تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

عاشورا در نگاه ديگران

خسرو ناقد

«ايام سوگواری در تهران»، عنوان فصلی از کتاب «قبله- سير و سياحت در جهان اسلام» نوشته‌ی خووان گويتيسولو (Juan Goytisolo)، نويسنده و گزارشگر اسپانيايى است که در آن به‌ وصف مراسم عزاداری شيعيان ايران در ايام ماه محرم پرداخته است.

گويتسيولو در اين كتاب که دربرگيرنده‌ی چند جُستار و گزارش طولانی است، پاره‌ای از پديده‌های اجتماعی و فرهنگی در سرزمين‌های اسلامی را از منظری به ‌تماشا نشسته است كه تاكنون كم‌تر مورد توجه نويسندگان اروپايی قرار داشته است. مطالب كتاب، حاصل تأملات نويسنده است در سير و سياحت‌هايش به‌گوشه و كنار جهان پهناور اسلام؛ از بندر طنجه تا شهر سمرقند؛ از صنعا با خانه‌های هشت طبقه‌اش كه چند سده قدمت دارند تا تكايا و خانقاه‌های فرقه‌ی بكتاشي؛ از زورخانه‌های تهران تا سينماهای مراكش؛ از قبرستان‌های استامبول تا جای پای ابن‌بطوطه در غرناطه و از چگونگی مراسم حج تا خلسه‌ی آوازخوانان رباط.

او در سفرهايش به كشورهايی چون تركيه، ايران، يمن، عربستان، مراكش، سنگال، مالي، نيجريه و نيز به برخی جمهوري‌های آسيای مركزی مثل ازبكستان، تركمنستان و تاجيكستان كوشيده است تا با كنار زدن پوسته‌ای كه نگاه عميق به‌پديده‌های اجتماعی و فرهنگی اين سرزمين‌ها را مانع می‌شود، تصويری نزديك به‌واقعيت از جهان اسلام به‌دست دهد. اين در حالی است که اصولاً اغلب گزارشگران غربی در موقعيتى قرار ندارند كه بتوانند به‏ژرفاى مسايل و امور جارى در اين جوامع راه يابند. از اين‌رو گزارش‏هايشان بيشتر بازتاب‏دهنده رويدادهاى سياسى زود‌گذر و حوادث جنجال‌برانگيز و ظواهر زندگى مردمان اين جوامع است كه البته براى جلب خريداران و خوانندگان بيشتر، با ساده‏نگرى و صحنه‏هاى ساختگى همراه است و به‏لحاظ روان‏شناختى به‏گونه‏اى تنظيم شده است كه به‏توهمات ذهنى دامن مى‏زند و پيشداورى‏هاى قديمى مخاطبانشان را تأييد و تقويت مى‏كند.

‌ خووان گويتيسولو اما مسافری است كه همواره ميان شرق و غرب در گشت و گذار بوده است. اسپانيايی است و زاده‌ی شهر بارسلون (برشلونه)، ولی خانه‌ای در شهر پاريس دارد و منزلی در شهر مراكش. نگاهی از غرب به‌شرق مسلمان دارد؛ اما نگاهش عميق است و خالی از پيشداوری‌های معمول. نگاه گزارشگری است كه از پيشينه‌ی تاريخی و فرهنگی سرزمين‌های اسلامی شناخت كافی دارد؛ زيرا پيشينه‌ی تمدنی اسلام، بخشی از هويت فرهنگی او را نيز تشكيل می‌دهد و از اين منظر، سفرش به‌سرزمين‌های اسلامي، سفری است برای يافتن جای پای نياكانش و بازشناسی آنچه به‌واقع ميراث مشترك بشريت است. او در اين سفرها می‌بيند كه نيكانش نه‌تنها به اسلام به‌مثابه‌ی قدرتی سياسی نظر داشتند، بلكه در نگاه آنان، اسلام به‌منزله‌ی هماوردی پرقدرت در عرصه‌های فلسفه و فرهنگ و هنر نيز بوده است. چنانکه هنوز بعد از گذشت قرن‌ها، آثار تمدن اندلس - از مسجد قرطبه گرفته تا مدرسه‌ی طليطله - در گوشه و كنار سرزمين اسپانيا اعجاب مسافران دور و نزديك را برمی‌انگيزد.

