتم.
اگر واقعا عكاسهای خبری معترض هستند، بايد به ما جواب بدهند؛ كه ظاهرا هم معترض نيستند. كسی هم حرفی نزده. يعنی در واقع، استقبال بيشتر از طرف عكاسهای هنری بوده تا عكاسهای خبری. آنها بيشتر از اين نوشته خوششان آمد.
به طور مشخص چه آسيبهايی در فتوژورناليسم ما ديديد كه شما را برانگيخت تا چنين مقالهای بنويسيد؟
نمیتوان گفت كه اين اتفاقات از كجاها نشأت گرفته. اتفاقاتی كه در مملكت ما افتاده آنقدر پشت سر هم بوده كه نمیدانم بايد آدم واقعا چنين انتظاری از عكاسی خبری داشته باشد يا نه. مثلا يک چنين انتظاری بيهوده است. ولی خب، ما نمونههای قبلش را هم داشتيم توی دورههای تاريخی قبلمان؛ مثلا در دورهی انقلاب ما عكاسهايی داشتيم كه اگر كاری میكردند به آن اعتقاد داشتند. و میبينيم كه هنوز هم دارند كار میكنند. دقتی را داشتيم، كاوه گلستان را داشتيم. اينها كسانی بودند كه با جريان ايدئولوژيک برخورد میكردند. ولی در حال حاضر ما چنين كسانی را نداريم.
تأسف من بيشتر از اين جاست كه میبينم عكاسی كه دارد برای يک روزنامهی راستی كار میكند، بعدازظهرش برای يک روزنامهی چپی كار میكند. يعنی اصلا اين عكاس هيچ چيز نمیداند؛ هيچ تعلقی ندارد؛ به هيچ چيز فكر نمیكند و مثل يک تكنسينی عمل میكند كه هركه بهش بگويد اين كار را بكن يا آن كار را انجام بده، فقط كار را انجام میدهد.
شايد بستر برای انتخابش وجود ندارد؟
نه. من میگويم عكاس دارد صبح براي روزنامهی راستی كار میكند و شب برای روزنامهی چپی كار میكند.
غم نان ديگر!
غم نان نيست. خيلیها آدمهای مجردی هستند كه اين مشكل را ندارند. البته غم نان نه اينكه واقعا برای عكاسهای خبری ما وجود ندارد، اصلا اين طوری فكر نكنيد. غم نان هست. ولی هستند كسانی كه پای اين جريان میايستند و غم نان هم دارند. مثل آقای منتظری، كه مشكلات مالی هم دارد ولی پای يک مسايلی میايستد. ولی اين رفتار در عكاسی خبری ما نْرم نيست.
پس نقد شما بيشتر نقدی محتوايی روی عكاسهاست. يعنی بيشتر از اين كه به فرم عكسها انتقاد داشته باشيد، به گرايش عكاسها و به محتوای عكسی كه میگيرند انتقاد داريد؟
من بيشتر دربارهی كل جريان عكاسی خبری صحبت كردم. حالا يكي از مشكلها اين است. امكان دارد كسی عكاس خيلی خوبی باشد، ولی وابستگی به جايی نداشته باشد. من در همان مقالهای كه نوشتم، آخر مقاله میگويم كه عكاسی خبری يعنی اين كه ما چشم شما هستيم. كدامتان هستيد؟ بالاخره بايد يک نفر از اين جماعت باشد كه بگويد آره من هستم. پايين مطلب هم كاملا دقيق گفتم كدامتان هستيد؟
شايد سعی در بیطرف بودن باعث شده كه به هر حال يک مقدار از محتوا فاصله بگيرند؟
بیطرف بودن؟ نه، اين طوری نيست. اصلا يک نوع پوچی درش هست. آدم بايد يک انگيزهای داشته باشد. خيلیها هستند كه اعتقادی به عكاسی با گرايشهای اجتماعی ندارند. متوجه هستيد؟ و اصلا دنبالش نمیروند. عكاسی مستند میكنند. تازه عكاسی مستند چيزیست كه خيلی وابسته به اين جريان است و اينها را، همه را، ما میپذيريم. ولی برای عكاسی خبری برای من قابل قبول نيست. ببينيد! مثلا عكاس تبليغاتی دارد كار میكند. عكاسهای هنری ما حتا دارند كار میكنند. عكاسان معماری، تاتر و سينما هم كار میكنند. اما نمیتوانيم از آنها انتظار داشته باشيم كه برای ما يک تحولی ايجاد كنند. او میتواند بدون وابستگی اجتماعی كار خودش را انجام دهد. ولی عكاس خبری نمیتواند اين طور باشد. عكاس خبری در يک موقعيت حساسی قرار گرفته. حالا به هر دليلی، يا هر جوری. بنابراين اين مسئوليت را بايد قبول بكند.
