خانه > گزارش ويژه > زنان > حجاب و نافرمانی مدنی | |||
حجاب و نافرمانی مدنیحسین نوشآذر
روسریهای گلدار خدیجه سی و پنج سال بیشتر نداشت، اما چهل، چهل و پنج ساله به نظر میآمد. صبحهای زود میشد او را با یک روپوش سبزرنگ با راهراههای زرد و یک روسری گلدار در راهروهای بیمارستان دید. با جارو برقی کف اتاقها را جارو میکرد، یا راهروهای دراز بخش را تی میکشید. خدیجه آن زمان دو دختر دبیرستانی داشت، و بچهی سومش را هم باردار بود. وقتی میخندید، دندان طلایش معلوم میشد. آرزو داشت که بچهی سومش پسر باشد و بتواند روزگار پیری را در ترکیه بگذراند. از آن زمان ده سالی باید گذشته باشد. در این مدت، ممکن است خدیجه با خانوادهاش به ترکیه برگشته باشد. این احتمال هم البته هست که به خاطر بچهها در آلمان ماندگار شده باشند. شاید یکی از دخترهای او به دانشگاه رفته باشد. حتی این امکان وجود دارد که در این مدت تحصیلات دانشگاهیاش را به پایان رسانده باشد. فاصلهی روسریبهسرها با خوشبختی در این ساعت از روز از همهی اتاقها و دفترها بوی قهوه میآید. کارمندها تک و توک وارد میشوند. هیچکس حوصله ندارد. ما همه بدون استثناء با رویای مرخصی سالانه زندگی میکنیم. دانیل ژیلبرت، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد تازگیها کتابی منتشر کرده است به نام «سکندری خوردن به خوشبختی». ژیلبرت در این کتاب به خودفریبی و رابطهی آن با خوشبختی میپردازد و با آمار نشان میدهد که فرد برای خوشبخت بودن در غرب دستکم به دو هزار یورو در ماه احتیاج دارد. این گزارش را میخوانم و با خودم فکر میکنم: خدیجه و همهی زنهای ترک و عربی که در ده سال گذشته در راهروها و اتاقها و لابلای قفسهی کتابها و روی میزهای تحریر اثری از پاکیزگی از خود به جای گذاشتهاند، دستکم هزار و پانصد یویرو با خوشبختی فاصله دارند. روسری، خطری برای امنیت اجتماعی این روزها در ناهارخوری وسیع موسسات غیردولتی، در بخشهای جراحی و داخلی بیمارستانها، یا در کلاسهای دانشگاه پیش میآید که در جمع کارمندان تحصیلکرده، عصمت، فاطمه، عایشه یا خدیجهای نشسته باشد. این زنان جوان اغلب روسری به سر دارند، مانتو بلند، با رنگهای تیره پوشیدهاند و از تحصیلات دانشگاهی در مقطع دکترا برخوردارند. بدون لهجه آلمانی صحبت میکنند و از حق و حقوقشان به خوبی آگاه اند. اینها به نسل دوم و سوم مهاجران ترک و عرب تعلق دارند. تا وقتی مادرهایشان دفاتر همین موسسات را نظافت میکردند، روسری به موضوعی برای سیاستگذاری در مجلس تبدیل نشده بود. کتاب نبرد فرهنگهای ساموئل هانتینگتون، بنیادگرایی اسلامی، گلوبالیسم و خشونت سیاسی هم مفاهیمی نبودند که هر روز در رسانههای همگانی دربارهی آنها بحث کنند.