"ايام سوگوارى در تهران"، گزارشى است از روزهاى عاشورا و تاسوعاى حسينى و ايام عزادارى در ماه محرم. نويسنده مقاله را با نقل جملاتى از نامه على‌بن ابى‏طالب به‌فرزندش، حسن ابن‏على (در كتاب اشتباهاً حسين ابن‌على آمده است) آغاز مى‏كند؛ به‌اين مضمون: «پسَرَكَم! مبادا فريفته شوى كه بينى دنيا‌داران به‏دنيا دل مى‏نهند، و بر سر دنيا بر يكديگر مى‏جهند. همانا دنيا پرستان سگانند عوعوكنان، و درندگانند در پى صيد روان. برخى را برخى بد آيد، و نيرومندانشان ناتوان را طعمه خويش نمايد، و بزرگانشان بر خُرد‌دست چيرگى گشايد. دنيا را پروردگار خود گرفته‏اند و دنيا با آنان به‏بازى پرداخته و آنان سرگرم بازى دنيا و آنچه را پس از آن است فراموش ساخته».

گويتيسولو که بارها به‌ايران سفر کرده است، می‌نويسد که در ايام عزاداری ماه محرم، چهره شهرهای بزرگ و کوچک و روستاهای دور و نزديک ايران به‌گونه‌ای چشمگير دگرگون می‌شود. همه چيز و همه جا سياه پوشيده است. علم‌های سياه و گاه سبزرنگ بر در و بام خانه‌ها و معابر و مؤسسات افراشته می‌شود. زن و مرد و پير و جوان سياه می‌پوشند و برخی چهره‌ها و موهايشان را گِل‌‌آلود می‌کنند. مردان و به‌خصوص جوانان در مساجد و معابر و تکايا جمع می‌شوند و به‌سر و سينه‌ی خود می‌کوبند تا از اين طريق با کشته‌شدگان نبرد نابرابری ابراز همدری ‌کنند که در چهارده قرن پيش از اين در صحرای کربلا به‌وقوع پيوست. برای نويسنده بيش از همه اين نکته جالب است که عزاداران در اين ايام به‌هيچ‌وجه به‌لعن و نفرين مسببين واقعه‌ی کربلا نمی‌پردازند، بلکه تنها با سوگواری و سينه‌زنی و نوحه‌خوانی و گريه و زاری‌های خود، از شهيدان اين واقعه ياد می‌کنند. با آنکه شهر ظاهری پُرآشوب دارد و مملو از مردانی است که با زنجير و دست به‌سر و سينه‌ی خود می‌کوبند، اما شگفتا که مردمان در اين دو سه روز با يکديگر از زمان‌های ديگر مهربان‌ترند و همدل‌تر.

نويسنده سپس به‌تفصيل به‏شرح وقايعى مى‏پردازد كه پس از رحلت پيامبر اسلام براى تعيين جانشين وى به‏وقوع پيوست و سرانجام واقعه كربلا و شهادت امام حسين و يارانش را موجب شد. جالب آنكه او در شرح اين وقايع تاريخى همه‏جا به‌روايات شيعيان استناد مى‏كند. برای مثال از کتاب "آثارالباقية عن‌القرون‌الخالية" ابوريحان بيرونی، دانشمند ايرانی و مسلمانی که مذهبش مايل به‌تشيع بود، سخنان نقل می‌کند که در شرح مصائب واقعه‌ی کربلا و روز عاشورا آمده است. بيرونی در اين کتاب به‌ذکر تفصيلی واقعه عاشورا و مراسم غدير خم پرداخته است.
گويتيسولو در ضمن متذكر مى‏شود كه سوگوارى شيعيان ايران در ماه محرم همواره به‏صورت خودجوش بوده است و حكومت‏ها دخالتى در راه‏اندازى دسته‏هاى عزادار و برپايى مجالس سوگوارى نداشته‏اند. نويسنده كه به‏طور محسوسى متأثر از مراسم عزادارى ماه محرم و به‏خصوص علم و كتل و دسته‏هاى سينه‏زنى و زنجيرزنى قرار گرفته است، مى‏گويد كه كمتر مسافر غربى مى‏تواند اين مراسم را ببيند و تحت تأثير قرار نگيرد.

جالب آن که گويتيسولو در يكى از سفرهايش به ايران كه مصادف با ماه محرم بوده است، چند بار نيز به‏تماشاى يكى از مجالس تعزيه‏خوانى در تهران كه هر سال در چادرى در تقاطع خيابان امام خمينى - ولى‏عصر پرپا مى‏شود، مى‏رود و به‏طرز بسيار جالبى مشاهدات خود را شرح مى‏دهد. او اشاره مى‏كند كه در سفرهايش به‏كشورهايى چون ايران، معمولاً قيافه شرقى‏اش باعث مى‏شود كه كمتر توجه افراد بومى رابه‏خود جلب كند، ولى در ايام ماه محرم و به‏خصوص در دفعاتى كه در مجلس تعزيه‏خوانى در تهران شركت داشته است، نگاه‏هاى تماشاچيان، به‏ويژه نگاه زنان كنجكاو را متوجه خود مى‏بيند و بعد از مدتى در مى‏يابد كه نپوشيدن لباس سياه كه نشانه عزادارى است و همچنين اصلاح هر روزه صورت علت آن نگاه‏هاى كنجكاوانه بوده است.