آقاي هوشمندزاده! شما بحث روزنامههای راست و چپ را عنوان كرديد. شايد خيلی از اين دوستان از ترس برچسب عدم بيطرفیست كه يک مقدار محافظهكارانه برخورد میكنند؟
اما عكاسهايی كه با آژانسهای خارجی كار میكنند، اين همه كه به آنها برچسب «برای بيگانه كار كردن» میچسبانند، آنها بهتر از عكاسهای داخلی كار میكنند.
چرا؟
علتش را من نمیدانم. ولی بالاخره آنها اين نگاه را دارند. يا بهشان دادهاند. مصاحبهای داشت آقای سربخشيان با آقاي اديم در تلويزيون، كه به اين موضوع اشاره كردند. حالا اين را يا بهشان ديكته كردند يا ديكته نكردند، میبينيم كه بالاخره روی آسيبهای اجتماعی بيشتر كار میكنند تا عكاسهای داخلی ما. عكاسهای داخلی ما فقط منتظرند ببينند آقای احمدینژاد با چه كسی دست میدهد، بدو بدو میروند خبر تهيه كنند.
اميرشهاب رضويان توی مجلهی فيلم، در همين شمارهی نوروزی، مطلبی نوشته بود راجع به آقای انتظامی. بعد از ايشان نقل كرده بود كه وقتی رفته بودند توي بم فيلم بسازند، آقای انتظامی گفته بود كه ببين اميرشهاب! فيلم تو نبايد اينقدر بدبختی نشان بدهد. مردم چشمشان از اين جور چيزها پر است. سعی كن يک چيزهای ديگری را ببينی و نشان بدهی. به نظر میرسد عكاسهای خبری ما صرفا همان چيزهايی را میبينند كه مردم عادی هم میبينند.
اينها حتا همانها را هم نمیبينند. ما توی دههی قبلی، خيلی عكاسیمان بهتر بود.
پس چرا بازار كار عكاسهای خبری اينقدر رونق پيدا كرده؟
علتش را نمیدانم چيست؟ میدانيد؟ بالاخره اين هم مهم است كه در جايی هستند كه میتوانند خود را مطرح كنند. مثل يک بازيگر تلويزيونی. ممكن است كه يک بازيگر تاتر سی سال كار كند تا به اندازهی كسی كه يک روز در تلويزيون بوده شهرت پيدا كند. عكاس خبری هم تا سر كار میرود، امروز عكسش چاپ میشود، پس فردا مشهور میشود.
به يک نوع پوچی اشاره كرديد كه انگار اين عكاسها توی سوژهها و عكسهايشان به آن رسيدند. فكر میكنيد ريشهی اين پوچی كجاست؟
اين يک آسيبشناسی اجتماعیست. اين چيزیست كه در جوانان مملكت ما هم هست. بايد از يک جای ديگری بررسی شود و كار من نيست.
گفتيد عكاسهای ما صبح برای روزنامههای راستی كار میكنند و شب برای روزنامههای چپی. فكر میكنم اين اتفاقیست كه در مورد روزنامهنگاران ما هم افتاده. فكر میكنم ريشهی آن هم اين باشد كه آنها سرنوشت مشخصی در مورد امنيت شغلی خودشان ندارند.
اگر اين طور باشد كه ديگر روزنامهنگار نيستند. وضعيت روزنامهنگارهای ما خيلی بهتر از عكاسهای ماست. از اين بابت خيلي بهتر است. نه. آنها روی يک چيزهايی پافشاری دارند. ممكن است برای كسی هم اين اتفاق افتاده باشد، ولي اگر بخواهيم دقيق بررسی كنيم، میبينيم كه عكسی كه دارد برای روزنامهی ايران كار میكند، برای روزنامهی، چه میدانم، آقای شمسالواعظين كار نكرده. يا كسی كه دارد برای كيهان كار میكند برای شرق كار نكرده. يا بالعكس.
در مورد فرم عكسهای خبری كه در اين چند سال اخير رونق پيدا كرده صحبت كنيد. مثلا سوژه گوشهی كوچكی از عكس را اشغال میكند؛ يا كادرها كج گرفته میشود. فكر میكنيد چطور شده كه همهی اين عكاسها يکجور عكس میگيرند؟
در مورد اين كه يک نوع عكاسی مد میشود، شما سوالاتی كه میكنيد كمی سخت است. میگوييد كه چرا اين جوری میشود. من هم نمیدانم چرا اين جوری میشود.
