خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > نمایش هزلآمیز چهره والاستریت | |||
نمایش هزلآمیز چهره والاستریتمحمود خوشچهره
«کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» تازهترین فیلم مایکل مور، از وجهی کوبندهترین حملهی او به سیستم حاکم آمریکا محسوب میشود. اگر «راجر و من»، «بولینگ برای کلمباین» و «فارنهایت ۹۱۱» کارکردی مقطعی داشتند و موضوعاتی را مورد خطاب قرار میدادند که با گذشت زمان حساسیت خود را از دست داده، «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» به سراغ سرچشمه اصلی شر در آمریکا میرود که چیزی جز سرمایهداری بیپروا و عنانگسیخته نیست. اما با وجودی که مور سرمایهداری را به عنوان عامل اصلی همه مصیبتهای طبقه متوسط در آمریکا هدف میگیرد، او نه یک ارزیابی همهجانبه از آن ارائه میدهد و نه راه حلی برای غلبه بر آن پیشنهاد میکند. مور در افشای کلاهبرداریها، توطئهها، سوء استفادهها و نارساییهای سیستم از تبحر فوقالعادهای برخوردار است. اما او اغلب از تحلیل سیستم در کلیتش درمیماند؛ یا با دادن رنگ و بویی کمیک و هزلآمیز به چشمانداز خود، جدیت بحران پیش رو را کمرنگ میکند. به عنوان مثال، مور در یکی از صحنههای فیلم با کیسه بزرگی که روی آن علامت دلار نقش بسته، قصد ورود به ساختمان ایآیجی (AIG) یکی از بزرگترین شرکتهای آمریکا را دارد. در حالی که یکی از نگهبانان کمپانی از ورود او به ساختمان جلوگیری میکند، مور اعلام میکند برای باز پس گرفتن پولی که این کمپانی از مالیات مردم به چپاول برده، آمده است.
البته ایآیجی یکی از کمپانیهایی است که به دنبال تصمیم جرج بوش و تصویب کنگره آمریکا برای تزریق ۷۰۰ میلیارد دلار به بازار بورس «والاستریت» مبلغ هنگفتی کمک مالی دریافت کرد. واقعیت این است که درآمد برخی از سردمداران والاستریت سالانه به دهها میلیون دلار میرسد و همچنان که مور خاطرنشان میکند، تزریق مالی دولت تنها در جهت منافع آنها بوده است. این در حالی است که فیلم مملو از صحنههای بیخانمان شدن طبقات متوسط پایین و تهیدستی است که به دلیل ناتوانی در پرداخت اقساط خود، مجبور به واگذاری خانههایشان به بانکها شدهاند. تضاد میان سوء استفاده بیابای والاستریت از پول دولت (که خود حاصل دریافت مالیات از مردم است) و شرایط اقتصادی اسفناک طبقات نسبتاً تنگدست قاعدتاً باید به ترسیم ابعاد شکاف هولناکی بینجامد که منجر به یک تراژدی عمیق انسانی شده است. مور به ما میگوید که ثروت یک درصد از جمعیت آمریکا که در رأس هرم مالی قرار دارند، معادل ثروت ۹۵ درصدی است که در پایین این هرم قرار گرفتهاند. هر چند مور بر این تقابل تأکید میورزد، رویکرد بعضاً کمیک وی گاهی ابعاد تلخ و دردناک این واقعیت را به یک شوخی تقلیل میدهد.
لودگیها و لحن هزلآمیز مور، هر چند غالباً نیشدار است، چنان فضای کمیکی خلق میکند که ممکن است به تماشاگر این تصور را دهد که به دیدن یکی از فیلمهای برادران مارکس آمده است. طبیعتاً این فرآیند، سردمداران والاستریت را که با غارت بیتالمال، ملتی را به ورطه ورشکستگی اقتصادی کشیدهاند - کنشی که چیزی از یک جنایت مهیب کم ندارد - به مشتی کاریکاتور تقلیل میدهد. با این وجود، «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» سرشار از لحظات تکاندهنده است. در این میان، افشاگری مور در رابطه با بیمه عمری که اصطلاحاً «بیمه دهقانان مرده» نامیده میشود، پرده از کلاهبرداری بزرگی برمیدارد که برخی از بانکها و کمپانیهای بزرگ مرتکب شدهاند. این بانکها و کمپانیها بدون اطلاع کارکنان خود، به نام آنها بیمه عمر میگیرند و در قرارداد نام خود را به عنوان بهرهور بیمه قید میکنند. به این ترتیب و به گونهای کنایی، مرده این کارکنان برای این کمپانیها بیش از زنده آنها ارزش دارد. مور در صحنهای از فیلم با زنی مصاحبه میکند که یکی از قربانیهای این کلاهبرداری سیستماتیک بوده است. او میگوید بانکی که همسرش کارمند آن بوده، بدون آنکه وی را در جریان بگذارد، پنج میلیون دلار از بیمه بابت مرگ شوهرش دریافت کرده است. در این میان، چیزی که این چرخش کنایی را حتی دردآورتر میکند، فشار مالی بر خانوادهها و بازماندگان کارکنان فوتشده است که مجبور به پرداخت هزینههای پزشکی و مراسم کفن و دفن هستند. همان طور که مور در «بیمار» یادآوری میکند، هزینه پزشکی که گاهی بالغ بر صد هزار دلار میشود، یکی از عوامل اصلی ورشکستگی خانوادههای آمریکایی است.
«کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» نقطه شروع فساد و چپاول افسارگسیخته سرمایهداران را ظهور دولت رونالد ریگان میداند که با انتصاب سران والاستریت به عنوان مسئولان خزانهداری کشور، راه را برای به یغما بردن ثروت ملی توسط آنها باز کرد. سلطه این گروه بر سرنوشت اقتصادی آمریکا با الغاء و از میان بردن قوانینی آغاز شد که طبقات تنگدست را مورد حمایت قرار میدادند و در اواخر ریاست جمهوری جرج بوش، با یک کودتای مالی که خواهان تزریق ۷۰۰ میلیارد دلار به سهامداران متمول والاستریت بود، به اوج خود رسید. مور در یکی از صحنههای هزلآلود فیلم، نوار زردی را که بر روی آن کلمات «صحنه جنایت» به چشم میخورد بر گرد ساختمان والاستریت میکشد. این صحنه به خودی خود کاملاً گویاست، اما لحن کمیک مور بار دیگر به ابعاد تراژیک جنایات مالی والاستریت لحن یک شوخی را میدهد. با این وجود، صحنههای پیاپی بیرون راندن خانوادهها از خانههای خود توسط بانکها به خشم بعضاً نهفته و مهارشده فیلم علیه بیعدالتی سیستم موجود، طنینی رسا میدهد. این بیعدالتی در صحنه پایانی فیلم، قرینه خود را در هجوم ویرانگر نیروهای طبیعت بر انسانهای محروم مییابد. در نمایی که از هلیکوپتر فیلمبرداری شده، ما قربانیان توفان کاترینا را میبینیم که از سیل، به بامهای خانههای خود پناه بردهاند. آشکارا اکثر این قربانیان سیاهپوستان بیبضاعتی هستند که زیر چرخ سیستم اقتصادی خرد شدهاند. در اینجا مور پرسشی بس تکاندهنده را مطرح میکند: «چرا من هیچکدام از نخبگان والاستریت را بر بامهای خانههایی که طوفان و سیل ویران کردهاند، نمیبینم.»
اما نقطه اوج فیلم، سخنرانی فرانکلین روزولت یک سال پیش از مرگ وی در سال ۱۹۴۴ است. در این فیلم که هرگز از رادیو و تلویزیون پخش نشده و مور آن را در قعر آرشیوهای قدیمی یافته، روزولت دومین لایحه حقوق بشر آمریکا را معرفی میکند که بر اساس آن همگان باید از حق تحصیل، اشتغال و داشتن مسکن برخوردار شوند. به گفته روزولت، فقدان این حقوق، بستر مناسبی برای رشد حکومتهای دیکتاتوری ایجاد میکند. اما نکته کنایی این است که این حقوق همواره در آمریکا زیر پا لگدمال شدهاند. در نهایت، مور از نظرگاهی برخوردار است که بسیار شبیه «سوسیالیسم اتوپیایی» فرانک کاپرا است. ایدئولوژی مور، مانند ایدئولوژی کاپرا، ملغمهای از لیبرالیسم بورژوایی و سوسیالدموکراسی است که با وجود خشم از بیعدالتیهای سیستم حاکم، هنوز به قابلیت آن برای بهبود و رستگاری اعتقاد دارد. آمیزش این دیدگاه با نوعی ناسیونالیسم انعطافناپذیر به شدت چشمانداز مور را محدود میکند. با اسارت در دایره تنگ این ناسیونالیسم، «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» به این تصور دامن میزند که جز آمریکا و مشکلات آن، دنیای دیگری وجود ندارد؛ حال آنکه سرمایهداری و روابط ناشی از آن ماهیت و مقیاسی جهانی دارد. در حقیقت، مور در اوایل فیلم، در حالی که صحنههایی از جنگ ویتنام را در فیلم خود ادغام میکند، معترف میشود که تا هنگامی که طبقه متوسط از رفاهی نسبی برخوردار بود، «ما پدیدههایی همچون جنگ ویتنام را تحمل میکردیم.» اما با وجود همه این اشکالات، ما نمیتوانیم شجاعت مور را در افشای غارتگران والاستریت تحسین نکنیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|