اين نکته نيز ناگفته نماند که در روزگاران پيش نيز اغلب سياحان و جهانگردان اروپايی که به‌ايران سفر می‌کردند، اگر زمان توقف‌ ايشان با ايام عزاداری ماه محرم مصادف بوده است، چنان تحت تأثير قرار می‌گرفتند که بخشی از سفرنامه‌ی خود را به‌شرح مشاهداتشان از اين ايام اختصاص می‌دادند. برای نمونه می‌توان از "پيترو دلاواله" سياح ايتاليايی نام بُرد که در دوره‌ی حکومت شاه عباس به‌ايران سفر می‌کند و در محرم سال ۱۰۲۷ هجری قمری (ژانويه ۱۶۱۸ ميلادی) شاهد برگزاری مراسم عزادری شيعيان در اصفهان- پايتخت ايران در زمان شاه عباس- بوده است. او در سفرنامه خود درباره‌ی اين ايام از جمله می‌نويسد: «ايرانيان تمام اين مدت را به‌طور مداوم عزاداری می‌کنند و ضمن تظاهرات عمومی عظيم از پايان غم‌انگيز زندگی حسين بن‌علی، فرزند فاطمه‌ی زهرا، يگانه دختر پيامبر اسلام که در نظر همه‌ی مسلمانان مقدس ولی در نظر ايرانيان امام بر حق نيز هست، عزاداری می‌کنند».

دلاواله اضافه می‌کند که در اين روزها «همه غمگين و مغموم به‌نظر می‌رسند و لباس عزاداری به‌رنگ سياه، يعنی رنگی که در مواقع ديگر هيچ‌وقت مورد استفاده قرار نمی‌گيرد، به‌تن می‌کنند. هيچ کس سر و ريش خود را نمی‌تراشد و به‌حمام نمی‌رود و به‌علاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهيز می‌کند، بلکه خود را از هرگونه خوشی و تفريح محروم می‌سازد. جمعی در ميدان‌ها و کوچه‌های مختلف و جلوی خانه‌های مردم، برهنه و عريان، در حالی که فقط با پارچه‌ی سياه يا کيسه‌ی تيره‌رنگی ستر عورت کرده و سرتا پای خود را با ماده‌ای سياه رنگ زده‌اند، حرکت می‌کنند. تمام اين تظاهرات برای نشان دان مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسين است».

"پهلوانان علي" عنوان يكی از مقاله‌های كتاب "قبله- سير و سياحت در جهان اسلام" است كه نويسنده در آن گزارشی جالب از زورخانه‌های تهران به‌دست داده و در بررسی كوتاهی كوشيده است منشاء سنت پهلوانی و چگونگی پيدايش زورخانه‌ها را در ايران شرح دهد. اصطلاحات مرسوم در زورخانه چون "گود"، "سَر دَم"، "نوچه"، "نوخاسته"، "ميان‌دار" و "مرشد" و نيز لباس‌های مخصوص پهلوانان و تمرين‌های بدنی ورزش باستانی مثل تخته شنو، ميل گرفتن، چرخيدن، كباده كشيدن و سنگ گرفتن را از ورود ورزشكاران به‌گود تا خروج آنان از گود، يك‌به‌يك برشمرده و به‌تفصيل تشريح كرده است. نويسنده فضای حاكم بر مراسم و سنت‌های ديرپای ورزش باستانی و سلسله مراتب در زورخانه‌ها را از نزديك ديده و به‌منظور آشنايی بهتر و شناخت بيش‌تر از ريزه‌كاري‌های اين ورزش سنتي، پای صحبت مرشد يكی از قديمی‌ترين زورخانه‌های تهران كه در ميدان بهارستان قرار دارد، نشسته است. از ميان پهلوانان قديمی به پوريای ولی و از ميان پهلوانان معاصر به جهان‌پهلوان تختی اشاره می‌كند و از نقش و جايگاه اجتماعی و محبوبت آنان در ميان مردم سخن می‌گويد و از بخل و حسد حاكمان وقت نسبت به‌ايشان.

‌از ديگر مقاله‌های جالب و جذاب كتاب، "سينما فردوس" است كه گويتيسولو در آن حال و هوای سينماها را در چند شهر و از آن‌جمله در عدن و مراكش و بندر طنجه به‌تصوير كشيده است. "فضای شهر اسلامي"، "مسلمانان آسيای مركزي"، "قبرستان‌های مسلمانان"، "يمن، سرزمين خانه‌های هشت طبقه"، "آرتور رمبو، در آن‌سوی عدن"، "زيارت خانه‌ی خدا"، "اسلام در قاره‌ی سياه" و "ميراث شفاهی بشريت" از جمله مقاله‌های ديگر اين كتاب است.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)