روسری، نشانهای از نافرمانی مدنی؟ در جهان ششصد میلیون زن مسلمان وجود دارد. حجاب مسلمانان وهابی با حجاب ترکها و حجاب ترکها با حجاب مسلمان آسیای میانه، و حجاب مسلمانان آسیای میانه با حجاب زنان ایرانی تفاوت دارد. با این حال از وقتی که حجاب به یک مسألهی هویتی و به نوعی اعتراض یکپارچهی فرهنگی تبدیل شده است، در این مورد نوعی اتفاق نظر، و شاید حتی یک سلیقهی مشترک در زنان مسلمان اروپا به وجود آمده است. من قهوهام را میخورم و در همان حال برای نوشتن گزارشی که در این لحظه میخوانید، مقالهی کارین هورنر، محقق آلمانی را میخوانم که اعتقاد دارد پس از شکست فاجعهآمیز اعراب در سال ۱۹۶۷ از اسرائیل، نخستین بار جامعهشناسان مصری متوجه این موضوع شدند که زنان مصری به حجاب اسلامی بیشتر توجه میکنند. هورنر به این نکته اشاره میکند که جامعهشناسی عرب به نام فدوا ال جوئیدی در جستاری که در سال ۱۹۸۱ منتشر کرد، اعتقاد داشت که حجاب در نظر زنان عرب نشانگر برابری اجتماعی و نوعی خویشاوندی فرهنگیست که مانع از رقابت زنان بر سر زیبایی میشود. علاوه بر این حجاب اعتراضی به فرهنگ برهنگی در غرب است که به نظر زنان مسلمان عرب جسم زن را بیقدر میکند. همانطور که بیحجابی یا بدحجابی زنان شهرنشین ایران نوعی نافرمانی مدنی و اعتراضی به قوانین تبعیضآمیز است، به نظرم در آلمان و در فرانسه حجاب نوعی اعتراض است به تبعیضهایی که از دههی پنجاه تاکنون در مورد کارگران مسلمان اعمال شده است. اگر اینطور باشد، خود ِ حجاب فینفسه مهم نیست. مهم تلاش زنهاست برای رسیدن به نوعی خودیابی فرهنگی. نسل دوم و سوم مهاجران ترک و عرب در این میان از آموزش همگانی و از تحصیلات دانشگاهی برخوردار شدهاند و به موسسات دانشگاهی و صنعتی راه پیدا کردهاند. این گونه زنان از قدرت خرید نسبتا خوبی برخوردارند. به تعبیر ژیلبرت دست کم از نظر اقتصادی از دروازهی خوشبختی سکندریخوران گذشتهاند. در حالی که جامعه نمیتواند یا نمیخواهد نیازهای آنان را برآورده کند. المحاجبت و لیباس گروپ دات کام دو فروشگاه اینترنتی به نامهای المحاجبت و لیباسگروپ لباسهایی مطابق مد روز به زنان محجبه عرضه میکنند. از تنوع آمیخته با نوعی یکنواختی پوششهای اسلامی در سایت المحاجبت تعجب میکنم. پوششها مرا به یاد معماهایی میاندازد که در مجلات زرد و در برخی کانالهای تلویزیونی در ساعتهای آخر شب سراغ دارم: اگر بگویید که چه تفاوتهایی میان این دو تا عکس وجود دارد، برندهی خوشبخت فلان مبلغ هستید! اما شاید در میان کثرت و تنوع کالا در غرب، این یکنواختی و یکدستی و یکشکلی در پوشاک بخشی از اعتراض به تکثرگرایی و فرهنگ مصرف و نافرمانی مدنی زنان مهاجر مسلمان باشد که نمیتوانم آن را درک کنم. هر چه باشد از جایی میآیم که از زمان مشروطه تاکنون حجاب نه تنها یک پوشش، بلکه نشانگر یک دوگانگی فرهنگی بوده است. مرحوم مادربزرگم که یک زن متجدد بود، آن روزها که مینیژوپ مد شده بود، دامن کوتاه میپوشید و برای دلخوشی شوهرش که مردی مومن بود، روسری سر میکرد. در تهران، در یکی از مهمانیهایی که بچههای وبلاگنویس برگزار کرده بودند، وقتی یکی از خانمها مانتویش را از تن درآورد، تا مدتها نمیتوانستم از تعجب چشم از او بردارم. در همان سفر، هنوز بر برخی دیوارهای تهران این شعار به چشم میخورد که بیحجابی زن از بیغیرتی شوهرش است! فروشندههای سبیل کلفت خدیجه تعریف میکرد که خویشاوندش در ترکیه لباسهای مورد نیازش را با پست به دستش میرسانند. در پاریس، هامبورگ و برلین، در محلههای مسلماننشین فروشگاههایی با لباسهای هندی، ترکی و عربی به چشم میخورد. اما کمتر کسی رغبت میکند به این فروشگاهها وارد شود. فروشندهها اغلب به خوبی زبان بلد نیستند، سبیلهای پهن دارند و اگر همزبانی پیدا کنند، آنقدر حرف میزنند که آدم از کردهی خودش پشیمان میشود. برای همین ظاهراً فروشگاههای آنلاین مثل المحاجبت بازاری کشف کردهاند که میتواند در آینده نیازهای گروهی از زنان مهاجر مسلمان را برآورده کند. هر چه باشد در جهان ششصد میلیون زن مسلمان و به همان اندازه مرد غیرتمند وجود دارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|