چرا؟ فكر میكنم بايد بدانيد.
نه. در اين موارد بايد از روی حدس جلو رفت. میدانيد اتفاقاتی كه میافتد يک اتفاق جمعی نيست. يک اتفاق فردیست. مثلا فرض كنيد اگر كه يک عكاسی در روزنامهی شرق شروع كند به گرفتن عكسی كه كادرهای كج داخلش باشد، خب، چون اين روزنامه فروش دارد و همه آن رامیبينند، بعد میبينيم كه عكاسهای روزنامهی ديگر میآيند از اين تقليد میكنند. در صورتی كه اين خودش از كسی ديگر تقليد كرده است. میبينيد؟ يکجور فقط تقليد است. شايد يكی از دلايلش اين است كه در واقع از عكاسهای حرفهای در اين روزنامهها استفاده نمیشود. عكاسی ما خيلی آسيبپذير شده. هيچوقت، به غير از آن دورهای كه شلوغ بود و عكاسی را جدي گرفتند، در بقيهی دورهها برای سردبيرهای ما آنقدر جدی نبوده. من حتا خاطرم هست كه میگفتند سه تا دانشجوی عكاسی بياوريم اينجا، برايمان كار كنند و به آنها پول هم نمیدهيم. میدانيد؟ هميشه در فكر اين كارها هستند.
آقای هوشمندزاده! شما با روزنامهها ارتباط نزديكی داشتيد. چرا هيچوقت زياد تمايل نداشتيد عكس خبری بگيريد؟
چرا. من هم به هرحال پنج ـ شش سالی سعی كردم. يعنی احساس میكردم كه بايد يک كاری بكنم. فكر میكنم كه كارم را هم كردم. البته بگويم كه هيچوقت خودم را عكاس خبری نمیدانستم.
|
نظرهای خوانندگان
.این پیمان خودش چیکار کرده که حالا داره خودشو اینجوری تحویل می گیره.تو که این همه اوضاع رو بحرانی می بینی و وامصیبتا سرمی دی خودت چه گلی به سر فتوژورنالیسم ایران زدی.متاسفانه این سنت بدی شده که هرکی می خواد بدون زحمت شهرتی به هم بزنه-که البته این گرایش از دید من یه عارضه دانشجویی بی درمان هست-یا احساس می کنه حقشو خوردن یا از قافله عقب مونده انگ و اتهام به دیگران میزنه و با حرف ها و اتهاماتی کلی و بی اساس و حرف زدن در موضع عقل کل همه چیز و همه کس رو زیر سوال می بره.ایشون ای کاش می گفت غرضشون از ذکر این همه تفاصیل چی بود و چه انگیزه ای ایشون رو وادار به گفتن این مسائل و اتهام بستن به عکاسان دیگر کرده.ایشون به جای پرداختن به علت به معلول گیر دادن.
-- امیر ، Apr 6, 2007آقای هوشمند زاده هر از گاهي مطلب تهاجمي عليه بقيه عکاسان مي نويسند که از بس غير منطقي و عصبي است کسي به آن پاسخ نمي دهد و ايشان فکر مي کنند به قول مصاحبه کننده - که معلوم است تسلطی به موضوع نداشته- بايد شديد تر "بزنند توی برجک ژورناليسم و فتو ژورناليسم" ( آدم ياد فيلم دکل مي افتد!) درست است که راديو زمانه تلاش مي کند محلي برای انتشار آرا و عقايد گوناگون باشد اما اميدوارم هرگز به ورطه دامن زدن به جار و جنجال های بی منطق و تهاجمي تبديل نشود.
-- همکار سابق آقای هوشمند زاده ، Apr 7, 2007کاملا با نگاه پیمان موافقم. متاسفانه عکاسی خبری ایران به شدت عقب رفت. فقط عکاس ایی که برای نشریه های خارجی کار می کنند. دقت بیشتری رو این موضوع دارند.
-- Pooyan Tabatabaei ، Apr 7, 2007خود جناب پيمان خان هم بد جوري دنبال تلويزيون ميگردد!
-- حسين ، Apr 7, 2007من فكر نميكنم از در تئاتر هم رد شده باشد.
