خانه > گزارش ويژه > رسانه های غرب و ايران > اصحاب رسانههای خارجی در ایران | |||
اصحاب رسانههای خارجی در ایرانامید معماریانچند سال پیش یکی از روزنامه نگاران امریکایی که برای پوشش دادن خبرهای انتخابات مجلس هفتم به ایران سفر کرده بود، توسط نیروی انتظامی بازداشت شد. البته فقط برای چند ساعت، آن هم برای اینکه ماموری که او را بازداشت کرده بود، احتمالا از دیدن یک خارجی و دوربینش خوشش نیامده بود. برای آن خبرنگار آمریکایی اما ماجرا خیلی هم بد نبود. او به من گفت که آرزو می کرده چنین اتفاقی برایش بیافتد. البته نه اینکه خودآزاری داشته باشد و یا از زندانی شدن خوشش بیاید، اما اینگونه می توانسته تصویر بهتری از جاهایی بدهد که معمولا خبرنگاران خارجی به آن "دسترسی" ندارند. تصور کنید، چهارساعت دستگیری، بشود مبنای گزارشی که مثلا بخواهد درکنار موضوعات دیگر، به چگونگی وضعیت پلیس نیز بپردازد. این گزارش نه تنها دلچسب نخواهد بود، بلکه پیشاپیش معلوم است چقدر از واقعیت را منعکس می کند. اما به قول ایرانی ها کاچی بعض هیچی، همین مقدار هم برای روزنامه نگارانی که به ایران می آیند و هر جا می روند باید گزارش بدهند و عملا "دسترسی"شان به همه چیز و همه کس با هزار مشکل مواجه هست، کافی است. صدها روزنامه نگاری که طی سالها به ایران آمده اند، با توجه به مشکل دسترسی به منابع خبری و افراد و اطلاعات و چیزهای دیگر، عملا از هرچه به دست آورده اند، گزارش، مقاله، کتاب و یا فیلمی ساخته اند و به خورد مخاطبان غربی داده اند. این مثال را درنظر داشته باشید و بعد به این سوال فکر کنیم که تصویر "ایران" چگونه در خارج از کشور ساخته می شود؟ پاسخ به این سوال تنها یک کلمه است: محصولات رسانه ای. درواقع بیشتر مردم جهان، ایران را با نوشته های روزنامه ها، مجلات، فیلم های سینمایی، کتاب و این روزها در مقیاس خیلی کمتری با وب سایت ها و وبلاگ ها می شناسند. درکشورهای غربی و آمریکا که رسانه ها حضور پرقدرتی در زندگی مردم دارند، این موضوع محسوس تر است. طی سالهای گذشته صدها روزنامه نگار، کتاب نویس و فیلم ساز به ایران سفر کرده اند و درمجموع تصویری را از کشورمان طراحی کرده اند که بعضی مواقع چندان هم با تجربه های ما همخوانی ندارند. اگر چه بعد از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری تعداد روزنامه نگارانی که به ایران سفر می کنند، هر روز کاهش بیشتری پیدا می کند و انها هم که به ایران می روند معمولا برای دوهفته و یا کمتر، فرصت خواهند داشت تا داستانی را که می خواهند به سرعت بنویسند و به نشریه خود بدهند تا به چاپ برسانند. این موضوع درخصوص شبکه های تلویزیونی خارجی که به مراتب سخت تر است. جزو معدود گروه های فیلمبرداری که طی ماه های گذشته به ایران سفرکردند می توان به خبرنگاران شبکه دیسکاوری آمریکا به همراه تد کاپل Ted Koppel اشاره کرد که فیلم یک ساعته او زمستان سال ۲۰۰۶ از این شبکه پخش شد. برای کسانی که نوشته های این روزنامه نگاران را از نزدیک دنبال می کنند و یا به صورت جدی فیلم هایی که درمورد ایران ساخته می شود را نگاه می کنند، همیشه این سوال کلیدی مطرح بوده که چقدر تصویرهایی که از ایران داده می شود با واقعیت جامعه ایرانی تطابق دارد؟ و اینکه این تصاویر تحت چه شرایطی شکل می گیرند؟ اینکه هرتصویری از ایران به کار چه رسانه ای می خورد و مشتری خبرهای مختلفی که درمورد ایران وجود دارند چه کسانی هستند؟ تصویر روی جلد کتاب آینه های ایرانی الین شیولینو، خبرنگار باسابقه روزنامه نیویورک تایمز که سالها پیش کتاب "آینه های ایرانی" را نوشته است، سالها به پوشش خبرهای ایران مشغول بوده است، تصویر دقیقی را از ایران ارائه می دهد. او که اولین سفر خودش به ایران همراه با بازگشت آیت الله خمینی از فرانسه به ایران بوده است، بعد از سالها هنوز معتقد است که کار روزنامه نگاران در ایران دشوار است. الین می گوید که پیش از هرچیز "گرفتن ویزا" برای خبرنگاران خارجی خیلی دشوار است. آنها معمولا نمی توانند به شهرهای مختلف سفرکنند و دسترسی به منابع خبری مانند سیاستمداران و کسانی که در قدرت هستند به راحتی امکان پذیر نیست." درواقع درحالی که مسئولین قصد دارند با محدود کردن خبرنگاران خارجی آنها، تنها خبرهای خاص از افراد خاص و از مناطق خاصی را به خارج از مرزهای کشور بفرستند، تنها باعث می شود آنها هرچه به صورت "فست فودی" تند و سریع بیایند و بروند و گزارش های خود را سرهم بندی کنند و از هرانچه می توانند صید کنند استفاده کنند. هرچه خبرنگار درمورد ایران تازه کارتر است، این نقیصه خود را بهتر نشان می دهند. تصویر روی جلد کتاب Target Iraq ریس الریش، روزنامه نگار آمریکایی، کسی که همراه شان پن در ماه ژوئن ۲۰۰۴ همزمان با با انتخابات رییس جمهوری به ایران سفرکرده و نویسنده کتاب Target Iraq، که تا چند ماه دیگر کتاب Iran Agenda او نیز به بازار خواهد آمد، اوائل ماه دسامبر توانست بعد از ماه ها انتظار ویزای دوهفته ای ایران را بگیرد. وقتی او این خبر را تلفنی شنید هم خوشحال بود هم ناراحت. خوشحال که بعد از چند ماه انتظار بالاخره توانسته بود دوهفته به ایران برود و ناراحت از اینکه، این دوهفته از زمان انشاء ویزا شروع می شد. در واقع چیزی بیشتر از ده روز از این ویزای دوهفته ای درنمی آمد. حالا حساب کنید یک نفر که دارد کتاب می نویسد و نیاز دارد برای کتابش با افراد مختلف در زمینه های متنوعی گفت وگو کند و به بحث و تبادل نظر بنشیند و ماه ها درخیابان برود و بیاید و با مردم آشنا شود، باید تمام تلاشش را بکند تا ده روزه همه آن چیزی که می خواهد را بردارد و برود و بقیه آن چیزی را که می خواهد ازمنابع دست دوم تهیه کند. حالا چه کشکولی خواهد شد خدا می داند. در قسمت بعدی این نوشته، به سراغ خبرنگارانی از نیویورک تایمز، شیکاگوتریبون، اشپیگل، لارپوبلیکا، نیوزویک و بی بی سی خواهیم رفت ومشکلات مختلفی را روزنامه نگاران خارجی با آن دست به گریبان هستند مرورمی کنیم و این پرسش که "چگونه رسانه های غربی تصویر ایران را می سازند"، از زوایای مختلفی بررسی خواهیم کرد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
jaleb bod
-- sara ، Jan 20, 2007montazeram baghiasho ham bekhonam
hi my dear.i hope you go on.
-- fawad ، Jan 21, 2007