داستان غريبيست اينروزها... معلوم نيست چهطور و با چه رانتي سر از راديو زمانه درآورد اين پيمان هوشمندزاده؟
چی شده که فکر می کنی توی هر زمینه ای صاحب نظری ؟ ای کاش توضیح می دادی .
-- الف ، Apr 7, 2007ايكاش «شما» (آقا يا خانم الف) دوست داشتيد مخاطب نظر دهد و با عقايد قرون وسطايي، سعي بر تفتيش بيوگرافي او نميكرديد ... و باز هم ايكاش «نظرات»، آن «پشت» نميماندند. مثل آن نظر قبلي كه حبس شد و نوشته بودم: حق داريد روزنامه نگاري را با 19 سال و اندي سابقه نشناسيد !!
-- ح.ش ، Apr 7, 2007با رفرنس به آن همكار سابق آقاي هوشمند زاده كه در بالا گفته:«آقای هوشمند زاده هر از گاهي مطلب تهاجمي عليه بقيه عکاسان مينويسند که از بس غير منطقي و عصبي است کسي به آن پاسخ نمي دهد... » ، بايد بگويم حالا هم كه يك نفر پيدا شده و ميخواهد پاسخ دهد، از وي كارت شناسايي ميخواهند!
كارت انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران كافي است « آقا يا خانم الف»؟
حسين
عکاس هویتش را از طرز نگاه خودش می گیرد، نه روزنامه ای که برایش کار می کند. عکاسی خبری حوزۀ پررقابت و پرکاری ست. اگر کسی نتواند آنجا دوام بیاورد و حذف شود که نباید به دیگران که باقی مانده اند حمله کند
-- سارا ، Apr 7, 2007آقا يا خانم الف!
-- ح.ش ، Apr 8, 2007اين گفتهي شما خيلي گران تمام شد براي «من»ي كه دلسوزانه نظر ميدادم.
يك جواب تصويري براي شما دارم:
http://i16.tinypic.com/30arspx.jpg
اميدوارم «شجاعت» كه درس اوليهي روزنامهنگاري است را خوب فرا گرفته باشيد و نظراتام را درج فرماييد.
شاد باشيد
بسیاری از عکاسان خبریمان مدتهاست کارمندصفت شده اند باید هم بهشان بربخورد، مدتهاست عکسی در روزنامه های ایران ندیدم که مرا تکان بدهد،از آخرین باری هم که دم خروس این جماعت بیرون زده بود، بینال کیلویی عکس بود.
-- امیرعلی ، Apr 8, 2007نمی دانم اما به هرحال گفته اند که خلایق هر چه لایق!
با آقای هوشمندزاده کاملا موافقم. ما که درگیر کار هستیم کاملا این مشکل را درک میکنیم. آنها این نکاه را ندارند و نمیشود منکرشد.
-- همکار دیگر ایشان ، Apr 8, 2007بها دادن به مطالب جنجالی و غیر منطقی با شعار های "زمانه" نمی خوانذ مطلبی که این آقا نوشته بود ارزش این را نداشت که دوباره اینجا مطرحش کنید. چون بیشتر حکم صادر کردن یک نفر بود در باره دیگران بدون آن که منطقی پشتش باشد.
-- سارا ، Apr 8, 2007اولا اين كه آدم هم با روزنامه چپ هم با راست كار كند دليل ايدئولوژي نداشتن نمي شود! اختلافات اين دو جريان بيشتر گروهي و باندي است تا ايدئولوژيك.
-- بدون نام ، Apr 9, 2007ثانيا اين كه آدم نظر شخصي اش را حتي الامكان در تصويرش دخالت ندهد حسن است نه عيب.
شايد بشود اين ايراد را گرفت كه عكس ها حرفي و نكته اي ندارند اما اين كه به جناحي متمايل نباشند يا به نفع عقيده شخصي عكاس در واقعيت دخل و تصرف نكنند قطعا حسن است.
جالب است تمام دوستان در مخالفت با نوشته ی ایشان فرموده اند آقای هوشمندزاده - که سالها کار خبری و مطبوعاتی کرده اند- حق اظهار نظر ندارند. اما کسی پیدا نشد تا به نوشته ی آقای هوشمندزاده جواب مناسبی در دفاع از عکاسان خبری بدهد.
-- احمد رضا ، May 27, 2007مسئله اینجاست که عکاس خبری امروز ما هیچ مسولیتی برای کار خود قائل نیست و خودش را با بازاری و تاجر یکی میکند که از غم نان با هر جناحی خودش را همکار میکند و یک فکر و عقیده ای برای خودش ندارد.